25-02-2018، 14:48
در این تاپیک به مرور مجموعه اشعار آلبوم هدیه عشق (A Gift of Love) را که به قلم دیپاک چوپرا محقق، نویسنده و مصنف معروف هندی-امریکایی از روی اشعار مولانا جلال الدین بلخی ترجمه شده است قرار می دهم. این آلبوم موسیقی در سال 1998 منتشر شد و شماری از هنرمندان مشهور مانند مدونا و دمی مور ترجمه هایی انگلیسی از اشعار مولانا را به همراه دیپاک چوپرا بر روی آن دکلمه کردند.
In my hallucination
I saw my beloved's flower garden
In my vertigo, in my dizziness
In my drunken haze
Whirling and dancing like a spinning wheel
I saw myself as the source of existence
I was there in the beginning
And I was the spirit of love
Now I am sober
There is only the hangover
And the memory of love
And only the sorrow
I yearn for happiness
I ask for help
I want mercy
And my love says:
Look at me and hear me
Because I am here
Just for that
I am your moon and your moonlight too
I am your flower garden and your water too
I have come all this way, eager for you
Without shoes or shawl
I want you to laugh
To kill all your worries
To love you
To nourish you
Oh sweet bitterness
I will soothe you and heal you
I will bring you roses
I, too, have been covered with thorns
شیرینی تلخ
در خیال خود
گلستان دلدار خویش را دیدم
افتان و خیزان در تشویش خویش
در بیخودی و مستی خویش
می چرخم و می رقصم چونان که دوک خیاطان....
خویش را چونان منبع فیضی دیدم....
در آنجا، در اغاز این من بودم
و خود جوهره ی عشق بودم...
و اکنون اما هشیارم
و تنها خماری ای باقی مانده و...
خاطره ای از عشق و ....
تنها اندوهی..
آرزومند شادی و...
خواهان دستگیری و ...
طالب بخشایش ام...
و دلدار ِ من گوید:
بنگر به من و مرا بشنو....
چرا که من اینجایم....
تنها به این خاطر...
هم ماه و مهتاب توام...
هم آب و بستان توام....
همه این راه را در اشتقاق تو...
بی کفش و پوشش امدم...
می خواهم از تو خنده را
نابودی اندوه را...
عاشق شدنت
پروردنت....
ای تلخی ِ شیرین من
تسکین و آرامت دهم،
می دهمت گل های سرخ ...
پوشیده از خارم خودم...
Bittersweet
In my hallucination
I saw my beloved's flower garden
In my vertigo, in my dizziness
In my drunken haze
Whirling and dancing like a spinning wheel
I saw myself as the source of existence
I was there in the beginning
And I was the spirit of love
Now I am sober
There is only the hangover
And the memory of love
And only the sorrow
I yearn for happiness
I ask for help
I want mercy
And my love says:
Look at me and hear me
Because I am here
Just for that
I am your moon and your moonlight too
I am your flower garden and your water too
I have come all this way, eager for you
Without shoes or shawl
I want you to laugh
To kill all your worries
To love you
To nourish you
Oh sweet bitterness
I will soothe you and heal you
I will bring you roses
I, too, have been covered with thorns
شیرینی تلخ
در خیال خود
گلستان دلدار خویش را دیدم
افتان و خیزان در تشویش خویش
در بیخودی و مستی خویش
می چرخم و می رقصم چونان که دوک خیاطان....
خویش را چونان منبع فیضی دیدم....
در آنجا، در اغاز این من بودم
و خود جوهره ی عشق بودم...
و اکنون اما هشیارم
و تنها خماری ای باقی مانده و...
خاطره ای از عشق و ....
تنها اندوهی..
آرزومند شادی و...
خواهان دستگیری و ...
طالب بخشایش ام...
و دلدار ِ من گوید:
بنگر به من و مرا بشنو....
چرا که من اینجایم....
تنها به این خاطر...
هم ماه و مهتاب توام...
هم آب و بستان توام....
همه این راه را در اشتقاق تو...
بی کفش و پوشش امدم...
می خواهم از تو خنده را
نابودی اندوه را...
عاشق شدنت
پروردنت....
ای تلخی ِ شیرین من
تسکین و آرامت دهم،
می دهمت گل های سرخ ...
پوشیده از خارم خودم...