24-11-2017، 21:16
گنجیشکای بی نام و نشون
پرنده های بی هم زبون
بهتره دیگه برین خونتون
دردتون نخورد به دردمون
کم زدنتون ، بستنتون ، ها ؟
کم توو قفس کردنتون باز
اومدین اینجا واسه پرواز
کم نکرده کردن گردنتون
از اینجا مثِ غریبه برین
از این شهر واسه همیشه برین
برین دنبال یه شهر بهتر
شاید به امید یه نتیجه برین
از سرتون ، زخم بدنتون
غمتون ، نوکتون ، جیک جیک صبحتون
ترسِ توو شبتون و حبس نفستون ، نفسم گرفت
برین یه جایی که ترسی نداره
واسه پرواز مرزی نداره
کلاغ ولگردی نداره
هیچ غمی و ترسی نداره
یه جایی که همه منظره ها خوبن
آدما وقتی وا میشن پنجره ها خوبن
کور و نگاه خوبن ، لال و صدا خوبن
شاپرکا خوبن ، شاه و گدا خوبن
بریم یه جا که ته قصه بی کویره
دور از سینه های آزاد که دشنه میدریدش
یه چند صباحی بو تشنگی نگیره
میشه بریم یه جا زندگی نمیره
نه کار ما نی ، آسمون دولتِ پرواز بال ما نی
نشونی ما همون خنده های مرده ـَست
چیزی جز این فریادِ نام ما نی
برین اما نمیخواد ، این سفره کدوم و کجا نمیخواد
توو این سرما دستام چه تنهان
اگه توو ترسی ازت “ها” نمیخواد
برین اما نمیخواد ، این سفره کدوم و کجا نمیخواد
توو این سرما دستام که تنهان
اگه توو ترسی ازت “ها” نمیخواد
من که دیگه پیرم ، از این حرفا سیرم
یه جورایی گیرم ، شما برین میرم
برین ، برین این قفس رو بشکونین
برین سلام منو به نفس برسونین
شاید یه روز یا یه شبی هم رو داشتیم
یه جایی با هم قرارِ پریدن گذاشتیم
این خطا که میگن مرزن ندیدم
بدون هیچ التماسی ارزن خریدیم
تلخ نشین ، انقدر سخت نگیرین
رو سیم برق نشینین
کوچیکین ، ظریفین ، میمیرین
هر چقدر عزیزین غریبین ، میبینین
سخته ، این نفس تنگ تر از خود تنگه
این نفس ننگ تر از خود ننگه
وقتی یه لحظه حسی توو وجود تو نیست که بخنده
سخته ، شاید
یه روزی همتون مامان داشتین
کلی مهر ، با وجود آذر یه آبان داشتین
درد ندیدین و دردی دردتون نشد
سردتون نشد
به دستتون نخورد تیر ، پاتونم نکرد گیر
شاید آزادی رو فقط نگفتین
شاید دیدینش ، حسش کردین ، انجامش دادین
بدون هیچ ترسی
گنجیشگکای بی نام و نشون
پرنده های بی هم زبون
منم ، نام و نشونتون
منم ، هم زبونتون
درسته با همدیگه یکمی فرقو داشتیم
خسته بودیم ، کوفته بودیم ولی صبرو داشتیم
شاید یه روز یا یه شبی هم رو داشتیم
یه جا با هم قرارِ پریدن گذاشتیم
دور از اونجا که رویایِ مرده ـَست
پرواز توو تسخیر خفاش لکنته
دور از خیالِ جریان توو رودهای آزاد
توو اونجا که دریا یه مردابِ گنده ـَست
کل زندگی رو انشا کنیم به درد
همهمی نمرده املاء کنیم که هست
آسمون یعنی رقص فوجی از ما
با پروازمون امضا کنیم شکست
برین اما نمیخواد ، این سفره کدوم و کجا نمیخواد
توو این سرما دستام چه تنهان
اگه توو “ها” نمیخواد
برین اما نمیخواد ، این سفره کدوم و کجا نمیخواد
توو این سرما دستام که تنهان
اگه توو “ها” نمیخواد
پرنده های بی هم زبون
بهتره دیگه برین خونتون
دردتون نخورد به دردمون
کم زدنتون ، بستنتون ، ها ؟
کم توو قفس کردنتون باز
اومدین اینجا واسه پرواز
کم نکرده کردن گردنتون
از اینجا مثِ غریبه برین
از این شهر واسه همیشه برین
برین دنبال یه شهر بهتر
شاید به امید یه نتیجه برین
از سرتون ، زخم بدنتون
غمتون ، نوکتون ، جیک جیک صبحتون
ترسِ توو شبتون و حبس نفستون ، نفسم گرفت
برین یه جایی که ترسی نداره
واسه پرواز مرزی نداره
کلاغ ولگردی نداره
هیچ غمی و ترسی نداره
یه جایی که همه منظره ها خوبن
آدما وقتی وا میشن پنجره ها خوبن
کور و نگاه خوبن ، لال و صدا خوبن
شاپرکا خوبن ، شاه و گدا خوبن
بریم یه جا که ته قصه بی کویره
دور از سینه های آزاد که دشنه میدریدش
یه چند صباحی بو تشنگی نگیره
میشه بریم یه جا زندگی نمیره
نه کار ما نی ، آسمون دولتِ پرواز بال ما نی
نشونی ما همون خنده های مرده ـَست
چیزی جز این فریادِ نام ما نی
برین اما نمیخواد ، این سفره کدوم و کجا نمیخواد
توو این سرما دستام چه تنهان
اگه توو ترسی ازت “ها” نمیخواد
برین اما نمیخواد ، این سفره کدوم و کجا نمیخواد
توو این سرما دستام که تنهان
اگه توو ترسی ازت “ها” نمیخواد
من که دیگه پیرم ، از این حرفا سیرم
یه جورایی گیرم ، شما برین میرم
برین ، برین این قفس رو بشکونین
برین سلام منو به نفس برسونین
شاید یه روز یا یه شبی هم رو داشتیم
یه جایی با هم قرارِ پریدن گذاشتیم
این خطا که میگن مرزن ندیدم
بدون هیچ التماسی ارزن خریدیم
تلخ نشین ، انقدر سخت نگیرین
رو سیم برق نشینین
کوچیکین ، ظریفین ، میمیرین
هر چقدر عزیزین غریبین ، میبینین
سخته ، این نفس تنگ تر از خود تنگه
این نفس ننگ تر از خود ننگه
وقتی یه لحظه حسی توو وجود تو نیست که بخنده
سخته ، شاید
یه روزی همتون مامان داشتین
کلی مهر ، با وجود آذر یه آبان داشتین
درد ندیدین و دردی دردتون نشد
سردتون نشد
به دستتون نخورد تیر ، پاتونم نکرد گیر
شاید آزادی رو فقط نگفتین
شاید دیدینش ، حسش کردین ، انجامش دادین
بدون هیچ ترسی
گنجیشگکای بی نام و نشون
پرنده های بی هم زبون
منم ، نام و نشونتون
منم ، هم زبونتون
درسته با همدیگه یکمی فرقو داشتیم
خسته بودیم ، کوفته بودیم ولی صبرو داشتیم
شاید یه روز یا یه شبی هم رو داشتیم
یه جا با هم قرارِ پریدن گذاشتیم
دور از اونجا که رویایِ مرده ـَست
پرواز توو تسخیر خفاش لکنته
دور از خیالِ جریان توو رودهای آزاد
توو اونجا که دریا یه مردابِ گنده ـَست
کل زندگی رو انشا کنیم به درد
همهمی نمرده املاء کنیم که هست
آسمون یعنی رقص فوجی از ما
با پروازمون امضا کنیم شکست
برین اما نمیخواد ، این سفره کدوم و کجا نمیخواد
توو این سرما دستام چه تنهان
اگه توو “ها” نمیخواد
برین اما نمیخواد ، این سفره کدوم و کجا نمیخواد
توو این سرما دستام که تنهان
اگه توو “ها” نمیخواد