09-06-2017، 0:49
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-06-2020، 10:08، توسط The moon.
دلیل ویرایش: افزودن تصاویر/
)
تعداد زیادی فیلم ترسناک را میتوان نام برد که بر اساس وقایع حقیقی ساخته شدهاند. به طور معمول برداشت این فیلمها بسیار متفاوت با حقیقت ماجرا است و با کمی تحقیق دربارهی آنها به نتایج نااُمیدکنندهای نسبت به برداشت متفاوت فیلم از داستان خواهیم رسید. فیلمهای ترسناک بسیاری با محوریت موضوعات مأورالطبیعه ساخته شدهاند که البته تا حد زیادی وقایع را بیش از آنچه بوده بزرگنمایی کرده یا از منابع نامعین و شکبرانگیز سود جستهاند. فیلمهای ژانر اسلشر که بر اساس قاتلان بدنام و شرور ساخته شدهاند، به وفور در آثار هالیوودی به چشم میخورند. جزئیات حقیقی که همگام با روایتِ داستانی فیلم نباشند، به احتمال زیاد از فیلمنامه خط میخورند، شخصیتها و وقایع به صورت دلخواه اضافه میشوند و در انتها آن چیزی که از فیلم باقی میماند، شباهتی به داستان واقعی برگرفته شده ندارد.
ولی اگر زمانی این چرخ از دگر سو چرخد و داستان الهامبخش وقایع حقیقی شود چه؟ در این صورت روند ساخت فیلمهای ترسناک عامل اتفاقات عجیبوغریب و درگیر رخدادهای بدشگون میشود. قاتلان مقلد تصمیم به عملی ساختن تاریکترین تخیلات فیلمی خود میگیرند. حتی افرادی پیدا میشوند با این ادعا که شخصیت شرورِ خیالی مورد علاقهشان، کنترل اعمال شیطانی سر زده از آنها را شخصاً در اختیار داشته است.
گفته میشود واقعیت عجیبتر از داستان است. با توجه به اتفاقات و ادعاهایی که در این مقاله آنها را مرور خواهیم کرد و نشان از همنشینی واقعیت و داستان دارند، ممکن است نه همیشه که گاهی این گفته صحت داشته باشد و واقعیت، اصلیتی بسیار هولناکتر از داستان داشته باشد.
فیلم Scream (جیغ)، اثر وس کریون، به هنگام اکران خود در سال ۱۹۹۶ بلافاصله به فیلمی عالی و کلاسیک در این ژانر مبدل شد. علاوه بر داشتن ویژگیهای لازم برای فیلمی اسلشر، اضافه کردن چاشنی طنز به این اثر، خون دوبارهای را در رگهای ژانر کلیشهشدهی وحشت تزریق کرد و باعث شد این فیلم، تبدیل به فیلمی نوین و خلاقانه در این ژانر شود. علیرغم استفاده از عناصر کمدی در فیلم Scream، این فیلم نیز زمینهساز چندین قتل در دنیای واقعی شد. در ژانویه سال ۱۹۹۸، ماریو پادیلای ۱۶ ساله و پسر عموی ۱۴ سالهی وی، کانون توجهات رسانهای را به خود جلب کردند؛ از آنها با لقب قاتلان جیغ یاد میکردند. رامیرز، پسر عموی پادیلا، اعتراف کرد هنگامی که پادیلا ۴۵ ضربهی چاقو را بر بدن مادر خود وارد آورده است، وی در همدستی با پادیلا، مادر او را بر روی زمین نگاه داشته است. آن دو اعتراف کردند که دیدن فیلم Scream و دنبالههای آن الهامبخش این عمل آنان بوده است و بعد از خرید دو ماسک و لباس از طرح گوستفِیس (Ghostface)، و نیز خرید همان تغییردهندهی صدا که در فیلم به کار برده شده بود، با خوشحالی نقشهی قتل جینا کاستیلو را ریختهاند. مورد قابل توجه دیگر مربوط به نوجوان بلژیکی به نام الیسون کمبیر میشود. یک روز که الیسون به دیدن دوست و همسایهی خود، تیری یارادین، رفته بود، با راننده کامیون ۲۴ سالهای آشنا میشود. رانندهی کامیون پس از مدتی به اتاق خود رفته و لباس شخصیت گوستفِیس را بر تن کرده و دو چاقو در دست بازمیگردد. وی ۳۰ مرتبه الیسون را با چاقو زده و در ادامه جنازهی وی را تکه تکه میکند.
فیلم ترسناک و مأورالطبیعه The Conjuring (احضار)، محصول سال ۲۰۱۳، بر اساس داستان واقعی خانوادهی پرون و فعالیت غیرقابل توضیحی از ارواح که این خانواده در سال ۱۹۷۰ در خانهشان از سر گذراندهاند، ساخته شده است. در طول ساخت فیلم اعضای خانوادهی پرون چند باری به دیدن لوکشین فیلمبرداری رفتند، البته بجز کارولین، همسر و مادر خانواده که حتی قدمی به خانه نزدیک نمیشد. رخدادهای عجیبی در زمان ساخت فیلم روی داد. یک مرتبه که خانوادهی پرون در محل فیلمبرداری حضور یافته بودند، بادی شدید اطراف آنها شروع به وزیدن گرفت و لوکشین فیلمبرداری را کاملاً برهم زد، ولی درختان نزدیک محل کوچکترین تکانی نخوردند. در همان زمان به کارولین که در آتلانتا و در خانهاش ساکن بود، احساسی عجیب دست داد؛ کارولین اندکی پیش از آنکه بیهوش شود و وی را به بیمارستان برسانند، حضوری شیطانی را در خانهی خود احساس کرده بود. یک شب هم که جیمز وان، کارگردان فیلم، تا دیر وقت در دفترش مشغول به کار بود، دید که سگش دندانها را به هم نزدیک کرده و به طرز شریرانهای غرغر میکند. با جستجو در محل، وان متوجه شد که چیزی در آنجا وجود ندارد، ولی سگ همچنان چشمانش را بر موجودی نامرئی در گوشهی اتاق دوخته بود. بعد از آن سر و چشمان سگ به آرامی به دنبال چیزی که به نظر در اتاق حرکت میکرد روانه شد؛ اگرچه که جیمز وان چیزی را در اتاق نمیدید.
در مجموع بیش از هفت فیلم از مجموعهی Saw (اره) توسط تهیهکنندگان مختلف ساخته شده است و همهی این فیلمها در رابطه با قاتلی سادیستی به نام جیگسا (Jigsaw) است که با شکنجههای طاقتفرسایی که بر قربانیانش وارد میآورد، آنها را مجبور میسازد برای رهایی از مرگ، برخی از اعضای بدن خود را قطع کنند. در سال ۲۰۰۹، دو نوجوان ۱۴ و ۱۵ ساله، متهم به طرح دسیسه برای سه مورد آدمربایی همراه با شکنجه شدند؛ مادر یکی از آنها با شنیدن حرفهایشان متوجه قصد و برنامهریزی آنها برای آدمربایی، شکنجه و قتل چندین نفر شد. آن دو قصد داشتند به سبک بازیهای سادیستی فیلم Saw به افرادی که به دیگران آسیب میرسانند درسی فراموشناشدنی دهند؛ در لیست آنها نام یک افسر پلیس و دو دختر جوان به چشم میخورد. این دو نوجوان حتی با آماده کردن دوربین، قصد ساختن مستند از اعمال خود را داشتند، درست همان کاری که جیگسا در مجموعه فیلمهای Saw انجام میداد.
مجموعه فیلمهای کالتِ Child's Play، با حضورِ شخصیتِ معروف و خاص چاکی (Chucky) که عروسکِ اسباببازی تسخیر شده توسط روحِ شریرِ قاتلی سریالی است، شامل ۶ فیلم میشوند. علیرغم اینکه حداقل این یک مورد بسیار بعید است به واقعیت بپیوندد (منطقی باشیم، هیچ عروسکی به این زودیها به زندگی واقعی پا نمیگذارد!)، ولی این شخصیت مسبب مجموعهای از قتلهای مقلدانه از فیلم شده است. بدنامترین پرونده مربوط به مارتین برایانت میشود. فردی استرالیایی که یکی از معروفترین قاتلان قتلهای دستهجمعی شناخته میشود. در سال ۱۹۹۶ برایانت مارتین با خوشحالی و سرمستی، کشتار وحشیانهای را در شهر پورت آرتور (Port Arthur) به وجود آورد؛ وی با تیراندازی بیرحمانهی خود ۳۵ نفر را به کام مرگ فرستاده و باعث زخمی شدن ۲۳ فرد دیگر نیز میشود. برایانت که ضریب هوشی معادل ۶۶ داشت، تحتتأثیر فیلم Child's Play 2 قرار گرفته و طبق گزارشی که روانپزشکش ارائه داد، دیدن این فیلم عاملی کتمانناپذیر در به وجود آمدن این جنایت بوده است. طبق گزارشات، وی تحتتأثیر ویژگیهای کودکسان و توانایی عروسک مذکور در انتقامگیری قرار گرفته بود.
دیگر فیلم این لیست، فیلم کلاسیک Nightmare on Elm Street، باز هم ساختهی وس کریون است که شخصیت صورت سوختهی فردی کروگر در آن معرفی شد؛ قاتلی که پیش از به قتل رساندن قربانیانش، در خوابهای آنها به سراغشان میرفت. در سال ۲۰۰۴، دنیل گونزالز، بیمارِ اسکیزوفرنیِ دچار پارانویا، تحتتأثیر مصرف شدید مواد مخدر، کشتار وحشیانهای را به راه انداخت که مرگ ۴ نفر و زخمی شدن ۲ نفر دیگر را به همراه داشت. اندکی بعد مشخص شد که الهامبخش وی برای انجام این کار، فیلم Nightmare on Elm Street بوده است و اینکه وی میخواست تبدیل به قاتل سریالی معروفی شود. بعد از آن ماجرا، گونزالز دستنوشتهای را از خود بر جای گذاشت که توضیح میداد وی به چه اندازه هنگام مرتکب شدن به این قتلها لذت میبرده و در آن لحظه چقدر در شباهت با شخصیت فرودی کروگر قرار داشته است. یکی از عجیبترین اتفاقاتی که پس از نمایش در فیلمهای ترسناک به واقعیت راه پیدا کرده است، سندرم مرگ در کابوس (Nightmare Death Syndrome) است. وضعیتی که در آن برخی از مردان جوان سالم، بدون دلیل خاصی در خواب به کام مرگ رفتهاند؛ بیشتر افرادی که این اتفاق برایشان رخ داده، مردان آسیایی بودهاند. در بیشتر موارد گزارش شده است که از این افراد پیش از مُردن، صدای ناله و زاری شنیده شده است.
داستان فیلم Rosemary's Baby، اثر رومان پلانسکی و محصول سال ۱۹۶۸، پیرامون زنی باردار است که میترسد همسر وی به صورت پنهانی عهدی را با فرقهای شیطانپرست بسته باشد که به موجب آن فرزند هنوز به دنیا نیامدهشان را به عنوان قربانی تقدیم آیینهای مذهبی آنان نماید. نویسندگی و کارگردانی این فیلم بر عهدهی رومان پلانسکی بود. در سال ۱۹۶۹ که رومان پلانسکی مشغول کار در شهر لندن بود، همسر وی، در شهر لسآنجلس و در خانهاشان اقامت داشت. در ۸ آگوست سال ۱۹۶۹، شارون تِیت به همراه فرزند هنوز به دنیا نیامدهاش و برخی از دیگر افراد که در خانهی پلانسکی بودند، به طرز فجیعانهای به قتل رسیدند. بعد از ماهها سردرگمی در حل این پرونده، سرانجام فاش شد که این قتلها توسط خانوادهی منسون و تحت دستور مستقیم چارلز منسون صورت گرفته است.
در عصر ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۴، لیزا اِستلوِیگن و دوست قدیمی وی، دنیل استرلینگ، در کنار هم فیلم Interview with the Vampire را تماشا کردند. حدوداً در ساعت ۳ صبح لیزا ناگهان از خواب بیدار میشود و میبیند که دنیل به طرز غریبی به وی خیره شده است و این سخنان را به زبان میآورد: تو امشب خواهی مرد. تو را خواهم کشت و خونت را سر خواهم کشید. روز بعد دنیل ۷ ضربهی چاقو به سینه و پشت لیزا وارد میآورد و خون جاری از زخمهایش را میمکد. وی بعدها اعتراف کرد که به خونآشام اعتقاد داشته و دیدن این فیلم الهامبخش وی در انجام این عمل بوده است.
فیلمِ ترسناکِ Poltergeist اثری منحصر به فرد و محصول سال ۱۹۸۲، در موردی خانوادهای است که مورد تهاجم ارواح خبیث و خشن قرار میگیرند. اگرچه همه ساله پروندههای بسیاری همچون پولترگایست و دیگر اتفاقات مأورالطبیعه گزارش میشوند، ولی اتفاقاتی که در پایین به آنها اشاره میکنیم، جنبهای دیگر از اتفاقات پیرامون فیلم Poltergeist را نشان خواهد داد. این اتفاق نمیتواند مصداق رخدادهایی که پس از فیلمهای ترسناک به حقیقت پیوستهاند باشد، ولی آن را میتوان یکی از تقارنهای زمانی عجیب اتفاق افتاده در تاریخ فیلمهای ترسناک به شمار آورد. در فیلم کوتاه زیر که مربوط به بخشی از فیلم Poltergeist است، دو کودک خردسال فیلم را میبینید که از عروسک دلقکمانندی ترسیدهاند؛ پیش از آنکه جان بگیرد!
موضوعی که نمیتوان پاسخی برای آن یافت نوشتهی بر روی پوستر است: بیستودومین فینال سوپربول، سال ۱۹۸۸. اینکه یک پسربچه پوستر سوپربول را بر روی دیوار خود داشته باشد، به خودی خود موضوع عجیبی نیست. اتفاقی که کمی عجیب به نظر میرسد این است که فیلم در سال ۱۹۸۲ اکران شد، یعنی شش سال قبل از بیستودومین فینال سوپربول! در واقع اتفاق عجیبتر ۶ سال پس از اکران فیلم رخ میدهد. در ۳۱ ژانویه سال ۱۹۸۸، هیتر اُرورک، بازیگری که نقش دختربچه را در این فیلم و دنبالهاش ایفا کرد، ناگهان دچار بیماری سختی میشود. صبح روز بعد وی از حال رفته و پزشکان بر بالینش حاضر میشوند. در راه بیمارستان، هیتر دچار ایست قلبی میشود. اندکی بعد وی به هوش میآید، ولی در همان روز جان خود را از دست میدهد. هیتر هنگام مرگ ۱۲ سال داشت. آیا میدانید چه اتفاق دیگری در همان تاریخ ۳۱ ژانویه رخ داد؟ بله، درست حدس زدید. بیستودومین فینال سوپربول!
در سال ۲۰۰۲ آلن منزیس بعد از ۱۰۰ مرتبه تماشای فیلم Queen of the Damned، دوست خود، توماس مککندریک را به قتل رساند. وی هیچ دلیل منطقی برای کار خود نداشت. آلن منزیس ادعا میکرد که شبی با آکاشا، شخصیت خونآشام مؤنث فیلم، ملاقات کرده است. وی گفت که آکاشا به او دستور داده است تا مردم را به قتل برساند و در ازای این کار، موهبت زندگی ابدی یک خونآشام را به وی اهدا خواهد کرد. آلن منزیس گفت: خلاصهی مکالمات به این موضوع ختم شد که اگر من درخواست آکاشا را قبول کردم، در ازای آن وی به من در دنیای دیگر پاداش دهد. آلن منزیس، دوست دوران کودکی خود را با ضربات چاقو و چکش به قتل رساند، خون وی را سر کشید و تکههایی از بدن وی را نیز خورد و سپس در گودالی او را دفن کرد. جسد توماس مککندریک ۶ هفتهی بعد پیدا شد.
فیلم مأورالطبیعه و ترسناک The Possession، محصول سال ۲۰۱۲ و به تهیهکنندگی سامی ریمی است. فیلم بر اساس داستان واقعی جعبهی تسخیرشدهی دیباک (Dybbuk Box) –طبق افسانهها، روح سرگردان و شرور درون این جعبه افراد را تسخیر میکند– ساخته شده است. ستارهی این فیلم، جفری دین، نسبت به مسائل رخ داده با شک و تردید صحبت میکند، ولی وی گفت باید اعتراف کند که اتفاقات عجیبی در طول ساخت فیلم به وقوع پیوسته است. جفری دین تعریف میکرد که علیرغم اینکه هیچ ایراد مشخصی در سیستم الکتریکی محل فیلمبرداری وجود نداشت، ولی لامپها دائماً در طول ساخت فیلم منفجر میشدند. از طرفی بادی سرد که محل وزش آن مشخص نبود در محل لوکشین فیلم میوزید. عجیبترین واقعه آتش گرفتن انبار وسایل فیلمبرداری بود. تحقیقات هیچ نشانهای از ایجاد آتشسوزی عمدی یا ایراد در سیستم الکتریکی را ثابت نکرد. پایهای که جعبهی دیباک در فیلم بر روی آن قرار میگرفت هم در زمان آتشسوزی از بین رفت. گفتنی است صاحبان جعبهی واقعی دیباک موافقت کردند که آن جعبه را به صحنهی فیلمبرداری ببرند، ولی بعد از اتفاقات عجیبی که در طول ساخت فیلم رخ داد، بازیگران و سازندگان فیلم پیشنهاد آنان را رد کردند.
[منبع: Whatculture ...]
ولی اگر زمانی این چرخ از دگر سو چرخد و داستان الهامبخش وقایع حقیقی شود چه؟ در این صورت روند ساخت فیلمهای ترسناک عامل اتفاقات عجیبوغریب و درگیر رخدادهای بدشگون میشود. قاتلان مقلد تصمیم به عملی ساختن تاریکترین تخیلات فیلمی خود میگیرند. حتی افرادی پیدا میشوند با این ادعا که شخصیت شرورِ خیالی مورد علاقهشان، کنترل اعمال شیطانی سر زده از آنها را شخصاً در اختیار داشته است.
گفته میشود واقعیت عجیبتر از داستان است. با توجه به اتفاقات و ادعاهایی که در این مقاله آنها را مرور خواهیم کرد و نشان از همنشینی واقعیت و داستان دارند، ممکن است نه همیشه که گاهی این گفته صحت داشته باشد و واقعیت، اصلیتی بسیار هولناکتر از داستان داشته باشد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۱- Screamفیلم Scream (جیغ)، اثر وس کریون، به هنگام اکران خود در سال ۱۹۹۶ بلافاصله به فیلمی عالی و کلاسیک در این ژانر مبدل شد. علاوه بر داشتن ویژگیهای لازم برای فیلمی اسلشر، اضافه کردن چاشنی طنز به این اثر، خون دوبارهای را در رگهای ژانر کلیشهشدهی وحشت تزریق کرد و باعث شد این فیلم، تبدیل به فیلمی نوین و خلاقانه در این ژانر شود. علیرغم استفاده از عناصر کمدی در فیلم Scream، این فیلم نیز زمینهساز چندین قتل در دنیای واقعی شد. در ژانویه سال ۱۹۹۸، ماریو پادیلای ۱۶ ساله و پسر عموی ۱۴ سالهی وی، کانون توجهات رسانهای را به خود جلب کردند؛ از آنها با لقب قاتلان جیغ یاد میکردند. رامیرز، پسر عموی پادیلا، اعتراف کرد هنگامی که پادیلا ۴۵ ضربهی چاقو را بر بدن مادر خود وارد آورده است، وی در همدستی با پادیلا، مادر او را بر روی زمین نگاه داشته است. آن دو اعتراف کردند که دیدن فیلم Scream و دنبالههای آن الهامبخش این عمل آنان بوده است و بعد از خرید دو ماسک و لباس از طرح گوستفِیس (Ghostface)، و نیز خرید همان تغییردهندهی صدا که در فیلم به کار برده شده بود، با خوشحالی نقشهی قتل جینا کاستیلو را ریختهاند. مورد قابل توجه دیگر مربوط به نوجوان بلژیکی به نام الیسون کمبیر میشود. یک روز که الیسون به دیدن دوست و همسایهی خود، تیری یارادین، رفته بود، با راننده کامیون ۲۴ سالهای آشنا میشود. رانندهی کامیون پس از مدتی به اتاق خود رفته و لباس شخصیت گوستفِیس را بر تن کرده و دو چاقو در دست بازمیگردد. وی ۳۰ مرتبه الیسون را با چاقو زده و در ادامه جنازهی وی را تکه تکه میکند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۲- The Conjuringفیلم ترسناک و مأورالطبیعه The Conjuring (احضار)، محصول سال ۲۰۱۳، بر اساس داستان واقعی خانوادهی پرون و فعالیت غیرقابل توضیحی از ارواح که این خانواده در سال ۱۹۷۰ در خانهشان از سر گذراندهاند، ساخته شده است. در طول ساخت فیلم اعضای خانوادهی پرون چند باری به دیدن لوکشین فیلمبرداری رفتند، البته بجز کارولین، همسر و مادر خانواده که حتی قدمی به خانه نزدیک نمیشد. رخدادهای عجیبی در زمان ساخت فیلم روی داد. یک مرتبه که خانوادهی پرون در محل فیلمبرداری حضور یافته بودند، بادی شدید اطراف آنها شروع به وزیدن گرفت و لوکشین فیلمبرداری را کاملاً برهم زد، ولی درختان نزدیک محل کوچکترین تکانی نخوردند. در همان زمان به کارولین که در آتلانتا و در خانهاش ساکن بود، احساسی عجیب دست داد؛ کارولین اندکی پیش از آنکه بیهوش شود و وی را به بیمارستان برسانند، حضوری شیطانی را در خانهی خود احساس کرده بود. یک شب هم که جیمز وان، کارگردان فیلم، تا دیر وقت در دفترش مشغول به کار بود، دید که سگش دندانها را به هم نزدیک کرده و به طرز شریرانهای غرغر میکند. با جستجو در محل، وان متوجه شد که چیزی در آنجا وجود ندارد، ولی سگ همچنان چشمانش را بر موجودی نامرئی در گوشهی اتاق دوخته بود. بعد از آن سر و چشمان سگ به آرامی به دنبال چیزی که به نظر در اتاق حرکت میکرد روانه شد؛ اگرچه که جیمز وان چیزی را در اتاق نمیدید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۳- Sawدر مجموع بیش از هفت فیلم از مجموعهی Saw (اره) توسط تهیهکنندگان مختلف ساخته شده است و همهی این فیلمها در رابطه با قاتلی سادیستی به نام جیگسا (Jigsaw) است که با شکنجههای طاقتفرسایی که بر قربانیانش وارد میآورد، آنها را مجبور میسازد برای رهایی از مرگ، برخی از اعضای بدن خود را قطع کنند. در سال ۲۰۰۹، دو نوجوان ۱۴ و ۱۵ ساله، متهم به طرح دسیسه برای سه مورد آدمربایی همراه با شکنجه شدند؛ مادر یکی از آنها با شنیدن حرفهایشان متوجه قصد و برنامهریزی آنها برای آدمربایی، شکنجه و قتل چندین نفر شد. آن دو قصد داشتند به سبک بازیهای سادیستی فیلم Saw به افرادی که به دیگران آسیب میرسانند درسی فراموشناشدنی دهند؛ در لیست آنها نام یک افسر پلیس و دو دختر جوان به چشم میخورد. این دو نوجوان حتی با آماده کردن دوربین، قصد ساختن مستند از اعمال خود را داشتند، درست همان کاری که جیگسا در مجموعه فیلمهای Saw انجام میداد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۴- Child's Playمجموعه فیلمهای کالتِ Child's Play، با حضورِ شخصیتِ معروف و خاص چاکی (Chucky) که عروسکِ اسباببازی تسخیر شده توسط روحِ شریرِ قاتلی سریالی است، شامل ۶ فیلم میشوند. علیرغم اینکه حداقل این یک مورد بسیار بعید است به واقعیت بپیوندد (منطقی باشیم، هیچ عروسکی به این زودیها به زندگی واقعی پا نمیگذارد!)، ولی این شخصیت مسبب مجموعهای از قتلهای مقلدانه از فیلم شده است. بدنامترین پرونده مربوط به مارتین برایانت میشود. فردی استرالیایی که یکی از معروفترین قاتلان قتلهای دستهجمعی شناخته میشود. در سال ۱۹۹۶ برایانت مارتین با خوشحالی و سرمستی، کشتار وحشیانهای را در شهر پورت آرتور (Port Arthur) به وجود آورد؛ وی با تیراندازی بیرحمانهی خود ۳۵ نفر را به کام مرگ فرستاده و باعث زخمی شدن ۲۳ فرد دیگر نیز میشود. برایانت که ضریب هوشی معادل ۶۶ داشت، تحتتأثیر فیلم Child's Play 2 قرار گرفته و طبق گزارشی که روانپزشکش ارائه داد، دیدن این فیلم عاملی کتمانناپذیر در به وجود آمدن این جنایت بوده است. طبق گزارشات، وی تحتتأثیر ویژگیهای کودکسان و توانایی عروسک مذکور در انتقامگیری قرار گرفته بود.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۵- Nightmare on Elm Streetدیگر فیلم این لیست، فیلم کلاسیک Nightmare on Elm Street، باز هم ساختهی وس کریون است که شخصیت صورت سوختهی فردی کروگر در آن معرفی شد؛ قاتلی که پیش از به قتل رساندن قربانیانش، در خوابهای آنها به سراغشان میرفت. در سال ۲۰۰۴، دنیل گونزالز، بیمارِ اسکیزوفرنیِ دچار پارانویا، تحتتأثیر مصرف شدید مواد مخدر، کشتار وحشیانهای را به راه انداخت که مرگ ۴ نفر و زخمی شدن ۲ نفر دیگر را به همراه داشت. اندکی بعد مشخص شد که الهامبخش وی برای انجام این کار، فیلم Nightmare on Elm Street بوده است و اینکه وی میخواست تبدیل به قاتل سریالی معروفی شود. بعد از آن ماجرا، گونزالز دستنوشتهای را از خود بر جای گذاشت که توضیح میداد وی به چه اندازه هنگام مرتکب شدن به این قتلها لذت میبرده و در آن لحظه چقدر در شباهت با شخصیت فرودی کروگر قرار داشته است. یکی از عجیبترین اتفاقاتی که پس از نمایش در فیلمهای ترسناک به واقعیت راه پیدا کرده است، سندرم مرگ در کابوس (Nightmare Death Syndrome) است. وضعیتی که در آن برخی از مردان جوان سالم، بدون دلیل خاصی در خواب به کام مرگ رفتهاند؛ بیشتر افرادی که این اتفاق برایشان رخ داده، مردان آسیایی بودهاند. در بیشتر موارد گزارش شده است که از این افراد پیش از مُردن، صدای ناله و زاری شنیده شده است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۶- Rosemary's Babyداستان فیلم Rosemary's Baby، اثر رومان پلانسکی و محصول سال ۱۹۶۸، پیرامون زنی باردار است که میترسد همسر وی به صورت پنهانی عهدی را با فرقهای شیطانپرست بسته باشد که به موجب آن فرزند هنوز به دنیا نیامدهشان را به عنوان قربانی تقدیم آیینهای مذهبی آنان نماید. نویسندگی و کارگردانی این فیلم بر عهدهی رومان پلانسکی بود. در سال ۱۹۶۹ که رومان پلانسکی مشغول کار در شهر لندن بود، همسر وی، در شهر لسآنجلس و در خانهاشان اقامت داشت. در ۸ آگوست سال ۱۹۶۹، شارون تِیت به همراه فرزند هنوز به دنیا نیامدهاش و برخی از دیگر افراد که در خانهی پلانسکی بودند، به طرز فجیعانهای به قتل رسیدند. بعد از ماهها سردرگمی در حل این پرونده، سرانجام فاش شد که این قتلها توسط خانوادهی منسون و تحت دستور مستقیم چارلز منسون صورت گرفته است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۷- Interview with the Vampireدر عصر ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۴، لیزا اِستلوِیگن و دوست قدیمی وی، دنیل استرلینگ، در کنار هم فیلم Interview with the Vampire را تماشا کردند. حدوداً در ساعت ۳ صبح لیزا ناگهان از خواب بیدار میشود و میبیند که دنیل به طرز غریبی به وی خیره شده است و این سخنان را به زبان میآورد: تو امشب خواهی مرد. تو را خواهم کشت و خونت را سر خواهم کشید. روز بعد دنیل ۷ ضربهی چاقو به سینه و پشت لیزا وارد میآورد و خون جاری از زخمهایش را میمکد. وی بعدها اعتراف کرد که به خونآشام اعتقاد داشته و دیدن این فیلم الهامبخش وی در انجام این عمل بوده است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۸- Poltergeistفیلمِ ترسناکِ Poltergeist اثری منحصر به فرد و محصول سال ۱۹۸۲، در موردی خانوادهای است که مورد تهاجم ارواح خبیث و خشن قرار میگیرند. اگرچه همه ساله پروندههای بسیاری همچون پولترگایست و دیگر اتفاقات مأورالطبیعه گزارش میشوند، ولی اتفاقاتی که در پایین به آنها اشاره میکنیم، جنبهای دیگر از اتفاقات پیرامون فیلم Poltergeist را نشان خواهد داد. این اتفاق نمیتواند مصداق رخدادهایی که پس از فیلمهای ترسناک به حقیقت پیوستهاند باشد، ولی آن را میتوان یکی از تقارنهای زمانی عجیب اتفاق افتاده در تاریخ فیلمهای ترسناک به شمار آورد. در فیلم کوتاه زیر که مربوط به بخشی از فیلم Poltergeist است، دو کودک خردسال فیلم را میبینید که از عروسک دلقکمانندی ترسیدهاند؛ پیش از آنکه جان بگیرد!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
موضوعی که نمیتوان پاسخی برای آن یافت نوشتهی بر روی پوستر است: بیستودومین فینال سوپربول، سال ۱۹۸۸. اینکه یک پسربچه پوستر سوپربول را بر روی دیوار خود داشته باشد، به خودی خود موضوع عجیبی نیست. اتفاقی که کمی عجیب به نظر میرسد این است که فیلم در سال ۱۹۸۲ اکران شد، یعنی شش سال قبل از بیستودومین فینال سوپربول! در واقع اتفاق عجیبتر ۶ سال پس از اکران فیلم رخ میدهد. در ۳۱ ژانویه سال ۱۹۸۸، هیتر اُرورک، بازیگری که نقش دختربچه را در این فیلم و دنبالهاش ایفا کرد، ناگهان دچار بیماری سختی میشود. صبح روز بعد وی از حال رفته و پزشکان بر بالینش حاضر میشوند. در راه بیمارستان، هیتر دچار ایست قلبی میشود. اندکی بعد وی به هوش میآید، ولی در همان روز جان خود را از دست میدهد. هیتر هنگام مرگ ۱۲ سال داشت. آیا میدانید چه اتفاق دیگری در همان تاریخ ۳۱ ژانویه رخ داد؟ بله، درست حدس زدید. بیستودومین فینال سوپربول!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۹- Queen of the Damnedدر سال ۲۰۰۲ آلن منزیس بعد از ۱۰۰ مرتبه تماشای فیلم Queen of the Damned، دوست خود، توماس مککندریک را به قتل رساند. وی هیچ دلیل منطقی برای کار خود نداشت. آلن منزیس ادعا میکرد که شبی با آکاشا، شخصیت خونآشام مؤنث فیلم، ملاقات کرده است. وی گفت که آکاشا به او دستور داده است تا مردم را به قتل برساند و در ازای این کار، موهبت زندگی ابدی یک خونآشام را به وی اهدا خواهد کرد. آلن منزیس گفت: خلاصهی مکالمات به این موضوع ختم شد که اگر من درخواست آکاشا را قبول کردم، در ازای آن وی به من در دنیای دیگر پاداش دهد. آلن منزیس، دوست دوران کودکی خود را با ضربات چاقو و چکش به قتل رساند، خون وی را سر کشید و تکههایی از بدن وی را نیز خورد و سپس در گودالی او را دفن کرد. جسد توماس مککندریک ۶ هفتهی بعد پیدا شد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
۱۰- The Possessionفیلم مأورالطبیعه و ترسناک The Possession، محصول سال ۲۰۱۲ و به تهیهکنندگی سامی ریمی است. فیلم بر اساس داستان واقعی جعبهی تسخیرشدهی دیباک (Dybbuk Box) –طبق افسانهها، روح سرگردان و شرور درون این جعبه افراد را تسخیر میکند– ساخته شده است. ستارهی این فیلم، جفری دین، نسبت به مسائل رخ داده با شک و تردید صحبت میکند، ولی وی گفت باید اعتراف کند که اتفاقات عجیبی در طول ساخت فیلم به وقوع پیوسته است. جفری دین تعریف میکرد که علیرغم اینکه هیچ ایراد مشخصی در سیستم الکتریکی محل فیلمبرداری وجود نداشت، ولی لامپها دائماً در طول ساخت فیلم منفجر میشدند. از طرفی بادی سرد که محل وزش آن مشخص نبود در محل لوکشین فیلم میوزید. عجیبترین واقعه آتش گرفتن انبار وسایل فیلمبرداری بود. تحقیقات هیچ نشانهای از ایجاد آتشسوزی عمدی یا ایراد در سیستم الکتریکی را ثابت نکرد. پایهای که جعبهی دیباک در فیلم بر روی آن قرار میگرفت هم در زمان آتشسوزی از بین رفت. گفتنی است صاحبان جعبهی واقعی دیباک موافقت کردند که آن جعبه را به صحنهی فیلمبرداری ببرند، ولی بعد از اتفاقات عجیبی که در طول ساخت فیلم رخ داد، بازیگران و سازندگان فیلم پیشنهاد آنان را رد کردند.
[منبع: Whatculture ...]