27-07-2016، 13:39
سلام بچه ها امروز میخام شما رو با ی گروه موسیقی قشنگ معرفی کنم من که همه اهنگاشو به خصوص تنهایی رو دوست دارم امیدوارم لذت ببرید دوستت دارم فعلا[/size]
افشین کامیار
متولد ۱۷ تیر ۱۳۷۱ هستم.
اصلیتم آذربایجانِ شرقی و در جنوب تهران به دنیا آمدم و در همان جا سکونت داشتم.
از زمانی که حضور ذهن دارم تنها سرگرمیم گوش دادن به موسیقی بود. با دقت و تمرکز گوش میدادم یا میتونم بگم فقط گوش نمیدادم بیشتر توجه میکردم. علاقه ی شدیدی به خواندن و نوازندگی پیانو پیدا کرده بودم و تنها چیزی که مانع رفتن من به سمت این دو هنر میشد مخالفت اطرافیانم بود.
در سن ۱۶ سالگی مشغول گذراندن دوره ی تحصیلات دبیرستانم بودم که با رضا پناهی آشنا شدم. رضا نوازنده ویلن بود و یک استودیو خانگی شخصی نزدیک محل سکونت ما داشت. این آشنایی باعث شد دوباره به فکر موسیقی و چیز هایی که بهشون علاقه داشتم بیفتم و یک قدم خودم رو نزدیکتر به هنر موسیقی کنم.
بعد از آشنایت کامل با رضا و راهنمایی هایی که ازش گرفتم شروع به یاد گیری ساز پیانو کردم و چند آهنگ به صورت انفرادی در استودیو ضبط کردم، که هیچ کدوم رو پخش نکردم.
تنها چیزی که خیلی بهم آرامش می داد بودن توی فضای استودیو و تمرین خوانندگی و نوازندگی پیانو بود.
بعد از یک سال فعالیت با میثم آشنا شدم که برای ضبط یک پروژه به استودیو آمده بود و اتفاقا من هم سر ضبط اون پروژه بودم. لذت بردم از صدای میثم و بعد از ضبط ، بیشتر با هم آشنا شدیم و این آشنایت بعد از مدتی تبدیل به دوستی نزدیکی بین ما شد. آشنا شدن من با سعید هم دقیقا مثل آشنا شدنم با میثم بود.
حس خوبی داشتم ، حالا رضا پناهی ، میثم کمالی و سعید قنبرپور بهترین دوستانم بودن که کنارشون آرامش داشتم. بعد از مدتی ما تصمیم به خواندن کار گروهی کردیم. با کمک هم تمرین کردیم و خواندیم و پخش کردیم. خیلی سخت بود ولی بعد از مدتی لذتی که داشت باعث میشد که سختیش رو احساس نکنیم. همین احساس خوب در کنار دوستان خوب مشوق ما بود برای کارهای بعدی.
سعید قنبرپور
متولد ۱۵ فروردین ۱۳۷۱
اصلیت آذربایجان شرقی و ساکن تهران هستم. از کودکی به خوانندگی علاقه ی بسیاری داشتم و در دوران تحصیلات راهنمایی مورد استقبال دوستان و معلمین قرار میگرفتم. در سن ۱۵ سالگی پدرم رو در اثر یک تصادف از دست دادم تا حدودی کمک خرج خانواده ام شدم و در کنار ادامه تحصیل به صورت پاره وقت مشغول کار شدم. به ساز گیتار خیلی علاقه داشتم اما شرایطم اجازه نمیداد و وقت کافی برای یاد گیری این ساز رو نداشتم. اما به هر نحوی که شده بود در سن ۱۷ سالگی ساز گیتار رو تهیه کردم و برای یاد گیری به کلاسهای آموزشی رفتم. چند ماهی که گذشت با گیتار تمرین خوانندگی هم میکردم و توی خلوت خودم میخوندم.
با میثم کمالی به صورت کاملا اتفاقی آشنا شدم و با هم دیگه درمورد خواندن و نحوه ی ضبط کار و … صحبت کردیم. میثم جان من رو با افشین و رضا پناهیِ عزیز آشنا کرد. اما من خودم از دوران تحصیلات راهنمایی با رضا جان هم کلاس بودم و رابطه دوستی بین ما بود اما من از اینکه استودیو شخصی داشت ، مطلع نبودم.
این دوستی باعث شد که من توی استودیو زیاد رفت آمد داشته باشم. با افشین کاملا آشنا شدم و هر روز تمرینهای نوازندگی و خوانندگی با هم انجام میدادیم.
این محیط هنری رو خیلی دوست داشتم. بعد از چند ماهی که کاملا با هم آشنا شده بودیم افشین جان پیشنهاد گروه امو رو به من و میثم داد و این پیشنهاد مورد استقبال ما قرار گرفت. و ما با برنامه ریزی هایی که داشتیم از سال ۱۳۹۱ فعالیت گروهی مون رو با هم شروع کردیم.
هم گروهی هام بهترین دوستانم بودن که همیشه تشویقم کردن و بهم انرژی دادن.
میثم کمالی
متولد ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۲
اصلیت خراسان رضوی و ساکن تهران هستم.
از دوران کودکی علاقه ی شدیدی به خوانندگی داشتم. همیشه درگروه های سرود دوران تحصیلات حضور داشتم و به عنوان تکخوان گروه انتخاب می شدم.
بعد از گذشت چند سال علاقهام نسبت به قبل شدید تر شده بود و دوست داشتم یک آهنگ برای خودم داشته باشم. برای تنظیم و ضبط این کار آقای رضا پناهی رو بهم پیشنهاد کردن و من هم به استودیو شون رفتم. خیلی حس خوبی داشتم. بعد از صحبت کردن درمورد شرایط کاری و ضبط ، با افشین که در استودیو در حال نوازندگی پیانو بود آشنا شدم. ازش خواستم تا آهنگی که ساخته بودم رو با پیانو بزنه و من تمرین کنم. خیلی لذت بخش بود و این کار رو چند بار تکرار کردیم. بعد از ضبط کارم با افشین خیلی صمیمی تر شدیم. تقریبا هر روز بعد از کار چند ساعتی رو استودیو بودم تا اینکه با سعید در محل کارم آشنا شدم. سعید نوازنده ی گیتار بود و اون هم مثل من دنبال استودیو برای ضبط بود. رضا پناهی رو پیشنهاد کردم.
بعد از چند ماه افشین خواست که من و سعید به استودیو بریم. تا اینکه پیشنهاد گروه توسط افشین به من و سعید شد و من به شخصه اهداف خودم رو خیلی نزدیک به بچهها می دیدم و این حس بین ما وجود داشت که برای یک هدف گام برداریم. و با استقبال از این پیشنهاد فعالیت گروه امو رو آغاز کردیم. در این راه تنها مشوقم اعضای گروه بودند که همیشه با راهنماییهاشون منو حمایت میکردن ، ازشون تشکر میکنم.
راجع به انتخاب اسم گروه هم باید بگیم که ما اوایل اسم هایی جدا از اسمهای اصلی خودمون به عنوان اسم های هنری انتخاب کرده بودیم و با کنار هم گذاشتن حروف اول این اسمها ، امو رو انتخاب کردیم.
ناگفته نمونه که دلگرمی ما حمایت شما طرفدارای عزیزمون ، تو تمامی مراحل تولید و پخش موزیک هامون بوده و هست.
و در آخر باید بگیم که ما به این معتقدیم ، امو بهترین اتفاق زندگی ما بود.
سپاس یادتون نره هاااا
افشین کامیار
متولد ۱۷ تیر ۱۳۷۱ هستم.
اصلیتم آذربایجانِ شرقی و در جنوب تهران به دنیا آمدم و در همان جا سکونت داشتم.
از زمانی که حضور ذهن دارم تنها سرگرمیم گوش دادن به موسیقی بود. با دقت و تمرکز گوش میدادم یا میتونم بگم فقط گوش نمیدادم بیشتر توجه میکردم. علاقه ی شدیدی به خواندن و نوازندگی پیانو پیدا کرده بودم و تنها چیزی که مانع رفتن من به سمت این دو هنر میشد مخالفت اطرافیانم بود.
در سن ۱۶ سالگی مشغول گذراندن دوره ی تحصیلات دبیرستانم بودم که با رضا پناهی آشنا شدم. رضا نوازنده ویلن بود و یک استودیو خانگی شخصی نزدیک محل سکونت ما داشت. این آشنایی باعث شد دوباره به فکر موسیقی و چیز هایی که بهشون علاقه داشتم بیفتم و یک قدم خودم رو نزدیکتر به هنر موسیقی کنم.
بعد از آشنایت کامل با رضا و راهنمایی هایی که ازش گرفتم شروع به یاد گیری ساز پیانو کردم و چند آهنگ به صورت انفرادی در استودیو ضبط کردم، که هیچ کدوم رو پخش نکردم.
تنها چیزی که خیلی بهم آرامش می داد بودن توی فضای استودیو و تمرین خوانندگی و نوازندگی پیانو بود.
بعد از یک سال فعالیت با میثم آشنا شدم که برای ضبط یک پروژه به استودیو آمده بود و اتفاقا من هم سر ضبط اون پروژه بودم. لذت بردم از صدای میثم و بعد از ضبط ، بیشتر با هم آشنا شدیم و این آشنایت بعد از مدتی تبدیل به دوستی نزدیکی بین ما شد. آشنا شدن من با سعید هم دقیقا مثل آشنا شدنم با میثم بود.
حس خوبی داشتم ، حالا رضا پناهی ، میثم کمالی و سعید قنبرپور بهترین دوستانم بودن که کنارشون آرامش داشتم. بعد از مدتی ما تصمیم به خواندن کار گروهی کردیم. با کمک هم تمرین کردیم و خواندیم و پخش کردیم. خیلی سخت بود ولی بعد از مدتی لذتی که داشت باعث میشد که سختیش رو احساس نکنیم. همین احساس خوب در کنار دوستان خوب مشوق ما بود برای کارهای بعدی.
سعید قنبرپور
متولد ۱۵ فروردین ۱۳۷۱
اصلیت آذربایجان شرقی و ساکن تهران هستم. از کودکی به خوانندگی علاقه ی بسیاری داشتم و در دوران تحصیلات راهنمایی مورد استقبال دوستان و معلمین قرار میگرفتم. در سن ۱۵ سالگی پدرم رو در اثر یک تصادف از دست دادم تا حدودی کمک خرج خانواده ام شدم و در کنار ادامه تحصیل به صورت پاره وقت مشغول کار شدم. به ساز گیتار خیلی علاقه داشتم اما شرایطم اجازه نمیداد و وقت کافی برای یاد گیری این ساز رو نداشتم. اما به هر نحوی که شده بود در سن ۱۷ سالگی ساز گیتار رو تهیه کردم و برای یاد گیری به کلاسهای آموزشی رفتم. چند ماهی که گذشت با گیتار تمرین خوانندگی هم میکردم و توی خلوت خودم میخوندم.
با میثم کمالی به صورت کاملا اتفاقی آشنا شدم و با هم دیگه درمورد خواندن و نحوه ی ضبط کار و … صحبت کردیم. میثم جان من رو با افشین و رضا پناهیِ عزیز آشنا کرد. اما من خودم از دوران تحصیلات راهنمایی با رضا جان هم کلاس بودم و رابطه دوستی بین ما بود اما من از اینکه استودیو شخصی داشت ، مطلع نبودم.
این دوستی باعث شد که من توی استودیو زیاد رفت آمد داشته باشم. با افشین کاملا آشنا شدم و هر روز تمرینهای نوازندگی و خوانندگی با هم انجام میدادیم.
این محیط هنری رو خیلی دوست داشتم. بعد از چند ماهی که کاملا با هم آشنا شده بودیم افشین جان پیشنهاد گروه امو رو به من و میثم داد و این پیشنهاد مورد استقبال ما قرار گرفت. و ما با برنامه ریزی هایی که داشتیم از سال ۱۳۹۱ فعالیت گروهی مون رو با هم شروع کردیم.
هم گروهی هام بهترین دوستانم بودن که همیشه تشویقم کردن و بهم انرژی دادن.
میثم کمالی
متولد ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۲
اصلیت خراسان رضوی و ساکن تهران هستم.
از دوران کودکی علاقه ی شدیدی به خوانندگی داشتم. همیشه درگروه های سرود دوران تحصیلات حضور داشتم و به عنوان تکخوان گروه انتخاب می شدم.
بعد از گذشت چند سال علاقهام نسبت به قبل شدید تر شده بود و دوست داشتم یک آهنگ برای خودم داشته باشم. برای تنظیم و ضبط این کار آقای رضا پناهی رو بهم پیشنهاد کردن و من هم به استودیو شون رفتم. خیلی حس خوبی داشتم. بعد از صحبت کردن درمورد شرایط کاری و ضبط ، با افشین که در استودیو در حال نوازندگی پیانو بود آشنا شدم. ازش خواستم تا آهنگی که ساخته بودم رو با پیانو بزنه و من تمرین کنم. خیلی لذت بخش بود و این کار رو چند بار تکرار کردیم. بعد از ضبط کارم با افشین خیلی صمیمی تر شدیم. تقریبا هر روز بعد از کار چند ساعتی رو استودیو بودم تا اینکه با سعید در محل کارم آشنا شدم. سعید نوازنده ی گیتار بود و اون هم مثل من دنبال استودیو برای ضبط بود. رضا پناهی رو پیشنهاد کردم.
بعد از چند ماه افشین خواست که من و سعید به استودیو بریم. تا اینکه پیشنهاد گروه توسط افشین به من و سعید شد و من به شخصه اهداف خودم رو خیلی نزدیک به بچهها می دیدم و این حس بین ما وجود داشت که برای یک هدف گام برداریم. و با استقبال از این پیشنهاد فعالیت گروه امو رو آغاز کردیم. در این راه تنها مشوقم اعضای گروه بودند که همیشه با راهنماییهاشون منو حمایت میکردن ، ازشون تشکر میکنم.
راجع به انتخاب اسم گروه هم باید بگیم که ما اوایل اسم هایی جدا از اسمهای اصلی خودمون به عنوان اسم های هنری انتخاب کرده بودیم و با کنار هم گذاشتن حروف اول این اسمها ، امو رو انتخاب کردیم.
ناگفته نمونه که دلگرمی ما حمایت شما طرفدارای عزیزمون ، تو تمامی مراحل تولید و پخش موزیک هامون بوده و هست.
و در آخر باید بگیم که ما به این معتقدیم ، امو بهترین اتفاق زندگی ما بود.
سپاس یادتون نره هاااا