سرنوشت ساواک پس از انقلاب چه شد؟
هر چند طی روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی مجلس رو به زوال شورای ملی دوره ۲۴ طرح دولت بختیار مبنی بر انحلال ساواک را تصویب کرد، اما هنوز عناصری از ساواک در تهران و سایر شهرها در برابر انقلاب مقاومتهایی میکردند. به همین دلیل در واپسین روزهای عمر رژیم، حملات انقلابیون به مراکز، ساختمانها و مقرهای ساواک شدت گرفت. در این میان سقوط مقر اصلی ساواک در منطقه سلطنتآباد تهران و نیز تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری در حوالی میدان توپخانه تهران که سالها مرکز شکنجههای ساواک بود، بیش از سایر مراکز در افکار عمومی مردم و رسانهها انعکاس یافت. مراکز و مقرهای ساواک پس از درگیریهای خونین به تسخیر انقلابیون درمیآمد و برخی اعضا و عوامل ساواک دستگیر میشدند و اعلام خبر تصرف این مراکز با شادی توأم میشد؛ بهویژه اینکه سالیانی طولانی نام ساواک با شکنجه، قتل و مسائلی از این دست مرادف بود. از جمله روزنامه کیهان خبر تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری به دست انقلابیون را به شرح زیر به اطلاع عموم رسانید:
ساختمان کمیته [مشترک ضدخرابکاری] مرکز عملیاتی مأموران ساواک که طی سالهای اخیر بزرگترین شکنجهگاه جوانان ایران بوده است، دیروز [۲۲ بهمن ۱۳۵۷] به دنبال یک نبرد ۴ ساعته به تصرف مردم درآمد و گروهی از کارکنان آن دستگیر شدند... نیروهای انقلابی در یورش خود به کمیته مشترک شهربانی و ساواک حمله کردند و در سلولهای نمور و اتاقهای وحشتناک کمیته مقدار زیادی عکس از جنازه زندانیان سیاسی که در زیر شکنجه شهید شده بودند… پیدا کردند. تعداد زیادی از ابزارهای شکنجه هم در این حمله به دست نیروهای انقلابی افتاد…
به دنبال اعلام تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری، بسیاری از مردم برای بازدید از این شکنجهگاه مخوف هجوم بردند.
اخبار و گزارشات موجود نشان میداد که تعدادی از عوامل و اعضای ساواک در تهران و سایر شهرها در واپسین روزهای حکومت پهلوی در درگیری با انقلابیون به قتل رسیده و یا دستگیر و راهی زندان شدند. انقلابیون و رهبران جمهوری اسلامی ایران علاقمند به شناسایی، دستگیری و پاکسازی عناصر وابسته به ساواک از ارکان حاکمیت و دولت بودند و از خطراتی که ساواکیان میتوانستند با هماهنگی سایر گروههای ضدانقلاب برای نظام اسلامی به وجود بیاورند، آگاه بودند، اما در این میان احزاب و گروههایی نظیر سازمان مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، کمونیستها و عناصری از وابستگان به حزب توده خود را به افشای نام و مشخصات اعضا و عناصر وابسته به ساواک و نیز آشکار شدن اسناد و مدارک محرمانه و سرّی ساواک مشتاقتر نشان میدادند. برخی چنین تحلیل میکردند که تلاش گروههای چپ و کمونیستی برای افشای سریع نام اعضا و همکاران ساواک طرحی از پیش تعیین شده از سوی کا.گ.ب و سفارت شوروی در تهران برای دستیابی سریع و آسان به مراکز، منابع اطلاعاتی و اقدامات ساواک در سالیان گذشته بر ضد شوروی و کا.گ.ب در ایران و سایر مناطق جهان است. گفته میشد کا.گ.ب و محافل وابسته به شوروی قصد داشتند با شناسایی سریع ارتباطات و اقدامات و طرحهای ساواک، بر مجموعه منابع اطلاعاتی، امنیتی و ضدجاسوسی در ایران اطلاع یابند. در این میان در دی ۱۳۵۸ گروهی موسوم به اتحادیه کمونیستهای ایران کتابی حاوی فهرست نام و مشخصات حدود ۸۰۰۰ نفر را منتشر کرد که آنها را به عضویت در ساواک و یا همکاری با آن منتسب کرده بود.
در شرایطی که به مقتضای وضعیت انقلابی، احزاب و گروههای مختلفی با ارائه راهحلهایی خواستار رسیدگی به وضعیت ساواک و ساواکیان بودند، تا مدتها مردم به دنبال شناسایی و دستگیری اعضا و عناصر وابسته به ساواک بوده و در این میان دادگاههای انقلاب اعضای درشت ساواک را محاکمه و به تناسب جرایمشان مجازاتهایی تعیین میکردند. طی چند ماه اول پیروزی انقلاب اسلامی تعدادی از اعضای برجسته ساواک دستگیر، محاکمه و به جوخه اعدام سپرده شدند.
در این میان هر از گاه افرادی که از سوی برخی محافل، گروهها و افراد به عضویت و یا همکاری با ساواک متهم میشدند، طی اعلامیهها و یادداشتهایی در نشریات و روزنامهها، از وابستگی، همکاری و عضویت خود در ساواک تبری میجستند. همچنین مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب، افرادی از مستخدمین و اعضای ساواک در تجمعی در مقابل ساختمان نخستوزیری، ضمن تبری جستن از جنایات و اقدامات غیرانسانی ساواک خواستار روشن شدن وضعیت استخدامی و آینده کاری و شغلی خود شدند.
از جمله پدیدههایی که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ نمود، شیوع گسترده اتهام افراد و شخصیتهای مختلف به وابستگی، عضویت و همکاری با ساواک بود. شواهد و قراینی وجود دارد که نشان میدهد در بسیاری از موارد این اتهامها بیپایه و اساس بود.
پاکسازی
از همان نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاشهایی برای پاکسازی و تصفیه وزارتخانهها، دوایر دولتی و حکومتی، دانشگاهها، مؤسسات، کارخانجات تولیدی، رادیو و تلویزیون و سایر مراکز از عناصر و عوامل وابسته به ضدانقلاب و بهویژه ساواک آغاز شد. در بسیاری از دوایر دولتی و حکومتی و وزارتخانهها و مؤسسات، افراد وابسته و یا عضو ساواک عمدتاً توسط کارکنان و کارمندان شناخته شده و پیشاپیش تعیین تکلیف شده بودند. البته میان دولت موقت بازرگان که عمدتاً در برخورد با مشکلات و مسائل پیش رو، سیاست میانهرویی دنبال میکرد، با سایر بخشهای حاکمیت و مردم که خواستار برخورد قاطعتری با ضدانقلابیون و عوامل رژیم سابق و ساواکیان بودند، اختلافنظرهایی وجود داشت.
با این حال حتی گروههای میانهرو نیز نمیتوانستند خواست مردم را نادیده بگیرند و به همین دلیل موضوع پاکسازی مجموعه حاکمیت را از عناصر و عوامل وابسته و عضو ساواک امری ضروری دانسته و در اجرای آن تردیدی نشان نمیدادند. از مهمترین مراکزی که موضوع ضرورت پاکسازی و تصفیه عناصر و عوامل ساواک را به سرعت مورد توجه قرار داد، رادیو و تلویزیون بود. در حالی که مهمترین چهرههای وابسته به ساواک در رادیو و تلویزیون پیشاپیش این سازمان را ترک کرده و یا از کشور گریخته بودند و تعداد قابل توجهی نیز از سوی کارکنان این سازمان شناسایی و معرفی شده بودند، مدیریت جدید رادیو و تلویزیون در اعلامیههای مکرری به کارکنان و کارمندان وابسته به ساواک، که هنوز در این سازمان مشغول به کار بودند، هشدار میداد که در اولین فرصت خود را به مراجع مسئول معرفی کنند.
از دیگر مراکزی که طرح پاکسازی و تصفیه آن از اعضا و وابستگان ساواک مورد توجه قرار گرفت، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بود. روزنامه کیهان در ۳ خرداد ۱۳۵۸ تصمیمات اتخاذ شده از سوی شورای رؤسای جدید دانشگاههای کشور را برای پاکسازی دانشگاهها از افراد وابسته به ساواک منتشر کرد.
مطبوعات نیز از مراکزی بود که مسئولان آن به سرعت به پاکسازی عناصر ساواک پرداختند. به همین دلیل در چند ماه اول پیروزی انقلاب اسلامی، بخشی از انرژی، وقت و امکانات مطبوعات صرف پاکسازی و تصفیه نشریات و روزنامهها از عناصر و عوامل وابسته به ساواک شد.
مراجع قضایی، دادگاهها و نیز کانون وکلای دادگستری نیز به تدریج از عوامل و اعضای ساواک پاکسازی شدند. وزارت امور خارجه نیز که در دوران طولانی گذشته صدها نفر از اعضا و وابستگان ساواک را در خود جای داده بود، بیش از سایر دوایر دولتی مشمول پاکسازی و تصفیه شد. در نیروهای نظامی و انتظامی هم پاکسازی و تصفیههای گستردهای صورت گرفت.
از دیگر مسائلی که نظام انقلابی مدتها با آن مواجه بود، خطر نفوذ اعضا و وابستگان ساواک و سایر عوامل ضدانقلاب در آنها بود. شواهد و قراینی هم وجود داشت که نشان میداد عناصری از ساواک در برخی نهادها و ارگانهای جدیدالتأسیس نفوذ کردهاند. امام خمینی هم طی سخنرانیهایی، هر از گاه از خطر نفوذ ساواکیهای سابق در ارکان حاکمیت و نهادهای انقلاب هشدار میدادند. دادستان انقلاب اسلامی نیز طی اطلاعیهای در ۲۶ اسفند ۱۳۵۷ از افراد نفوذی خواست تا در اولین فرصت خود را به سپاه پاسداران معرفی کنند.
سفارت امریکا در تهران نیز بر پایه برخی گزارشات تصریح میکرد که اعضا و یا وابستگان ساواک هنوز در برخی از دوایر دولتی و حکومتی و ارگانهای تازهتأسیس انقلابی حضور دارند و تلاش میکنند خود را با وضعیت جدید وفق دهند.
برخی از رهبران انقلاب و مسئولان امر نیز طی اظهاراتی از نفوذ عوامل وابسته ساواک و رژیم پهلوی در بخشهایی از حکومت و دولت نظیر نخستوزیری، کمیتههای انقلاب اسلامی، دادستانی و غیره سخن به میان میآوردند و تصریح میکردند که فقدان تشکیلات انسجام یافته در آغازین ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی که با برخی آسانگیریها و تسامحهای دولت موقت و سپس دوران ریاست جمهوری بنیصدر نیز توأم شده بود، موجبات این رخنه و نفوذها را فراهم آورده است.
در حالیکه موضوع نفوذ عوامل ساواک در دستگاههای دولتی و ارگانها و نهادهای جدیدالتأسیس تا مدتها در رسانهها منعکس میشد، مسئولان امر نیز از تلاش خود برای پاکسازی حوزههای مسئولیت خود از عناصر و وابستگان به ساواک و رژیم سابق سخن به میان میآوردند و حدود دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بخش اعظمی از عوامل نفوذی ساواک شناسایی و تصفیه شدند.
در آستانه سقوط رژیم پهلوی بسیاری از شعب و نمایندگیهای ساواک در داخل و خارج کشور اسناد محرمانه و حساس را معدوم کرده و از میان بردند. با این حال چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انقلابیون به دفترچههای رمزی دست یافتند و کشف رمز کردند که حاوی اسامی و مشخصات نفوذیها، خبرچینان، جاسوسان و عوامل ساواک در پوششهای مختلف در دوایر و وزارتخانهها بود. در همان حال اخبار و گزارشات موجود نشان میداد که از همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاشهای بسیاری برای ربودن اسناد بر جای مانده از ساواک صورت میگرفت. از جمله مهمترین مراکز ساواک که بخش قابلتوجهی از پروندههای محرمانه آن ربوده شده و دیگر اثری از آن به دست نیامد، شعبه ساواک در تبریز و آذربایجان بود.
بدین ترتیب تا مدتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل فقدان دولتی کارآمد، افراد و گروههایی در پوششهای مختلف اسناد و مدارک بسیار حساس و قابل استنادی را که میتوانست بر ضد برخی گروههای به ظاهر انقلابی به کار گرفته شود، ربودند و یا معدوم کردند. مهندس بازرگان بعدها در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» این گروهها را انقلابیونی متظاهر ارزیابی میکند که جز برای رسیدن به قدرت و حکومت اندیشه دیگری در سر نداشتند و همانان بودند که در سرآغاز پیروزی انقلاب اسلامی به غارت پادگانها و مقرهای ساواک و غیره پرداخته و اسناد و مدارک و غنایم بسیاری به یغما بردند.
سازمان مجاهدین خلق از جمله گروههایی بود که از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب و طی اعلامیهها و بیانیههای مختلف از ضرورت برخورد قاطع با عوامل و اعضای ساواک سخن به میان میآورد و به دولت موقت هشدار میداد که در برخورد با این افراد تعلل از خود نشان میدهد و در حالیکه عضوی از آن (محمدرضا سعادتی) به جرم جاسوسی برای سفارت شوروی و کا.گ.ب در تهران دستگیر شده بود، این سازمان طی تلگرامی با عنوان «اعلام جرم به مهندس بازرگان و شورای انقلاب و وزیر دادگستری» اقدام دولت انقلابی در دستگیری عضو خود را توطئهای از سوی عوامل سیا و ساواک ارزیابی کرد.
از جمله اخبار و شایعاتی که در دوره نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان در بین مردم بر سر زبانها افتاد موضوع تلاش دولت برای تجدید ساختار و سازمان ساواک در تشکیلاتی تحت عنوان «ساواما» بود. در این باره با برخی از اعضای دولت بازرگان نیز مصاحبههایی شد تا صحت و سقم آن آشکار شود. در این میان حسین فردوست در خاطرات خود تصریح کرده که از آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب، برخی از مقامات دولت جدید با او تماس گرفته و درباره تشکیل سازمانی نظیر ساواک با او رایزنیهایی کرده بودند و او سپهبد ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک را برای تصدی سازمان جدید معرفی کرده بود. در اسناد سفارت امریکا در تهران نیز به گزارشی از جاسوسان این سفارت اشاره شده که در جریان تلاش دولت بازرگان برای تشکیل دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جدیدی تحت عنوان «ساواما» مورد مشورت قرار گرفته بودند. البته ابراهیم یزدی از اعضای کابینه بازرگان اخبار مربوط به ارتباط بازرگان با سپهبد ناصر مقدم پس از پیروزی انقلاب اسلامی را رد میکند و تصریح میکند که برخلاف شایعات موجود بازرگان هیچ وعدهای مبنی بر انتصاب مقدم به ریاست سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدید به او نداده است. با این احوال شواهد و قراین موجود نشان میدهد که علاوه بر بازرگان، سایر تصمیمگیرندگان انقلاب نیز مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب بر ضرورت تأسیس سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدیدی که مسائل ضداطلاعاتی و ضدجاسوسی را پی گیرد، واقف شده بودند.
در برخی از سخنان مهندس مهدی بازرگان هم به طور ضمنی از تلاش دولت موقت تحت مدیریت وی برای بهرهگیری از تجارب و همکاری بعضی از اعضای اداره کل هشتم ساواک در امر ضدجاسوسی و مراقبت از جاسوسان و مأموران اطلاعاتی و امنیتی کشورهای خارجی در ایران (نظیر کا.گ.ب و سیا) از همان روزهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی اشاراتی شده است. سالها بعد سعید حجاریان در مصاحبهای با روزنامه شرق تصریح کرد که در دولت موقت بازرگان اداره کل هشتم ساواک (ضدجاسوسی) بار دیگر فعالیتش را تجدید کرد.
شایعات مربوط به تجدید ساختار ساواک در سازمانی جدید و تحت عناوینی نظیر ساواما تا مدتها در محافل سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی وجود داشت. محسن مبصر در خاطرات خود، ارتشبد حسین فردوست را طراح تشکیلات ساواما معرفی میکند که مقرر بود با تمهیدات و امکاناتی که دولت موقت در اختیار او میگذارد و با بهرهگیری از تجارب و همکاری اداره کل هشتم ساواک، این تشکیلات جدید را سازماندهی کند. برخی گروههای سیاسی مخالف دولت بازرگان هم در اعلامیهها، نوشتهها و موضعگیریهای خود این دولت را به تلاش برای تجدید ساختار و فعالیت ساواک متهم کردهاند. افکار عمومی کشور و نیز بسیاری از گروههای سیاسی و اجتماعی شایعات مربوط به طرح تجدید ساختار و فعالیت ساواک را با نگرانی دنبال میکردند و در این راستا حملات و انتقادات بسیاری نیز متوجه دولت موقت میشد.
بحث تجدید ساختار بخشهایی از ساواک و نیز بهرهگیری از تجارب و همکاری اعضای آن در تشکیل سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدید در تمام دوران نخستوزیری بازرگان و سپس زمان ریاست جمهوری بنیصدر ادامه یافت. از پیروزی انقلاب اسلامی در بخشهای مختلفی چون نخستوزیری، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیتههای انقلاب اسلامی و دادستانی انقلاب، دوایری به منظور پیگیری مسائل اطلاعاتی، امنیتی و ضدجاسوسی تشکیل شده بود. با این حال موضوع مربوط به تجدید ساختار و فعالیت ساواک در قالب سازمانی با عنوان جدید از حد شایعات و اخبار بیاساسی که در محافل مختلف سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی وجود داشت، فراتر نرفت و نیروهای مسئول در نظام جدید، بهویژه از اوایل دوران ریاست جمهوری شهید محمدعلی رجایی، طرح تشکیل سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدیدی را پی افکندند که پس از مدتها به تأسیس نهایی وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳ منجر شد.
تعقیب و محاکمه
از نخستین نهادهایی که تقریباً بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت، دادگاههای انقلاب و محاکم شرع بود که برای محاکمه وابستگان به رژیم پهلوی تأسیس شد. از جمله وظایف این نهادها دستگیری، بازجویی و محاکمه اعضا و عوامل وابسته به ساواک بود. کمیتههای انقلاب اسلامی که حتی زودتر از محاکم انقلاب در شهرها و مناطق مختلف کشور تشکیل شدند، در دستگیری و تسلیم متهمان و اعضای ساواک به دادگاههای انقلاب نقش قابلتوجهی ایفا کردند. یکی از وظایف محوله به کمیتههای انقلاب اسلامی شناسایی، دستگیری و تسلیم اعضای ساواک و وابستگان به این سازمان به محاکم قضایی و دادگاههای انقلاب بود و به رغم انتقادات برخی بخشهای دولت موقت، این نهاد در آن مقطع حساس و پرخطر آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نقش مهمی در استقرار و تثبیت موقعیت نظام اسلامی ایفا کرد. از دیگر نهادهای جدیدالتأسیس که در شناسایی و دستگیری و مقابله با عوامل ساواک و ضدانقلاب نقش قابلتوجهی داشت، بسیج مستضعفین بود که در ۵ آذر ۱۳۵۸ رسماً اعلام موجودیت کرد و به عنوان بازوی مردمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در شناسایی، دستگیری و نیز برخورد و مقابله با اعضای ساواک و ضدانقلابیون نقش مهمی داشت.
از جمله مدارکی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای شناسایی و محاکمه اعضای شاخص ساواک از آن بهره گرفته شد، اسناد و مدارک بر جای مانده از ساواک بود. محاکم شرع و دادگاههای انقلاب با استناد به این اسناد، پروندههای متهمان و وابستگان به رژیم سابق را تکمیل میکردند. چنانکه اسناد بر جای مانده از ساواک ارتباط برخی اعضای نهضت آزادی ایران و جبهه ملی را که پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و محاکمه شدند، با این سازمان مشخص کرد.
امام خمینی (ره)، مجامع و سازمانهای جهانی و بینالمللی را که نسبت به اجرای برخی احکام درباره اعضا و وابستگان ساواک انتقاد میکردند، مردود دانسته و میفرمودند که چرا در دوران رژیم پهلوی و در قبال جنایات، شکنجهها، قتلها و اقدامات غیرانسانی و ناروایی که ساواک انجام میداد، هیچ اعتراض و انتقادی روا نمیدانستند، اما اکنون با اعدام چند نفر از شکنجهگران به اعتراض برمیخیزند. امام خمینی در عین حال، نهادهای انقلابی نظیر کمیتههای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محاکم انقلاب و شرع را هشدار میداد که در برخورد با مخالفان نظام جمهوری اسلامی از جاده صواب منحرف نشوند. ایشان طی بیاناتی در ۲۷ آبان ۱۳۵۸ تصریح کردند که اگر فردی در نظام جمهوری اسلامی برخلاف مصالح و خواسته اسلام عمل کند، «این از ساواکی بدتر است.»
در این اوضاع و احوال، مردم خواستار برخورد شدید و قاطع دادگاهها و محاکم شرع و انقلاب با اعضا و وابستگان ساواک بودند. گروهی از مادران کسانی که در دوران پهلوی توسط ساواک مورد آزار قرار گرفته و یا به شهادت رسیده بودند، طی نامهای از امام خمینی خواستار مجازات عوامل ساواک شدند: «… حضرت آیتالله ما کینهتوز و انتقامجو نیستیم اما خواستاریم که عدالت اجرا شود. مردم از اینکه نسبت به عناصر و اعضای سازمان مخوف ساواک تعللی به خرج داده میشود دچار نگرانی و دلهره هستند. در حالی که آنها با کمال وقاحت جهت دریافت حقوق ومزایا و تعیین تکلیف خویش به نخستوزیری مراجعه میکنند [اشاره به تجمع ساواکیها در مقابل ساختمان نخستوزیری]… ما مادران خواستاریم کلیه عناصر و افراد ساواک در گوشه و کنار این مرز و بوم دستگیر و به دادگاههای انقلابی سپرده شوند.»
امام خمینی نیز طی فرمانی در ۲۸ اسفند ۱۳۵۸، اعلام عفو عمومی کرد، اما افراد جانی و تبهکار را از قاعده عفو عمومی مستثنی ساخت.
روزنامهها و نشریات آن دوره مملو از اخبار و گزارشات مربوط به تعقیب اعضای ساواک و دستگیری بسیاری از عوامل این سازمان است. در همان حال برخی از مهمترین چهرههای ساواک در تهران و سایر شهرها به انحاء گوناگون تلاش میکردند از چنگ انقلابیون بگریزند. اخبار و گزارشات موجود حاکی از دستگیری برخی از همین افراد در آستانه خروج از مرزهای کشور بود. اسامی بسیاری از اعضای فعال و رده بالای ساواک که جرم آنان در شکنجه، قتل و سایر اقدامات خلاف محرز شده بود، در روزنامههای آن دوره درج میشد.
در این میان، بسیاری از چهرههای شکنجهگر و شناخته شده ساواک که از همان نخستین روزهای پس از انقلاب در گوشه و کنار کشور زندگی مخفیانهای داشتند، تحت تعقیب دادگاههای انقلاب،کمیتهها و سایر مراجع مسئول قرار گرفتند. هر از گاه اسامی و مشخصاتی در روزنامهها و نشریات منتشر شده و از مردم میخواستند چنانچه از این افراد اطلاعاتی در دست دارند، در اختیار دادگاهها و دادسراهای مربوطه قرار دهند. از جمله روزنامه کیهان در ۲ خرداد ۱۳۵۸ در این باره به نقل از دادستان انقلاب استان مرکز چنین آورد:
«دادستان انقلاب اسلامی مرکز صورت اسامی ۱۴ نفر از متهمین دادسرای انقلاب اسلامی را انتشار داد تا چنانکه کسانی اطلاعاتی و یا شکایاتی علیه آنها دارند با مدارک کافی به دفتر این دادسرا ارسال دارند: ۱ـ سرهنگ هوشنگ سلیمی تهرانی رئیس ساواک اهواز، اردبیل، استان آذربایجان و بوشهر ۲ـ روحالله معبر بازجوی ساواک اهواز بهویژه دانشجویان دادگاه بندر شاپور ۳ـ فریدون سلیمی تهرانی بازجو ۴ـ صمد امیرصمصامپور معاون ساواک رشت و آبادان ۵ـ سرهنگ پرنیانی رئیس ساواک کرج ۶ـ علیاصغر صادقی یگانه بازجوی متخصص ۷ـ عبدالله ذوالفقاری عضو اکیپ کمکی کمیته مشترک به اصطلاح خرابکاری ۸ـ احمد اظهری بازجوی ساواک رضائیه ۹ـ سرهنگ احمدی رئیس ساواک اراک ۱۰ـ هوشنگ امیرافشارنیا رئیس زندانهای اوین و قزلقلعه ۱۱ـ کریم باصرنیا رئیس ساواک قم، بازجو و شکنجهگر و دستگیر کننده ۱۲ـ ولیالله غیاثی جزو تیم گشتی اوین ۱۳ـ پرویز حاجی فرجی جزو تیم گشتی و دستگیری اوین ۱۴ـ محسن نادریان معروف به محسن سگسبیل.»
در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۸ روزنامه کیهان فهرست ۸۶ نفرهای منتشر کرد که در پوششهای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، دانشجویی و غیره برای ساواک در خارج از کشور کار میکردند و بانک مرکزی همه ماهه حقوق و دستمزد آنان را از حساب ویژه ساواک ارسال میکرد. اخبار و گزارشات موجود حاکی از آن بود که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم خشمگین در شهرهای مختلف اعضای برجسته و در عین حال بدنام و جنایتکار ساواک را دستگیر و گاه به طرز فجیعی به قتل میرسانیدند. همچنان که روزنامه کیهان در روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ از قتل فجیع ۶ ساواکی و نیز رئیس ساواک رشت توسط مردم خشمگین این شهر خبر داد. برخی از مهمترین چهرههای ساواک نیز قبل از دستگیری، خودکشی کردند. از مشهورترین و در عین حال جنایتکارترین ساواکیانی که قبل از دستگیری خودکشی کرد، محمدعلی شعبانی معروف به حسینی بازجوی کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. او تا حدود ۵۰ روز پس از آن که با اسلحه کمری خودکشی کرد، زنده بود و نهایتاً در روز جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ مرد. تعداد قابل توجهی از ساواکیان و وابستگان آن سازمان نیز که شناسایی، دستگیر و در زندان به سر میبردند، از زندانها و از دست مأمورین فرار کرده و بعضاً پس از مدتی از کشور گریختند.
اموال و داراییهای منقول و غیرمنقول بسیاری از اعضا و وابستگان ساواک نیز در شهرهای مختلف با رأی محاکم قضایی مصادره شد؛ البته تعداد قابلتوجهی از ساواکیان ماهها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و با پیشبینی روند تحولاتی که آشکارا سقوط نهایی حکومت پهلوی را هدف گرفته بود، بخش اعظمی از داراییها و اموال و وجوه نقدی خود را ازکشور خارج کرده و خود نیز به خارج از کشور گریخته بودند. به رغم تمام قاطعیتی که قضات و محاکم شرع و انقلاب در محاکمه و صدور مجازات برای مقامات، مدیران، شکنجهگران و جانیان ساواک از خود نشان میدادند، مواردی هم وجود داشت که برخی چهرههای ساواک پس از آن که با استناد به مدارک موجود ثابت میکردند که در آن شرایط از انجام برخی اقدامات ناگزیر بودهاند ، از مجازاتهای سنگین نظیر اعدام، نجات یافتند. با این احوال در چند ماه اول انقلاب هر از گاه روزنامهها گزارشات مفصلی از روند محاکمه، صدور و اجرای احکام چهرههای مشهور ساواک چاپ و منتشر میکردند؛ بهویژه جریان محاکمه چهرههایی از ساواک که به اعدام محکوم میشدند، در صدر اخبار قرار میگرفت. دادگاههای انقلاب درباره برخی از چهرههای ساواک که پیش از دستگیری، از کشور خارج شده بودند و یا هنوز دستگیر نشده و در داخل کشور زندگی مخفی داشتند، احکام غیابی صادر میکردند. تعداد قابلتوجهی از اعضای اداره کل سوم ساواک که اتهام آنان شکنجه و قتل مردم بود، به اعدام محکوم میشدند. از مهیجترین محاکماتی که در ماههای نخست پیروزی انقلاب برگزار شد، دادگاه آرش و تهرانی بود، که از بیرحمترین شکنجهگران ساواک بودند.
شاه طی سخنانی در خارج از کشور، از قاطعیتی که دادگاههای انقلاب در محاکمه، صدور و اجرای سریع احکام برای محکومان نشان میدادند، انتقاد کرد. شاه با اظهار تأسف از اعدام سریع برخی از رؤسا و اعضای برجسته ساواک، مجامع حقوق بشری و عفو بینالمللی و نظایر آنها را به باد انتقاد میگرفت. در همان حال برخی اعضای ساواک که ادعا میکردند در دوران فعالیت خود در ساواک مرتکب خلافی نشدهاند، با برگزاری گردهماییهایی در برابر ساختمان نخستوزیری نسبت به دستگیری و زندانی شدن همکاران سابق خود در ساواک اعتراض میکردند و خواستار آزادی هر چه سریعتر آنان میشدند. جالب اینکه برخی از افراد جانی و تبهکار ساواک در درون همین معترضین و تشکیلدهندگان میتینگهای اعتراضی، شناسایی شده و دستگیر میشدند.
همکاری با سیا
در دوره انقلاب، سفارت امریکا در تهران و نیز مأموران سیا در ایران تحولات سیاسی و اجتماعی کشور را با دقت دنبال میکردند. در واپسین ماههای حکومت پهلوی آشکار شده بود که امید چندانی به نجات شاه نیست، به همین دلیل، سفارت و مأموران سیا، برای حفظ منافع خود در نظام سیاسی جدیدی که پیشبینی میشد در آیندهای نه چندان دور قدرت را در دست گیرد، با برخی افراد میانهرو وارد مذاکره شدند. با انتصاب بازرگان به سمت نخستوزیر موقت انقلابی، امریکا برای کنار آمدن با حکومت اسلامی امیدوار شد و به دنبال آن تماسهایی در سطح نمایندگان دولت و افرادی از سفارت امریکا در تهران ادامه یافت. در همان حال سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در ایران به رغم انتقاداتی که از سوی انقلابیون متوجه آنان بود، با افراد و گروههایی از ضدانقلاب و اعضا و وابستگان ساواک در ارتباط بودند و تلاش میکردند قبل از آن که دادگاهها و محاکم انقلابی ساواکیان و عناصر وابسته به رژیم سابق را محاکمه و به مجازات برسانند، به آنان پناه داده و با جعل اسناد و تهیه گذرنامههای مستعار موجبات فرار آنان را از کشور فراهم آورند. سفارت امریکا در ایران، ضمن حمایت از مخالفان داخلی نظام جمهوری اسلامی و حرکت خزندهای برای نفوذ در انقلاب و گسترش رابطه با دولت موقت، برای تضعیف دستاوردهای انقلاب فعالیت میکرد. سفارت امریکا در تهران کانونی برای فعالیت و آمد و شد جاسوسان، خبرچینان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی شده بود و ناآرامیها را در گوشه و کنار کشور و تحرکات ساواکیان سابق و ضدانقلاب را هماهنگ میکرد.
بسیاری از اعضای برجسته ساواک که از کشور گریخته بودند با مقامات امریکا و نیز سیا ارتباط داشتند و درباره اقداماتی که میتوانست بر ضد نظام جمهوری اسلامی صورت گیرد، رایزنی میکردند. همچنین برخی از رؤسا و رهبران بلندپایه و میانی ساواک که پس از پیروزی انقلاب در کشور مانده بودند، با مقامات سفارت امریکا و نیز سیا در ایران رابطه داشتند. قراین موجود نشان میدهد که اعضا و عناصر وابسته به ساواک بهویژه در خارج از ایران با مأموران موساد نیز ارتباط داشتند. سیا همچنین برخی از مهمترین و کارآمدترین جاسوسان و خبرچینان ساواک را در داخل و خارج کشور که هنوز هویتشان برای نظام اسلامی آشکار نشده بود، به خدمت گرفت. این افراد که در پوششهای مختلفی در داخل و خارج کشور فعالیت میکردند، میتوانستند آزادانه به ایران مسافرت کنند و بیش از هر نیروی دیگری در خدمت اهداف اطلاعاتی ـ جاسوسی امریکا و سیا قرار گیرند. در همان حال برخی چهرههای ناشناخته اما مهم ساواک در داخل و خارج کشور، فعالیتهایی بر ضد نظام جمهوری اسلامی سازمان میدادند و امیدوار بودند از طریق سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در ایران اقدامات خود را به سرانجام رسانند.
گفته میشد تحرکاتی از این دست به منظور تقویت موقعیت میانهروها در مقابل دشمنان و مخالفان سازش ناپذیر امریکا، به رهبری امام خمینی صورت میگیرد. قراینی هم وجود داشت که نشان میداد این محافل با هماهنگی سفارت امریکا با برخی گروههای افراطی نظیر گروه تروریستی فرقان که طرح ترور رهبران اصلی انقلاب را داشتند، همکاری میکنند. در نخستین ماههای پس از پیروزی، انقلاب اسلامی در برخی مراکز و مناطق کشور اغتشاشات و درگیریهایی وجود داشت که مقامات حکومت اسلامی بر این باور بودند که مأموران سیا و عناصر وابسته به ساواک در این آشوبها دخالت دارند. برخی قراین نیز حاکی از تلاش مشترک سیا و اعضای پیشین ساواک برای نفوذ در سیستم امنیتی و اطلاعاتی نظام نوپای اسلامی از همان ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. هر چند در آغاز امر دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی منسجم و یکپارچهای در ایران وجود نداشت و هر یک از نهادهای جدیدالتأسیس و نیز دولت، دادستانی و غیره گروههایی برای امور اطلاعاتی و امنیتی خود به کار گرفته بودند، اما به نظر میرسید عواملی از جاسوسان و عناصر وابسته و مرتبط با سیا و نیز ساواکیها تلاش میکردند به انحاء گوناگون به درون نظام اطلاعاتی ـ امنیتی رژیم انقلابی نفوذ کنند.
بدون دلیل نبود که بخش اعظمی از مردم و نیز رهبران انقلاب از همان نخستین روزهای پس از پیروزی به جد نگران دخالتهای پیدا و پنهان سیا و امریکا در ایران بوده و دولت موقت را به دلیل مدارا با امریکا شماتت کرده و خواستار پایان دادن هرچه سریعتر به رابطه با آن بودند. گفته میشد طرح نهایی مشترک سیا، ساواک، سفارت امریکا و نیز میانهروهایی نظیر شریعتمداری، جلوگیری از تسلط انقلابیون سازشناپذیر به رهبری امام خمینی بر ارکان حاکمیت نظام جدید و سپردن حکومت به گروههای میانهرو نظیر شریعتمداری و نیز برخی گروهها و احزاب مانند جبهه ملی و نهضت آزادی ایران بود که مشی آشتیجویانهای در قبال منافع و خواستهای امریکا در ایران دنبال میکردند. نیز به نظر میرسید عوامل سیا و ساواک امید بسیاری به موفقیتهای میانهروها و از جمله آیتالله شریعتمداری و نیز حزب خلق مسلمان داشتند. انتصاب مهدی بازرگان به نخستوزیری از مهمترین امیدهای امریکابرای کنار آمدن با نظام اسلامی بود . البته تصرف سفارت امریکا در تهران ـ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ ـ که با مخالفت شدید دولت بازرگان مواجه شد، نشان داد عمر دولت بازرگان و حاکمیت میانهروها در ایران به سرآمده و تلاشهای امریکا برای حضور دوباره در ایران به شکست انجامیده است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم روز پس از شکست طرح امریکا برای آزادی گروگانها، در بیانیهای ـ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ ـ با اشاره به طرحهای امریکا و عوامل داخلی آنها برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی، تصریح کرد که بسیاری از ساواکیهای سابق همراه با گروهی از ضدانقلابیون در داخل و خارج کشور، امریکا و سیا را در عملی ساختن این طرح شکست خورده حمایت میکردند. تعداد قابل توجهی از اعضا و وابستگان ساواک نیز، همزمان با انجام عملیات موسوم به «نیروی دلتا» در بغداد و مرزهای غربی ایران آماده انجام اقدامات خرابکارانه و تخریبی بر ضد نظام جمهوری اسلامی بودند. ضمن اینکه در داخل کشور نیز، همزمان با این حمله، اقدامات خرابکارانه دیگری به وقوع پیوست که عوامل ساواک و ضدانقلابیون در آن نقش برجستهای داشتند.
منصور رفیعزاده نماینده پیشین ساواک در امریکا نیز در خاطراتش تصریح میکند که مأموران سیا در آستانه حمله به ایران با او در امریکا تماس گرفته و گفتهاند که در این عملیات از کمکهای برخی عوامل و عناصر وابسته به ساواک و از جمله منوچهر قربانیفر برخوردار هستند.
هنگامی که حمله به ایران برای آزاد کردن گروگانها با شکست مواجه شد، امریکا دست به کار طرحهای دیگری شد و در حالی که شبکه گستردهای از اعضای ساواک و وابستگان به رژیم سابق با همدستی برخی گروههای سیاسی مخالف نظام به ناآرامیها و آشوبهای قومی، سیاسی و غیره دامن میزدند، سازمان سیا با همکاری موساد و ساواک و سایر ضدانقلابیون و نیز برخی گروهها و افراد مخالف نظیر شاپور بختیار در حال آماده کردن یک طرح کودتای نظامی در ایران بودند که به «کودتای نوژه» مشهور شد. بر اساس این طرح، مقرر بود افرادی از نظامیان، رجال و عوامل سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و لشکری وابسته به رژیم سابق با هماهنگی و هدایت سیا و با بهرهگیری از چندین فروند هواپیمای جنگی از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به تهران حمله کرده و با بمباران مراکزی چون محل زندگی امام خمینی در جماران و نیز برخی پادگانها و مراکز نظامی در تهران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی را اشغال کرده و به عمر نظام نوپای جمهوری اسلامی پایان دهند. با کشف این توطئه که با دستگیری بسیاری از عوامل و دستاندرکاران کودتا همراه بود، بار دیگر از خطری که میرفت نظام انقلابی را تهدید کند، جلوگیری شد. اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که کودتای نوژه مدتها قبل از سوی مأموران سیا و با همکاری عوامل موساد و برخی چهرههای مشهور ساواک در داخل و خارج کشور، عوامل نظامی، لشکری و کشوری وابسته به رژیم سابق و برخی گروههای سیاسی معارض حکومت اسلامی در دست بررسی بود و مقدمات و تمهیدات لازم برای اجرای آن صورت گرفته بود. پرویز ثابتی که از مدتها قبل در خارج کشور به سر میبرد، از جمله مهمترین چهرههای ساواک بود که برای موفقیت کودتای نوژه به کمک فراخوانده شده بودند و سایر عناصر و اعضای کمتر شناخته شده و دستگیر نشده ساواک نیز که هنوز در داخل کشور به سر میبردند، برای یاری کودتاگران بسیج شده بودند؛ عناصر ساواک در داخل کشور، مهمترین نیروهای تشکیل دهنده شاخه نظامی کودتای نوژه بودند.
با شکست کودتای نوژه، امریکا توطئه دیگری برای به سقوط کشانیدن نظام اسلامی آغاز کرد و با اشاره ایالات متحده، رژیم بعثی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد. در این جنگ تحمیلی که حدود هشت سال به طول انجامید، برخی اعضا و عناصر وابسته به ساواک و ضدانقلاب همکاری تنگاتنگی با رژیم بعثی عراق داشتند. عراق در کسب خبر و اطلاعات و اخبار محرمانه و مهم درباره مراکز حساس نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی و غیره در ایران به عوامل ساواک و رژیم سابق در داخل و خارج کشور اتکا داشت. از جمله حوادث دوره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، واقعه موسوم به «ایران گیت» یا «ایران کنترا» بود که شواهد نشان میداد برخی از اعضا و عوامل ساواک در رأس همه، منوچهر قربانیفر در این ماجرا نقش داشتند. گفته میشد امریکا امیدوار بود با وساطت و هماهنگی سیا، موساد و عوامل سابق ساواک، در ازای فروش برخی تجهیزات نظامی به دولت ایران، از نفوذ این کشور برای آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان استفاده کند. در این رابطه مقدمات سفر مخفیانه هیئتی امریکایی به رهبری مک فارلین (در اردیبهشت ۱۳۶۴) به ایران فراهم شد که عضوی از موساد نیز در پوشش فردی امریکایی این هیئت را همراهی میکرد. اما، به رغم مسافرت این هیئت به تهران و ملاقاتی که با برخی از اعضای بلندپایه دولت و حکومت ایران و از جمله حجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی صورت گرفت، این طرح به دنبال افشاگریهای به موقع هاشمی رفسنجانی با شکست روبرو شد. روند تأثیرگذاری اعضا و عوامل وابسته به ساواک و رژیم سابق، که از یاری و مشارکت برخی گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی نیز برخوردار بودند، از اواخر دهه ۱۳۶۰ به سرعت رو به کاهش نهاد و به تدریج نام و یاد ساواک و ساواکیان به حافظه تاریخ سپرده شد.
در صف ضدانقلاب
از همان نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبران نظام اسلامی شواهد و قراین آشکاری در دست داشتند که نشان میداد اعضا و عوامل ساواک با هماهنگی سایر عوامل رژیم سابق و نیز برخی گروههای سیاسی معارض، توطئه را آغاز کرده و بهویژه به دلیل شناخت قابلتوجهی که از کشور دارند، در بسیاری از موارد هدایت عوامل ضدانقلاب را برعهده گرفتهاند. امام خمینی طی سخنرانیها و پیامهای مکرر خود مردم را به ضرورت هوشیاری در برابر اقدامات خرابکارانه و توطئههای عوامل و اعضای ساواک و سایر عناصر وابسته به رژیم سابق هشدار داده و تصریح میکردند که در شرایط پیروزی انقلاب، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، عوامل وابسته به ساواک و سایر نیروهای خود را برای ایجاد اختلاف و چند دستگی و نیز اقدامات خرابکارانه بسیج کردهاند.
عوامل وابسته به ساواک برای ناامن کردن کشور و مقابله با نظام اسلامی در برخی شهرها به مدارس دخترانه حمله کرده و تعدادی از دانشآموزان و معلمان را به قتل رساندند و تعدادی را نیز مجروح و مضروب ساختند. ساواکیان امیدوار بودند با ایجاد رعب و وحشت نظام جدید را متزلزل کنند. اخبار کشور حاکی از متشکل شدن ساواکیهای سابق در گروههای چندین نفری برای ضربه زدن به نظام اسلامی بود. رهبران انقلاب نیز به مردم هشدار میدادند که اعضا و عوامل وابسته به ساواک به انواع اسلحههای سرد و گرم مسلحند و منتظر فرصت برای درگیر شدن با مردم هستند. به تدریج در برخی استانها ناآرامیهایی به وقوع میپیوست و مسئولان تصریح میکردند که در سازماندهی این ناآرامیها، ساواکیهای سابق نقش مهمی دارند. عوامل و اعضای سابق ساواک در صف ناراضیان و مخالفان انقلاب وارد شده و برای ضربه زدن به نظام اسلامی تلاش میکردند. از جمله اقداماتی که در طول دوران یک ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عناصر و عوامل وابسته به ساواک در سازماندهی، هدایت و اجرای آن مشارکت داشتند، چنین است:
۱ـ ایجاد آشوب و کشتار مستمر در کلیه مناطق کردستان مانند مهاباد، سنندج، سقز، سردشت، بانه، پاوه، کامیاران، اورامانات، سلماس، نقده و …
۲ـ ایجاد اغتشاش و هرج و مرج و قتل در گنبد، تبریز، تهران، زاهدان، بندر لنگه، قم و …
۳ـ ترور شخصیتهای اسلامی و افراد مبارز
۴ـ قتل و ترور مداوم پاسداران در هر نقطه از کشور
۵ـ آتش زدن متناوب جنگلها و مراتع
۶ـ آتش زدن صندوقهای رأی
۷ـ آتش زدن خرمنها و تخریب زمینهای زراعتی و باغستانها
۸ـ مسموم کردن آب رودخانهها برای از بین بردن ماهیها
۹ـ تخریب و آتش زدن مغازهها و خانههای مردم
۱۰ـ سرقت اموال مردم
۱۱ـ اشغال مراکز دولتی بنام تحصن و…
۱۲ـ کارشکنی در جریان کار مراکز تولیدی و کارخانهها
۱۳ـ راهزنی و سرقت اموال و گوسفندان مردم
۱۴ـ کشتار بیرویه گاوها و گوسفندان شیرده یا حامله برههای شیری و صید حیوانات و پرندگان وحشی
۱۵ـ پخش شدید سلاح
۱۷ـ خارج کردن پول، طلا، اجناس قیمتی و اسناد سیاسی
۱۸ـ جعل اسکناس، گذرنامه و مهر به نام کمیته امام و نظایر آن
۱۹ـ انفجار در مراکز عمومی و خصوصی از جمله راهآهن، لولههای نفت، دکلهای مخابراتی و … مثلاًٍ در دیماه ۵۸ طبق نوشته روزنامهها ۳۰ مورد انفجار به وقوع پیوسته یا ماده انفجاری کشف و از کار افتاده است.
۲۰ـ ایجاد بینظمی در روستاها و تشدید اختلافات خانوادگی و قبیلهای در میان روستائیان.
۲۱ـ سرقت بانکها، از باب نمونه از تاریخ ۲۰/۸/۵۸ تا ۴/۱۱/۵۸ ـ ۲۱ فقره موجودی بانکها یا قلمهایی از قبیل ۱۰ میلیون تومان به سرقت رفته است.
۲۲ـ طرح شعارها و کانالهای انحرافی، جو کاذب درست کردن، بالا بردن توقعات غیرعملی در مردم و دامن زدن به اختلافات قشرها و گروههای گوناگون
۲۳ـ شایعه پراکنی، تهمت و ایجاد جو بدبینی نسبت به انقلاب اسلامی و شخصیتهای اسلامی یا ملی
۲۴ـ روئیدن احزاب و گروههای قارچگونه که بیشتر آنها مقاصد توطئهآمیز داشته و تعداد آنها در حدود صد گروه رسیده است و …
عوامل ساواک با پاسداران و نیروهای وفادار به نظام جمهوری اسلامی درگیر میشدند که معمولاً تلفات جانی نیز به همراه داشت. بسیاری از انقلابیون در شهرهای مختلف طی نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب، توسط ساواکیان تهدید به مرگ میشدند. در همان حال برخی مسئولان و وفاداران به انقلاب نیز در درگیریهای نظامی و یا طی عملیات تروریستی که توسط عوامل ساواک طراحی و اجرا میشد، به شهادت میرسیدند. در برخی مناطق کشور، ساواکیهای سابق در دستههای چندین نفری به گروههای گشت و مقر و محل استقرار نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیتههای انقلاب اسلامی حمله میکردند که طی آن تلفاتی به طرفین وارد میشد. در همان حال ساختمانها و دوایر دولتی و حکومتی نیز از حملات تروریستی و بمبگذاریها و دیگر اقدامات تخریبی عوامل ساواک و ضدانقلاب مصون نبود.
با این احوال هرچه زمان میگذشت نیروهای انقلاب در تقابل با ضدانقلابیون و ساواکیها حالت تهاجمی به خود میگرفتند و برای برخورد با مخالفان از برنامهریزی و امکانات بیشتری برخوردار میشدند. با این احوال تا مدتها عوامل ساواک برای انقلاب نوپا تهدیدی جدی محسوب میشدند. چنانکه در روز برگزاری رفراندوم تعیین نوع نظام انقلابی (در ۱۱ فروردین ۱۳۵۸) عوامل وابسته به ساواک در شهرهای مختلف، انقلابیون را به حملات تروریستی و غافلگیرانه تهدید میکردند. گفته میشد به دنبال پیروزی انقلاب صدها هزار اسلحه از پادگانها و مراکز نظامی خارج شده که بخش قابل توجهی از آن به چنگ ضدانقلابیون و زخمخوردگان از جریان انقلاب، نظیر ساواکیها افتاده و به تبع آن گروههای مختلفی از ضدانقلاب و ساواکیهای سابق فرصتی دوباره برای درگیری با انقلابیون و وفاداران به انقلاب به دست آوردهاند. برخی بر این باورند که ترور افرادی نظیر آیتالله مرتضی مطهری و سرلشکر محمدولی قرنی با هدایت و برنامهریزیهای عوامل ساواک صورت گرفته و گروههایی نظیر گروه فرقان آلت دست ساواکیهای سابق و عوامل وابسته به رژیم گذشته شدهاند. همزمان با گسترش ناآرامیها در برخی استانهای کشور، مسئولان دولتی شواهدی در اختیار داشتند که حاکی از حضور و نفوذ اعضا و عوامل وابسته به ساواک در میان ضدانقلابیون و اغتشاشگران در گوشه و کنار کشور بود.
چنانکه در پی وقوع ناآرامیها در استان خوزستان، دولت تصریح کرد که عوامل ساواک و سایر عناصر وابسته به رژیم سابق در رأس بر هم زنندگان نظم و شورشیان قرار داشته و نیز در جریان ناآرامیهای گنبد کاووس و ترکمن صحرا نیز اعضا و وابستگان به ساواک و رژیم سابق نقش قابلتوجهی داشتند. حضور و نقش ساواکیهای سابق در ناآرامیها و اغتشاشات کردستان نمود بیشتری داشت. به دلیل موقعیت خاص کردستان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از عوامل و عناصر وابسته به ساواک و رژیم سابق به آن ناحیه گریخته و آماده بودند در صف برخی گروههای سیاسی که در سلک مخالفان و معارضان نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بودند، با وفاداران به نظام انقلابی درگیر شوند. درگیری نیروهای وفادار به انقلاب با عوامل وابسته به ساواک و رژیم سابق در کردستان از همان نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده و از شدت بیشتری برخوردار بود. در این میان به دلیل همجواری کردستان با عراق، ضدانقلابیون و عناصر وابسته به ساواک با سهولت و امکانات بیشتری با انقلابیون رو در رو شده و در شرایط مقتضی و تحت فشار انقلابیون، کشور را به مقصد عراق، که همکاری نزدیکی با ضدانقلابیون داشت، ترک میکردند. در این میان شواهدی هم وجود داشت که حاکی از حضور تعیین کننده عوامل و مأموران سیا و موساد در صف ضدانقلابیون کردستان و برخی مناطق کشور بود.
شمار قابلتوجهی از ساواکیهای سابق از کشور خارج شده و در کشورهای مختلف اروپایی، امریکا و خاورمیانه ساکن شده بودند و گروه قابل توجهی از این افراد نیز آماده پیوستن به اردوگاه ضدانقلاب (عمدتاً سلطنتطلب) در مناطق مختلف جهان بودند. هر از گاه اخباری در نشریات و خبرگزاریهای داخلی و خارجی منتشر میشد که حاکی از تلاش ساواکیان فراری برای تشکیل هستههای مقاومت طرفدار سلطنت ساقط شده پهلوی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی بود. گفته میشد عناصری از ساواک گروهی تحت عنوان «نهضت آزادی طرفدار شاه» در قطر تشکیل دادهاند. برخی از اعضای ساواک به هنگام حضور شاه در کشورهای مختلف جهان با او ملاقات کرده و درباره یافتن راههایی برای مبارزه با نظام اسلامی مشورت میکردند. شواهد موجود نشان میدهد که شاه نیز تا حدودی به این باور رسیده بود که اعضای ساواک و سایر سلطنتطلبان توان لازم برای ضربه زدن به نظام جدید ایران را دارند. بسیاری از وابستگان ساواک همگام با سایر ضدانقلابیون طرفدار سلطنت، مدتها با وعده نبرد با نظام جمهوری اسلامی از کمکهای مالی خاندان سلطنت برخوردار بودند و شمار قابلتوجهی از آنان به هدف متشکل کردن ضدانقلابیون طرفدار رژیم سابق، در کشورهای مختلف اروپایی، امریکا و خاورمیانه در آمد و شد بودند. در این میان عراق پذیرای اکثر عناصر و عوامل وابسته به ساواک و رژیم سابق بود. سفارت امریکا در تهران تا واپسین هنگام فعالیت رسمی در ایران با بسیاری از افراد و گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج تماس داشت. در گزارشات سفارت از مذاکرات، گفت و گوها و نشستهای متعددی سخن به میان آمده که بین چهرههای مشهور ساواک و وابستگان رژیم سابق در کشورهای اروپایی، برای یافتن راههای مقابله با نظام نوپای جمهوری اسلامی در جریان بود.
در همان نخستین ماههای پس از سقوط رژیم پهلوی، برخی نشریات خارجی تنها شمار ساواکیهایی را که در گروههایی متشکل و با کمک امریکا به قاهره وارد شده بودند تا بر ضد نظام اسلامی وارد عمل شوند، ۹۰۰۰ نفر برآورد میکردند. گفته میشد این افراد قصد دارند با هدایت شاه و شاپور بختیار و نیز حمایتهای سیا و موساد و احیاناً حکومت وقت مصر، فعالیتهایی بر ضد نظام جمهوری اسلامی سازماندهی کنند. پاریس از مهمترین مناطق اروپا به شمار میرفت که پذیرای شمار زیادی از اعضا و عوامل وابسته به ساواک و گروههای مختلف ضدانقلاب طرفدار سلطنت بود. همزمان با آغاز تحرکات ساواکیهای سابق در خارج کشور، هر از گاه اخبار و شایعاتی هم درباره وجود هماهنگی بین آنان با همکاران سابقشان در شهرهای مختلف ایران و طرحهای مختلفی که برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی در دست اقدام داشتند، در بین افکار عمومی منتشر میشد. از جمله گفته میشد اعضا و عوامل ساواک در صدد راهاندازی برخی ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی در نقاطی از داخل و خارج ایران و پخش برنامههایی بر ضد نظام اسلامی هستند. هرچه زمان میگذشت ساواکیها و سایر عوامل ضدانقلاب مأیوس از هر اقدام نظامی و رو در رو، عمدتاً به برنامهها و طرحهای تبلیغاتی، رسانهای و نظایر آن گرایش یافتند؛ این روند هنوز نیز ادامه دارد. اعضا و عوامل وابسته به ساواک، علاوه بر همکاری با ایرانیان معارض و مخالف نظام اسلامی، با برخی کشورها و سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی بیگانه نیز بر ضد ایران متحد شده و در یک صف قرار گرفتند. در طول دوران ۸ ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز اعضا و عوامل ساواک به حمایت از رژیم متجاوز عراق برخاستند.به دنبال تحکیم و تثبیت موقعیت و جایگاه نظام جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف داخلی و بینالمللی، اعضا و عوامل ساواک نیز در داخل و خارج کشور به تدریج از تأثیرگذاری در عرصههای سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی ناامید شده، منزوی و حذف شدند و به تاریخ پیوستند.
منبع:نسیم۲۱آبان۹۲ بنقل از کتاب «ساواک» سازمان اطلاعات و امنیت کشور
نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور، روزگاری چنان وحشتآفرین بود که اعتماد را از برادران همخون میگرفت اما همین سازمان عریض و طویل که برای سازماندهی فعالیتهای امنیتی رژیم شاه و البته سرکوب مخالفان سیاسی تاسیس شده بود، پس از پیروزی انقلاب همچون کارفرمایش چنان بر زمین خورد که تا مدتی به هیات گوشت قربانی طعمه سازمانهای سیاسی سابقا مخالف رژیم درآمده بود؛ گروههایی که هر یک برای دست یافتن به بخشی از اسناد بر جای مانده از سازمان سرکوب رژیم شاه در رقابت بودند.
سایت تاریخ ایرانی با این مقدمه نوشت: روایت آنچه پس از انقلاب بر ساواک گذشت، بخشهایی از کتاب «صخره سخت» را به خود اختصاص میدهد. کتابی که گردآورندهاش آن را تلاشی مکتوب برای بررسی پروندههای امنیتی جمهوری اسلامی در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ معرفی کرده و به تازگی از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
آنچه شاید در شور روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب کمتر درباره ساواک مورد توجه قرار گرفته و در سالهای بعد نیز آنچنان که باید مورد مداقه قرار نگرفت، آن بود که ساواک علاوه بر سرکوب مخالفان که به خاطر شرایط انقلابی بدان شناخته میشد، کارویژهها و شرح وظایف دیگری هم داشت؛ مشاغلی چون کنترل اتباع و کارمندان شرکتهای خارجی (که پیش از انقلاب حضور پرتعدادی در ایران داشتند) و فعالیتهای ضد جاسوسی که در تمامی رژیمها از جمله اصول و خط مشی سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی است. کارویژههایی که در اوضاع آشفته روزهای ابتدای پیروزی انقلاب به کار دولت موقت انقلابی هم میآمد.
اداره هشتمیها در دولت موقت انقلاب
فعالیتهای ضد جاسوسی ساواک در «اداره هشتم» متمرکز بود؛ جایی که منوچهر هاشمی به مدت ۱۵ سال ریاست آن را برعهده داشت. آیتالله صادق خلخالی اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب که ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک را به جوخه اعدام سپرد، معتقد بود: «مقدم پیش از مرگش افرادی را از ساواک به دولت موقت معرفی کرد و آنها در دولت موقت مشغول به کار شدند. اعضای اداره هشتم هم از جمله این افراد بودند که به نخستوزیری رفتند و اداره ضد جاسوسی را دوباره برپا کردند.» اما منوچهر هاشمی آخرین رئیس اداره هشتم ساواک یکی از معاونانش را عامل برقراری این ارتباط و آغاز همکاری میان اداره هشتم و دولت موقت میداند. او میگوید: «اولین ادارهای را که به کار گرفتند، ادارۀ من، اداره کل هشتم بود. یکی از معاونینم رفت پیش استادش که با نخستوزیر بازرگان ارتباط بسیار خوبی داشت. گفته بودیم آرشیوی بسیار ارزنده و مال مملکت و حیف است به دست این و آن بیفتد و از بین برود. بازرگان خودش او را خواسته بود و به (ابراهیم) یزدی معرفی کرده و یزدی به آن اداره آمده و این سازمان را گشته بود … بعد هم (شهید مصطفی) چمران آمد و برادرش را آنجا گذاشت. آن اوایل مدتی هم پسر بازرگان بود. به هر صورت اولین ادارهای که به کار گرفتند، اداره هشتم بود … در یکی دو سال اول من با سیستم ارتباط داشتم ولی بعد ارتباط قطع شد.»
هر چند هاشمی اشارهای به نام معاونش نمیکند اما پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک افرادی که با انقلابیون همکاری کردند را اینچنین معرفی میکند: «علیاکبر فرازیان مدیرکل اداره دوم ساواک یعنی امور اطلاعات بود. او موقعی که سرلشگر ولیالله قرنی، ریاست رکن ۲ ارتش را داشت، آجودانش بود، به همین دلیل مقارن انقلاب در آمریکا بود و به ایران برگشت و بعد با تیمسار کاوه ۱۰ ماهی برای بازرگان و چمران و یزدی کار کردند … البته شایعاتی هم بود که او در ترور شهریار شفیق (فرزند اشرف پهلوی) دست داشت اما من گفتم که او چنین جربزهای ندارد! یزدی و چمران … رفتند یک بخش از ساواک را گرفتند و بعد فرازیان را برگرداندند که مدتی کار کرد. بعد از اینکه بازرگان از قدرت برکنار شد، یزدی به فرازیان و کاوه گفته بود ما نمیتوانیم امنیت شما را تامین کنیم و بهتر است از کشور خارج شوید، آنها هم خارج شدند.»
چنانکه هاشمی هم اشاره کرده است، دولت موقت امور مربوط به ساواک را ابتدا به ابراهیم یزدی، معاون نخستوزیر در امور انقلاب و هاشم صباغیان، معاون نخستوزیر در امور انتقال قدرت سپرده بود. همچنین با حکم مهدی بازرگان، عبدالعلی بازرگان فرزند نخستوزیر دولت موقت، تشکیلات باقیمانده از ساواک را اداره میکرد.
عبدالعلی بازرگان درباره دلایل حفظ بخشی از نیروهای ساواک در سالهای پس از انقلاب میگوید: «ساواک ۱۱ اداره کل داشت و هر اداره کل شامل ادارات فرعی و دوایری بود. هر چند همه کسانی که در آن سازمان تلاش میکردند مسئول بودند اما از این میان فقط اداره کل سوم با حدود ۵۰۰ کارمند در تهران و شهرستانها مسئول امنیت داخلی و برخورد با مبارزان و سرکوب مخالفین بود. اداره هفتم که یکی از روسایش از رفسنجانیها و تحصیلکرده بود، اصلا کارشان بررسیهای سیاسی و اقتصادی برونمرزی بود. تخصص اداره هشتم که به ضد جاسوسی معروف بود، مراقبت از روسها در بیمارستانی که در تهران داشتند، مراکز اقتصادی و سایر فعالیتهایشان بود.»
همچنانکه بازرگان میگوید اداره هشتم فعالیتهای گستردهای برای نظارت بر فعالیتهای شوروی در ایران داشت و بنابراین عجیب نیست که یکی از مهمترین دستاوردهایشان در ماههای ابتدای پیروزی انقلاب، کشف ماجرای محمدرضا سعادتی عضو ارشد سازمان مجاهدین خلق و ارتباط او با طرفهای روس بود. جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه پاسداران یکی از کسانی است که ضمن تائید حضور عناصر اداره هشتم در دولت موقت، ردگیری دیدار سعادتی با عناصر اطلاعاتی شوروی را به این افراد نسبت میدهد. او در اینباره میگوید: «ما در همان روزهای اول به وسیله افرادی از اداره هشتم ساواک که کارشان تنها در ارتباط با جاسوسان خارجی بود و هیچ ربطی به مسائل داخلی نداشتند، مطلع شدیم که بین سعادتی و وابسته نظامی سفارت شوروی ارتباط برقرار شده است …»
دولت موقت به دنبال یک ساواک دیگر بود؟
ارتباط و همکاری میان دولت موقت و اداره هشتم ساواک از نکات غیرقابل تردید تاریخ انقلاب است؛ چنانکه بسیاری از مسئولان دولت وقت و چهرهها و سازمانهای انقلابی وقت به آن اذعان دارند اما این ارتباط در همان سالها شایعاتی را پیرامون تشکیل سازمانی جدید مشابه ساواک ایجاد کرده بود که البته از سوی دولت موقت به شدت رد شد. شایعاتی که از سوی مخالفان دولت موقت بهویژه وابستگان به شاپور بختیار مطرح میشد مبنی بر اینکه دولت موقت قصد دارد ساختار و سازمان ساواک را در تشکیلاتی جدید با نام «ساواما» بازسازی کند. در اسناد سفارت آمریکا در تهران نیز به گزارشی از سوی ماموران این سفارت اشاره شده که در جریان تلاش دولت بازرگان برای تشکیل دستگاه امنیتی و اطلاعاتی جدیدی تحت عنوان «ساواما» مورد مشورت قرار گرفته بودند. حسین فردوست نیز در خاطرات خود مدعی شده که از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب، برخی از مقامات دولت جدید با او تماس گرفتند و درباره تشکیل سازمانی نظیر ساواک با او رایزنی کردند. او هم سپهبد ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک را برای تصدی سازمان جدید معرفی کرد. او همچنین خاطراتی را از رایزنیهایش با شهید سپهبد ولیالله قرنی و ناصر فربد دو رئیس ستاد کل ارتش پس از پیروزی انقلاب نقل کرده است. این در حالی است که ابراهیم یزدی از اعضای کابینه مهندس بازرگان در کتاب «آخرین تلاشها در آخرین روزها» اخبار مربوط به ارتباط بازرگان با ناصر مقدم را رد کرده و میگوید: «بازرگان بر خلاف شایعات موجود هیچگاه وعدهای مبنی بر انتصاب مقدم به ریاست سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدید به او نداد.»
روایتهایی از باغ غارتزده مهران
چنانکه گفته شد بحث ساختمانها، تجهیزات و اسناد ساواک طی روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب، میان گروههای مسلح و مبارز داغ بود و هر گروهی تمایل داشت به این تجهیزات و بهویژه بخش اسناد دسترسی پیدا کند. رقابت برای دستیابی به این اسناد از عصر روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شروع شد و تا استقرار گروهی از اعضای کمیتههای استقبال از امام در محل ساختمان اصلی ساواک، ادامه یافت.
حسین صادقی از مبارزان پیش از انقلاب که در روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی مسئول حراست از ساختمان مرکزی ساواک بود، درباره چگونگی این حفاظت میگوید: «آن زمان هنوز نهادهای قانونی به شکل رسمی فعال نشده بودند. شورای انقلاب و کمیته استقبال عهدهدار امور بود. کمیته استقبال از ما خواست تا حراست از ساختمان ساواک را که کار مهمی هم بود بر عهده بگیریم. من به اتفاق برخی از دوستان از جمله سیدجلال ساداتیان به آنجا رفتیم و پیگیر نظمدهی امور شدیم. اولین کاری که کردیم این بود که درب الکتریکی ساختمان ساواک را با کمک بچههای شرکت نفت بالا بردیم و چند نفر را در آنجا گماردیم تا نگهبانی بدهند.»
این حراست و حفاظت هر چند از آشفتگی روزهای نخست انقلاب در مخزن اسناد کاست اما تا همان زمان برخی از اسناد ساواک توسط گروههای مسلح به تاراج رفته بود؛ شرایطی که حضرت آیتالله خامنهای سالها بعد در مراسم افتتاح دانشکده وزارت اطلاعات اینچنین توصیفش کردند: «بعد از انقلاب که دروازهها باز شد و یک قدری بی در و پیکر شدیم، در آن چند ماه اول وقتی اطلاعات سپاه شکل گرفت و کارهایی شروع شد، کشور ما تا اعماقش در اختیار سرویسهای اطلاعاتی قرار گرفت. اوایل انقلاب ما آمدیم این ساختمانهای گوناگون را در این عمارت نگاه کردیم، در پنهانترین اتاقهای اینجا، شعارهای چریکهای فدایی خلق و منافقین را دیدیم، تا این اعماق آمده بودند.»
عبدالعلی بازرگان هم دربارۀ شرایط آن روزها میگوید: «در زمان دولت موقت، نام ساواک را مرکز اسناد گذاشته بودند و همه هم و غم دولت، حفظ و نگهداری آن مرکز از نظر ساختمان و اسناد موجود در آن بود تا پس از آرام شدن اوضاع، سر فرصت از آن بهرهبرداری شود. در هجوم مردم انقلابی شیشهها شکسته، برخی از لولهها ترکیده و اسناد و مدارک کف اتاقها پخش و پلا شده، چمنها و درختها در حال خشک شدن بودند. خلاصه همه چیز در معرض خرابی بود …»
او با اشاره به اقدامات انقلابیون برای سازماندهی شرایط ساختمان ساواک میافزاید: «ساواک که قبلا به نام باغ مهران شناخته میشد، برای خود شهری بود. هنگام انقلاب دروازه غربی و جنوبی هر کدام در اختیار یک گروه بود. دکتر یزدی ابتدا شخصی اصفهانی به نام شادنوش را به عنوان سرپرست انتخاب کرد که او هم در مسجدی از شهر خود اعلام کرد و تعدادی داوطلب برای پاسداری آمدند. آقای شادنوش بعد از یکی دو ماهی رفت و دکتر یزدی حکمی به نام پنج نفر صادر کرد تا از آن مجموعه که همچون خانهای در معرض خرابی بود مراقبت کنند.» این پنج نفر چنانکه عبدالعلی بازرگان میگوید «آقایان انتصاری، هادی نژادحسینیان، مجید حدادعادل، باقر ذهبیون و خود بازرگان» بودند که از میان این پنج تن انتصاری هیچگاه به باغ مهران نرفت.
انجمن حجتیه در مرکز اسناد ساواک!
با رفتن ابراهیم یزدی به وزارت امور خارجه، شهید مصطفی چمران به عنوان معاون نخستوزیر در امور انقلاب و بعدها وزیر دفاع اداره این مجموعه را برعهده گرفت. در همین زمان برادر او مهندس مهدی چمران که ریاست دفتر دکتر چمران را برعهده داشت، فردی به نام مروج را که از اعضای انجمن حجتیه بود به سرپرستی این مرکز میگمارد. چنان که در کتاب «صخره سخت» آمده، مروج همان «جواد مادرشاهی» است؛ چهرهای که پس از ریاست بر این مرکز، مشاور امنیتی رئیسجمهور شد.
اما حضور جواد مادرشاهی بیحاشیه هم نبود. برخی انقلابیون که او را پیش از انقلاب به عنوان مسئول کمیته تحقیق انجمن حجتیه در تهران میشناختند به این انتخاب معترض بودند. از آن جمله عزت شاهی مسئول تحقیقات کمیتههای انقلاب است که در اینباره میگوید: «در دوره مسئولیتم در بازپرسی واحد تخلفات کل کمیته خیلی تلاش کردم تا از اسناد و مدارک ساواک محافظت شود و آدم قابل اعتمادی این کار را به عهده بگیرد. این مدارک و اسناد در جایی به نام مرکز اسناد نگهداری میشدند و فردی به نام جواد مادرشاهی را به مسئولیت آنجا گماشته بودند. مادرشاهی از اعضای انجمن حجتیه بود که قبل از پیروزی انقلاب نهتنها در امور سیاسی دخالتی نداشت، بلکه بعضی از اعضای آن در بعضی از موارد با ساواک همکاری میکردند و بدهبستانهایی داشتند. وجود مادرشاهی این فرصت را به آنها داد تا مدارک مربوط به خودشان را از میان پروندهها بیرون بکشند.»
مرکز اسناد پس از دولت موقت
با استعفای دولت موقت در نیمه آبان ۱۳۵۸، بحث درباره سازماندهی مجدد امور دولتی در شورای انقلاب بالا گرفت و با دستور امام خمینی، این شورا مسئول اداره کشور و شهید مصطفی چمران به عنوان وزیر دفاع ابقاء شد. یک ماه بعد با تصویب شورای انقلاب سرپرستی و نظارت بر مرکز اسناد ملی که بعدا به مرکز اسناد انقلاب اسلامی تغییر نام داد، به آیتالله خامنهای واگذار شد.
با برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی و پیش کشیده شدن بحث اعتبارنامه نمایندگان، مرکز اسناد ملی روزهای پرکاری را پشت سر گذاشت. مرکز اسناد ملی در این دوره به درخواست کمیسیون تحقیق، برخی از اسناد مربوط به نمایندگانی را که به اعتبارنامهشان اعتراض شده بود، در اختیار این کمیسیون قرار داد. رد اعتبارنامه افرادی همچون خسرو قشقایی و ابوالفضل قاسمی دبیرکل حزب ایران به دلیل گزارشهای مرکز اسناد ملی بود.
انتخابات ریاست جمهوری اول که برگزار شد، ابوالحسن بنیصدر به ریاست قوه مجریه برگزیده شد و پس از کش و قوسهای فراوان قرعه نخستوزیری به نام محمدعلی رجایی افتاد. او نیز بلافاصله پیشنهاد ریاست دفتر اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری را به خسرو تهرانی داد. خسرو تهرانی در دوران دبیرستان از شاگردان شهید رجایی و در دوره زندان حدود سه سال با ایشان در یک زندان بود. او که پس از پیروزی انقلاب در شورای مرکزی کمیتههای انقلاب اسلامی عضویت داشت، این پیشنهاد را با شهید بهشتی و آیتالله خامنهای در میان گذاشت و از آنان مشورت خواست. خسرو تهرانی میگوید: «شهید بهشتی به من گفت حال که رجایی به تو اطمینان دارد، در پذیرش این سمت تردیدی نکن.» آیتالله خامنهای هم توصیهای به این مضمون به او میکنند. به گفتۀ منوچهر هاشمی، بیش از ۹۰ درصد کادر اداره هشتم ساواک تا دوران خسرو تهرانی در نهاد نخستوزیری مشغول به کار بودند: «تقریباً عوامل اصلی اداره من به جز رئیسشان، معاون وزارت (اطلاعات) که خواست از مملکت فرار کند و او را گرفتند و زندانی کردند، به کارشان ادامه دادند و الان هم مشغول هستند.»
از اطلاعات نخستوزیری تا وزارت اطلاعات
با شروع جنگ و سفر شهید مصطفی چمران و آیتالله خامنهای به اهواز و تشکیل ستاد جنگهای نامنظم، اقتضائات امنیتی و احتمالا عدم ناسازگاری جواد مادرشاهی با خسرو تهرانی سبب شد تا مادرشاهی نیز به اهواز برود و فرماندهی رکن ۲ (اطلاعات) ستاد جنگهای نامنظم را به عهده بگیرد.
خسرو تهرانی پس از پذیرش دفتر اطلاعات نخستوزیری، عدهای از دانشجویان پیرو خط امام را برای حضور در این دفتر دعوت کرد. سیدمحمد هاشمی با نام مستعار موسویزادگان و محسن امینزاده از جمله این دانشجویان بودند. تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مانند حبیبالله داداشی، سعید حجاریان و دوستان تهرانی در کمیته اداره دوم که توسط مهندس محمد رضوی اداره میشد، دیگر اعضای دفتر اطلاعات نخستوزیری بودند.
اگر چه مهمترین وظیفه دفتر اطلاعات نخستوزیری پس از تقسیم کار با واحد اطلاعات سپاه در سال ۱۳۵۹، مسائل خارجی تعریف شده بود اما در خردادماه ۱۳۶۰ با پیشنهاد این دفتر، اساسنامه شورای امنیت کشور با ریاست نخستوزیر و حضور ارتش، سپاه، ژاندارمری، وزارت کشور، شهربانی و کمیتههای انقلاب اسلامی تصویب شد. به طور کلی دفتر اطلاعات نخستوزیری در سه محور ضد جاسوسی، اطلاعات خارجی و حراستها فعالیت میکرد؛ چنانکه همین دفتر حراستهای کل کشور را بنیان گذاشت. در خردادماه ۱۳۶۰ حسن کامران از همکاران اطلاعات نخستوزیری به ریاست حراست کل کشور منصوب شد که قصور او در حفاظت از ساختمان نخستوزیری که منجر به انفجار هشت شهریور شد، منجر به دستگیری وی در روز ۱۰ شهریور و چند ماه بازداشت او شد.
تا پیش از تاسیس وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در مردادماه ۱۳۶۳، جز اطلاعات نخستوزیری، در سپاه، کمیتهها و دیگر نهادهای انقلابی نیز فعالیتهای امنیتی متعددی انجام میشد اما در جریان طرح تشکیل وزارت اطلاعات که توسط برخی اعضای کمیته ستاد مشترک و دفتر اطلاعات نخستوزیری پیشنهاد شده بود، تلاش شد این فعالیتها در یک وزارتخانه متمرکز شود. موضوعی که با تایید مجلس و آغاز به کار وزارت اطلاعات محقق شد. اسناد ساواک هم پس از مدتی به این وزارتخانه سپرده شد و اکنون در مرکز بررسی اسناد تاریخی وابسته به این وزارتخانه نگهداری میشود./۱۰اسفند۹۲ ایسنا
***********************************
حمله خونین به ساواک رشت وتیراندازی ساواکی ها
مردم با بلدوزر درب ساواک را شکسته و به آن حمله کردند و
هر چند طی روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی مجلس رو به زوال شورای ملی دوره ۲۴ طرح دولت بختیار مبنی بر انحلال ساواک را تصویب کرد، اما هنوز عناصری از ساواک در تهران و سایر شهرها در برابر انقلاب مقاومتهایی میکردند. به همین دلیل در واپسین روزهای عمر رژیم، حملات انقلابیون به مراکز، ساختمانها و مقرهای ساواک شدت گرفت. در این میان سقوط مقر اصلی ساواک در منطقه سلطنتآباد تهران و نیز تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری در حوالی میدان توپخانه تهران که سالها مرکز شکنجههای ساواک بود، بیش از سایر مراکز در افکار عمومی مردم و رسانهها انعکاس یافت. مراکز و مقرهای ساواک پس از درگیریهای خونین به تسخیر انقلابیون درمیآمد و برخی اعضا و عوامل ساواک دستگیر میشدند و اعلام خبر تصرف این مراکز با شادی توأم میشد؛ بهویژه اینکه سالیانی طولانی نام ساواک با شکنجه، قتل و مسائلی از این دست مرادف بود. از جمله روزنامه کیهان خبر تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری به دست انقلابیون را به شرح زیر به اطلاع عموم رسانید:
ساختمان کمیته [مشترک ضدخرابکاری] مرکز عملیاتی مأموران ساواک که طی سالهای اخیر بزرگترین شکنجهگاه جوانان ایران بوده است، دیروز [۲۲ بهمن ۱۳۵۷] به دنبال یک نبرد ۴ ساعته به تصرف مردم درآمد و گروهی از کارکنان آن دستگیر شدند... نیروهای انقلابی در یورش خود به کمیته مشترک شهربانی و ساواک حمله کردند و در سلولهای نمور و اتاقهای وحشتناک کمیته مقدار زیادی عکس از جنازه زندانیان سیاسی که در زیر شکنجه شهید شده بودند… پیدا کردند. تعداد زیادی از ابزارهای شکنجه هم در این حمله به دست نیروهای انقلابی افتاد…
به دنبال اعلام تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری، بسیاری از مردم برای بازدید از این شکنجهگاه مخوف هجوم بردند.
اخبار و گزارشات موجود نشان میداد که تعدادی از عوامل و اعضای ساواک در تهران و سایر شهرها در واپسین روزهای حکومت پهلوی در درگیری با انقلابیون به قتل رسیده و یا دستگیر و راهی زندان شدند. انقلابیون و رهبران جمهوری اسلامی ایران علاقمند به شناسایی، دستگیری و پاکسازی عناصر وابسته به ساواک از ارکان حاکمیت و دولت بودند و از خطراتی که ساواکیان میتوانستند با هماهنگی سایر گروههای ضدانقلاب برای نظام اسلامی به وجود بیاورند، آگاه بودند، اما در این میان احزاب و گروههایی نظیر سازمان مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، کمونیستها و عناصری از وابستگان به حزب توده خود را به افشای نام و مشخصات اعضا و عناصر وابسته به ساواک و نیز آشکار شدن اسناد و مدارک محرمانه و سرّی ساواک مشتاقتر نشان میدادند. برخی چنین تحلیل میکردند که تلاش گروههای چپ و کمونیستی برای افشای سریع نام اعضا و همکاران ساواک طرحی از پیش تعیین شده از سوی کا.گ.ب و سفارت شوروی در تهران برای دستیابی سریع و آسان به مراکز، منابع اطلاعاتی و اقدامات ساواک در سالیان گذشته بر ضد شوروی و کا.گ.ب در ایران و سایر مناطق جهان است. گفته میشد کا.گ.ب و محافل وابسته به شوروی قصد داشتند با شناسایی سریع ارتباطات و اقدامات و طرحهای ساواک، بر مجموعه منابع اطلاعاتی، امنیتی و ضدجاسوسی در ایران اطلاع یابند. در این میان در دی ۱۳۵۸ گروهی موسوم به اتحادیه کمونیستهای ایران کتابی حاوی فهرست نام و مشخصات حدود ۸۰۰۰ نفر را منتشر کرد که آنها را به عضویت در ساواک و یا همکاری با آن منتسب کرده بود.
در شرایطی که به مقتضای وضعیت انقلابی، احزاب و گروههای مختلفی با ارائه راهحلهایی خواستار رسیدگی به وضعیت ساواک و ساواکیان بودند، تا مدتها مردم به دنبال شناسایی و دستگیری اعضا و عناصر وابسته به ساواک بوده و در این میان دادگاههای انقلاب اعضای درشت ساواک را محاکمه و به تناسب جرایمشان مجازاتهایی تعیین میکردند. طی چند ماه اول پیروزی انقلاب اسلامی تعدادی از اعضای برجسته ساواک دستگیر، محاکمه و به جوخه اعدام سپرده شدند.
در این میان هر از گاه افرادی که از سوی برخی محافل، گروهها و افراد به عضویت و یا همکاری با ساواک متهم میشدند، طی اعلامیهها و یادداشتهایی در نشریات و روزنامهها، از وابستگی، همکاری و عضویت خود در ساواک تبری میجستند. همچنین مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب، افرادی از مستخدمین و اعضای ساواک در تجمعی در مقابل ساختمان نخستوزیری، ضمن تبری جستن از جنایات و اقدامات غیرانسانی ساواک خواستار روشن شدن وضعیت استخدامی و آینده کاری و شغلی خود شدند.
از جمله پدیدههایی که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ نمود، شیوع گسترده اتهام افراد و شخصیتهای مختلف به وابستگی، عضویت و همکاری با ساواک بود. شواهد و قراینی وجود دارد که نشان میدهد در بسیاری از موارد این اتهامها بیپایه و اساس بود.
پاکسازی
از همان نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاشهایی برای پاکسازی و تصفیه وزارتخانهها، دوایر دولتی و حکومتی، دانشگاهها، مؤسسات، کارخانجات تولیدی، رادیو و تلویزیون و سایر مراکز از عناصر و عوامل وابسته به ضدانقلاب و بهویژه ساواک آغاز شد. در بسیاری از دوایر دولتی و حکومتی و وزارتخانهها و مؤسسات، افراد وابسته و یا عضو ساواک عمدتاً توسط کارکنان و کارمندان شناخته شده و پیشاپیش تعیین تکلیف شده بودند. البته میان دولت موقت بازرگان که عمدتاً در برخورد با مشکلات و مسائل پیش رو، سیاست میانهرویی دنبال میکرد، با سایر بخشهای حاکمیت و مردم که خواستار برخورد قاطعتری با ضدانقلابیون و عوامل رژیم سابق و ساواکیان بودند، اختلافنظرهایی وجود داشت.
با این حال حتی گروههای میانهرو نیز نمیتوانستند خواست مردم را نادیده بگیرند و به همین دلیل موضوع پاکسازی مجموعه حاکمیت را از عناصر و عوامل وابسته و عضو ساواک امری ضروری دانسته و در اجرای آن تردیدی نشان نمیدادند. از مهمترین مراکزی که موضوع ضرورت پاکسازی و تصفیه عناصر و عوامل ساواک را به سرعت مورد توجه قرار داد، رادیو و تلویزیون بود. در حالی که مهمترین چهرههای وابسته به ساواک در رادیو و تلویزیون پیشاپیش این سازمان را ترک کرده و یا از کشور گریخته بودند و تعداد قابل توجهی نیز از سوی کارکنان این سازمان شناسایی و معرفی شده بودند، مدیریت جدید رادیو و تلویزیون در اعلامیههای مکرری به کارکنان و کارمندان وابسته به ساواک، که هنوز در این سازمان مشغول به کار بودند، هشدار میداد که در اولین فرصت خود را به مراجع مسئول معرفی کنند.
از دیگر مراکزی که طرح پاکسازی و تصفیه آن از اعضا و وابستگان ساواک مورد توجه قرار گرفت، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بود. روزنامه کیهان در ۳ خرداد ۱۳۵۸ تصمیمات اتخاذ شده از سوی شورای رؤسای جدید دانشگاههای کشور را برای پاکسازی دانشگاهها از افراد وابسته به ساواک منتشر کرد.
مطبوعات نیز از مراکزی بود که مسئولان آن به سرعت به پاکسازی عناصر ساواک پرداختند. به همین دلیل در چند ماه اول پیروزی انقلاب اسلامی، بخشی از انرژی، وقت و امکانات مطبوعات صرف پاکسازی و تصفیه نشریات و روزنامهها از عناصر و عوامل وابسته به ساواک شد.
مراجع قضایی، دادگاهها و نیز کانون وکلای دادگستری نیز به تدریج از عوامل و اعضای ساواک پاکسازی شدند. وزارت امور خارجه نیز که در دوران طولانی گذشته صدها نفر از اعضا و وابستگان ساواک را در خود جای داده بود، بیش از سایر دوایر دولتی مشمول پاکسازی و تصفیه شد. در نیروهای نظامی و انتظامی هم پاکسازی و تصفیههای گستردهای صورت گرفت.
از دیگر مسائلی که نظام انقلابی مدتها با آن مواجه بود، خطر نفوذ اعضا و وابستگان ساواک و سایر عوامل ضدانقلاب در آنها بود. شواهد و قراینی هم وجود داشت که نشان میداد عناصری از ساواک در برخی نهادها و ارگانهای جدیدالتأسیس نفوذ کردهاند. امام خمینی هم طی سخنرانیهایی، هر از گاه از خطر نفوذ ساواکیهای سابق در ارکان حاکمیت و نهادهای انقلاب هشدار میدادند. دادستان انقلاب اسلامی نیز طی اطلاعیهای در ۲۶ اسفند ۱۳۵۷ از افراد نفوذی خواست تا در اولین فرصت خود را به سپاه پاسداران معرفی کنند.
سفارت امریکا در تهران نیز بر پایه برخی گزارشات تصریح میکرد که اعضا و یا وابستگان ساواک هنوز در برخی از دوایر دولتی و حکومتی و ارگانهای تازهتأسیس انقلابی حضور دارند و تلاش میکنند خود را با وضعیت جدید وفق دهند.
برخی از رهبران انقلاب و مسئولان امر نیز طی اظهاراتی از نفوذ عوامل وابسته ساواک و رژیم پهلوی در بخشهایی از حکومت و دولت نظیر نخستوزیری، کمیتههای انقلاب اسلامی، دادستانی و غیره سخن به میان میآوردند و تصریح میکردند که فقدان تشکیلات انسجام یافته در آغازین ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی که با برخی آسانگیریها و تسامحهای دولت موقت و سپس دوران ریاست جمهوری بنیصدر نیز توأم شده بود، موجبات این رخنه و نفوذها را فراهم آورده است.
در حالیکه موضوع نفوذ عوامل ساواک در دستگاههای دولتی و ارگانها و نهادهای جدیدالتأسیس تا مدتها در رسانهها منعکس میشد، مسئولان امر نیز از تلاش خود برای پاکسازی حوزههای مسئولیت خود از عناصر و وابستگان به ساواک و رژیم سابق سخن به میان میآوردند و حدود دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بخش اعظمی از عوامل نفوذی ساواک شناسایی و تصفیه شدند.
در آستانه سقوط رژیم پهلوی بسیاری از شعب و نمایندگیهای ساواک در داخل و خارج کشور اسناد محرمانه و حساس را معدوم کرده و از میان بردند. با این حال چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انقلابیون به دفترچههای رمزی دست یافتند و کشف رمز کردند که حاوی اسامی و مشخصات نفوذیها، خبرچینان، جاسوسان و عوامل ساواک در پوششهای مختلف در دوایر و وزارتخانهها بود. در همان حال اخبار و گزارشات موجود نشان میداد که از همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاشهای بسیاری برای ربودن اسناد بر جای مانده از ساواک صورت میگرفت. از جمله مهمترین مراکز ساواک که بخش قابلتوجهی از پروندههای محرمانه آن ربوده شده و دیگر اثری از آن به دست نیامد، شعبه ساواک در تبریز و آذربایجان بود.
بدین ترتیب تا مدتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل فقدان دولتی کارآمد، افراد و گروههایی در پوششهای مختلف اسناد و مدارک بسیار حساس و قابل استنادی را که میتوانست بر ضد برخی گروههای به ظاهر انقلابی به کار گرفته شود، ربودند و یا معدوم کردند. مهندس بازرگان بعدها در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» این گروهها را انقلابیونی متظاهر ارزیابی میکند که جز برای رسیدن به قدرت و حکومت اندیشه دیگری در سر نداشتند و همانان بودند که در سرآغاز پیروزی انقلاب اسلامی به غارت پادگانها و مقرهای ساواک و غیره پرداخته و اسناد و مدارک و غنایم بسیاری به یغما بردند.
سازمان مجاهدین خلق از جمله گروههایی بود که از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب و طی اعلامیهها و بیانیههای مختلف از ضرورت برخورد قاطع با عوامل و اعضای ساواک سخن به میان میآورد و به دولت موقت هشدار میداد که در برخورد با این افراد تعلل از خود نشان میدهد و در حالیکه عضوی از آن (محمدرضا سعادتی) به جرم جاسوسی برای سفارت شوروی و کا.گ.ب در تهران دستگیر شده بود، این سازمان طی تلگرامی با عنوان «اعلام جرم به مهندس بازرگان و شورای انقلاب و وزیر دادگستری» اقدام دولت انقلابی در دستگیری عضو خود را توطئهای از سوی عوامل سیا و ساواک ارزیابی کرد.
از جمله اخبار و شایعاتی که در دوره نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان در بین مردم بر سر زبانها افتاد موضوع تلاش دولت برای تجدید ساختار و سازمان ساواک در تشکیلاتی تحت عنوان «ساواما» بود. در این باره با برخی از اعضای دولت بازرگان نیز مصاحبههایی شد تا صحت و سقم آن آشکار شود. در این میان حسین فردوست در خاطرات خود تصریح کرده که از آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب، برخی از مقامات دولت جدید با او تماس گرفته و درباره تشکیل سازمانی نظیر ساواک با او رایزنیهایی کرده بودند و او سپهبد ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک را برای تصدی سازمان جدید معرفی کرده بود. در اسناد سفارت امریکا در تهران نیز به گزارشی از جاسوسان این سفارت اشاره شده که در جریان تلاش دولت بازرگان برای تشکیل دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جدیدی تحت عنوان «ساواما» مورد مشورت قرار گرفته بودند. البته ابراهیم یزدی از اعضای کابینه بازرگان اخبار مربوط به ارتباط بازرگان با سپهبد ناصر مقدم پس از پیروزی انقلاب اسلامی را رد میکند و تصریح میکند که برخلاف شایعات موجود بازرگان هیچ وعدهای مبنی بر انتصاب مقدم به ریاست سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدید به او نداده است. با این احوال شواهد و قراین موجود نشان میدهد که علاوه بر بازرگان، سایر تصمیمگیرندگان انقلاب نیز مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب بر ضرورت تأسیس سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدیدی که مسائل ضداطلاعاتی و ضدجاسوسی را پی گیرد، واقف شده بودند.
در برخی از سخنان مهندس مهدی بازرگان هم به طور ضمنی از تلاش دولت موقت تحت مدیریت وی برای بهرهگیری از تجارب و همکاری بعضی از اعضای اداره کل هشتم ساواک در امر ضدجاسوسی و مراقبت از جاسوسان و مأموران اطلاعاتی و امنیتی کشورهای خارجی در ایران (نظیر کا.گ.ب و سیا) از همان روزهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی اشاراتی شده است. سالها بعد سعید حجاریان در مصاحبهای با روزنامه شرق تصریح کرد که در دولت موقت بازرگان اداره کل هشتم ساواک (ضدجاسوسی) بار دیگر فعالیتش را تجدید کرد.
شایعات مربوط به تجدید ساختار ساواک در سازمانی جدید و تحت عناوینی نظیر ساواما تا مدتها در محافل سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی وجود داشت. محسن مبصر در خاطرات خود، ارتشبد حسین فردوست را طراح تشکیلات ساواما معرفی میکند که مقرر بود با تمهیدات و امکاناتی که دولت موقت در اختیار او میگذارد و با بهرهگیری از تجارب و همکاری اداره کل هشتم ساواک، این تشکیلات جدید را سازماندهی کند. برخی گروههای سیاسی مخالف دولت بازرگان هم در اعلامیهها، نوشتهها و موضعگیریهای خود این دولت را به تلاش برای تجدید ساختار و فعالیت ساواک متهم کردهاند. افکار عمومی کشور و نیز بسیاری از گروههای سیاسی و اجتماعی شایعات مربوط به طرح تجدید ساختار و فعالیت ساواک را با نگرانی دنبال میکردند و در این راستا حملات و انتقادات بسیاری نیز متوجه دولت موقت میشد.
بحث تجدید ساختار بخشهایی از ساواک و نیز بهرهگیری از تجارب و همکاری اعضای آن در تشکیل سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدید در تمام دوران نخستوزیری بازرگان و سپس زمان ریاست جمهوری بنیصدر ادامه یافت. از پیروزی انقلاب اسلامی در بخشهای مختلفی چون نخستوزیری، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیتههای انقلاب اسلامی و دادستانی انقلاب، دوایری به منظور پیگیری مسائل اطلاعاتی، امنیتی و ضدجاسوسی تشکیل شده بود. با این حال موضوع مربوط به تجدید ساختار و فعالیت ساواک در قالب سازمانی با عنوان جدید از حد شایعات و اخبار بیاساسی که در محافل مختلف سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی وجود داشت، فراتر نرفت و نیروهای مسئول در نظام جدید، بهویژه از اوایل دوران ریاست جمهوری شهید محمدعلی رجایی، طرح تشکیل سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدیدی را پی افکندند که پس از مدتها به تأسیس نهایی وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳ منجر شد.
تعقیب و محاکمه
از نخستین نهادهایی که تقریباً بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت، دادگاههای انقلاب و محاکم شرع بود که برای محاکمه وابستگان به رژیم پهلوی تأسیس شد. از جمله وظایف این نهادها دستگیری، بازجویی و محاکمه اعضا و عوامل وابسته به ساواک بود. کمیتههای انقلاب اسلامی که حتی زودتر از محاکم انقلاب در شهرها و مناطق مختلف کشور تشکیل شدند، در دستگیری و تسلیم متهمان و اعضای ساواک به دادگاههای انقلاب نقش قابلتوجهی ایفا کردند. یکی از وظایف محوله به کمیتههای انقلاب اسلامی شناسایی، دستگیری و تسلیم اعضای ساواک و وابستگان به این سازمان به محاکم قضایی و دادگاههای انقلاب بود و به رغم انتقادات برخی بخشهای دولت موقت، این نهاد در آن مقطع حساس و پرخطر آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نقش مهمی در استقرار و تثبیت موقعیت نظام اسلامی ایفا کرد. از دیگر نهادهای جدیدالتأسیس که در شناسایی و دستگیری و مقابله با عوامل ساواک و ضدانقلاب نقش قابلتوجهی داشت، بسیج مستضعفین بود که در ۵ آذر ۱۳۵۸ رسماً اعلام موجودیت کرد و به عنوان بازوی مردمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در شناسایی، دستگیری و نیز برخورد و مقابله با اعضای ساواک و ضدانقلابیون نقش مهمی داشت.
از جمله مدارکی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای شناسایی و محاکمه اعضای شاخص ساواک از آن بهره گرفته شد، اسناد و مدارک بر جای مانده از ساواک بود. محاکم شرع و دادگاههای انقلاب با استناد به این اسناد، پروندههای متهمان و وابستگان به رژیم سابق را تکمیل میکردند. چنانکه اسناد بر جای مانده از ساواک ارتباط برخی اعضای نهضت آزادی ایران و جبهه ملی را که پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و محاکمه شدند، با این سازمان مشخص کرد.
امام خمینی (ره)، مجامع و سازمانهای جهانی و بینالمللی را که نسبت به اجرای برخی احکام درباره اعضا و وابستگان ساواک انتقاد میکردند، مردود دانسته و میفرمودند که چرا در دوران رژیم پهلوی و در قبال جنایات، شکنجهها، قتلها و اقدامات غیرانسانی و ناروایی که ساواک انجام میداد، هیچ اعتراض و انتقادی روا نمیدانستند، اما اکنون با اعدام چند نفر از شکنجهگران به اعتراض برمیخیزند. امام خمینی در عین حال، نهادهای انقلابی نظیر کمیتههای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محاکم انقلاب و شرع را هشدار میداد که در برخورد با مخالفان نظام جمهوری اسلامی از جاده صواب منحرف نشوند. ایشان طی بیاناتی در ۲۷ آبان ۱۳۵۸ تصریح کردند که اگر فردی در نظام جمهوری اسلامی برخلاف مصالح و خواسته اسلام عمل کند، «این از ساواکی بدتر است.»
در این اوضاع و احوال، مردم خواستار برخورد شدید و قاطع دادگاهها و محاکم شرع و انقلاب با اعضا و وابستگان ساواک بودند. گروهی از مادران کسانی که در دوران پهلوی توسط ساواک مورد آزار قرار گرفته و یا به شهادت رسیده بودند، طی نامهای از امام خمینی خواستار مجازات عوامل ساواک شدند: «… حضرت آیتالله ما کینهتوز و انتقامجو نیستیم اما خواستاریم که عدالت اجرا شود. مردم از اینکه نسبت به عناصر و اعضای سازمان مخوف ساواک تعللی به خرج داده میشود دچار نگرانی و دلهره هستند. در حالی که آنها با کمال وقاحت جهت دریافت حقوق ومزایا و تعیین تکلیف خویش به نخستوزیری مراجعه میکنند [اشاره به تجمع ساواکیها در مقابل ساختمان نخستوزیری]… ما مادران خواستاریم کلیه عناصر و افراد ساواک در گوشه و کنار این مرز و بوم دستگیر و به دادگاههای انقلابی سپرده شوند.»
امام خمینی نیز طی فرمانی در ۲۸ اسفند ۱۳۵۸، اعلام عفو عمومی کرد، اما افراد جانی و تبهکار را از قاعده عفو عمومی مستثنی ساخت.
روزنامهها و نشریات آن دوره مملو از اخبار و گزارشات مربوط به تعقیب اعضای ساواک و دستگیری بسیاری از عوامل این سازمان است. در همان حال برخی از مهمترین چهرههای ساواک در تهران و سایر شهرها به انحاء گوناگون تلاش میکردند از چنگ انقلابیون بگریزند. اخبار و گزارشات موجود حاکی از دستگیری برخی از همین افراد در آستانه خروج از مرزهای کشور بود. اسامی بسیاری از اعضای فعال و رده بالای ساواک که جرم آنان در شکنجه، قتل و سایر اقدامات خلاف محرز شده بود، در روزنامههای آن دوره درج میشد.
در این میان، بسیاری از چهرههای شکنجهگر و شناخته شده ساواک که از همان نخستین روزهای پس از انقلاب در گوشه و کنار کشور زندگی مخفیانهای داشتند، تحت تعقیب دادگاههای انقلاب،کمیتهها و سایر مراجع مسئول قرار گرفتند. هر از گاه اسامی و مشخصاتی در روزنامهها و نشریات منتشر شده و از مردم میخواستند چنانچه از این افراد اطلاعاتی در دست دارند، در اختیار دادگاهها و دادسراهای مربوطه قرار دهند. از جمله روزنامه کیهان در ۲ خرداد ۱۳۵۸ در این باره به نقل از دادستان انقلاب استان مرکز چنین آورد:
«دادستان انقلاب اسلامی مرکز صورت اسامی ۱۴ نفر از متهمین دادسرای انقلاب اسلامی را انتشار داد تا چنانکه کسانی اطلاعاتی و یا شکایاتی علیه آنها دارند با مدارک کافی به دفتر این دادسرا ارسال دارند: ۱ـ سرهنگ هوشنگ سلیمی تهرانی رئیس ساواک اهواز، اردبیل، استان آذربایجان و بوشهر ۲ـ روحالله معبر بازجوی ساواک اهواز بهویژه دانشجویان دادگاه بندر شاپور ۳ـ فریدون سلیمی تهرانی بازجو ۴ـ صمد امیرصمصامپور معاون ساواک رشت و آبادان ۵ـ سرهنگ پرنیانی رئیس ساواک کرج ۶ـ علیاصغر صادقی یگانه بازجوی متخصص ۷ـ عبدالله ذوالفقاری عضو اکیپ کمکی کمیته مشترک به اصطلاح خرابکاری ۸ـ احمد اظهری بازجوی ساواک رضائیه ۹ـ سرهنگ احمدی رئیس ساواک اراک ۱۰ـ هوشنگ امیرافشارنیا رئیس زندانهای اوین و قزلقلعه ۱۱ـ کریم باصرنیا رئیس ساواک قم، بازجو و شکنجهگر و دستگیر کننده ۱۲ـ ولیالله غیاثی جزو تیم گشتی اوین ۱۳ـ پرویز حاجی فرجی جزو تیم گشتی و دستگیری اوین ۱۴ـ محسن نادریان معروف به محسن سگسبیل.»
در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۸ روزنامه کیهان فهرست ۸۶ نفرهای منتشر کرد که در پوششهای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، دانشجویی و غیره برای ساواک در خارج از کشور کار میکردند و بانک مرکزی همه ماهه حقوق و دستمزد آنان را از حساب ویژه ساواک ارسال میکرد. اخبار و گزارشات موجود حاکی از آن بود که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم خشمگین در شهرهای مختلف اعضای برجسته و در عین حال بدنام و جنایتکار ساواک را دستگیر و گاه به طرز فجیعی به قتل میرسانیدند. همچنان که روزنامه کیهان در روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ از قتل فجیع ۶ ساواکی و نیز رئیس ساواک رشت توسط مردم خشمگین این شهر خبر داد. برخی از مهمترین چهرههای ساواک نیز قبل از دستگیری، خودکشی کردند. از مشهورترین و در عین حال جنایتکارترین ساواکیانی که قبل از دستگیری خودکشی کرد، محمدعلی شعبانی معروف به حسینی بازجوی کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. او تا حدود ۵۰ روز پس از آن که با اسلحه کمری خودکشی کرد، زنده بود و نهایتاً در روز جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ مرد. تعداد قابل توجهی از ساواکیان و وابستگان آن سازمان نیز که شناسایی، دستگیر و در زندان به سر میبردند، از زندانها و از دست مأمورین فرار کرده و بعضاً پس از مدتی از کشور گریختند.
اموال و داراییهای منقول و غیرمنقول بسیاری از اعضا و وابستگان ساواک نیز در شهرهای مختلف با رأی محاکم قضایی مصادره شد؛ البته تعداد قابلتوجهی از ساواکیان ماهها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و با پیشبینی روند تحولاتی که آشکارا سقوط نهایی حکومت پهلوی را هدف گرفته بود، بخش اعظمی از داراییها و اموال و وجوه نقدی خود را ازکشور خارج کرده و خود نیز به خارج از کشور گریخته بودند. به رغم تمام قاطعیتی که قضات و محاکم شرع و انقلاب در محاکمه و صدور مجازات برای مقامات، مدیران، شکنجهگران و جانیان ساواک از خود نشان میدادند، مواردی هم وجود داشت که برخی چهرههای ساواک پس از آن که با استناد به مدارک موجود ثابت میکردند که در آن شرایط از انجام برخی اقدامات ناگزیر بودهاند ، از مجازاتهای سنگین نظیر اعدام، نجات یافتند. با این احوال در چند ماه اول انقلاب هر از گاه روزنامهها گزارشات مفصلی از روند محاکمه، صدور و اجرای احکام چهرههای مشهور ساواک چاپ و منتشر میکردند؛ بهویژه جریان محاکمه چهرههایی از ساواک که به اعدام محکوم میشدند، در صدر اخبار قرار میگرفت. دادگاههای انقلاب درباره برخی از چهرههای ساواک که پیش از دستگیری، از کشور خارج شده بودند و یا هنوز دستگیر نشده و در داخل کشور زندگی مخفی داشتند، احکام غیابی صادر میکردند. تعداد قابلتوجهی از اعضای اداره کل سوم ساواک که اتهام آنان شکنجه و قتل مردم بود، به اعدام محکوم میشدند. از مهیجترین محاکماتی که در ماههای نخست پیروزی انقلاب برگزار شد، دادگاه آرش و تهرانی بود، که از بیرحمترین شکنجهگران ساواک بودند.
شاه طی سخنانی در خارج از کشور، از قاطعیتی که دادگاههای انقلاب در محاکمه، صدور و اجرای سریع احکام برای محکومان نشان میدادند، انتقاد کرد. شاه با اظهار تأسف از اعدام سریع برخی از رؤسا و اعضای برجسته ساواک، مجامع حقوق بشری و عفو بینالمللی و نظایر آنها را به باد انتقاد میگرفت. در همان حال برخی اعضای ساواک که ادعا میکردند در دوران فعالیت خود در ساواک مرتکب خلافی نشدهاند، با برگزاری گردهماییهایی در برابر ساختمان نخستوزیری نسبت به دستگیری و زندانی شدن همکاران سابق خود در ساواک اعتراض میکردند و خواستار آزادی هر چه سریعتر آنان میشدند. جالب اینکه برخی از افراد جانی و تبهکار ساواک در درون همین معترضین و تشکیلدهندگان میتینگهای اعتراضی، شناسایی شده و دستگیر میشدند.
همکاری با سیا
در دوره انقلاب، سفارت امریکا در تهران و نیز مأموران سیا در ایران تحولات سیاسی و اجتماعی کشور را با دقت دنبال میکردند. در واپسین ماههای حکومت پهلوی آشکار شده بود که امید چندانی به نجات شاه نیست، به همین دلیل، سفارت و مأموران سیا، برای حفظ منافع خود در نظام سیاسی جدیدی که پیشبینی میشد در آیندهای نه چندان دور قدرت را در دست گیرد، با برخی افراد میانهرو وارد مذاکره شدند. با انتصاب بازرگان به سمت نخستوزیر موقت انقلابی، امریکا برای کنار آمدن با حکومت اسلامی امیدوار شد و به دنبال آن تماسهایی در سطح نمایندگان دولت و افرادی از سفارت امریکا در تهران ادامه یافت. در همان حال سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در ایران به رغم انتقاداتی که از سوی انقلابیون متوجه آنان بود، با افراد و گروههایی از ضدانقلاب و اعضا و وابستگان ساواک در ارتباط بودند و تلاش میکردند قبل از آن که دادگاهها و محاکم انقلابی ساواکیان و عناصر وابسته به رژیم سابق را محاکمه و به مجازات برسانند، به آنان پناه داده و با جعل اسناد و تهیه گذرنامههای مستعار موجبات فرار آنان را از کشور فراهم آورند. سفارت امریکا در ایران، ضمن حمایت از مخالفان داخلی نظام جمهوری اسلامی و حرکت خزندهای برای نفوذ در انقلاب و گسترش رابطه با دولت موقت، برای تضعیف دستاوردهای انقلاب فعالیت میکرد. سفارت امریکا در تهران کانونی برای فعالیت و آمد و شد جاسوسان، خبرچینان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی شده بود و ناآرامیها را در گوشه و کنار کشور و تحرکات ساواکیان سابق و ضدانقلاب را هماهنگ میکرد.
بسیاری از اعضای برجسته ساواک که از کشور گریخته بودند با مقامات امریکا و نیز سیا ارتباط داشتند و درباره اقداماتی که میتوانست بر ضد نظام جمهوری اسلامی صورت گیرد، رایزنی میکردند. همچنین برخی از رؤسا و رهبران بلندپایه و میانی ساواک که پس از پیروزی انقلاب در کشور مانده بودند، با مقامات سفارت امریکا و نیز سیا در ایران رابطه داشتند. قراین موجود نشان میدهد که اعضا و عناصر وابسته به ساواک بهویژه در خارج از ایران با مأموران موساد نیز ارتباط داشتند. سیا همچنین برخی از مهمترین و کارآمدترین جاسوسان و خبرچینان ساواک را در داخل و خارج کشور که هنوز هویتشان برای نظام اسلامی آشکار نشده بود، به خدمت گرفت. این افراد که در پوششهای مختلفی در داخل و خارج کشور فعالیت میکردند، میتوانستند آزادانه به ایران مسافرت کنند و بیش از هر نیروی دیگری در خدمت اهداف اطلاعاتی ـ جاسوسی امریکا و سیا قرار گیرند. در همان حال برخی چهرههای ناشناخته اما مهم ساواک در داخل و خارج کشور، فعالیتهایی بر ضد نظام جمهوری اسلامی سازمان میدادند و امیدوار بودند از طریق سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در ایران اقدامات خود را به سرانجام رسانند.
گفته میشد تحرکاتی از این دست به منظور تقویت موقعیت میانهروها در مقابل دشمنان و مخالفان سازش ناپذیر امریکا، به رهبری امام خمینی صورت میگیرد. قراینی هم وجود داشت که نشان میداد این محافل با هماهنگی سفارت امریکا با برخی گروههای افراطی نظیر گروه تروریستی فرقان که طرح ترور رهبران اصلی انقلاب را داشتند، همکاری میکنند. در نخستین ماههای پس از پیروزی، انقلاب اسلامی در برخی مراکز و مناطق کشور اغتشاشات و درگیریهایی وجود داشت که مقامات حکومت اسلامی بر این باور بودند که مأموران سیا و عناصر وابسته به ساواک در این آشوبها دخالت دارند. برخی قراین نیز حاکی از تلاش مشترک سیا و اعضای پیشین ساواک برای نفوذ در سیستم امنیتی و اطلاعاتی نظام نوپای اسلامی از همان ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. هر چند در آغاز امر دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی منسجم و یکپارچهای در ایران وجود نداشت و هر یک از نهادهای جدیدالتأسیس و نیز دولت، دادستانی و غیره گروههایی برای امور اطلاعاتی و امنیتی خود به کار گرفته بودند، اما به نظر میرسید عواملی از جاسوسان و عناصر وابسته و مرتبط با سیا و نیز ساواکیها تلاش میکردند به انحاء گوناگون به درون نظام اطلاعاتی ـ امنیتی رژیم انقلابی نفوذ کنند.
بدون دلیل نبود که بخش اعظمی از مردم و نیز رهبران انقلاب از همان نخستین روزهای پس از پیروزی به جد نگران دخالتهای پیدا و پنهان سیا و امریکا در ایران بوده و دولت موقت را به دلیل مدارا با امریکا شماتت کرده و خواستار پایان دادن هرچه سریعتر به رابطه با آن بودند. گفته میشد طرح نهایی مشترک سیا، ساواک، سفارت امریکا و نیز میانهروهایی نظیر شریعتمداری، جلوگیری از تسلط انقلابیون سازشناپذیر به رهبری امام خمینی بر ارکان حاکمیت نظام جدید و سپردن حکومت به گروههای میانهرو نظیر شریعتمداری و نیز برخی گروهها و احزاب مانند جبهه ملی و نهضت آزادی ایران بود که مشی آشتیجویانهای در قبال منافع و خواستهای امریکا در ایران دنبال میکردند. نیز به نظر میرسید عوامل سیا و ساواک امید بسیاری به موفقیتهای میانهروها و از جمله آیتالله شریعتمداری و نیز حزب خلق مسلمان داشتند. انتصاب مهدی بازرگان به نخستوزیری از مهمترین امیدهای امریکابرای کنار آمدن با نظام اسلامی بود . البته تصرف سفارت امریکا در تهران ـ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ ـ که با مخالفت شدید دولت بازرگان مواجه شد، نشان داد عمر دولت بازرگان و حاکمیت میانهروها در ایران به سرآمده و تلاشهای امریکا برای حضور دوباره در ایران به شکست انجامیده است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم روز پس از شکست طرح امریکا برای آزادی گروگانها، در بیانیهای ـ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ ـ با اشاره به طرحهای امریکا و عوامل داخلی آنها برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی، تصریح کرد که بسیاری از ساواکیهای سابق همراه با گروهی از ضدانقلابیون در داخل و خارج کشور، امریکا و سیا را در عملی ساختن این طرح شکست خورده حمایت میکردند. تعداد قابل توجهی از اعضا و وابستگان ساواک نیز، همزمان با انجام عملیات موسوم به «نیروی دلتا» در بغداد و مرزهای غربی ایران آماده انجام اقدامات خرابکارانه و تخریبی بر ضد نظام جمهوری اسلامی بودند. ضمن اینکه در داخل کشور نیز، همزمان با این حمله، اقدامات خرابکارانه دیگری به وقوع پیوست که عوامل ساواک و ضدانقلابیون در آن نقش برجستهای داشتند.
منصور رفیعزاده نماینده پیشین ساواک در امریکا نیز در خاطراتش تصریح میکند که مأموران سیا در آستانه حمله به ایران با او در امریکا تماس گرفته و گفتهاند که در این عملیات از کمکهای برخی عوامل و عناصر وابسته به ساواک و از جمله منوچهر قربانیفر برخوردار هستند.
هنگامی که حمله به ایران برای آزاد کردن گروگانها با شکست مواجه شد، امریکا دست به کار طرحهای دیگری شد و در حالی که شبکه گستردهای از اعضای ساواک و وابستگان به رژیم سابق با همدستی برخی گروههای سیاسی مخالف نظام به ناآرامیها و آشوبهای قومی، سیاسی و غیره دامن میزدند، سازمان سیا با همکاری موساد و ساواک و سایر ضدانقلابیون و نیز برخی گروهها و افراد مخالف نظیر شاپور بختیار در حال آماده کردن یک طرح کودتای نظامی در ایران بودند که به «کودتای نوژه» مشهور شد. بر اساس این طرح، مقرر بود افرادی از نظامیان، رجال و عوامل سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و لشکری وابسته به رژیم سابق با هماهنگی و هدایت سیا و با بهرهگیری از چندین فروند هواپیمای جنگی از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به تهران حمله کرده و با بمباران مراکزی چون محل زندگی امام خمینی در جماران و نیز برخی پادگانها و مراکز نظامی در تهران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی را اشغال کرده و به عمر نظام نوپای جمهوری اسلامی پایان دهند. با کشف این توطئه که با دستگیری بسیاری از عوامل و دستاندرکاران کودتا همراه بود، بار دیگر از خطری که میرفت نظام انقلابی را تهدید کند، جلوگیری شد. اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که کودتای نوژه مدتها قبل از سوی مأموران سیا و با همکاری عوامل موساد و برخی چهرههای مشهور ساواک در داخل و خارج کشور، عوامل نظامی، لشکری و کشوری وابسته به رژیم سابق و برخی گروههای سیاسی معارض حکومت اسلامی در دست بررسی بود و مقدمات و تمهیدات لازم برای اجرای آن صورت گرفته بود. پرویز ثابتی که از مدتها قبل در خارج کشور به سر میبرد، از جمله مهمترین چهرههای ساواک بود که برای موفقیت کودتای نوژه به کمک فراخوانده شده بودند و سایر عناصر و اعضای کمتر شناخته شده و دستگیر نشده ساواک نیز که هنوز در داخل کشور به سر میبردند، برای یاری کودتاگران بسیج شده بودند؛ عناصر ساواک در داخل کشور، مهمترین نیروهای تشکیل دهنده شاخه نظامی کودتای نوژه بودند.
با شکست کودتای نوژه، امریکا توطئه دیگری برای به سقوط کشانیدن نظام اسلامی آغاز کرد و با اشاره ایالات متحده، رژیم بعثی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد. در این جنگ تحمیلی که حدود هشت سال به طول انجامید، برخی اعضا و عناصر وابسته به ساواک و ضدانقلاب همکاری تنگاتنگی با رژیم بعثی عراق داشتند. عراق در کسب خبر و اطلاعات و اخبار محرمانه و مهم درباره مراکز حساس نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی و غیره در ایران به عوامل ساواک و رژیم سابق در داخل و خارج کشور اتکا داشت. از جمله حوادث دوره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، واقعه موسوم به «ایران گیت» یا «ایران کنترا» بود که شواهد نشان میداد برخی از اعضا و عوامل ساواک در رأس همه، منوچهر قربانیفر در این ماجرا نقش داشتند. گفته میشد امریکا امیدوار بود با وساطت و هماهنگی سیا، موساد و عوامل سابق ساواک، در ازای فروش برخی تجهیزات نظامی به دولت ایران، از نفوذ این کشور برای آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان استفاده کند. در این رابطه مقدمات سفر مخفیانه هیئتی امریکایی به رهبری مک فارلین (در اردیبهشت ۱۳۶۴) به ایران فراهم شد که عضوی از موساد نیز در پوشش فردی امریکایی این هیئت را همراهی میکرد. اما، به رغم مسافرت این هیئت به تهران و ملاقاتی که با برخی از اعضای بلندپایه دولت و حکومت ایران و از جمله حجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی صورت گرفت، این طرح به دنبال افشاگریهای به موقع هاشمی رفسنجانی با شکست روبرو شد. روند تأثیرگذاری اعضا و عوامل وابسته به ساواک و رژیم سابق، که از یاری و مشارکت برخی گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی نیز برخوردار بودند، از اواخر دهه ۱۳۶۰ به سرعت رو به کاهش نهاد و به تدریج نام و یاد ساواک و ساواکیان به حافظه تاریخ سپرده شد.
در صف ضدانقلاب
از همان نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبران نظام اسلامی شواهد و قراین آشکاری در دست داشتند که نشان میداد اعضا و عوامل ساواک با هماهنگی سایر عوامل رژیم سابق و نیز برخی گروههای سیاسی معارض، توطئه را آغاز کرده و بهویژه به دلیل شناخت قابلتوجهی که از کشور دارند، در بسیاری از موارد هدایت عوامل ضدانقلاب را برعهده گرفتهاند. امام خمینی طی سخنرانیها و پیامهای مکرر خود مردم را به ضرورت هوشیاری در برابر اقدامات خرابکارانه و توطئههای عوامل و اعضای ساواک و سایر عناصر وابسته به رژیم سابق هشدار داده و تصریح میکردند که در شرایط پیروزی انقلاب، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، عوامل وابسته به ساواک و سایر نیروهای خود را برای ایجاد اختلاف و چند دستگی و نیز اقدامات خرابکارانه بسیج کردهاند.
عوامل وابسته به ساواک برای ناامن کردن کشور و مقابله با نظام اسلامی در برخی شهرها به مدارس دخترانه حمله کرده و تعدادی از دانشآموزان و معلمان را به قتل رساندند و تعدادی را نیز مجروح و مضروب ساختند. ساواکیان امیدوار بودند با ایجاد رعب و وحشت نظام جدید را متزلزل کنند. اخبار کشور حاکی از متشکل شدن ساواکیهای سابق در گروههای چندین نفری برای ضربه زدن به نظام اسلامی بود. رهبران انقلاب نیز به مردم هشدار میدادند که اعضا و عوامل وابسته به ساواک به انواع اسلحههای سرد و گرم مسلحند و منتظر فرصت برای درگیر شدن با مردم هستند. به تدریج در برخی استانها ناآرامیهایی به وقوع میپیوست و مسئولان تصریح میکردند که در سازماندهی این ناآرامیها، ساواکیهای سابق نقش مهمی دارند. عوامل و اعضای سابق ساواک در صف ناراضیان و مخالفان انقلاب وارد شده و برای ضربه زدن به نظام اسلامی تلاش میکردند. از جمله اقداماتی که در طول دوران یک ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عناصر و عوامل وابسته به ساواک در سازماندهی، هدایت و اجرای آن مشارکت داشتند، چنین است:
۱ـ ایجاد آشوب و کشتار مستمر در کلیه مناطق کردستان مانند مهاباد، سنندج، سقز، سردشت، بانه، پاوه، کامیاران، اورامانات، سلماس، نقده و …
۲ـ ایجاد اغتشاش و هرج و مرج و قتل در گنبد، تبریز، تهران، زاهدان، بندر لنگه، قم و …
۳ـ ترور شخصیتهای اسلامی و افراد مبارز
۴ـ قتل و ترور مداوم پاسداران در هر نقطه از کشور
۵ـ آتش زدن متناوب جنگلها و مراتع
۶ـ آتش زدن صندوقهای رأی
۷ـ آتش زدن خرمنها و تخریب زمینهای زراعتی و باغستانها
۸ـ مسموم کردن آب رودخانهها برای از بین بردن ماهیها
۹ـ تخریب و آتش زدن مغازهها و خانههای مردم
۱۰ـ سرقت اموال مردم
۱۱ـ اشغال مراکز دولتی بنام تحصن و…
۱۲ـ کارشکنی در جریان کار مراکز تولیدی و کارخانهها
۱۳ـ راهزنی و سرقت اموال و گوسفندان مردم
۱۴ـ کشتار بیرویه گاوها و گوسفندان شیرده یا حامله برههای شیری و صید حیوانات و پرندگان وحشی
۱۵ـ پخش شدید سلاح
۱۷ـ خارج کردن پول، طلا، اجناس قیمتی و اسناد سیاسی
۱۸ـ جعل اسکناس، گذرنامه و مهر به نام کمیته امام و نظایر آن
۱۹ـ انفجار در مراکز عمومی و خصوصی از جمله راهآهن، لولههای نفت، دکلهای مخابراتی و … مثلاًٍ در دیماه ۵۸ طبق نوشته روزنامهها ۳۰ مورد انفجار به وقوع پیوسته یا ماده انفجاری کشف و از کار افتاده است.
۲۰ـ ایجاد بینظمی در روستاها و تشدید اختلافات خانوادگی و قبیلهای در میان روستائیان.
۲۱ـ سرقت بانکها، از باب نمونه از تاریخ ۲۰/۸/۵۸ تا ۴/۱۱/۵۸ ـ ۲۱ فقره موجودی بانکها یا قلمهایی از قبیل ۱۰ میلیون تومان به سرقت رفته است.
۲۲ـ طرح شعارها و کانالهای انحرافی، جو کاذب درست کردن، بالا بردن توقعات غیرعملی در مردم و دامن زدن به اختلافات قشرها و گروههای گوناگون
۲۳ـ شایعه پراکنی، تهمت و ایجاد جو بدبینی نسبت به انقلاب اسلامی و شخصیتهای اسلامی یا ملی
۲۴ـ روئیدن احزاب و گروههای قارچگونه که بیشتر آنها مقاصد توطئهآمیز داشته و تعداد آنها در حدود صد گروه رسیده است و …
عوامل ساواک با پاسداران و نیروهای وفادار به نظام جمهوری اسلامی درگیر میشدند که معمولاً تلفات جانی نیز به همراه داشت. بسیاری از انقلابیون در شهرهای مختلف طی نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب، توسط ساواکیان تهدید به مرگ میشدند. در همان حال برخی مسئولان و وفاداران به انقلاب نیز در درگیریهای نظامی و یا طی عملیات تروریستی که توسط عوامل ساواک طراحی و اجرا میشد، به شهادت میرسیدند. در برخی مناطق کشور، ساواکیهای سابق در دستههای چندین نفری به گروههای گشت و مقر و محل استقرار نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیتههای انقلاب اسلامی حمله میکردند که طی آن تلفاتی به طرفین وارد میشد. در همان حال ساختمانها و دوایر دولتی و حکومتی نیز از حملات تروریستی و بمبگذاریها و دیگر اقدامات تخریبی عوامل ساواک و ضدانقلاب مصون نبود.
با این احوال هرچه زمان میگذشت نیروهای انقلاب در تقابل با ضدانقلابیون و ساواکیها حالت تهاجمی به خود میگرفتند و برای برخورد با مخالفان از برنامهریزی و امکانات بیشتری برخوردار میشدند. با این احوال تا مدتها عوامل ساواک برای انقلاب نوپا تهدیدی جدی محسوب میشدند. چنانکه در روز برگزاری رفراندوم تعیین نوع نظام انقلابی (در ۱۱ فروردین ۱۳۵۸) عوامل وابسته به ساواک در شهرهای مختلف، انقلابیون را به حملات تروریستی و غافلگیرانه تهدید میکردند. گفته میشد به دنبال پیروزی انقلاب صدها هزار اسلحه از پادگانها و مراکز نظامی خارج شده که بخش قابل توجهی از آن به چنگ ضدانقلابیون و زخمخوردگان از جریان انقلاب، نظیر ساواکیها افتاده و به تبع آن گروههای مختلفی از ضدانقلاب و ساواکیهای سابق فرصتی دوباره برای درگیری با انقلابیون و وفاداران به انقلاب به دست آوردهاند. برخی بر این باورند که ترور افرادی نظیر آیتالله مرتضی مطهری و سرلشکر محمدولی قرنی با هدایت و برنامهریزیهای عوامل ساواک صورت گرفته و گروههایی نظیر گروه فرقان آلت دست ساواکیهای سابق و عوامل وابسته به رژیم گذشته شدهاند. همزمان با گسترش ناآرامیها در برخی استانهای کشور، مسئولان دولتی شواهدی در اختیار داشتند که حاکی از حضور و نفوذ اعضا و عوامل وابسته به ساواک در میان ضدانقلابیون و اغتشاشگران در گوشه و کنار کشور بود.
چنانکه در پی وقوع ناآرامیها در استان خوزستان، دولت تصریح کرد که عوامل ساواک و سایر عناصر وابسته به رژیم سابق در رأس بر هم زنندگان نظم و شورشیان قرار داشته و نیز در جریان ناآرامیهای گنبد کاووس و ترکمن صحرا نیز اعضا و وابستگان به ساواک و رژیم سابق نقش قابلتوجهی داشتند. حضور و نقش ساواکیهای سابق در ناآرامیها و اغتشاشات کردستان نمود بیشتری داشت. به دلیل موقعیت خاص کردستان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از عوامل و عناصر وابسته به ساواک و رژیم سابق به آن ناحیه گریخته و آماده بودند در صف برخی گروههای سیاسی که در سلک مخالفان و معارضان نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بودند، با وفاداران به نظام انقلابی درگیر شوند. درگیری نیروهای وفادار به انقلاب با عوامل وابسته به ساواک و رژیم سابق در کردستان از همان نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده و از شدت بیشتری برخوردار بود. در این میان به دلیل همجواری کردستان با عراق، ضدانقلابیون و عناصر وابسته به ساواک با سهولت و امکانات بیشتری با انقلابیون رو در رو شده و در شرایط مقتضی و تحت فشار انقلابیون، کشور را به مقصد عراق، که همکاری نزدیکی با ضدانقلابیون داشت، ترک میکردند. در این میان شواهدی هم وجود داشت که حاکی از حضور تعیین کننده عوامل و مأموران سیا و موساد در صف ضدانقلابیون کردستان و برخی مناطق کشور بود.
شمار قابلتوجهی از ساواکیهای سابق از کشور خارج شده و در کشورهای مختلف اروپایی، امریکا و خاورمیانه ساکن شده بودند و گروه قابل توجهی از این افراد نیز آماده پیوستن به اردوگاه ضدانقلاب (عمدتاً سلطنتطلب) در مناطق مختلف جهان بودند. هر از گاه اخباری در نشریات و خبرگزاریهای داخلی و خارجی منتشر میشد که حاکی از تلاش ساواکیان فراری برای تشکیل هستههای مقاومت طرفدار سلطنت ساقط شده پهلوی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی بود. گفته میشد عناصری از ساواک گروهی تحت عنوان «نهضت آزادی طرفدار شاه» در قطر تشکیل دادهاند. برخی از اعضای ساواک به هنگام حضور شاه در کشورهای مختلف جهان با او ملاقات کرده و درباره یافتن راههایی برای مبارزه با نظام اسلامی مشورت میکردند. شواهد موجود نشان میدهد که شاه نیز تا حدودی به این باور رسیده بود که اعضای ساواک و سایر سلطنتطلبان توان لازم برای ضربه زدن به نظام جدید ایران را دارند. بسیاری از وابستگان ساواک همگام با سایر ضدانقلابیون طرفدار سلطنت، مدتها با وعده نبرد با نظام جمهوری اسلامی از کمکهای مالی خاندان سلطنت برخوردار بودند و شمار قابلتوجهی از آنان به هدف متشکل کردن ضدانقلابیون طرفدار رژیم سابق، در کشورهای مختلف اروپایی، امریکا و خاورمیانه در آمد و شد بودند. در این میان عراق پذیرای اکثر عناصر و عوامل وابسته به ساواک و رژیم سابق بود. سفارت امریکا در تهران تا واپسین هنگام فعالیت رسمی در ایران با بسیاری از افراد و گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج تماس داشت. در گزارشات سفارت از مذاکرات، گفت و گوها و نشستهای متعددی سخن به میان آمده که بین چهرههای مشهور ساواک و وابستگان رژیم سابق در کشورهای اروپایی، برای یافتن راههای مقابله با نظام نوپای جمهوری اسلامی در جریان بود.
در همان نخستین ماههای پس از سقوط رژیم پهلوی، برخی نشریات خارجی تنها شمار ساواکیهایی را که در گروههایی متشکل و با کمک امریکا به قاهره وارد شده بودند تا بر ضد نظام اسلامی وارد عمل شوند، ۹۰۰۰ نفر برآورد میکردند. گفته میشد این افراد قصد دارند با هدایت شاه و شاپور بختیار و نیز حمایتهای سیا و موساد و احیاناً حکومت وقت مصر، فعالیتهایی بر ضد نظام جمهوری اسلامی سازماندهی کنند. پاریس از مهمترین مناطق اروپا به شمار میرفت که پذیرای شمار زیادی از اعضا و عوامل وابسته به ساواک و گروههای مختلف ضدانقلاب طرفدار سلطنت بود. همزمان با آغاز تحرکات ساواکیهای سابق در خارج کشور، هر از گاه اخبار و شایعاتی هم درباره وجود هماهنگی بین آنان با همکاران سابقشان در شهرهای مختلف ایران و طرحهای مختلفی که برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی در دست اقدام داشتند، در بین افکار عمومی منتشر میشد. از جمله گفته میشد اعضا و عوامل ساواک در صدد راهاندازی برخی ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی در نقاطی از داخل و خارج ایران و پخش برنامههایی بر ضد نظام اسلامی هستند. هرچه زمان میگذشت ساواکیها و سایر عوامل ضدانقلاب مأیوس از هر اقدام نظامی و رو در رو، عمدتاً به برنامهها و طرحهای تبلیغاتی، رسانهای و نظایر آن گرایش یافتند؛ این روند هنوز نیز ادامه دارد. اعضا و عوامل وابسته به ساواک، علاوه بر همکاری با ایرانیان معارض و مخالف نظام اسلامی، با برخی کشورها و سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی بیگانه نیز بر ضد ایران متحد شده و در یک صف قرار گرفتند. در طول دوران ۸ ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز اعضا و عوامل ساواک به حمایت از رژیم متجاوز عراق برخاستند.به دنبال تحکیم و تثبیت موقعیت و جایگاه نظام جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف داخلی و بینالمللی، اعضا و عوامل ساواک نیز در داخل و خارج کشور به تدریج از تأثیرگذاری در عرصههای سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی ناامید شده، منزوی و حذف شدند و به تاریخ پیوستند.
منبع:نسیم۲۱آبان۹۲ بنقل از کتاب «ساواک» سازمان اطلاعات و امنیت کشور
نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور، روزگاری چنان وحشتآفرین بود که اعتماد را از برادران همخون میگرفت اما همین سازمان عریض و طویل که برای سازماندهی فعالیتهای امنیتی رژیم شاه و البته سرکوب مخالفان سیاسی تاسیس شده بود، پس از پیروزی انقلاب همچون کارفرمایش چنان بر زمین خورد که تا مدتی به هیات گوشت قربانی طعمه سازمانهای سیاسی سابقا مخالف رژیم درآمده بود؛ گروههایی که هر یک برای دست یافتن به بخشی از اسناد بر جای مانده از سازمان سرکوب رژیم شاه در رقابت بودند.
سایت تاریخ ایرانی با این مقدمه نوشت: روایت آنچه پس از انقلاب بر ساواک گذشت، بخشهایی از کتاب «صخره سخت» را به خود اختصاص میدهد. کتابی که گردآورندهاش آن را تلاشی مکتوب برای بررسی پروندههای امنیتی جمهوری اسلامی در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ معرفی کرده و به تازگی از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
آنچه شاید در شور روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب کمتر درباره ساواک مورد توجه قرار گرفته و در سالهای بعد نیز آنچنان که باید مورد مداقه قرار نگرفت، آن بود که ساواک علاوه بر سرکوب مخالفان که به خاطر شرایط انقلابی بدان شناخته میشد، کارویژهها و شرح وظایف دیگری هم داشت؛ مشاغلی چون کنترل اتباع و کارمندان شرکتهای خارجی (که پیش از انقلاب حضور پرتعدادی در ایران داشتند) و فعالیتهای ضد جاسوسی که در تمامی رژیمها از جمله اصول و خط مشی سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی است. کارویژههایی که در اوضاع آشفته روزهای ابتدای پیروزی انقلاب به کار دولت موقت انقلابی هم میآمد.
اداره هشتمیها در دولت موقت انقلاب
فعالیتهای ضد جاسوسی ساواک در «اداره هشتم» متمرکز بود؛ جایی که منوچهر هاشمی به مدت ۱۵ سال ریاست آن را برعهده داشت. آیتالله صادق خلخالی اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب که ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک را به جوخه اعدام سپرد، معتقد بود: «مقدم پیش از مرگش افرادی را از ساواک به دولت موقت معرفی کرد و آنها در دولت موقت مشغول به کار شدند. اعضای اداره هشتم هم از جمله این افراد بودند که به نخستوزیری رفتند و اداره ضد جاسوسی را دوباره برپا کردند.» اما منوچهر هاشمی آخرین رئیس اداره هشتم ساواک یکی از معاونانش را عامل برقراری این ارتباط و آغاز همکاری میان اداره هشتم و دولت موقت میداند. او میگوید: «اولین ادارهای را که به کار گرفتند، ادارۀ من، اداره کل هشتم بود. یکی از معاونینم رفت پیش استادش که با نخستوزیر بازرگان ارتباط بسیار خوبی داشت. گفته بودیم آرشیوی بسیار ارزنده و مال مملکت و حیف است به دست این و آن بیفتد و از بین برود. بازرگان خودش او را خواسته بود و به (ابراهیم) یزدی معرفی کرده و یزدی به آن اداره آمده و این سازمان را گشته بود … بعد هم (شهید مصطفی) چمران آمد و برادرش را آنجا گذاشت. آن اوایل مدتی هم پسر بازرگان بود. به هر صورت اولین ادارهای که به کار گرفتند، اداره هشتم بود … در یکی دو سال اول من با سیستم ارتباط داشتم ولی بعد ارتباط قطع شد.»
هر چند هاشمی اشارهای به نام معاونش نمیکند اما پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک افرادی که با انقلابیون همکاری کردند را اینچنین معرفی میکند: «علیاکبر فرازیان مدیرکل اداره دوم ساواک یعنی امور اطلاعات بود. او موقعی که سرلشگر ولیالله قرنی، ریاست رکن ۲ ارتش را داشت، آجودانش بود، به همین دلیل مقارن انقلاب در آمریکا بود و به ایران برگشت و بعد با تیمسار کاوه ۱۰ ماهی برای بازرگان و چمران و یزدی کار کردند … البته شایعاتی هم بود که او در ترور شهریار شفیق (فرزند اشرف پهلوی) دست داشت اما من گفتم که او چنین جربزهای ندارد! یزدی و چمران … رفتند یک بخش از ساواک را گرفتند و بعد فرازیان را برگرداندند که مدتی کار کرد. بعد از اینکه بازرگان از قدرت برکنار شد، یزدی به فرازیان و کاوه گفته بود ما نمیتوانیم امنیت شما را تامین کنیم و بهتر است از کشور خارج شوید، آنها هم خارج شدند.»
چنانکه هاشمی هم اشاره کرده است، دولت موقت امور مربوط به ساواک را ابتدا به ابراهیم یزدی، معاون نخستوزیر در امور انقلاب و هاشم صباغیان، معاون نخستوزیر در امور انتقال قدرت سپرده بود. همچنین با حکم مهدی بازرگان، عبدالعلی بازرگان فرزند نخستوزیر دولت موقت، تشکیلات باقیمانده از ساواک را اداره میکرد.
عبدالعلی بازرگان درباره دلایل حفظ بخشی از نیروهای ساواک در سالهای پس از انقلاب میگوید: «ساواک ۱۱ اداره کل داشت و هر اداره کل شامل ادارات فرعی و دوایری بود. هر چند همه کسانی که در آن سازمان تلاش میکردند مسئول بودند اما از این میان فقط اداره کل سوم با حدود ۵۰۰ کارمند در تهران و شهرستانها مسئول امنیت داخلی و برخورد با مبارزان و سرکوب مخالفین بود. اداره هفتم که یکی از روسایش از رفسنجانیها و تحصیلکرده بود، اصلا کارشان بررسیهای سیاسی و اقتصادی برونمرزی بود. تخصص اداره هشتم که به ضد جاسوسی معروف بود، مراقبت از روسها در بیمارستانی که در تهران داشتند، مراکز اقتصادی و سایر فعالیتهایشان بود.»
همچنانکه بازرگان میگوید اداره هشتم فعالیتهای گستردهای برای نظارت بر فعالیتهای شوروی در ایران داشت و بنابراین عجیب نیست که یکی از مهمترین دستاوردهایشان در ماههای ابتدای پیروزی انقلاب، کشف ماجرای محمدرضا سعادتی عضو ارشد سازمان مجاهدین خلق و ارتباط او با طرفهای روس بود. جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه پاسداران یکی از کسانی است که ضمن تائید حضور عناصر اداره هشتم در دولت موقت، ردگیری دیدار سعادتی با عناصر اطلاعاتی شوروی را به این افراد نسبت میدهد. او در اینباره میگوید: «ما در همان روزهای اول به وسیله افرادی از اداره هشتم ساواک که کارشان تنها در ارتباط با جاسوسان خارجی بود و هیچ ربطی به مسائل داخلی نداشتند، مطلع شدیم که بین سعادتی و وابسته نظامی سفارت شوروی ارتباط برقرار شده است …»
دولت موقت به دنبال یک ساواک دیگر بود؟
ارتباط و همکاری میان دولت موقت و اداره هشتم ساواک از نکات غیرقابل تردید تاریخ انقلاب است؛ چنانکه بسیاری از مسئولان دولت وقت و چهرهها و سازمانهای انقلابی وقت به آن اذعان دارند اما این ارتباط در همان سالها شایعاتی را پیرامون تشکیل سازمانی جدید مشابه ساواک ایجاد کرده بود که البته از سوی دولت موقت به شدت رد شد. شایعاتی که از سوی مخالفان دولت موقت بهویژه وابستگان به شاپور بختیار مطرح میشد مبنی بر اینکه دولت موقت قصد دارد ساختار و سازمان ساواک را در تشکیلاتی جدید با نام «ساواما» بازسازی کند. در اسناد سفارت آمریکا در تهران نیز به گزارشی از سوی ماموران این سفارت اشاره شده که در جریان تلاش دولت بازرگان برای تشکیل دستگاه امنیتی و اطلاعاتی جدیدی تحت عنوان «ساواما» مورد مشورت قرار گرفته بودند. حسین فردوست نیز در خاطرات خود مدعی شده که از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب، برخی از مقامات دولت جدید با او تماس گرفتند و درباره تشکیل سازمانی نظیر ساواک با او رایزنی کردند. او هم سپهبد ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک را برای تصدی سازمان جدید معرفی کرد. او همچنین خاطراتی را از رایزنیهایش با شهید سپهبد ولیالله قرنی و ناصر فربد دو رئیس ستاد کل ارتش پس از پیروزی انقلاب نقل کرده است. این در حالی است که ابراهیم یزدی از اعضای کابینه مهندس بازرگان در کتاب «آخرین تلاشها در آخرین روزها» اخبار مربوط به ارتباط بازرگان با ناصر مقدم را رد کرده و میگوید: «بازرگان بر خلاف شایعات موجود هیچگاه وعدهای مبنی بر انتصاب مقدم به ریاست سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدید به او نداد.»
روایتهایی از باغ غارتزده مهران
چنانکه گفته شد بحث ساختمانها، تجهیزات و اسناد ساواک طی روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب، میان گروههای مسلح و مبارز داغ بود و هر گروهی تمایل داشت به این تجهیزات و بهویژه بخش اسناد دسترسی پیدا کند. رقابت برای دستیابی به این اسناد از عصر روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شروع شد و تا استقرار گروهی از اعضای کمیتههای استقبال از امام در محل ساختمان اصلی ساواک، ادامه یافت.
حسین صادقی از مبارزان پیش از انقلاب که در روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی مسئول حراست از ساختمان مرکزی ساواک بود، درباره چگونگی این حفاظت میگوید: «آن زمان هنوز نهادهای قانونی به شکل رسمی فعال نشده بودند. شورای انقلاب و کمیته استقبال عهدهدار امور بود. کمیته استقبال از ما خواست تا حراست از ساختمان ساواک را که کار مهمی هم بود بر عهده بگیریم. من به اتفاق برخی از دوستان از جمله سیدجلال ساداتیان به آنجا رفتیم و پیگیر نظمدهی امور شدیم. اولین کاری که کردیم این بود که درب الکتریکی ساختمان ساواک را با کمک بچههای شرکت نفت بالا بردیم و چند نفر را در آنجا گماردیم تا نگهبانی بدهند.»
این حراست و حفاظت هر چند از آشفتگی روزهای نخست انقلاب در مخزن اسناد کاست اما تا همان زمان برخی از اسناد ساواک توسط گروههای مسلح به تاراج رفته بود؛ شرایطی که حضرت آیتالله خامنهای سالها بعد در مراسم افتتاح دانشکده وزارت اطلاعات اینچنین توصیفش کردند: «بعد از انقلاب که دروازهها باز شد و یک قدری بی در و پیکر شدیم، در آن چند ماه اول وقتی اطلاعات سپاه شکل گرفت و کارهایی شروع شد، کشور ما تا اعماقش در اختیار سرویسهای اطلاعاتی قرار گرفت. اوایل انقلاب ما آمدیم این ساختمانهای گوناگون را در این عمارت نگاه کردیم، در پنهانترین اتاقهای اینجا، شعارهای چریکهای فدایی خلق و منافقین را دیدیم، تا این اعماق آمده بودند.»
عبدالعلی بازرگان هم دربارۀ شرایط آن روزها میگوید: «در زمان دولت موقت، نام ساواک را مرکز اسناد گذاشته بودند و همه هم و غم دولت، حفظ و نگهداری آن مرکز از نظر ساختمان و اسناد موجود در آن بود تا پس از آرام شدن اوضاع، سر فرصت از آن بهرهبرداری شود. در هجوم مردم انقلابی شیشهها شکسته، برخی از لولهها ترکیده و اسناد و مدارک کف اتاقها پخش و پلا شده، چمنها و درختها در حال خشک شدن بودند. خلاصه همه چیز در معرض خرابی بود …»
او با اشاره به اقدامات انقلابیون برای سازماندهی شرایط ساختمان ساواک میافزاید: «ساواک که قبلا به نام باغ مهران شناخته میشد، برای خود شهری بود. هنگام انقلاب دروازه غربی و جنوبی هر کدام در اختیار یک گروه بود. دکتر یزدی ابتدا شخصی اصفهانی به نام شادنوش را به عنوان سرپرست انتخاب کرد که او هم در مسجدی از شهر خود اعلام کرد و تعدادی داوطلب برای پاسداری آمدند. آقای شادنوش بعد از یکی دو ماهی رفت و دکتر یزدی حکمی به نام پنج نفر صادر کرد تا از آن مجموعه که همچون خانهای در معرض خرابی بود مراقبت کنند.» این پنج نفر چنانکه عبدالعلی بازرگان میگوید «آقایان انتصاری، هادی نژادحسینیان، مجید حدادعادل، باقر ذهبیون و خود بازرگان» بودند که از میان این پنج تن انتصاری هیچگاه به باغ مهران نرفت.
انجمن حجتیه در مرکز اسناد ساواک!
با رفتن ابراهیم یزدی به وزارت امور خارجه، شهید مصطفی چمران به عنوان معاون نخستوزیر در امور انقلاب و بعدها وزیر دفاع اداره این مجموعه را برعهده گرفت. در همین زمان برادر او مهندس مهدی چمران که ریاست دفتر دکتر چمران را برعهده داشت، فردی به نام مروج را که از اعضای انجمن حجتیه بود به سرپرستی این مرکز میگمارد. چنان که در کتاب «صخره سخت» آمده، مروج همان «جواد مادرشاهی» است؛ چهرهای که پس از ریاست بر این مرکز، مشاور امنیتی رئیسجمهور شد.
اما حضور جواد مادرشاهی بیحاشیه هم نبود. برخی انقلابیون که او را پیش از انقلاب به عنوان مسئول کمیته تحقیق انجمن حجتیه در تهران میشناختند به این انتخاب معترض بودند. از آن جمله عزت شاهی مسئول تحقیقات کمیتههای انقلاب است که در اینباره میگوید: «در دوره مسئولیتم در بازپرسی واحد تخلفات کل کمیته خیلی تلاش کردم تا از اسناد و مدارک ساواک محافظت شود و آدم قابل اعتمادی این کار را به عهده بگیرد. این مدارک و اسناد در جایی به نام مرکز اسناد نگهداری میشدند و فردی به نام جواد مادرشاهی را به مسئولیت آنجا گماشته بودند. مادرشاهی از اعضای انجمن حجتیه بود که قبل از پیروزی انقلاب نهتنها در امور سیاسی دخالتی نداشت، بلکه بعضی از اعضای آن در بعضی از موارد با ساواک همکاری میکردند و بدهبستانهایی داشتند. وجود مادرشاهی این فرصت را به آنها داد تا مدارک مربوط به خودشان را از میان پروندهها بیرون بکشند.»
مرکز اسناد پس از دولت موقت
با استعفای دولت موقت در نیمه آبان ۱۳۵۸، بحث درباره سازماندهی مجدد امور دولتی در شورای انقلاب بالا گرفت و با دستور امام خمینی، این شورا مسئول اداره کشور و شهید مصطفی چمران به عنوان وزیر دفاع ابقاء شد. یک ماه بعد با تصویب شورای انقلاب سرپرستی و نظارت بر مرکز اسناد ملی که بعدا به مرکز اسناد انقلاب اسلامی تغییر نام داد، به آیتالله خامنهای واگذار شد.
با برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی و پیش کشیده شدن بحث اعتبارنامه نمایندگان، مرکز اسناد ملی روزهای پرکاری را پشت سر گذاشت. مرکز اسناد ملی در این دوره به درخواست کمیسیون تحقیق، برخی از اسناد مربوط به نمایندگانی را که به اعتبارنامهشان اعتراض شده بود، در اختیار این کمیسیون قرار داد. رد اعتبارنامه افرادی همچون خسرو قشقایی و ابوالفضل قاسمی دبیرکل حزب ایران به دلیل گزارشهای مرکز اسناد ملی بود.
انتخابات ریاست جمهوری اول که برگزار شد، ابوالحسن بنیصدر به ریاست قوه مجریه برگزیده شد و پس از کش و قوسهای فراوان قرعه نخستوزیری به نام محمدعلی رجایی افتاد. او نیز بلافاصله پیشنهاد ریاست دفتر اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری را به خسرو تهرانی داد. خسرو تهرانی در دوران دبیرستان از شاگردان شهید رجایی و در دوره زندان حدود سه سال با ایشان در یک زندان بود. او که پس از پیروزی انقلاب در شورای مرکزی کمیتههای انقلاب اسلامی عضویت داشت، این پیشنهاد را با شهید بهشتی و آیتالله خامنهای در میان گذاشت و از آنان مشورت خواست. خسرو تهرانی میگوید: «شهید بهشتی به من گفت حال که رجایی به تو اطمینان دارد، در پذیرش این سمت تردیدی نکن.» آیتالله خامنهای هم توصیهای به این مضمون به او میکنند. به گفتۀ منوچهر هاشمی، بیش از ۹۰ درصد کادر اداره هشتم ساواک تا دوران خسرو تهرانی در نهاد نخستوزیری مشغول به کار بودند: «تقریباً عوامل اصلی اداره من به جز رئیسشان، معاون وزارت (اطلاعات) که خواست از مملکت فرار کند و او را گرفتند و زندانی کردند، به کارشان ادامه دادند و الان هم مشغول هستند.»
از اطلاعات نخستوزیری تا وزارت اطلاعات
با شروع جنگ و سفر شهید مصطفی چمران و آیتالله خامنهای به اهواز و تشکیل ستاد جنگهای نامنظم، اقتضائات امنیتی و احتمالا عدم ناسازگاری جواد مادرشاهی با خسرو تهرانی سبب شد تا مادرشاهی نیز به اهواز برود و فرماندهی رکن ۲ (اطلاعات) ستاد جنگهای نامنظم را به عهده بگیرد.
خسرو تهرانی پس از پذیرش دفتر اطلاعات نخستوزیری، عدهای از دانشجویان پیرو خط امام را برای حضور در این دفتر دعوت کرد. سیدمحمد هاشمی با نام مستعار موسویزادگان و محسن امینزاده از جمله این دانشجویان بودند. تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مانند حبیبالله داداشی، سعید حجاریان و دوستان تهرانی در کمیته اداره دوم که توسط مهندس محمد رضوی اداره میشد، دیگر اعضای دفتر اطلاعات نخستوزیری بودند.
اگر چه مهمترین وظیفه دفتر اطلاعات نخستوزیری پس از تقسیم کار با واحد اطلاعات سپاه در سال ۱۳۵۹، مسائل خارجی تعریف شده بود اما در خردادماه ۱۳۶۰ با پیشنهاد این دفتر، اساسنامه شورای امنیت کشور با ریاست نخستوزیر و حضور ارتش، سپاه، ژاندارمری، وزارت کشور، شهربانی و کمیتههای انقلاب اسلامی تصویب شد. به طور کلی دفتر اطلاعات نخستوزیری در سه محور ضد جاسوسی، اطلاعات خارجی و حراستها فعالیت میکرد؛ چنانکه همین دفتر حراستهای کل کشور را بنیان گذاشت. در خردادماه ۱۳۶۰ حسن کامران از همکاران اطلاعات نخستوزیری به ریاست حراست کل کشور منصوب شد که قصور او در حفاظت از ساختمان نخستوزیری که منجر به انفجار هشت شهریور شد، منجر به دستگیری وی در روز ۱۰ شهریور و چند ماه بازداشت او شد.
تا پیش از تاسیس وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در مردادماه ۱۳۶۳، جز اطلاعات نخستوزیری، در سپاه، کمیتهها و دیگر نهادهای انقلابی نیز فعالیتهای امنیتی متعددی انجام میشد اما در جریان طرح تشکیل وزارت اطلاعات که توسط برخی اعضای کمیته ستاد مشترک و دفتر اطلاعات نخستوزیری پیشنهاد شده بود، تلاش شد این فعالیتها در یک وزارتخانه متمرکز شود. موضوعی که با تایید مجلس و آغاز به کار وزارت اطلاعات محقق شد. اسناد ساواک هم پس از مدتی به این وزارتخانه سپرده شد و اکنون در مرکز بررسی اسناد تاریخی وابسته به این وزارتخانه نگهداری میشود./۱۰اسفند۹۲ ایسنا
***********************************
حمله خونین به ساواک رشت وتیراندازی ساواکی ها
مردم با بلدوزر درب ساواک را شکسته و به آن حمله کردند و