31-12-2015، 0:37
موافقان پادشاهی رضاخان که بودند؟
رضاشاه
سالهای 1300 تا1304 دوره حاكمیت دوگانه و جنگ قدرت بین سه گرایش سیاسی عمده كشور بود : الف ) نیرو های حرج و مرج طلب ؛ ب) ضدشان نیروهای طرفدار دیكتاتوری و سپس حكومت استبدادی ؛ ج) مشروطه خواهان ، اعم از محافظه كار و دموكرات ، كه خواهان نظامی بدون حكومت استبدادی بودند اما راه دستیابی به آنرا نمی دانستند و دائم با هم در جدال بودند . ولی چون هرسه گرایش باطبقاتی كه نماینده آن بودند ، علاقه مند به ختم حرج و مرج بودند اما كافی بود اراده اش باشد – كه رضاخان تا بخواهی داشت- و ابزار نظامی اش موجود باشد ، كه آن را هم در یك چشم به هم زدن پدید آورد از طرف دیگر ، چون هرج و مرج به دست نیرو های طالب دیكتاتوری ازبین می رفت ، مشروطیت چندان امكان بقاء نداشت و دوام نیاورد
1- موافقان : روند تدریجی اما بی وقفه صعود رضاخان به تخت سلطنت ، گذشته از حمایت قدرت های خارجی ، قابلیت های شخصی او ، محصول فعالیتهای سیاسی و فكری همه جریان ها و جناح های فعال در عرصه هایی چون مجلس ، مطبوعات ، ارتش، و نهاد های دیگر بود . اگرچه ارتش مهمترین سرچشمه قدرت داخلی رضاخان را شكل می داد ، اما بی تردید او بدون پشتیبانی وسیع محافل داخلی نمی توانست در چهار چوب قوانین و نهاد های مستقر ، ساز و كار هایی برای صعود سیاسی خود بیابند .
سه منبع اصلی كه رضا خان با اتكای به آنها به سلطنت رسید عبارت بودند از : نیرو های مسلح ، حزب های اكثریت در مجلس پنجم و قدرت های بزرگ خارجی .
-نیرو های مسلح : رضا خان با افزودن بر بودجه ارتش و حقوق ارتشیان كاری كرد كه این نهاد برای نخستین بار از سده هجدهم ( 1079تا1179ش) پشتیبان ساختار قدرت سلطنتی گردد. حكومت نظامی به او امكان داد تا افسران وفادار خود را در آن واحد ها بگنجاند و برای طرح های عمومی و دولتی بازرسانی از ارتش گسیل دارد. بدین ترتیب ارتش كاملاً از وی حمایت كرد و شكست جنبش های قبیله ای و رادیكال نیز مشروعیت بیشتری به قدرت وی بخشید .
به تعبیر آبراهامیان : « به سلطنت رسیدن رضاخان صرفاً از طریق خشونت ، نیروی نظامی ، ترور و دسیسه های نظامی انجام نگرفت . بلكه به واسطه ائتلاف آشكار با گروههای مختلف درون و بیرون مجلس چهارم و پنجم صورت پذیرفت »
-مجلس : در فرایند قدرت گیری رضا خان ، مجلس نقش بی بدیل ایفا كرد . مجلس محل نمود و عرصه فعالیت های قانونی جریان های سیاسی و فكری آن روز كشور محسوب می شد . مناسبات و تعاملات این نیرو ها به طور مشخص احزاب و تشكل های سیاسی كه ابتدا در مجلس و سرانجام بیرون از آن بازتاب می یافت ، به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر سرنوشت رضاخان به عنوان اصلی ترین بازیگر صحنه سیاسی ایران اثر می نهاد . رضا خان نیز در تنظیم روابط با جناح های سیاسی و تاثیر نهادن بر رفتار و عملكرد آنها پله های ترقی را یكی پس از دیگری می پیمود .
بدیهی است كه در این چرخه ، مجلس و جناح های سیاسی درون آن ، از جایگاه و نقش ممتاز و مسلطی برخوردار بودند . به تعبیر آبراهامیان : « به سلطنت رسیدن رضاخان صرفاً از طریق خشونت ، نیروی نظامی ، ترور و دسیسه های نظامی انجام نگرفت . بلكه به واسطه ائتلاف آشكار با گروههای مختلف درون و بیرون مجلس چهارم و پنجم صورت پذیرفت » 1 این نیرو ها عبارت بودند از : حزب محافظه كار اصلاح طلبان ، حزب اصلاح طلبان تجدد، حزب تند رو سوسیالیست و انقلابیون فرقه كمونیست.
مجلس پنجم كه در 1303ش گشایش یافت دومین ركن دستیابی رضاخان به قدرت بود . در انتخابات استانها و عشایر تقلب شد و افراد مورد نظر رضا خان ، توسط استانداران نظامی او از صندوق سر در آوردند . موضع رضاخان این بود كه « مرد موفق هر ناحیه و محل كسی خواهد بود كه از خانواده های سرشناس باشد و از سیاستهای او حمایت كند . به حزب اصلاح طلبان و روحانیون و محافظه كاران كه در مجلس چهارم اكثریت را داشت راه را برای اصلاح طلبان جوان و تحصیل كرده غرب و حزب آنها به نام « حزب تجدد» هموار ساخت . با به هم خوردن موازنه قدرت دو حزب ، رضا خان نیز به جای حمایت از حزب اصلاح طلبان از حزب تجدد حمایت كرد. در سال 1303 یكی از روزنامه های طرفدار حزب تجدد ، خواهان برپایی « دیكتاتوری انقلاب » شد .در این حزب عناصری از بقایای حزب دموكرات دوران مشروطیت كه با حزب سوسیالیست سلیمان میرزا اسكندری همكاری هایی را داشتند به چشم می خورند ، اما حزب در مجموع ابزار است ، رضاخان در دستیابی به قدرت تام بود . حزب پاسخ به همه مشكلات نا یكپارچگی ملی ، وابستگی و عقب ماندگی را در وجود رضاخان می دید .
سه منبع اصلی كه رضا خان با اتكای به آنها به سلطنت رسید عبارت بودند از : نیرو های مسلح ، حزب های اكثریت در مجلس پنجم و قدرت های بزرگ خارجی .
2 قدرت های بزرگ خارجی : سر انجام نظام جهانی شرایط مساعدی در دوره مورد بحث ما بوجود آورد . در سال 1303كه شیخ خزلی منصوب رضاخان شد و برای همیشه مناطق نفت خیز كشور در قلمرو ملی ایران ادغام گردید ، انگلیسی ها رضا خان را مرد قدرتمندی می دیدند كه می توانست نفت «آنها» را حفظ كند و جلو تهدید بلشویكی را بگیرد . از همین رو وزیر مختار بریتانیا در برابر آخرین انتخاب باقی مانده ، بی عملی خیر خواهانه خود را نشان داد و حمایت از رضاخان را در دستور كار دولت بریتانیا قرار گرفت . در این اثنا شوروی ها دست به گریبان مشكلات مبرم و شدید داخلی بودند و ترجیح دادند از دولت غیر انقلابی ایران كه یك عامل ثبات به حساب می آمد و جلو مداخله غرب را می گرفت حمایت كنند.
ایالات متحده امریكا ، تازه نفس ترین قدرت بزرگ جهانی نیز مثل بریتانیا از تلاش سریع رضا خان برای كشف عامل قتل " ایمبری" تقدیر كرد زیرا به اعتقاد امریكا رضا خان تنها فردی بود كه می توانست نظم را برقرار سازد و قدرت و عظمت امریكا را بشناسد . بدین ترتیب دستاورد رضا خان در راضی كردن جهان سرمایه داری و سوسیالیستی درخشان بود چون در عین حال در داخل كشور نیز خودش را یك ناسیونالیست معرفی كرد
رضاشاه
سالهای 1300 تا1304 دوره حاكمیت دوگانه و جنگ قدرت بین سه گرایش سیاسی عمده كشور بود : الف ) نیرو های حرج و مرج طلب ؛ ب) ضدشان نیروهای طرفدار دیكتاتوری و سپس حكومت استبدادی ؛ ج) مشروطه خواهان ، اعم از محافظه كار و دموكرات ، كه خواهان نظامی بدون حكومت استبدادی بودند اما راه دستیابی به آنرا نمی دانستند و دائم با هم در جدال بودند . ولی چون هرسه گرایش باطبقاتی كه نماینده آن بودند ، علاقه مند به ختم حرج و مرج بودند اما كافی بود اراده اش باشد – كه رضاخان تا بخواهی داشت- و ابزار نظامی اش موجود باشد ، كه آن را هم در یك چشم به هم زدن پدید آورد از طرف دیگر ، چون هرج و مرج به دست نیرو های طالب دیكتاتوری ازبین می رفت ، مشروطیت چندان امكان بقاء نداشت و دوام نیاورد
1- موافقان : روند تدریجی اما بی وقفه صعود رضاخان به تخت سلطنت ، گذشته از حمایت قدرت های خارجی ، قابلیت های شخصی او ، محصول فعالیتهای سیاسی و فكری همه جریان ها و جناح های فعال در عرصه هایی چون مجلس ، مطبوعات ، ارتش، و نهاد های دیگر بود . اگرچه ارتش مهمترین سرچشمه قدرت داخلی رضاخان را شكل می داد ، اما بی تردید او بدون پشتیبانی وسیع محافل داخلی نمی توانست در چهار چوب قوانین و نهاد های مستقر ، ساز و كار هایی برای صعود سیاسی خود بیابند .
سه منبع اصلی كه رضا خان با اتكای به آنها به سلطنت رسید عبارت بودند از : نیرو های مسلح ، حزب های اكثریت در مجلس پنجم و قدرت های بزرگ خارجی .
-نیرو های مسلح : رضا خان با افزودن بر بودجه ارتش و حقوق ارتشیان كاری كرد كه این نهاد برای نخستین بار از سده هجدهم ( 1079تا1179ش) پشتیبان ساختار قدرت سلطنتی گردد. حكومت نظامی به او امكان داد تا افسران وفادار خود را در آن واحد ها بگنجاند و برای طرح های عمومی و دولتی بازرسانی از ارتش گسیل دارد. بدین ترتیب ارتش كاملاً از وی حمایت كرد و شكست جنبش های قبیله ای و رادیكال نیز مشروعیت بیشتری به قدرت وی بخشید .
به تعبیر آبراهامیان : « به سلطنت رسیدن رضاخان صرفاً از طریق خشونت ، نیروی نظامی ، ترور و دسیسه های نظامی انجام نگرفت . بلكه به واسطه ائتلاف آشكار با گروههای مختلف درون و بیرون مجلس چهارم و پنجم صورت پذیرفت »
-مجلس : در فرایند قدرت گیری رضا خان ، مجلس نقش بی بدیل ایفا كرد . مجلس محل نمود و عرصه فعالیت های قانونی جریان های سیاسی و فكری آن روز كشور محسوب می شد . مناسبات و تعاملات این نیرو ها به طور مشخص احزاب و تشكل های سیاسی كه ابتدا در مجلس و سرانجام بیرون از آن بازتاب می یافت ، به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر سرنوشت رضاخان به عنوان اصلی ترین بازیگر صحنه سیاسی ایران اثر می نهاد . رضا خان نیز در تنظیم روابط با جناح های سیاسی و تاثیر نهادن بر رفتار و عملكرد آنها پله های ترقی را یكی پس از دیگری می پیمود .
بدیهی است كه در این چرخه ، مجلس و جناح های سیاسی درون آن ، از جایگاه و نقش ممتاز و مسلطی برخوردار بودند . به تعبیر آبراهامیان : « به سلطنت رسیدن رضاخان صرفاً از طریق خشونت ، نیروی نظامی ، ترور و دسیسه های نظامی انجام نگرفت . بلكه به واسطه ائتلاف آشكار با گروههای مختلف درون و بیرون مجلس چهارم و پنجم صورت پذیرفت » 1 این نیرو ها عبارت بودند از : حزب محافظه كار اصلاح طلبان ، حزب اصلاح طلبان تجدد، حزب تند رو سوسیالیست و انقلابیون فرقه كمونیست.
مجلس پنجم كه در 1303ش گشایش یافت دومین ركن دستیابی رضاخان به قدرت بود . در انتخابات استانها و عشایر تقلب شد و افراد مورد نظر رضا خان ، توسط استانداران نظامی او از صندوق سر در آوردند . موضع رضاخان این بود كه « مرد موفق هر ناحیه و محل كسی خواهد بود كه از خانواده های سرشناس باشد و از سیاستهای او حمایت كند . به حزب اصلاح طلبان و روحانیون و محافظه كاران كه در مجلس چهارم اكثریت را داشت راه را برای اصلاح طلبان جوان و تحصیل كرده غرب و حزب آنها به نام « حزب تجدد» هموار ساخت . با به هم خوردن موازنه قدرت دو حزب ، رضا خان نیز به جای حمایت از حزب اصلاح طلبان از حزب تجدد حمایت كرد. در سال 1303 یكی از روزنامه های طرفدار حزب تجدد ، خواهان برپایی « دیكتاتوری انقلاب » شد .در این حزب عناصری از بقایای حزب دموكرات دوران مشروطیت كه با حزب سوسیالیست سلیمان میرزا اسكندری همكاری هایی را داشتند به چشم می خورند ، اما حزب در مجموع ابزار است ، رضاخان در دستیابی به قدرت تام بود . حزب پاسخ به همه مشكلات نا یكپارچگی ملی ، وابستگی و عقب ماندگی را در وجود رضاخان می دید .
سه منبع اصلی كه رضا خان با اتكای به آنها به سلطنت رسید عبارت بودند از : نیرو های مسلح ، حزب های اكثریت در مجلس پنجم و قدرت های بزرگ خارجی .
2 قدرت های بزرگ خارجی : سر انجام نظام جهانی شرایط مساعدی در دوره مورد بحث ما بوجود آورد . در سال 1303كه شیخ خزلی منصوب رضاخان شد و برای همیشه مناطق نفت خیز كشور در قلمرو ملی ایران ادغام گردید ، انگلیسی ها رضا خان را مرد قدرتمندی می دیدند كه می توانست نفت «آنها» را حفظ كند و جلو تهدید بلشویكی را بگیرد . از همین رو وزیر مختار بریتانیا در برابر آخرین انتخاب باقی مانده ، بی عملی خیر خواهانه خود را نشان داد و حمایت از رضاخان را در دستور كار دولت بریتانیا قرار گرفت . در این اثنا شوروی ها دست به گریبان مشكلات مبرم و شدید داخلی بودند و ترجیح دادند از دولت غیر انقلابی ایران كه یك عامل ثبات به حساب می آمد و جلو مداخله غرب را می گرفت حمایت كنند.
ایالات متحده امریكا ، تازه نفس ترین قدرت بزرگ جهانی نیز مثل بریتانیا از تلاش سریع رضا خان برای كشف عامل قتل " ایمبری" تقدیر كرد زیرا به اعتقاد امریكا رضا خان تنها فردی بود كه می توانست نظم را برقرار سازد و قدرت و عظمت امریكا را بشناسد . بدین ترتیب دستاورد رضا خان در راضی كردن جهان سرمایه داری و سوسیالیستی درخشان بود چون در عین حال در داخل كشور نیز خودش را یك ناسیونالیست معرفی كرد