18-12-2015، 13:05
به قول استاد شفيعي کد کني
«شعر کلاسيک گره خوردگي عاطفه و تخيل است که در زبان آهنگين شکل گرفته باشد.».
تاکيدي که ايرانيان بر زيبايي وزن و مفهوم شعر داشته اند، تقريباً در ادبيات جهان کم نظير است . از دير باز شاعري يکي از مهمترين مشاغل ديواني در ايران بوده است و شعرا در کنار ديوان سالاران و مورخان در دربارها سهم خود را در حراست از فرهنگ و هويت ايراني به جا مي آوردند . گرچه در اخلاص نيت امثال عنصري ها و فرخي ها شک داريم ، چراکه به هر حال در آمد شاعران درباري که لاجرم مي بايست قصيده گويي سلطان وقت را مي کردند بسيار چشم گير بوده است اما غريو مرداني چون فردوسي و عطار و مولوي نه تنها حرکت کند شعراي اوليه فارسي را جبران کرد بلکه تير و نيزه اي از جنس پرنيان هفت رنگي شد که تارش خيال و پودش انديشه بود و بر قلب سخن دري نشت و عجبا از تيري که بر قلبي بنشيند و زندگي بخشد که "عجم زنده کردم بدين پارسي".
سابقه شعر فارسي بيش از هزار و صد سال است. شعر کهن ايران کاملاً موزون بوده و وزن آن بر پايه ساختاري است که عروض نام دارد و ما در "کارگاه سرايش" شما را با قوانين آن آشنا مي کنيم.
نخستين نمونههاي به دست آمده از شعر در ايران، پيشينهشان به روزگار زرتشت پيامبر و سرودههايش در گاهان(گات ها) ميرسد. اين سرودهها به گويش گاهاني از زبان اوستايي است. همچنين از دوران پهلواني (اشکاني) منظومههايي - مانند اياتکار زريران (يادگار زريران) و درخت آسوريک - به زبان پهلوي اشکاني در دست است. افزون بر اين نمونههايي از شعر (ترانههاي خسرواني) به زبان پهلوي ساساني يافت شدهاست. سرودهها و اشعار مانوي به فارسي ميانه (پهلوي ساساني و اشکاني) نيز در نزد اهل فن اهميتي به سزا دارد. ليکن اجماع علماي فن بر اين است که وزن هيچکدام از اين اشعار عروضي نيست، بنابراين اين اشعار با شعر امروزي فارسي تفاوتي بنيادين دارند.
نخستين شاعران فارسيسرا (مراد از فارسي در اينجا فارسي دري و در مقابل فارسي ميانه است) در دربار يعقوب ليث صفاري پديدار شدند. اگر چه نمونههايي از شعر به زبان فارسي دري، پيش از اين دوران وجود دارد، ولي بررسي آنها مشخص ميکند که در زمان سرودهشدنشان شعر فارسي هنوز قوام نيافتهبود، چرا که وزن آنان به طور مطلق عروضي نيست. محمد سگزي و بسام کورد از نامهاي چند تن از سرايندگان دربار يعقوب است.
مرحله بعدي شکلگيري و تکامل شعر کهن فارسي در ماوراء النهر و خراسان اتفاق افتاد. علت آن بيش از هر چيز پشتيباني فرمانروايان ايرانينژاد ساماني از زبان فارسي بود. در اين روزگار شاعران بزرگي چون رودکي سمرقندي، شهيد بلخي و دقيقي پديدار شدند. فردوسي، بزرگترين حماسهسراي ايران، نيز اواخر اين دوره را درک کرد.
با روي کار آمدن غزنويان ترکنژاد از رونق شعر فارسي کاسته نشد و ايشان بويژه محمود غزنوي از پشتيبانان جدي سخنوران بودند. در اين دوره شاهد برآمدن سرايندگان چون فرخي سيستاني و عنصري بلخي هستيم.
از روزگار غزنوي به بعد بويژه از آغاز پادشاهي سلجوقيان اندک اندک جنبش سرايش شعر به زبان فارسي دري به نواحي مرکزي ايران و حتي نواحي غربي (چون آذربايجان) کشيده شد و شعر و زبان آن تحت تأثير گويش محلي گويندگان اين خطه قرار گرفت. در اين عهد شاعران بزرگي چون ناصر خسرو ، قطران تبريزي، فخرالدين اسعد گرگاني و اسدي طوسي پديدار شدند.
در سده ششم هجري شاهد پيدايش سرايندگان بزرگي چون عطار نيشابوري، نظامي گنجوي، خاقاني شرواني، جمالالدين عبدالرزاق اصفهاني، انوري ابيوردي، ظهير فاريابي و دهها شاعر بزرگ ديگر هستيم.
سده هفتم هجري اوج شعر فارسي محسوب ميشود و در آن دو شاعر بزرگ سعدي شيرازي و مولانا جلالالدين بلخي رومي آسمان شعر فارسي را روشن کردند. پس از اين دو ، شعر فارسي در سراشيب و فرود افتاد و اگر چه در سده هشتم هجري با ظهور شعرايي چون عبيد زاکاني و حافظ شيرازي اميد هايي درخشيد.
بعداز حافظ که پايان بخش سبک عراقي است. سبک هندي پيدا شد که شاعران بزرگي چون صايب تبريزي و بيدل دهلوي از سر آمدان آن به شمار مي آيند.
در دوران مشروطه که اواخر دوران شعر کهن فارسي بود، شاعراني مثل عارف قزويني ، ميرزاده عشقي و فرخي يزدي نقش مهمي درانقلاب مشروطه به عهده داشتند. و با ظهور نيما يوشيج دوره شعر کهن سر مي آيد.
در ستون شعر کهن ايران قصد ما آشنايي با منظومه هاي زيباي ادبيات فارسي است و معرفي قطعات به ياد ماندني شعراي قديم چه در قالب غزل چه مثنوي و چه قصيده و ديگر قوالب شعري بي شک اين آشنايي منوط به دانستن زبان شعر هر دوره است که در هر جايگاه به اين مهم هم خواهيم پرداخت.
«شعر کلاسيک گره خوردگي عاطفه و تخيل است که در زبان آهنگين شکل گرفته باشد.».
تاکيدي که ايرانيان بر زيبايي وزن و مفهوم شعر داشته اند، تقريباً در ادبيات جهان کم نظير است . از دير باز شاعري يکي از مهمترين مشاغل ديواني در ايران بوده است و شعرا در کنار ديوان سالاران و مورخان در دربارها سهم خود را در حراست از فرهنگ و هويت ايراني به جا مي آوردند . گرچه در اخلاص نيت امثال عنصري ها و فرخي ها شک داريم ، چراکه به هر حال در آمد شاعران درباري که لاجرم مي بايست قصيده گويي سلطان وقت را مي کردند بسيار چشم گير بوده است اما غريو مرداني چون فردوسي و عطار و مولوي نه تنها حرکت کند شعراي اوليه فارسي را جبران کرد بلکه تير و نيزه اي از جنس پرنيان هفت رنگي شد که تارش خيال و پودش انديشه بود و بر قلب سخن دري نشت و عجبا از تيري که بر قلبي بنشيند و زندگي بخشد که "عجم زنده کردم بدين پارسي".
سابقه شعر فارسي بيش از هزار و صد سال است. شعر کهن ايران کاملاً موزون بوده و وزن آن بر پايه ساختاري است که عروض نام دارد و ما در "کارگاه سرايش" شما را با قوانين آن آشنا مي کنيم.
نخستين نمونههاي به دست آمده از شعر در ايران، پيشينهشان به روزگار زرتشت پيامبر و سرودههايش در گاهان(گات ها) ميرسد. اين سرودهها به گويش گاهاني از زبان اوستايي است. همچنين از دوران پهلواني (اشکاني) منظومههايي - مانند اياتکار زريران (يادگار زريران) و درخت آسوريک - به زبان پهلوي اشکاني در دست است. افزون بر اين نمونههايي از شعر (ترانههاي خسرواني) به زبان پهلوي ساساني يافت شدهاست. سرودهها و اشعار مانوي به فارسي ميانه (پهلوي ساساني و اشکاني) نيز در نزد اهل فن اهميتي به سزا دارد. ليکن اجماع علماي فن بر اين است که وزن هيچکدام از اين اشعار عروضي نيست، بنابراين اين اشعار با شعر امروزي فارسي تفاوتي بنيادين دارند.
نخستين شاعران فارسيسرا (مراد از فارسي در اينجا فارسي دري و در مقابل فارسي ميانه است) در دربار يعقوب ليث صفاري پديدار شدند. اگر چه نمونههايي از شعر به زبان فارسي دري، پيش از اين دوران وجود دارد، ولي بررسي آنها مشخص ميکند که در زمان سرودهشدنشان شعر فارسي هنوز قوام نيافتهبود، چرا که وزن آنان به طور مطلق عروضي نيست. محمد سگزي و بسام کورد از نامهاي چند تن از سرايندگان دربار يعقوب است.
مرحله بعدي شکلگيري و تکامل شعر کهن فارسي در ماوراء النهر و خراسان اتفاق افتاد. علت آن بيش از هر چيز پشتيباني فرمانروايان ايرانينژاد ساماني از زبان فارسي بود. در اين روزگار شاعران بزرگي چون رودکي سمرقندي، شهيد بلخي و دقيقي پديدار شدند. فردوسي، بزرگترين حماسهسراي ايران، نيز اواخر اين دوره را درک کرد.
با روي کار آمدن غزنويان ترکنژاد از رونق شعر فارسي کاسته نشد و ايشان بويژه محمود غزنوي از پشتيبانان جدي سخنوران بودند. در اين دوره شاهد برآمدن سرايندگان چون فرخي سيستاني و عنصري بلخي هستيم.
از روزگار غزنوي به بعد بويژه از آغاز پادشاهي سلجوقيان اندک اندک جنبش سرايش شعر به زبان فارسي دري به نواحي مرکزي ايران و حتي نواحي غربي (چون آذربايجان) کشيده شد و شعر و زبان آن تحت تأثير گويش محلي گويندگان اين خطه قرار گرفت. در اين عهد شاعران بزرگي چون ناصر خسرو ، قطران تبريزي، فخرالدين اسعد گرگاني و اسدي طوسي پديدار شدند.
در سده ششم هجري شاهد پيدايش سرايندگان بزرگي چون عطار نيشابوري، نظامي گنجوي، خاقاني شرواني، جمالالدين عبدالرزاق اصفهاني، انوري ابيوردي، ظهير فاريابي و دهها شاعر بزرگ ديگر هستيم.
سده هفتم هجري اوج شعر فارسي محسوب ميشود و در آن دو شاعر بزرگ سعدي شيرازي و مولانا جلالالدين بلخي رومي آسمان شعر فارسي را روشن کردند. پس از اين دو ، شعر فارسي در سراشيب و فرود افتاد و اگر چه در سده هشتم هجري با ظهور شعرايي چون عبيد زاکاني و حافظ شيرازي اميد هايي درخشيد.
بعداز حافظ که پايان بخش سبک عراقي است. سبک هندي پيدا شد که شاعران بزرگي چون صايب تبريزي و بيدل دهلوي از سر آمدان آن به شمار مي آيند.
در دوران مشروطه که اواخر دوران شعر کهن فارسي بود، شاعراني مثل عارف قزويني ، ميرزاده عشقي و فرخي يزدي نقش مهمي درانقلاب مشروطه به عهده داشتند. و با ظهور نيما يوشيج دوره شعر کهن سر مي آيد.
در ستون شعر کهن ايران قصد ما آشنايي با منظومه هاي زيباي ادبيات فارسي است و معرفي قطعات به ياد ماندني شعراي قديم چه در قالب غزل چه مثنوي و چه قصيده و ديگر قوالب شعري بي شک اين آشنايي منوط به دانستن زبان شعر هر دوره است که در هر جايگاه به اين مهم هم خواهيم پرداخت.