23-11-2015، 12:54
زبان عربی یک ویژگی بسیار منحصر به فرد دارد. در این زبان کمترین واژهها میتوانند مفاهیم بسیاری را بسازند. بسیاری از اوقات فاعل و مفعول در یک فعل جمله میشوند و یک کلمه میتواند یک جمله کامل باشد. این ویژگی سبب میشود که شاعران عرب در نهایت ایجاز بتوانند شعر بگویند و کمتر از جملات بلند و کش دار در شعر استفاده کنند.
اگر یک نظرسنجی در کشورهای عربی برای انتخاب شاعران برتر و شناخته شده صورت بگیرد،قطعا و بدون هر حب و بغضی اسامی شاعرانی مثل ادونیس (سوری )، خلیل الحاوی (لبنانی)، نازک الملائکه (عراقی )، محمود درویش (فلسطینی )، نزار قبانی (سوری، مقیم لبنان ) به چشم میخورد.
شاعرانی که فارغ از همه تعصبات قومی، چهره هایی ماندگار در ادبیات عرب هستند.هنرمندانی که از همه ظرفیتهای زبان عربی نهایت استفاده را کردهاند و گاهی شاهکارهایی میآفریند. اشعار عربی به لطف دوستان متخصص و اهل ذوق، ترجمههای خوبی شدهاند و مخاطبان ایرانی با این اشعار به خوبی ارتباط برقرار میکنند.
در این مجال، نگاهی مختصر به سه شاعر تاثیرگذار معاصر عرب داریم، شاعرانی که این روزها کتابهایشان خریدار پیدا کرده است.
غاده السمان
غاده السمان نویسنده، شاعر و متفکر سوری در سال 1942 در دمشق از پدر و مادری سوری متولد شد. پدرش مرحوم دکتر احمدالسمان ، رئیس دانشگاه سوریه و وزیر آموزش و پرورش بود.نخستین کارهای غاده السمان تحت نظارت و تشویقهای پدرش در نوجوانی به چاپ رسید.
تحصیلات دانشگاهی را در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه سوریه به پایان رساند و فوق لیسانس خود را در دانشگاه آمریکایی بیروت و دکترای ادبیات انگلیسی را در دانشگاه لندن گذراند. زبان عربی یک ویژگی بسیار منحصر به فرد دارد. در این زبان کمترین واژهها میتوانند مفاهیم بسیاری را بسازند. بسیاری از اوقات فاعل و مفعول در یک فعل جمله میشوند و یک کلمه میتواند یک جمله کامل باشد.
این ویژگی سبب میشود که شاعران عرب در نهایت ایجاز بتوانند شعر بگویند و کمتر از جملات بلند و کشدار در شعر استفاده کنند. «غاده السمان» یکی از زنان شاعر و نویسنده سوری است که این نکته را به درستی فهمیده و در زبان به کار گرفته است. سطرهای شعر او کوتاهند اما از عمق و ژرفای بسیاری برخوردارند. روح شعر او روح زبان عربی است.
کلمات که در کنار هم میآیند به راحتی در ارتباط با هم قرار میگیرند و یک خط طولی را میسازند. خط روایی که از یک نقطه آغاز میشود و در نقطه دیگری پایان مییابد. اگرچه او در شعر هایش مفهوم یا واژهای را تکرار میکند اما این تکرار سبب نمیشود که شعر حول یک محور مشخص حرکت کند و در نهایت پس از چند دور دوباره به مفهوم اول بازگردد. برعکس تکرار مفاهیم در نهایت مفهوم عمیقتر و بزرگتری را خلق میکند.
در ادبیات عرب «غاده السمان» را بیشتر به عنوان نویسنده میشناسند. حقیقت هم این است که بیش از آنکه شعر نوشته باشد داستان و رمان نوشته. اما «غاده السمان» نه به عنوان شاعر و نه به عنوان نویسنده بلکه به عنوان یک زن روشنفکر عرب از اهمیت ویژهای برخوردار است.او جسارت زن بودن را در میان اعراب داشت و توانست نگاه خود را نسبت به زمینههای فردی و اجتماعی در میان اعراب مطرح کند. از این جهت او بر روی لبه تیغی راه میرفت که هر لحظه ممکن بود نابود شود. کار او در ادبیات شبیه زنانی بود که در عملیات استشهادی در فلسطین شرکت میکنند و در مرز نابودی و جاودانگی انفجار خود به بلوغ میرسند.
از ویژگیهای مهم شعر «غاده السمان» این است که او جسارت زن بودن را وارد شعر عرب کرد. زن عرب در یک محیط بسته فرهنگی زندگی میکند که نمیتواند بسیاری از احساسات درونی خود را ابراز کند. اما «غاده السمان» کسی است که نه تنها این احساسات را بروز میدهد بلکه آنها را افشا میکند.احساسات زن عرب همچون رازی سر به مهر قرنهاست که در تاریخ اعراب نهفته است. رازی که هیچ کس حق بازگو کردن آن را ندارد.
این احساسات از محیطهای بسته فردی بیرون نیامده و هیچ وقت جسارت اجتماعی بودن را نداشته است. اما شعر «غاده السمان» بیش از هر چیز شعری افشاگر است. او نهتنها به درونیات خود به عنوان یک زن توجه میکند و آنها را بیان میکند بلکه رابطه خود را با محیط اجتماعی پیرامون خود نیز از نو بنا میکند. او هم مثل بسیاری دیگر از نویسندگان و روشنفکران عرب این حق را دارد که نسبت به جنگ اعراب و نسبت به بسیاری از مسائل اجتماعی اعراب اظهارنظر کند و او این کار را انجام میدهد.
نمونهای از شعر غادهالسمان:
در قهوه خانه ساحلی مینشینم
و به کشتیهایی خیره میشوم
که در بینهایت زاده میشوند
و ترا میبینم که
از قاره روبه رو میآیی
و بر روی آب، شتابان
گام برمی داری
تا با من قهوه بنوشی
همچنان که عادت ما بود
پیش از آنکه بمیری
چیزی میان ما دگرگون نشده است
اما من بر آن شده ام تا
دیدار پنهانی مان را حفظ کنم
هر چند که مردمان پیرامون من
می پندارند که
آنکه مرد
دیگر باز نمیگردد!
نزار قبانی
این شاعر عرب زبان در 21مارس سال 1922 در دمشق بهدنیا آمد.در 21 سالگی نخستین کتاب خود بهنام «آن زن سبزه بهمن گفت...» را منتشر کرد که چاپ این کتاب در سوریه غوغایی به پا کرد.
بسیاری او و شعرهایش را تکفیر کردند و از همان هنگام لقب شاعر زن یا شاعر طبقه مخملی را به او نسبت دادند.
قبانی دلسرد نشد و ار آن پس کتابهایی مثل سامبا،عشق من، نقاشی با کلمات،با تو پیمان بستهام ای آزادی، جمهوری در اتوبوس،صد نامه عاشقانه، شعر چراغ سبزیست، نه، تریلوژی کودکان سنگ انداز، بلقیس و چندین کتاب دیگر را منتشر کرد.
اکثر شعرهایش در ستایش عشق دفاع از حقوق زنان لگد مال شده عرب است. او یک تنه در مقابل دگم اندیشی جامعه عرب به پا خواست زبان کوچه و فاخر را با هم آمیخت لحنی تازه در شعر پدید آورد و با عناصر پا برجای تمام سرودههایش یعنی زن و وطن اشعار عاشقانه-حماسی بی بدیلی آفرید! کتابی بهنام «یادداشتهای زن لا ابالی» را منتشر کرد که دفاعیه برای تمام زنان عرب بود.
خود او در اینباره گفته است: من همیشه بر لبه شمشیرها راه رفته ام! عشقی که من از آن سخن میگویم با تمام هستی در ارتباط است!در آب،در خاک، در زخم مردان انقلابی،در چشم کودکان سنگانداز را در خشم دانشجویان معترض وجود دارد!
زن برای من سکهای پیچیده در پنبه یا کنیزی نیست که در حرمسرا محبوس باشد! من مینویسم تا زن را از چنگ مردان نادان قبایل آزاد کنم. سال 1981 قبانی همسر عراقی تبارش «بلقیس الراوی» را در حادثه بمبگذاری سفارت عراق در بیروت از دست داد.این حادثه تلخ در شعرهایش نیز منعکس شد و تعدادی از زیباترین مرثیه های شعر عرب را پدید آورد.شعرهایی چون دوازده گل سرخ بر موهای بلقیس و بیروت میسوزد و من تو را دوست میدارم!
دکتر شفیعیکدکنی در کتاب شاعران عرب آورده است (نقل به مضمون): چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه، قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است.
پرنفوذترین! این به گمان من دلچسبترین تعریفی است که میتوان از یک شاعر کرد. خود نزار در مصاحبهای میگوید: من میتوانم از نظر شعری میان اعراب اتحاد ایجاد کنم، کاری که اتحادیه کشورهای عرب هنوز از نظر سیاسی نتوانسته انجام دهد!
نزار قبانی سرانجام در سال 1988 در بیمارستانی در شهر لندن خاموش شد،اما تا همیشه عشق، میهن آزادی را در اشعارش فریاد میزند.
نمونهای از شعر نزار قبانی:
بگذار کمی از هم جدا شویم
برای نیکداشت این عشق،ای معشوق من
و نیکداشت خودمان
بگذار کمی فاصله بگیریم
چون میخواهم عشقم را بپرورانی چون میخواهم کمی هم از من متنفر باشی
تو را قسم به آنچه داریم
از خاطرههایی که برای هر دویمان با ارزش بود
قسم به عشقی آسمانی
که هنوز بر لبهایمان نقش بسته است
و بر دستهایمان کنده......
قسم به نامههایی که برای من نوشته ای
و صورت چون گلت که در درون من کاشته شده
و مهری که از تو به یادگار مانده
قسم به هر آنچه در یاد داریم
و اشکها و لبخندهای زیبایمان
و عشقی که از سخن فراتر
و از لبهایمان بزرگتر شده
قسم به زیباترین داستان عاشقانه زندگیمان
برو!
نازک صادق الملائکه
نازک صادق الملائکه یکی از پیشگامان شعر نو عرب است، متولد 1923 در بغداد. مادرش سلمی عبدالرزاق که شاعر بود، اشعارش را در مجلات ادبی با نام «ام نزار الملائکه» منتشر میکرد. اما پدرش آثار زیادی از خود به جا گذاشت که دایرهالمعارف «الناس» در بیست جلد از مهمترین آنهاست.
نازک تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در بغداد به سال 1939 به پایان رساند. عمده علائق او در این دوران زبان عربی، انگلیسی، تاریخ، موسیقی، ستارهشناسی، شیمی و ژنتیک بود.
معمولا وی را در کنار بدر شاکر السیاب و عبدالوهاب البیاتی یکی از بنیانگذاران شعر نو عربی میدانند.
برخی شعر مشهور وی «کولیرا» (وبا) را نخستین شعر آزاد در ادبیات عربی میدانند، اگر چه وی خود بعدها در یکی از کتابهای خویش این مسئله را رد کرده است.
معمولا نازک الملائکه را در ایران از لحاظ ابداع شعر نو در برابر افرادی همچون نیما یوشیج و از لحاظ مضامین و احساسات شاعرانه در برابر فروغ فرخزاد میدانند.
پس از پایان دوره متوسطه در سال 1940 وارد دانشگاه تربیت معلم بغداد شد و در سال 1944 با مدرک لیسانس ادبیات عرب از آنجا فارغ التحصیل شد. سپس به موسیقی روی آورد و در 1957 تحصیلات خود را در رشتهی موسیقی در دانشکدهی هنرهای زیبای بغداد به پایان رساند.
پس از آن نازک برای آموختن انگلیسی به آمریکا رفت، در دانشگاه وسکنسن پذیرفته شد و در سال 1959 کارشناسی ارشد خود را در رشتهی ادبیات تطبیقی از همان دانشگاه اخذ کرد.
نازک با دریافت دعوتنامهای از دانشگاه بغداد برای تدریس، به عراق بازگشت و در 1964 برای تدریس در دانشگاه بصره دعوت شد و مدتی نیز در دانشگاه کویت به تدریس پرداخت. اوضاع ناآرام سیاسی عراق، نازک را ناچار از اقامتی یکساله در بیروت کرد.
او پس از بازگشت از بیروت با دکتر عبدالهادی محبوبهی همکار تازهاش در گروه ادبیات عرب آشنا شد و در 1961 با او ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک فرزند پسر است. نازک از سال 1990 در پی جنگ خلیج فارس به قاهره مهاجرت کرد و در بیستم ژوئن 2007 در همانجا چشم از جهان فرو بست.
از آثار او میتوان به دیوان «عاشقه اللیل» در سال 1947که نخستین مجموعه اشعار چاپ شده نازک الملائکه است، دیوان «شظایا و رماد» درسال 1949، دیوان «قرار الموجه» در سال 1956 و کتاب «قضایا الشعر المعاصر» در سال 1962 اشاره کرد که این کتاب در موضوع نقد ادبی نگاشته شده است و نازک الملائکه در آن از شعر نو عربی دفاع کرده و شعر نو سرودن در شعر عربی را به عنوان یک روش خارجی و بیرونی نمیداند.بلکه در پندار وی، این روش سرودن شعر عربی، تلاشی از درون برای پیشرفت شعر عربی است که تغییرات تاریخی و مسائل دوران جدید، اقتضا میکند.
در چاپهای نخستین این کتاب، نازک الملائکه ادعا میکرد که وی نخستین شاعر شعر جدید عربی است ولی از چاپ پنچم به بعد از این نظر بازگشت و عراق را نخستین محل سرودن شعر آزاد عربی دانست. وی همچنین در این چاپ از این کتاب بیان داشت که شعر کولیرا (وبا) نخستین شعر آزاد عربی نیست بلکه سابقه آن به سال 1932 باز میگردد.
نمونهای از شعر نازکالملائکه:
قصیدهای درباره مرگ:
بدرود ای هرآنچه از آه و نالههای ای، در ژرفای وجودِ انسان هوشمند
من در قلب خیالی خود سوگنامه هستم و تو فردا، راز زندگی منی
ای اشکها و اندوههای من، تا زمانی که در این هستی ِ زیبا، زندگی میکنم به شما عشق خواهم ورزید
پس شما نیز تا زمانی که من در این دنیا زندگی میکنم، و تا زمانی که بار سفر از این عالم برمیبندم همراه من باشید
اما تو ای زندگی من بر این نیمکره خاکی، آنگونه سپری شو که روزگار میخواهد
ای زندگی، بادبانهایات را برافراز و راهی شو، و آنگونه آواز بخوان که آهنگها میخواهند
و زمانی که بادهای مرگ وزیدن گرفتند و دست قضا بادبان را به حرکت درآورد –
با چشمان فروبسته امواج لبخند بزن و آهنگ بدرودای ترانهها را بخوان
اینچنینای شاعره اندوه، کشتی به ساحل ابدیاش میرسد،
ساحل مرگ، ساحل وحی و اسرار، آن پنهان ِ ناپیدا!
استقبال از کتابهای این سه شاعر نشان داد که آنها هنوز زندهاند و تاثیرگذار.
اگر یک نظرسنجی در کشورهای عربی برای انتخاب شاعران برتر و شناخته شده صورت بگیرد،قطعا و بدون هر حب و بغضی اسامی شاعرانی مثل ادونیس (سوری )، خلیل الحاوی (لبنانی)، نازک الملائکه (عراقی )، محمود درویش (فلسطینی )، نزار قبانی (سوری، مقیم لبنان ) به چشم میخورد.
شاعرانی که فارغ از همه تعصبات قومی، چهره هایی ماندگار در ادبیات عرب هستند.هنرمندانی که از همه ظرفیتهای زبان عربی نهایت استفاده را کردهاند و گاهی شاهکارهایی میآفریند. اشعار عربی به لطف دوستان متخصص و اهل ذوق، ترجمههای خوبی شدهاند و مخاطبان ایرانی با این اشعار به خوبی ارتباط برقرار میکنند.
در این مجال، نگاهی مختصر به سه شاعر تاثیرگذار معاصر عرب داریم، شاعرانی که این روزها کتابهایشان خریدار پیدا کرده است.
غاده السمان
غاده السمان نویسنده، شاعر و متفکر سوری در سال 1942 در دمشق از پدر و مادری سوری متولد شد. پدرش مرحوم دکتر احمدالسمان ، رئیس دانشگاه سوریه و وزیر آموزش و پرورش بود.نخستین کارهای غاده السمان تحت نظارت و تشویقهای پدرش در نوجوانی به چاپ رسید.
تحصیلات دانشگاهی را در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه سوریه به پایان رساند و فوق لیسانس خود را در دانشگاه آمریکایی بیروت و دکترای ادبیات انگلیسی را در دانشگاه لندن گذراند. زبان عربی یک ویژگی بسیار منحصر به فرد دارد. در این زبان کمترین واژهها میتوانند مفاهیم بسیاری را بسازند. بسیاری از اوقات فاعل و مفعول در یک فعل جمله میشوند و یک کلمه میتواند یک جمله کامل باشد.
این ویژگی سبب میشود که شاعران عرب در نهایت ایجاز بتوانند شعر بگویند و کمتر از جملات بلند و کشدار در شعر استفاده کنند. «غاده السمان» یکی از زنان شاعر و نویسنده سوری است که این نکته را به درستی فهمیده و در زبان به کار گرفته است. سطرهای شعر او کوتاهند اما از عمق و ژرفای بسیاری برخوردارند. روح شعر او روح زبان عربی است.
کلمات که در کنار هم میآیند به راحتی در ارتباط با هم قرار میگیرند و یک خط طولی را میسازند. خط روایی که از یک نقطه آغاز میشود و در نقطه دیگری پایان مییابد. اگرچه او در شعر هایش مفهوم یا واژهای را تکرار میکند اما این تکرار سبب نمیشود که شعر حول یک محور مشخص حرکت کند و در نهایت پس از چند دور دوباره به مفهوم اول بازگردد. برعکس تکرار مفاهیم در نهایت مفهوم عمیقتر و بزرگتری را خلق میکند.
در ادبیات عرب «غاده السمان» را بیشتر به عنوان نویسنده میشناسند. حقیقت هم این است که بیش از آنکه شعر نوشته باشد داستان و رمان نوشته. اما «غاده السمان» نه به عنوان شاعر و نه به عنوان نویسنده بلکه به عنوان یک زن روشنفکر عرب از اهمیت ویژهای برخوردار است.او جسارت زن بودن را در میان اعراب داشت و توانست نگاه خود را نسبت به زمینههای فردی و اجتماعی در میان اعراب مطرح کند. از این جهت او بر روی لبه تیغی راه میرفت که هر لحظه ممکن بود نابود شود. کار او در ادبیات شبیه زنانی بود که در عملیات استشهادی در فلسطین شرکت میکنند و در مرز نابودی و جاودانگی انفجار خود به بلوغ میرسند.
از ویژگیهای مهم شعر «غاده السمان» این است که او جسارت زن بودن را وارد شعر عرب کرد. زن عرب در یک محیط بسته فرهنگی زندگی میکند که نمیتواند بسیاری از احساسات درونی خود را ابراز کند. اما «غاده السمان» کسی است که نه تنها این احساسات را بروز میدهد بلکه آنها را افشا میکند.احساسات زن عرب همچون رازی سر به مهر قرنهاست که در تاریخ اعراب نهفته است. رازی که هیچ کس حق بازگو کردن آن را ندارد.
این احساسات از محیطهای بسته فردی بیرون نیامده و هیچ وقت جسارت اجتماعی بودن را نداشته است. اما شعر «غاده السمان» بیش از هر چیز شعری افشاگر است. او نهتنها به درونیات خود به عنوان یک زن توجه میکند و آنها را بیان میکند بلکه رابطه خود را با محیط اجتماعی پیرامون خود نیز از نو بنا میکند. او هم مثل بسیاری دیگر از نویسندگان و روشنفکران عرب این حق را دارد که نسبت به جنگ اعراب و نسبت به بسیاری از مسائل اجتماعی اعراب اظهارنظر کند و او این کار را انجام میدهد.
نمونهای از شعر غادهالسمان:
در قهوه خانه ساحلی مینشینم
و به کشتیهایی خیره میشوم
که در بینهایت زاده میشوند
و ترا میبینم که
از قاره روبه رو میآیی
و بر روی آب، شتابان
گام برمی داری
تا با من قهوه بنوشی
همچنان که عادت ما بود
پیش از آنکه بمیری
چیزی میان ما دگرگون نشده است
اما من بر آن شده ام تا
دیدار پنهانی مان را حفظ کنم
هر چند که مردمان پیرامون من
می پندارند که
آنکه مرد
دیگر باز نمیگردد!
نزار قبانی
این شاعر عرب زبان در 21مارس سال 1922 در دمشق بهدنیا آمد.در 21 سالگی نخستین کتاب خود بهنام «آن زن سبزه بهمن گفت...» را منتشر کرد که چاپ این کتاب در سوریه غوغایی به پا کرد.
بسیاری او و شعرهایش را تکفیر کردند و از همان هنگام لقب شاعر زن یا شاعر طبقه مخملی را به او نسبت دادند.
قبانی دلسرد نشد و ار آن پس کتابهایی مثل سامبا،عشق من، نقاشی با کلمات،با تو پیمان بستهام ای آزادی، جمهوری در اتوبوس،صد نامه عاشقانه، شعر چراغ سبزیست، نه، تریلوژی کودکان سنگ انداز، بلقیس و چندین کتاب دیگر را منتشر کرد.
اکثر شعرهایش در ستایش عشق دفاع از حقوق زنان لگد مال شده عرب است. او یک تنه در مقابل دگم اندیشی جامعه عرب به پا خواست زبان کوچه و فاخر را با هم آمیخت لحنی تازه در شعر پدید آورد و با عناصر پا برجای تمام سرودههایش یعنی زن و وطن اشعار عاشقانه-حماسی بی بدیلی آفرید! کتابی بهنام «یادداشتهای زن لا ابالی» را منتشر کرد که دفاعیه برای تمام زنان عرب بود.
خود او در اینباره گفته است: من همیشه بر لبه شمشیرها راه رفته ام! عشقی که من از آن سخن میگویم با تمام هستی در ارتباط است!در آب،در خاک، در زخم مردان انقلابی،در چشم کودکان سنگانداز را در خشم دانشجویان معترض وجود دارد!
زن برای من سکهای پیچیده در پنبه یا کنیزی نیست که در حرمسرا محبوس باشد! من مینویسم تا زن را از چنگ مردان نادان قبایل آزاد کنم. سال 1981 قبانی همسر عراقی تبارش «بلقیس الراوی» را در حادثه بمبگذاری سفارت عراق در بیروت از دست داد.این حادثه تلخ در شعرهایش نیز منعکس شد و تعدادی از زیباترین مرثیه های شعر عرب را پدید آورد.شعرهایی چون دوازده گل سرخ بر موهای بلقیس و بیروت میسوزد و من تو را دوست میدارم!
دکتر شفیعیکدکنی در کتاب شاعران عرب آورده است (نقل به مضمون): چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه، قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است.
پرنفوذترین! این به گمان من دلچسبترین تعریفی است که میتوان از یک شاعر کرد. خود نزار در مصاحبهای میگوید: من میتوانم از نظر شعری میان اعراب اتحاد ایجاد کنم، کاری که اتحادیه کشورهای عرب هنوز از نظر سیاسی نتوانسته انجام دهد!
نزار قبانی سرانجام در سال 1988 در بیمارستانی در شهر لندن خاموش شد،اما تا همیشه عشق، میهن آزادی را در اشعارش فریاد میزند.
نمونهای از شعر نزار قبانی:
بگذار کمی از هم جدا شویم
برای نیکداشت این عشق،ای معشوق من
و نیکداشت خودمان
بگذار کمی فاصله بگیریم
چون میخواهم عشقم را بپرورانی چون میخواهم کمی هم از من متنفر باشی
تو را قسم به آنچه داریم
از خاطرههایی که برای هر دویمان با ارزش بود
قسم به عشقی آسمانی
که هنوز بر لبهایمان نقش بسته است
و بر دستهایمان کنده......
قسم به نامههایی که برای من نوشته ای
و صورت چون گلت که در درون من کاشته شده
و مهری که از تو به یادگار مانده
قسم به هر آنچه در یاد داریم
و اشکها و لبخندهای زیبایمان
و عشقی که از سخن فراتر
و از لبهایمان بزرگتر شده
قسم به زیباترین داستان عاشقانه زندگیمان
برو!
نازک صادق الملائکه
نازک صادق الملائکه یکی از پیشگامان شعر نو عرب است، متولد 1923 در بغداد. مادرش سلمی عبدالرزاق که شاعر بود، اشعارش را در مجلات ادبی با نام «ام نزار الملائکه» منتشر میکرد. اما پدرش آثار زیادی از خود به جا گذاشت که دایرهالمعارف «الناس» در بیست جلد از مهمترین آنهاست.
نازک تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در بغداد به سال 1939 به پایان رساند. عمده علائق او در این دوران زبان عربی، انگلیسی، تاریخ، موسیقی، ستارهشناسی، شیمی و ژنتیک بود.
معمولا وی را در کنار بدر شاکر السیاب و عبدالوهاب البیاتی یکی از بنیانگذاران شعر نو عربی میدانند.
برخی شعر مشهور وی «کولیرا» (وبا) را نخستین شعر آزاد در ادبیات عربی میدانند، اگر چه وی خود بعدها در یکی از کتابهای خویش این مسئله را رد کرده است.
معمولا نازک الملائکه را در ایران از لحاظ ابداع شعر نو در برابر افرادی همچون نیما یوشیج و از لحاظ مضامین و احساسات شاعرانه در برابر فروغ فرخزاد میدانند.
پس از پایان دوره متوسطه در سال 1940 وارد دانشگاه تربیت معلم بغداد شد و در سال 1944 با مدرک لیسانس ادبیات عرب از آنجا فارغ التحصیل شد. سپس به موسیقی روی آورد و در 1957 تحصیلات خود را در رشتهی موسیقی در دانشکدهی هنرهای زیبای بغداد به پایان رساند.
پس از آن نازک برای آموختن انگلیسی به آمریکا رفت، در دانشگاه وسکنسن پذیرفته شد و در سال 1959 کارشناسی ارشد خود را در رشتهی ادبیات تطبیقی از همان دانشگاه اخذ کرد.
نازک با دریافت دعوتنامهای از دانشگاه بغداد برای تدریس، به عراق بازگشت و در 1964 برای تدریس در دانشگاه بصره دعوت شد و مدتی نیز در دانشگاه کویت به تدریس پرداخت. اوضاع ناآرام سیاسی عراق، نازک را ناچار از اقامتی یکساله در بیروت کرد.
او پس از بازگشت از بیروت با دکتر عبدالهادی محبوبهی همکار تازهاش در گروه ادبیات عرب آشنا شد و در 1961 با او ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک فرزند پسر است. نازک از سال 1990 در پی جنگ خلیج فارس به قاهره مهاجرت کرد و در بیستم ژوئن 2007 در همانجا چشم از جهان فرو بست.
از آثار او میتوان به دیوان «عاشقه اللیل» در سال 1947که نخستین مجموعه اشعار چاپ شده نازک الملائکه است، دیوان «شظایا و رماد» درسال 1949، دیوان «قرار الموجه» در سال 1956 و کتاب «قضایا الشعر المعاصر» در سال 1962 اشاره کرد که این کتاب در موضوع نقد ادبی نگاشته شده است و نازک الملائکه در آن از شعر نو عربی دفاع کرده و شعر نو سرودن در شعر عربی را به عنوان یک روش خارجی و بیرونی نمیداند.بلکه در پندار وی، این روش سرودن شعر عربی، تلاشی از درون برای پیشرفت شعر عربی است که تغییرات تاریخی و مسائل دوران جدید، اقتضا میکند.
در چاپهای نخستین این کتاب، نازک الملائکه ادعا میکرد که وی نخستین شاعر شعر جدید عربی است ولی از چاپ پنچم به بعد از این نظر بازگشت و عراق را نخستین محل سرودن شعر آزاد عربی دانست. وی همچنین در این چاپ از این کتاب بیان داشت که شعر کولیرا (وبا) نخستین شعر آزاد عربی نیست بلکه سابقه آن به سال 1932 باز میگردد.
نمونهای از شعر نازکالملائکه:
قصیدهای درباره مرگ:
بدرود ای هرآنچه از آه و نالههای ای، در ژرفای وجودِ انسان هوشمند
من در قلب خیالی خود سوگنامه هستم و تو فردا، راز زندگی منی
ای اشکها و اندوههای من، تا زمانی که در این هستی ِ زیبا، زندگی میکنم به شما عشق خواهم ورزید
پس شما نیز تا زمانی که من در این دنیا زندگی میکنم، و تا زمانی که بار سفر از این عالم برمیبندم همراه من باشید
اما تو ای زندگی من بر این نیمکره خاکی، آنگونه سپری شو که روزگار میخواهد
ای زندگی، بادبانهایات را برافراز و راهی شو، و آنگونه آواز بخوان که آهنگها میخواهند
و زمانی که بادهای مرگ وزیدن گرفتند و دست قضا بادبان را به حرکت درآورد –
با چشمان فروبسته امواج لبخند بزن و آهنگ بدرودای ترانهها را بخوان
اینچنینای شاعره اندوه، کشتی به ساحل ابدیاش میرسد،
ساحل مرگ، ساحل وحی و اسرار، آن پنهان ِ ناپیدا!
استقبال از کتابهای این سه شاعر نشان داد که آنها هنوز زندهاند و تاثیرگذار.