حتما شده که در ابتدای رمانها چندین پسر در داستان وجود داشته باشد که همون اول کاری متوجه نشید پسری که قراره نقش اول داستان بشه کیه؟حتی اگر هم یه پسر تو داستان وجود داشته باشه اینجا چندتا از ویژگی هاش رو میگم تا براتون مرور بشه. rding
1.اگر در یک جمع یا مهمانی چندین پسر وجود داشت،در اکثر موارد اون پسری که قدش از بقیه بلندتره پسر اصل کاریه میشه!
2.درصورتی که تمام پسرها قدبلند ودارای قد یکسان باشند؛توجه می کنیم که کدوم یکی خوش هیکل تره!
چندتا از ویژگی هایی که هیکل پسر نقش اول داستان داره:دارای استایلی موزون،شکم شش تیکه،بازوهای عضلانی،عضله هایی سفت و...
3:درصورتی که تمام پسرهای داستان این دو خصوصیات رو به صورت مشترک داشتند،میرین تو کار قیافه!ببینین کدوم خوش قیافه تره
بازم چندتا از ویژگیهای چهره ی نقش اول مرد و میگم:داشتن موهای پرپشت(ترجیحا مشکیِ پرکلاغی یا بور و زیتونی باشه)،داشتن چشمهای رنگی(معمولا رنگهایی مثل عسلی،سبز،خاکستری و یا الوان و تیله ای باشه)یا داشتن چشم هایی که به سیاهی شب باشه.(البته جا داره حالا که بحث چشم شد بگم که نوع نگاه هم تاثیر داره.مثلا نافذ بودن،شیطنت یا برق خاص موجود در چشم ها،گستاخ بودن نگاه و...نقش داره که من زیاد وارد جزئیاتش نمی شم.)،سفیدی و ردیف بودن دندان ها هم بسیار مهمه اما تعیین کننده نیست،حالت فک و لب ها.استخوان گونه،رنگ پوست،شکل ریش و...هم به سلیقه ی نویسنده بستگی داره.اگر در داستان به توصیف ظاهر پسر پرداخته نشد حتما دختر داستان پیش خودش اعتراف می کنه که از پسر اصلی از تمام پسرای موجود در جمع خوش قیافه تر و سرتره و کار ما و شما رو راحت تر میکنه!
:499:
4.تیپ و قیافه:پسر داستان به طور حتم خوشتیپ ترین پسر در بین تمام پسرهاست(وگرنه دختره که عاشقش نمی شد).در مهمونی ها بهترین و گرون قیمت ترین کت و شلوارهارو تنش می کنه و همیشه با پوشیدن کت و شلوار کلی تغییر میکنه و جذاب میشه(من موندم کسی که در بیشتر مهمونی ها کت و شلوار میپوشه چرا هر دفعه تو مهمونی های بعدی با پوشیدن کت و شلوار انقدر تغییر میکنه؟کسی با پوشیدن کت و شلوار خیلی تغییر میکنه که کل عمرش لباس های اسپرت پوشیده باشه و بعد از اینکه همه به دیدن اون با تیپ اسپرت یا حتی اسپرت هم نه بلوز شلوار مردونه ی معمولی عادت کرده باشن بره کت شلوار بپوشه.نه کسی که تمام عمرش کت و شلوار مارک دار پوشیده باشه!مگر اینکه پسره همراه با پوشیدن کت و شلوار بره آرایشگاه بگه که موهاش و براش شنیون کنن و یه آرایش خلیجی رو صورتش پیاده کنن تا بتونه انقدر تغییر کنه!والا!)
خلاصه داشتم میگفتم تو مهمونی ها بهترین کت و شلوار و تنش میکنه و تو خونه بهترین لباس های تو خونه ای و تی شرت و شلوارک هارو(آرزو به دلمون موند یه بار پسرِ داستان شلوار کُردی یا از این تُنبون راه راه ها بپوشه).
5.اگر بازهم همه ی پسرها در داستان قد بلند و خوشتیپ و خوش قیافه و خوش هیکل بودن یا نویسنده به خصوصیات بالا توجهی نکرده بود فقط میمونه وضعیت مالی.اون کسی که از همه ثروتمندتر بود و پول و پله ی بیشتری داشت شک نکنید که شخصیت اوله!حداقل تو اغلب داستان ها همینجوره.
ویژگی های یه فرد ثروتمند:داشتن ویلای شخصی در شمال،خانه ی دوبلکس،خدمتکاران فراوان(اگر هم خدمتکار فراوانی نداشت که هی جلوش خم و راست بشن حداقل یه خدمتکار داره که هفته ای چند بار بیاد خونش رو تمیز کنه)،داشتن کارخانه،ماشین مدل بالا(این روزها مزدا3 خیلی تو بورسه!) و...
5.در آخر اگر هیچکدوم از این ویژگی های ظاهری نتونست تعیین کنه کدوم پسر شخصیت اول داستانه؛شخصیت و اخلاق پسر تعیین میکنه که نقش اوله یا نه.ویژگی های شخصیتی هم که بحثش جداست و خودش یه عالمی داره!
مواردی که دوستان اضافه کردن(منم یکم بال و پر بهشون دادم)
گیرایی صدا:پسر داستان در بیشتر موارد دارای صدایی بم و گیرا میباشد که گوش دختر داستان ما را نوازش می کند.صلابتی که توی صداش وجود داره مو رو به تن دختر سیخ میکنه(حالا وقتی پسره با این صداش سر دختر داد میزنه دو حالت داره:یا دختره میترسه و هیچی نمیگه یا نمیزاره که پسره بهش زور بگه و حاضر جوابی می کنه.که معمولا هم جایی که باید حاضر جوابی کنه لال مونی میگیره و جایی که باید لال مونی بگیره حاضر جوابی میکنه و حرص مارو در میاره.البته زیاد این حالت پیش نمیاد.)
غیرت،غرور و تعصب:همیشه غیرتی ترین فرد نسبت به دختر، پسر داستانه.همیشه موقع غیرتی شدن رگ گردن یا پیشونیش باد میکنه و نبض میگیره(حالا همین پسری که رگ گردنش باد میکنه اگه خواهرش رو با یه پسر ببینه ککش هم نمیگزه).مغرور ترین پسر جمعیت هم خودشه.(من موندم اگه کارخونه و ماشین و این تیپ و قیافه ای که نویسنده بهش داده رو نداشت؛بازم انقدر مغرور بود؟)
دست بزن:جدیدا دست بزن خیلی طرفدار پیدا کرده.هرچه پسر داستان بیشتر دختره رو بزنه دختره بیشتر و زودتر عاشقش میشه.(یعنی اگه پسره موقع رانندگی دختر رو با موهاش از پنجره اویزون کنه،به طوره که رو آسفالت کشیده بشه،دختره از عشق زیاد میمیره.اصلا دختره خودش میره خواستگاری پسره.).
در مواقع حرف زدن رقیب پسرِ با دختر داستان،فک تا حد خرد دندونها تو دهن منقبض و فشرده میشه.(کاش تو یکی از داستانا شکسته شدن دندون رو بیارن.نویسنده های محترم؛لطفا دست به کار شید)
دست فار دادن هم زیر مجموعه ای از همین دستِ بزن داشتنه که اگه معمولا تا کبود شدن دست دختر پیش میره تا بعدشم سر کبود شدن دست دختر بشه یه جریان و صحنه ی دیگه تو رمان بوجود آورد.
و اما!بوی عطر:دیگه همتون با این ویژگیِ بوی عطر آشنایید(با تشکر از دوستان عزیز که یاد آوری کردن)همون بوی عطری که گس و تلخه.همون ادکلن های مارک و اصل.که بوش تا ده کیلومتری میاد.همیشه هم یک نوع ادکلن استفاده میکنن و دختر داستان وقتی می خواد به عنوان هدیه به پسر داستان ادکلن هدیه بده میگرده عطر همیشگیه پسره رو پیدا میکنه چونکه فقط عاشق این بواِ.(من موندم چرا همه ی پسرای داستان ها باید بوی عطر بدن؟نمیشه یبار بو ندن؟یا بوی بد بدن؟چه سوالیه که میپرسم!نمیشه دیگه!دختره اینجور عاشقش نمیشه)
پوزخند:این پوزخنده تمسخر آمیز خیلی مهمه،اصلا اگه پسره لباش مثل این سکته ای ها کج نباشه که ما نمیفهمیم نقش اصلیه.اصلا این حالت لبا میخواد بگه که آقایون و خانومای خواننده من نقش اصلیم! روی پسر دیگه ای زوم نکنید که دختره فقط عاشق من میشه.
در جواب دوستی که میگه موی دست پسرا هم طرفدار پیدا کرده باید بگم که این دیگه به سلیقه ی نویسنده بستگی داره،مثلا بعضی از نویسنده ها(بیشتر منظورم نویسنده های دختره) از مو بدشون میاد بعضی ها هم یا خوششون میاد یا می خوان طبیعی بنویسن.برا همین هم تو رمانا مختلف فرق میکنه.اما چون بیشتر دخترا از پسرای کم مو خوششون میاد پسره کم موئه.
چیزی که از توصیفات قیافه جا موند چال رو گونست که یکی از دوستان اشاره فرمودند.البته این چال رو گونه رو اوایل داستان متوجهش نمیشید.چون پسر داستان نیست که خیلی مغروره و اصلا نمی خنده واسه همین دیده نمیشه.اما پس از اینکه دختر داستان یخش رو باز کرد و پسره خندید این چاله کشف میشه.
:4chs:
1.اگر در یک جمع یا مهمانی چندین پسر وجود داشت،در اکثر موارد اون پسری که قدش از بقیه بلندتره پسر اصل کاریه میشه!
2.درصورتی که تمام پسرها قدبلند ودارای قد یکسان باشند؛توجه می کنیم که کدوم یکی خوش هیکل تره!
چندتا از ویژگی هایی که هیکل پسر نقش اول داستان داره:دارای استایلی موزون،شکم شش تیکه،بازوهای عضلانی،عضله هایی سفت و...
3:درصورتی که تمام پسرهای داستان این دو خصوصیات رو به صورت مشترک داشتند،میرین تو کار قیافه!ببینین کدوم خوش قیافه تره
بازم چندتا از ویژگیهای چهره ی نقش اول مرد و میگم:داشتن موهای پرپشت(ترجیحا مشکیِ پرکلاغی یا بور و زیتونی باشه)،داشتن چشمهای رنگی(معمولا رنگهایی مثل عسلی،سبز،خاکستری و یا الوان و تیله ای باشه)یا داشتن چشم هایی که به سیاهی شب باشه.(البته جا داره حالا که بحث چشم شد بگم که نوع نگاه هم تاثیر داره.مثلا نافذ بودن،شیطنت یا برق خاص موجود در چشم ها،گستاخ بودن نگاه و...نقش داره که من زیاد وارد جزئیاتش نمی شم.)،سفیدی و ردیف بودن دندان ها هم بسیار مهمه اما تعیین کننده نیست،حالت فک و لب ها.استخوان گونه،رنگ پوست،شکل ریش و...هم به سلیقه ی نویسنده بستگی داره.اگر در داستان به توصیف ظاهر پسر پرداخته نشد حتما دختر داستان پیش خودش اعتراف می کنه که از پسر اصلی از تمام پسرای موجود در جمع خوش قیافه تر و سرتره و کار ما و شما رو راحت تر میکنه!
:499:
4.تیپ و قیافه:پسر داستان به طور حتم خوشتیپ ترین پسر در بین تمام پسرهاست(وگرنه دختره که عاشقش نمی شد).در مهمونی ها بهترین و گرون قیمت ترین کت و شلوارهارو تنش می کنه و همیشه با پوشیدن کت و شلوار کلی تغییر میکنه و جذاب میشه(من موندم کسی که در بیشتر مهمونی ها کت و شلوار میپوشه چرا هر دفعه تو مهمونی های بعدی با پوشیدن کت و شلوار انقدر تغییر میکنه؟کسی با پوشیدن کت و شلوار خیلی تغییر میکنه که کل عمرش لباس های اسپرت پوشیده باشه و بعد از اینکه همه به دیدن اون با تیپ اسپرت یا حتی اسپرت هم نه بلوز شلوار مردونه ی معمولی عادت کرده باشن بره کت شلوار بپوشه.نه کسی که تمام عمرش کت و شلوار مارک دار پوشیده باشه!مگر اینکه پسره همراه با پوشیدن کت و شلوار بره آرایشگاه بگه که موهاش و براش شنیون کنن و یه آرایش خلیجی رو صورتش پیاده کنن تا بتونه انقدر تغییر کنه!والا!)
خلاصه داشتم میگفتم تو مهمونی ها بهترین کت و شلوار و تنش میکنه و تو خونه بهترین لباس های تو خونه ای و تی شرت و شلوارک هارو(آرزو به دلمون موند یه بار پسرِ داستان شلوار کُردی یا از این تُنبون راه راه ها بپوشه).
5.اگر بازهم همه ی پسرها در داستان قد بلند و خوشتیپ و خوش قیافه و خوش هیکل بودن یا نویسنده به خصوصیات بالا توجهی نکرده بود فقط میمونه وضعیت مالی.اون کسی که از همه ثروتمندتر بود و پول و پله ی بیشتری داشت شک نکنید که شخصیت اوله!حداقل تو اغلب داستان ها همینجوره.
ویژگی های یه فرد ثروتمند:داشتن ویلای شخصی در شمال،خانه ی دوبلکس،خدمتکاران فراوان(اگر هم خدمتکار فراوانی نداشت که هی جلوش خم و راست بشن حداقل یه خدمتکار داره که هفته ای چند بار بیاد خونش رو تمیز کنه)،داشتن کارخانه،ماشین مدل بالا(این روزها مزدا3 خیلی تو بورسه!) و...
5.در آخر اگر هیچکدوم از این ویژگی های ظاهری نتونست تعیین کنه کدوم پسر شخصیت اول داستانه؛شخصیت و اخلاق پسر تعیین میکنه که نقش اوله یا نه.ویژگی های شخصیتی هم که بحثش جداست و خودش یه عالمی داره!
مواردی که دوستان اضافه کردن(منم یکم بال و پر بهشون دادم)
گیرایی صدا:پسر داستان در بیشتر موارد دارای صدایی بم و گیرا میباشد که گوش دختر داستان ما را نوازش می کند.صلابتی که توی صداش وجود داره مو رو به تن دختر سیخ میکنه(حالا وقتی پسره با این صداش سر دختر داد میزنه دو حالت داره:یا دختره میترسه و هیچی نمیگه یا نمیزاره که پسره بهش زور بگه و حاضر جوابی می کنه.که معمولا هم جایی که باید حاضر جوابی کنه لال مونی میگیره و جایی که باید لال مونی بگیره حاضر جوابی میکنه و حرص مارو در میاره.البته زیاد این حالت پیش نمیاد.)
غیرت،غرور و تعصب:همیشه غیرتی ترین فرد نسبت به دختر، پسر داستانه.همیشه موقع غیرتی شدن رگ گردن یا پیشونیش باد میکنه و نبض میگیره(حالا همین پسری که رگ گردنش باد میکنه اگه خواهرش رو با یه پسر ببینه ککش هم نمیگزه).مغرور ترین پسر جمعیت هم خودشه.(من موندم اگه کارخونه و ماشین و این تیپ و قیافه ای که نویسنده بهش داده رو نداشت؛بازم انقدر مغرور بود؟)
دست بزن:جدیدا دست بزن خیلی طرفدار پیدا کرده.هرچه پسر داستان بیشتر دختره رو بزنه دختره بیشتر و زودتر عاشقش میشه.(یعنی اگه پسره موقع رانندگی دختر رو با موهاش از پنجره اویزون کنه،به طوره که رو آسفالت کشیده بشه،دختره از عشق زیاد میمیره.اصلا دختره خودش میره خواستگاری پسره.).
در مواقع حرف زدن رقیب پسرِ با دختر داستان،فک تا حد خرد دندونها تو دهن منقبض و فشرده میشه.(کاش تو یکی از داستانا شکسته شدن دندون رو بیارن.نویسنده های محترم؛لطفا دست به کار شید)
دست فار دادن هم زیر مجموعه ای از همین دستِ بزن داشتنه که اگه معمولا تا کبود شدن دست دختر پیش میره تا بعدشم سر کبود شدن دست دختر بشه یه جریان و صحنه ی دیگه تو رمان بوجود آورد.
و اما!بوی عطر:دیگه همتون با این ویژگیِ بوی عطر آشنایید(با تشکر از دوستان عزیز که یاد آوری کردن)همون بوی عطری که گس و تلخه.همون ادکلن های مارک و اصل.که بوش تا ده کیلومتری میاد.همیشه هم یک نوع ادکلن استفاده میکنن و دختر داستان وقتی می خواد به عنوان هدیه به پسر داستان ادکلن هدیه بده میگرده عطر همیشگیه پسره رو پیدا میکنه چونکه فقط عاشق این بواِ.(من موندم چرا همه ی پسرای داستان ها باید بوی عطر بدن؟نمیشه یبار بو ندن؟یا بوی بد بدن؟چه سوالیه که میپرسم!نمیشه دیگه!دختره اینجور عاشقش نمیشه)
پوزخند:این پوزخنده تمسخر آمیز خیلی مهمه،اصلا اگه پسره لباش مثل این سکته ای ها کج نباشه که ما نمیفهمیم نقش اصلیه.اصلا این حالت لبا میخواد بگه که آقایون و خانومای خواننده من نقش اصلیم! روی پسر دیگه ای زوم نکنید که دختره فقط عاشق من میشه.
در جواب دوستی که میگه موی دست پسرا هم طرفدار پیدا کرده باید بگم که این دیگه به سلیقه ی نویسنده بستگی داره،مثلا بعضی از نویسنده ها(بیشتر منظورم نویسنده های دختره) از مو بدشون میاد بعضی ها هم یا خوششون میاد یا می خوان طبیعی بنویسن.برا همین هم تو رمانا مختلف فرق میکنه.اما چون بیشتر دخترا از پسرای کم مو خوششون میاد پسره کم موئه.
چیزی که از توصیفات قیافه جا موند چال رو گونست که یکی از دوستان اشاره فرمودند.البته این چال رو گونه رو اوایل داستان متوجهش نمیشید.چون پسر داستان نیست که خیلی مغروره و اصلا نمی خنده واسه همین دیده نمیشه.اما پس از اینکه دختر داستان یخش رو باز کرد و پسره خندید این چاله کشف میشه.
:4chs: