20-12-2012، 15:31
((هنر نمائی عروس دریائی ))
عروس دریایی بالاخره معمای جاودانگی انسان را حل میکند؟ بین دانشمندان و محققین در مورد ادعای یک دانشمند ژاپنی، بحثی داغ درگرفته است. در یک طرف، مدعیان کشف موجودی قرار دارند که آن را کلید جاودانگی انسان میدانند و طرف دیگر، منتقدینی که آن را داستان میدانند. گفته می شوذد نوعی عروس دریایی میتواند معمای جاودانگی انسان را حل کند.
به گزارش دیسکاوری، ماجرا در واقع به سفر نویسندهای به نام ناتانیل ریچ، به ژاپن برمیگردد. وی اخیرا به ژاپن سفر کرده تا دانشمندی را ملاقات کنند که فکر میکند گونهای از عروس دریایی، میتواند راز جاودانگی انسان را به ما نشان بدهد. این گونه، توریتوپسیس دوهمی نامیده میشود و در واقع گونهای عروس دریایی کوچک است که در برابر مرگ، یک حقه دفاعی جالب دارد. این موجود، رشد میکند تا از یک پولیپ، به یک موجود بالغ برسد و بعد، دوباره چرخه رشد خود را برمیگردد و از یک موجود بالغ و بزرگسال به پولیپ تبدیل میشود.
اما بسیاری، از جمله پاول ریبرن، از منتقدین برنامه روزنامهنگاری علمی Knight در ام.آی.تی، این ادعا را نه تنها غیرمحتمل بلکه باورنکردنی میدانند. آنها حتی داشتن چنین افکاری را زاییده تحت تاثیر داستانها بودن میخوانند و برای حرف خود هم دلایلی دارند. ریبرن از جمله به این موارد اشاره میکند: «اول این که نویسنده مدعی شده که این موجود، در این توانایی منحصر به فرد است، در حالی که متخصصین دیگر بیان کردهاند که گونههای دیگر هم از چنین توانایی برخوردارند. به علاوه، به گفته متخصص دیگری، شاید سلولها در این موجود جاودانه باشند، اما خود موجود لزوما جاودانه نیست. از سوی دیگر، مشخص نیست دانشمندی که چنین ادعایی داشته، یعنی شین کابوتا، تحت تاثیر ایده جاودانگی معنوی یا روحی نبوده باشد.»
با بالا گرفتن این بحث، افرادی چون ریبرن، این ادعا را بیشتر رد می کنند و بر این باورند که دستکم این عروس دریایی کوچک و روشی که دارد، از نظر علمی، ارتباطی به راز جاودانگی انسان ندارد و در این راه، استدلالهای خطایی وجود دارد. ریبرن در اینباره توضیح میدهد: «خیلی واضح است که ریچ، مجذوب افسونگری این داستان شده است. کابوتا در حقیقت یک شخصیت جذاب است و ریچ هم به وضوح از او خوشش میآید و او را میستاید. تا به این جا مشکلی نیست، مسئله وقتی اتفاق میافتد که ریچ، هر آنچه را کابوتا ادعا میکند بیچون و چرا میپذیرد. در اینجا، حس ژورنالیستی تمایزگر و کنجکاوی که در این زمینه، تردید کند، لازم است. این در حالی است که وقتی ریچ با انتقادها روبرو میشود، فقط میگوید که دیگران، ارزش کار کابوتا را درک نمیکنند و او را نمیفهمند.» برای این که ببینیم این بحث بالاخره به کجا خواهد انجامید، احتمالا هنوز به زمان بیشتری نیاز داریم. در این بین، نظر شما چیست؟
عروس دریایی بالاخره معمای جاودانگی انسان را حل میکند؟ بین دانشمندان و محققین در مورد ادعای یک دانشمند ژاپنی، بحثی داغ درگرفته است. در یک طرف، مدعیان کشف موجودی قرار دارند که آن را کلید جاودانگی انسان میدانند و طرف دیگر، منتقدینی که آن را داستان میدانند. گفته می شوذد نوعی عروس دریایی میتواند معمای جاودانگی انسان را حل کند.
به گزارش دیسکاوری، ماجرا در واقع به سفر نویسندهای به نام ناتانیل ریچ، به ژاپن برمیگردد. وی اخیرا به ژاپن سفر کرده تا دانشمندی را ملاقات کنند که فکر میکند گونهای از عروس دریایی، میتواند راز جاودانگی انسان را به ما نشان بدهد. این گونه، توریتوپسیس دوهمی نامیده میشود و در واقع گونهای عروس دریایی کوچک است که در برابر مرگ، یک حقه دفاعی جالب دارد. این موجود، رشد میکند تا از یک پولیپ، به یک موجود بالغ برسد و بعد، دوباره چرخه رشد خود را برمیگردد و از یک موجود بالغ و بزرگسال به پولیپ تبدیل میشود.
اما بسیاری، از جمله پاول ریبرن، از منتقدین برنامه روزنامهنگاری علمی Knight در ام.آی.تی، این ادعا را نه تنها غیرمحتمل بلکه باورنکردنی میدانند. آنها حتی داشتن چنین افکاری را زاییده تحت تاثیر داستانها بودن میخوانند و برای حرف خود هم دلایلی دارند. ریبرن از جمله به این موارد اشاره میکند: «اول این که نویسنده مدعی شده که این موجود، در این توانایی منحصر به فرد است، در حالی که متخصصین دیگر بیان کردهاند که گونههای دیگر هم از چنین توانایی برخوردارند. به علاوه، به گفته متخصص دیگری، شاید سلولها در این موجود جاودانه باشند، اما خود موجود لزوما جاودانه نیست. از سوی دیگر، مشخص نیست دانشمندی که چنین ادعایی داشته، یعنی شین کابوتا، تحت تاثیر ایده جاودانگی معنوی یا روحی نبوده باشد.»
با بالا گرفتن این بحث، افرادی چون ریبرن، این ادعا را بیشتر رد می کنند و بر این باورند که دستکم این عروس دریایی کوچک و روشی که دارد، از نظر علمی، ارتباطی به راز جاودانگی انسان ندارد و در این راه، استدلالهای خطایی وجود دارد. ریبرن در اینباره توضیح میدهد: «خیلی واضح است که ریچ، مجذوب افسونگری این داستان شده است. کابوتا در حقیقت یک شخصیت جذاب است و ریچ هم به وضوح از او خوشش میآید و او را میستاید. تا به این جا مشکلی نیست، مسئله وقتی اتفاق میافتد که ریچ، هر آنچه را کابوتا ادعا میکند بیچون و چرا میپذیرد. در اینجا، حس ژورنالیستی تمایزگر و کنجکاوی که در این زمینه، تردید کند، لازم است. این در حالی است که وقتی ریچ با انتقادها روبرو میشود، فقط میگوید که دیگران، ارزش کار کابوتا را درک نمیکنند و او را نمیفهمند.» برای این که ببینیم این بحث بالاخره به کجا خواهد انجامید، احتمالا هنوز به زمان بیشتری نیاز داریم. در این بین، نظر شما چیست؟