24-10-2015، 23:29
نخستین رمان فارسی چه نام دارد؟ این رمان در چه زمانی و متاثر از چه شرایطی نوشته شد؟ شاید اینها سوالهایی باشد که به ذهن شما هم خطور کرده. اهل تحقیق به این سوالها پاسخهای متفاوتی دادهاند که احتمالا شما نیز به آنها برخوردهاید، در این مطلب میخواهیم پاسخی قریب به یقین برای این سوالات پیدا کنیم.
چه کسی نخستین رمان فارسی را نوشت؟
اگرچه قصهگویی و روایت حکایات پندآموز و اخلاقی، به نظم و نثر، سنتی دیرپا در این دیار است، اما قرنها طول کشید تا این سنت در روایت داستان، شکل رمان به خود بگیرد. از این روی اگر بخواهیم رد نخستین رمانهای فارسی را در تاریخ ادبیات این دیار بگیریم، قدمت آن به حدود صد سال میرسد. در واقع اگرچه در طول چند سده اخیر، آثاری بودهاند که از پارهای جهات به رمان پهلو زدهاند، اما این پهلو زدن همواره در آن حدی بوده که با اگر و اما، آنها را در دایره رمان جای دادهاند و بدین لحاظ، میان محققان و صاحب نظران، کمتر اتفاق نظری وجود داشته که کدامین اثر را میتوان به عنوان نخستین رمان فارسی -به معنای درست کلمه- مفتخر کرد و بدین ترتیب، هریک روی اثری از میان این آثار دست گذاشته و بدین ترتیب مقاطع تاریخی گوناگونی را هم به عنوان نقطه آغاز رمان نویسی در زبان فارسی برشمردهاند.
در یک جمع بندی کلی، میتوان گفت که رسیدن به این جوابهای متفاوت، ناشی از تعاریف متفاوتیست که از رمان و البته آن میزان اغماض صاحب نظران در رویارویی با این آثار ( نسبت به عدم برخورداری از همین ویژگیها)، وجود داشته است.
بر این اساس است که شاید برخی با اغماض زیاد، «سَمَک عَیّار» را نقطه آغاز رمان فارسی به حساب می آورند، رمان گونه ای که در سده ی ششم هجری به زبان فارسی نوشته شده است. سمک عیار در سه جلد در بر دارنده داستانهایی عامیانه است که به زبانی ساده روایت شده و سینه به سینه نقل شده و سدهها مایه ی سرگرمی مردم ایران بوده. این داستانها به دست فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی جمعآوری شده است. اگر این قول را بپذیریم و سمک عیار را نخستین رمان فارسی بنامیم، باید این را هم بپذیریم که نخستین رمان ایرانی سدهها قبل از تولد رمان در اروپا در کشور ها متولد شده!
اما باید توجه داشت که هر متنی که داستانی را روایت میکند، رمان نیست؛ رمان از ویژگیهای روایی و ساختاری خاصی برخوردار است که حکایتهای داستانی نظیر سمک عیار را نمیتوان در آن گنجاند و شاید در بهترین حالت، بتوان آن را نمونهای برای نشان دادن سابقهی داستانگویی در این دیار تصور کرد.
نکته آنجاست که رمان در غرب متولد شد، رشد و نمو پیدا کرد و به شکل امروزین خود رسید. رمان فارسی نیز همچون دیگر گونه های ادبی حاصل آمیزش ایرانیان با غربیان در دو سده اخیر بوده است. زمینه شکلگیری آن در ایران را باید به دوران آغاز جریان تجدد و ورود مظاهر صنعت و فرهنگ غرب به کشور دانست. یعنی زمانی که یکی از معدود شاهزادگان وطن پرست ایرانی، عباس میرزا در سپهر سیاست این دیار طلوع میکند؛ شاهزادهای که پس از جنگ با روسها و شکست غیر منتظرهای که با آن روبرو میشود، پی به انحطاط تاریخی، سیاسی و اقتصادی ایران برده و به این فکر میافتد که دلایل این ضعف و انحطاط را شناسایی و آن را مرتفع کند. متاسفانه عمر عباس میرزا کوتاه بود و از بد اقبالی ایرانیان این مرد بزرگ نتوانست بر تخت سلطنت تکیه زند، اما اقداماتی که او نطفه آن را گذاشت و تا مرحلهای نیز پیش برد، زمینه ساز تغییر و تحولاتی شد که نه فقط در حوزه سیاسی و اقتصادی که در حوزه فرهنگی، هنری و ادبی نیز قابل ردیابیست. او نه تنها مستشارانی از اروپا به ایران آورد، بلکه اولین گروه از محصلان ایرانی را به فرنگ فرستاد که علوم و فنون تازه را بیاموزند. اما مهمترین اقدامات او که به تغییر و تحول حوزه فرهنگ و ادبیات انجامید، فرمان او برای وارد کردن صنعت چاپ، انتشار روزنامه و ترجمه متون غربی(در زمینههای مختلف) بود که همگی نقشی تعیین کننده در تغییر و تحول ادبی ایران در سالهای بعد داشتند.
به هرحال از چنین زمانیست که آمیزش ایرانیان با غرب و شکل گیری جریان تجدد در دهه های بعد، زمینه ساز آشنایی ایرانیان با گونههای ادبی جدید مانند نمایشنامه و رمان می شود که البته پیش از آن، خود نمونه هایی اگر نه همانند که کم و بیش مشابه داشتند که در اولی از تعزیه و در دومی از سنتهای قصه گویی به نظم و نثر در ادبیات فارسی میتوان یاد کرد.
از این پس بود که ایرانیان با در آمیختن سنتهای داستانگویی پارسی با شیوههای رماننویسی غربی، در حد بضاعت خود، نخستین رمانگونههای فارسی را بنویسند. آثاری که شاید هریک از جنبههایی به رمان در تعریف اصلی خود نزدیک بودند، اما از جنبههای دیگر تفاوتهایی اساسی با آن داشتند. اگر از «حکایت یوسف شاه» که میرزا فتحعلی آخوندزاده در 1253 هجری قمری در تفلیس منتشر شده- به دلیل نوشته شدن به زبان ترکی- بگذریم، میتوان به کتاب «سیاحتنامه ابراهیم بیک» اثر زینالعابدین مراغهای اشاره کرد که در سال 1274 منتشر شد. چاپ اول جلد نخست این کتاب به دلیل محتوای انتقادی آن و جو سیاسی حاکم بر آن روزگار، بدون نام نویسنده منتشر شد، این مطالب انتقادی که به زبانی کم و بیش تند به سیاست، مسائل اجتماعی و عقبماندگیهای ایران میپردازد، هنگامهای را در ایران به راه انداخت، که از نشر کتاب جلوگیری و دستور جمع آوری آن و البته کشف نام نویسنده داده شد! البته حکومتیان هویت نویسنده را نتوانستند کشف کنند و زین العابدین مراغهای بعد از چندی که آبها تقریبا از آسیاب افتاد، ادامه آن را نیز نوشت و این بار با نام خود منتشر کرد که البته این بخش ها به قوت بخش نخست آن نیست. این کتاب مضمونی داستانی دارد و در واقع سفرنامهای به اطراف و اکناف این دیار است که با زبانی انتقادی به شرح مصائب یا بلایایی که بر سر مردم آمده، میپردازد.
قریب به یک دهه بعد «مسالک المحسنین» (1283)و «کتاب احمد» (یا سفینه طالبی) هر دو اثر طالبوف تبریزی منتشر شدند که او نیز همانند میرزا فتحعلی آخوندزاده خارج از ایران (در روسیه) میزیست، اما برخلاف آخوندزاده که زبان ترکی را انتخاب کرد، این کتابها را به زبان فارسی نوشت. هر دو اثر از رنگ و بوی داستانی برخوردارند، اما به سختی میتوان آنها را رمان به حساب آورد چرا که در اولی بیشتر به سفرنامهای خیالی نزدیک است که خط داستانی بهانهایست که نویسنده در جای جای آن به نقد سیاسی و اجتماعی ایران آن روزگار پرداخته و سعی در باز نمودن دلایل عقب ماندگی مردم این دیار داشته باشد و در دومی نیز حکایتهای داستانی میان پدر و پسری، بهانهایست برای بیان مسائل مختلف از علمی گرفته تا ریاضی و …
مختصر اینکه آثاری همچون سیاحتنامه ابراهیم بیک و مسالک المحسنین را به اتکای برخورداری از خط داستانی که دارند، نمیتوان رمان خواند و شاید در بهترین حالت بتوان آنها را جزو آثاری به حساب آورد که زمینه ساز شکلگیری رمان ایرانی در سالهای بعد شدند.
چه کسی نخستین رمان فارسی را نوشت؟
در سال 1287 اما، اثری نوشته شد به نام«شمس و طغری» نوشتهی میرزا باقر خسروی که پیش از آن ترجمه اثری داستانی از جرجی زیدان را در کارنامه داشت، کتاب او تا آن زمان بیشترین نزدیکی را -در میان آثار نوشته شده به زبان فارسی- به ساختار و اسلوب رمان غربی داشت، پس به گزاف نیست اگر برخی شمس و طغری را اولین رمان فارسی به حساب میآورند و با این فرض، اولین رمان فارسی را نیز در گونهی تاریخی جای میدهند. در زمان نوشته شدن شمس و طغری جنبشی در زمینه نوشتن آثار تاریخی و پرداختن به تاریخ ایران در میان نویسندگان بوجود آمده بود که حاصل جوی بود که در دوران مشروطه برانگیخته شده و به تقویت احساس ملی گرایی و ناسیونالیستی در میان بسیاری از مردم و بخصوص نویسندگان انجامیده بود. بنابراین در این سالها نه تنها ترجمه رمانهای تاریخی طالبان بیشتری داشت، به همین تناسب، نوشتن رمان گونهها یا داستان های تاریخی نیز مورد توجه قرار گرفته بود.
شمس و طغری در سه جلد نوشته شد و میرزا باقر خسروی با بردن داستان به زمان حمله مغول به ایران، میکوشد داستانی عاشقانه را با بیانی جذاب برای مخاطب روایت کند. ارائه روایت داستانی از تاریخ – اگرنه مبتنی بر الگوهای رماننویسی غربی- در این دیار بی سابقه نیست، برای نمونه در تاریخ بیهقی فصل بردار کردن حسنک وزیر، از بیانی روایی و داستانی برخوردار است، اما تفاوت کار میرزا باقر خسروی با پیشینیان در آن است که او زمینه ای تاریخی را بستری برای بازگویی روایتی داستانی قرار میدهد، شخصیت میآفریند، روابط را به نمایش میگذارد و درنهایت – در حد بضاعت خود- روایتی مبتنی بر زمان و مکان را بازگو میکند، به گونهای که بدون اغماض چندانی این اثر را میتوان نخستین رمان فارسی به حساب آورد.
تهران مخوف سر آغاز رمان اجتماعی در ایران
قریب به یک دهه بعد، ادبیات ایران صاحب رمان تاریخی دیگری میشود، «دامگستران» (یا انتقام خواهان مزدک) که جلد اول آن در سال 1299 منتشر شده و نمونهی دیگری از ادبیات ملی و میهنی متاثر از حال و هوای آن روزگار است و چشم بر دوران شکوه شاهنشاهی پیش از اسلام دارد و البته اعراب را به دلیل درهم کوبیدن چنین شاهنشاهیای خوار می شمارد. این ایده در دوران سلطنت رضا شاه با توجه به رویکرد دین ستیزانه او و البته تلاشش برای چسباندن خود به شاهان باستانی و نامدار ایرانیان، شکل پر رنگتری گرفته و به ترویج نوعی باستان گرایی در ادبیات و تاریخنگاری ایرانیان میانجامد. در این سالها متاثر از این احوال، رمانهای تاریخی دیگری هم نوشته میشود، اما نخستین سالهای سدهی چهاردهم شمسی مصادف است با طلوع رمان اجتماعی در ایران و انتشار آثاری نظیر تهران مخوف (1304) اثر مرتضی مشفق کاظمی که بیش از پیش رمان ایرانی را به ساختارها و الگوهایی که در زادگاه رمان به عنوان شاخصههای آن معرفی شده، نزدیک میکند. اهمیت تهران مخوف و همچنین برخورداری آن از اسلوب رمان غربی (در قیاس با آثار قبل از خود) به گونهای ست که برخی خوشتر دارند که این رمان را سرآغاز رماننویسی در ایران بدانند. اما با این حال نزدیک تر به واقع آن است که همان شمس و طغری را نخستین رمان فارسی به حساب بیاوریم (رمانی که در گونه تاریخی نوشته شده بود) و تهران مخوف را به عنوان نخستین رمان اجتماعی ایران مفتخر کنیم که سر آغاز افزایش کمی و کیفی رمان در این دیار نیز بود و این خود روایتی دیگر دارد.
پی نوشت:
داستان رمان شمس و طغری از این قرار است: شمس پسر حکمران فیروزآباد، در یک آتشسوزی اتفاقی طغری پانزدهساله را از میان آتش نجات میدهد و در آن هنگام است که هر دو به هم دل می دهند.اما طغری مغول اجازه ندارد با شمس ازدواج کند و شمس با اینکه در ابتدای داستان به مغولان دشنام میدهد، اما بخاطر طغری به نوکری مغولان میپردازد و حتی در جنگ آنان شرکت میکند تا از معشوق خود محافظت کند و نیز میکوشد تا اجازهی رسمی سلطان مغول را برای ازدواج با طغری بگیرد. اما همواره وصل آندو با مشکلات بسیاری همراه می شود و…
چه کسی نخستین رمان فارسی را نوشت؟
اگرچه قصهگویی و روایت حکایات پندآموز و اخلاقی، به نظم و نثر، سنتی دیرپا در این دیار است، اما قرنها طول کشید تا این سنت در روایت داستان، شکل رمان به خود بگیرد. از این روی اگر بخواهیم رد نخستین رمانهای فارسی را در تاریخ ادبیات این دیار بگیریم، قدمت آن به حدود صد سال میرسد. در واقع اگرچه در طول چند سده اخیر، آثاری بودهاند که از پارهای جهات به رمان پهلو زدهاند، اما این پهلو زدن همواره در آن حدی بوده که با اگر و اما، آنها را در دایره رمان جای دادهاند و بدین لحاظ، میان محققان و صاحب نظران، کمتر اتفاق نظری وجود داشته که کدامین اثر را میتوان به عنوان نخستین رمان فارسی -به معنای درست کلمه- مفتخر کرد و بدین ترتیب، هریک روی اثری از میان این آثار دست گذاشته و بدین ترتیب مقاطع تاریخی گوناگونی را هم به عنوان نقطه آغاز رمان نویسی در زبان فارسی برشمردهاند.
در یک جمع بندی کلی، میتوان گفت که رسیدن به این جوابهای متفاوت، ناشی از تعاریف متفاوتیست که از رمان و البته آن میزان اغماض صاحب نظران در رویارویی با این آثار ( نسبت به عدم برخورداری از همین ویژگیها)، وجود داشته است.
بر این اساس است که شاید برخی با اغماض زیاد، «سَمَک عَیّار» را نقطه آغاز رمان فارسی به حساب می آورند، رمان گونه ای که در سده ی ششم هجری به زبان فارسی نوشته شده است. سمک عیار در سه جلد در بر دارنده داستانهایی عامیانه است که به زبانی ساده روایت شده و سینه به سینه نقل شده و سدهها مایه ی سرگرمی مردم ایران بوده. این داستانها به دست فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی جمعآوری شده است. اگر این قول را بپذیریم و سمک عیار را نخستین رمان فارسی بنامیم، باید این را هم بپذیریم که نخستین رمان ایرانی سدهها قبل از تولد رمان در اروپا در کشور ها متولد شده!
اما باید توجه داشت که هر متنی که داستانی را روایت میکند، رمان نیست؛ رمان از ویژگیهای روایی و ساختاری خاصی برخوردار است که حکایتهای داستانی نظیر سمک عیار را نمیتوان در آن گنجاند و شاید در بهترین حالت، بتوان آن را نمونهای برای نشان دادن سابقهی داستانگویی در این دیار تصور کرد.
نکته آنجاست که رمان در غرب متولد شد، رشد و نمو پیدا کرد و به شکل امروزین خود رسید. رمان فارسی نیز همچون دیگر گونه های ادبی حاصل آمیزش ایرانیان با غربیان در دو سده اخیر بوده است. زمینه شکلگیری آن در ایران را باید به دوران آغاز جریان تجدد و ورود مظاهر صنعت و فرهنگ غرب به کشور دانست. یعنی زمانی که یکی از معدود شاهزادگان وطن پرست ایرانی، عباس میرزا در سپهر سیاست این دیار طلوع میکند؛ شاهزادهای که پس از جنگ با روسها و شکست غیر منتظرهای که با آن روبرو میشود، پی به انحطاط تاریخی، سیاسی و اقتصادی ایران برده و به این فکر میافتد که دلایل این ضعف و انحطاط را شناسایی و آن را مرتفع کند. متاسفانه عمر عباس میرزا کوتاه بود و از بد اقبالی ایرانیان این مرد بزرگ نتوانست بر تخت سلطنت تکیه زند، اما اقداماتی که او نطفه آن را گذاشت و تا مرحلهای نیز پیش برد، زمینه ساز تغییر و تحولاتی شد که نه فقط در حوزه سیاسی و اقتصادی که در حوزه فرهنگی، هنری و ادبی نیز قابل ردیابیست. او نه تنها مستشارانی از اروپا به ایران آورد، بلکه اولین گروه از محصلان ایرانی را به فرنگ فرستاد که علوم و فنون تازه را بیاموزند. اما مهمترین اقدامات او که به تغییر و تحول حوزه فرهنگ و ادبیات انجامید، فرمان او برای وارد کردن صنعت چاپ، انتشار روزنامه و ترجمه متون غربی(در زمینههای مختلف) بود که همگی نقشی تعیین کننده در تغییر و تحول ادبی ایران در سالهای بعد داشتند.
به هرحال از چنین زمانیست که آمیزش ایرانیان با غرب و شکل گیری جریان تجدد در دهه های بعد، زمینه ساز آشنایی ایرانیان با گونههای ادبی جدید مانند نمایشنامه و رمان می شود که البته پیش از آن، خود نمونه هایی اگر نه همانند که کم و بیش مشابه داشتند که در اولی از تعزیه و در دومی از سنتهای قصه گویی به نظم و نثر در ادبیات فارسی میتوان یاد کرد.
از این پس بود که ایرانیان با در آمیختن سنتهای داستانگویی پارسی با شیوههای رماننویسی غربی، در حد بضاعت خود، نخستین رمانگونههای فارسی را بنویسند. آثاری که شاید هریک از جنبههایی به رمان در تعریف اصلی خود نزدیک بودند، اما از جنبههای دیگر تفاوتهایی اساسی با آن داشتند. اگر از «حکایت یوسف شاه» که میرزا فتحعلی آخوندزاده در 1253 هجری قمری در تفلیس منتشر شده- به دلیل نوشته شدن به زبان ترکی- بگذریم، میتوان به کتاب «سیاحتنامه ابراهیم بیک» اثر زینالعابدین مراغهای اشاره کرد که در سال 1274 منتشر شد. چاپ اول جلد نخست این کتاب به دلیل محتوای انتقادی آن و جو سیاسی حاکم بر آن روزگار، بدون نام نویسنده منتشر شد، این مطالب انتقادی که به زبانی کم و بیش تند به سیاست، مسائل اجتماعی و عقبماندگیهای ایران میپردازد، هنگامهای را در ایران به راه انداخت، که از نشر کتاب جلوگیری و دستور جمع آوری آن و البته کشف نام نویسنده داده شد! البته حکومتیان هویت نویسنده را نتوانستند کشف کنند و زین العابدین مراغهای بعد از چندی که آبها تقریبا از آسیاب افتاد، ادامه آن را نیز نوشت و این بار با نام خود منتشر کرد که البته این بخش ها به قوت بخش نخست آن نیست. این کتاب مضمونی داستانی دارد و در واقع سفرنامهای به اطراف و اکناف این دیار است که با زبانی انتقادی به شرح مصائب یا بلایایی که بر سر مردم آمده، میپردازد.
قریب به یک دهه بعد «مسالک المحسنین» (1283)و «کتاب احمد» (یا سفینه طالبی) هر دو اثر طالبوف تبریزی منتشر شدند که او نیز همانند میرزا فتحعلی آخوندزاده خارج از ایران (در روسیه) میزیست، اما برخلاف آخوندزاده که زبان ترکی را انتخاب کرد، این کتابها را به زبان فارسی نوشت. هر دو اثر از رنگ و بوی داستانی برخوردارند، اما به سختی میتوان آنها را رمان به حساب آورد چرا که در اولی بیشتر به سفرنامهای خیالی نزدیک است که خط داستانی بهانهایست که نویسنده در جای جای آن به نقد سیاسی و اجتماعی ایران آن روزگار پرداخته و سعی در باز نمودن دلایل عقب ماندگی مردم این دیار داشته باشد و در دومی نیز حکایتهای داستانی میان پدر و پسری، بهانهایست برای بیان مسائل مختلف از علمی گرفته تا ریاضی و …
مختصر اینکه آثاری همچون سیاحتنامه ابراهیم بیک و مسالک المحسنین را به اتکای برخورداری از خط داستانی که دارند، نمیتوان رمان خواند و شاید در بهترین حالت بتوان آنها را جزو آثاری به حساب آورد که زمینه ساز شکلگیری رمان ایرانی در سالهای بعد شدند.
چه کسی نخستین رمان فارسی را نوشت؟
در سال 1287 اما، اثری نوشته شد به نام«شمس و طغری» نوشتهی میرزا باقر خسروی که پیش از آن ترجمه اثری داستانی از جرجی زیدان را در کارنامه داشت، کتاب او تا آن زمان بیشترین نزدیکی را -در میان آثار نوشته شده به زبان فارسی- به ساختار و اسلوب رمان غربی داشت، پس به گزاف نیست اگر برخی شمس و طغری را اولین رمان فارسی به حساب میآورند و با این فرض، اولین رمان فارسی را نیز در گونهی تاریخی جای میدهند. در زمان نوشته شدن شمس و طغری جنبشی در زمینه نوشتن آثار تاریخی و پرداختن به تاریخ ایران در میان نویسندگان بوجود آمده بود که حاصل جوی بود که در دوران مشروطه برانگیخته شده و به تقویت احساس ملی گرایی و ناسیونالیستی در میان بسیاری از مردم و بخصوص نویسندگان انجامیده بود. بنابراین در این سالها نه تنها ترجمه رمانهای تاریخی طالبان بیشتری داشت، به همین تناسب، نوشتن رمان گونهها یا داستان های تاریخی نیز مورد توجه قرار گرفته بود.
شمس و طغری در سه جلد نوشته شد و میرزا باقر خسروی با بردن داستان به زمان حمله مغول به ایران، میکوشد داستانی عاشقانه را با بیانی جذاب برای مخاطب روایت کند. ارائه روایت داستانی از تاریخ – اگرنه مبتنی بر الگوهای رماننویسی غربی- در این دیار بی سابقه نیست، برای نمونه در تاریخ بیهقی فصل بردار کردن حسنک وزیر، از بیانی روایی و داستانی برخوردار است، اما تفاوت کار میرزا باقر خسروی با پیشینیان در آن است که او زمینه ای تاریخی را بستری برای بازگویی روایتی داستانی قرار میدهد، شخصیت میآفریند، روابط را به نمایش میگذارد و درنهایت – در حد بضاعت خود- روایتی مبتنی بر زمان و مکان را بازگو میکند، به گونهای که بدون اغماض چندانی این اثر را میتوان نخستین رمان فارسی به حساب آورد.
تهران مخوف سر آغاز رمان اجتماعی در ایران
قریب به یک دهه بعد، ادبیات ایران صاحب رمان تاریخی دیگری میشود، «دامگستران» (یا انتقام خواهان مزدک) که جلد اول آن در سال 1299 منتشر شده و نمونهی دیگری از ادبیات ملی و میهنی متاثر از حال و هوای آن روزگار است و چشم بر دوران شکوه شاهنشاهی پیش از اسلام دارد و البته اعراب را به دلیل درهم کوبیدن چنین شاهنشاهیای خوار می شمارد. این ایده در دوران سلطنت رضا شاه با توجه به رویکرد دین ستیزانه او و البته تلاشش برای چسباندن خود به شاهان باستانی و نامدار ایرانیان، شکل پر رنگتری گرفته و به ترویج نوعی باستان گرایی در ادبیات و تاریخنگاری ایرانیان میانجامد. در این سالها متاثر از این احوال، رمانهای تاریخی دیگری هم نوشته میشود، اما نخستین سالهای سدهی چهاردهم شمسی مصادف است با طلوع رمان اجتماعی در ایران و انتشار آثاری نظیر تهران مخوف (1304) اثر مرتضی مشفق کاظمی که بیش از پیش رمان ایرانی را به ساختارها و الگوهایی که در زادگاه رمان به عنوان شاخصههای آن معرفی شده، نزدیک میکند. اهمیت تهران مخوف و همچنین برخورداری آن از اسلوب رمان غربی (در قیاس با آثار قبل از خود) به گونهای ست که برخی خوشتر دارند که این رمان را سرآغاز رماننویسی در ایران بدانند. اما با این حال نزدیک تر به واقع آن است که همان شمس و طغری را نخستین رمان فارسی به حساب بیاوریم (رمانی که در گونه تاریخی نوشته شده بود) و تهران مخوف را به عنوان نخستین رمان اجتماعی ایران مفتخر کنیم که سر آغاز افزایش کمی و کیفی رمان در این دیار نیز بود و این خود روایتی دیگر دارد.
پی نوشت:
داستان رمان شمس و طغری از این قرار است: شمس پسر حکمران فیروزآباد، در یک آتشسوزی اتفاقی طغری پانزدهساله را از میان آتش نجات میدهد و در آن هنگام است که هر دو به هم دل می دهند.اما طغری مغول اجازه ندارد با شمس ازدواج کند و شمس با اینکه در ابتدای داستان به مغولان دشنام میدهد، اما بخاطر طغری به نوکری مغولان میپردازد و حتی در جنگ آنان شرکت میکند تا از معشوق خود محافظت کند و نیز میکوشد تا اجازهی رسمی سلطان مغول را برای ازدواج با طغری بگیرد. اما همواره وصل آندو با مشکلات بسیاری همراه می شود و…