امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جلوه های طنز

#1
طنز یکی از فروع ادبیات انتقادی و اجتماعی است که در ادبیات کهن فارسی، به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده و حدود مشخصی با دیگر مضامین انتقادی و خنده آمیز چون هجو و هزل و مطایبه نداشته است در این مقاله ضمن ارائه تعریف و تحلیل طنز و فروع آن به جلوه ها و شگردهای شکل گیری طنز اشاره شده است .
در انواع ادبی زبان فارسی از نظر محتوا ، اصطلاح هجو و فروع آن چون هزل ، فکاهه ، طنز و لطیفه و .. که گاه با شوخی و خوشمزگی و گاه تفریح و انبساط خاطر و گاه تمسخر و جد همراه است ایجاد خنده و تبسم می کند که هر یک از این خنده ها پیامهایی فردی و اجتماعی همراه دارند و این در آثار اغلب شاعران ، به ویژه آنان که به انتقاد از نابسامانی ها و مفاسد اجتماعی و بی عدالتی ها ... پرداخته اند دیده می شود .
طنز :

افسوس کردن ، مسخره کردن ، طعنه زدن ، سرزنش کردن ، تمسخر کردن ، در حال ناز و کرشمه کردن . ( فرهنگ معین )

طنز در ادب فارسی در چند معنی به کار رفته است .

الف ) مسخره و طعنه زدن :

زبون تر از مه سی روزه ام مهی سی روز

مرا با طنز چو خورشید خواند آن جوزا

( کلیات خاقانی ، دکتر سجادی ، ص 30 )

شیخم به طنز گفت حرام است می مخور

گفتم به چشم ، گوش به هر خر نمی کنم (1)

( حافظ )

ب ) نظامی گنجوی طنز را به معنی « تقلید از سر تمسخر » به کار برده است :

سایه که نقیضه ساز مرد است

در طنز گری گران نورد است

طنزی کند و ندارد آزرم

چون چشمش نیست کی بود شرم

( نقل از کیهان اندیشه ، شماره 42 ، ص 112 ، مقاله دکتر احمد شوقی )

ج ) طنز به معنی دروغ و مسخره :

دی گفت سعدیا من از آنِ توام به طنز

آن عشوه دروغ دگر باره بنگرید

( کلیات سعدی ، به کوشش نوراله ایزد پرست ، ص 410 )
طنز در اصطلاح ادبی :

در ادبیات کهن ایران ، طنز به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده است و مرز مشخصی با دیگر مضامین انتقادی و خنده آمیز چون هجو و غیره نداشت و از واژه طنز هم اغلب معنی لغوی آن یعنی تمسخر کردن ، طعنه زدن مد نظر شاعران و نویسندگان بوده و است ولی در معنی امروزی که جنبه انتقاد غیر مستقیم اجتماعی با چاشنی خنده که بُعد تعلیمی و اصلاح طلبی و آموزندگی آن مراد است از واژه satire اروپایی که ریشه یونانی دارد اخذ شده است که در آن نویسنده یا شاعر با بزرگ نمایی و نمایان تر جلوه دادن جهات زشت و منفی و معایب و نواقص پدیده ها و روابط حاکم در حیات اجتماعی ، درصدد تذکر ، اصلاح و رفع آنها بر می آید . که در ادبیات فارسی در سده ی اخیر جایگاهی مناسب برای خود باز کرده است و اوج و پر رنگی آن را می توان در دوره مشروطیت مشاهده کرد .

ولی صاحب نظران و ادیبان و طنز شناسان با دیدگاه ها و برداشت های شخصی ، تعاریفی نسبتاً متفاوت ارائه کرده اند که با ارائه تعریف آنان به تعریف جامعی که چهار چوب و ویژگی های طنز را دارا باشد بر خواهیم رسید .

به نقل دو تعریف طنز که نسبتاً جامع و در بردارنده ی ویژگی های طنز است بسنده می کنیم .

دکتر بهزادی اندوهجردی در تعریف طنز می نویسد :

« طنز در اصطلاح ادب ، شیوه خاص بیان مفاهیم تند اجتماعی و انتقادی و سیاسی و طرز افشای حقایق تلخ و تنفر آمیز ناشی از فساد و بی رسمی های فرد یا جامعه را که دم زدن از آنها به صورت عادی یا به طور جدی ، ممنوع و متعذّر باشد ، در پوششی از استهزاء و نیشخند ، به مظنور نفی و بر افکندن ریشه های فساد و موارد بی رسمی ، طنز نامیده می شود » (11)

دکتر احمد شوقی در مقاله ای ضمن برشمردن ویژگی های طنز تعریف جامعی ارائه داده اند که ضمن در نظر گرفتن مختصات و چهار چوب طنز ، آن را از هجو و هزل متمایز کرده اند .

« طنز از نظر محتوا ـ نه قالب ـ یکی از انواع ادبی است که نویسنده و شاعر در آن علل و مظاهر واپس ماندگی و معایب و مفاسد و ناروایی های دردناک جامعه را ، به قصد اصلاح ، با چاشنی خنده ، به طور برجسته و اغراق آمیز و توأم با اشاراتی به وضع مأمول زندگی بیان می کند » (12)

با توجه به تعاریف فوق می توان گفت : سه عنصر اصلی خنده مایه ، انتقاد اجتماعی و اصلاح طلبی در شکل گیری طنز دخیل هستند .
در حقیقت طنز اعتراض است بر نارسایی ها و نابسامانی ها و بی رسمی ها که در یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسئولان امر نمی خواهند این اعتراض ها را مستقیم و بی پرده بشنوند .

نگاهی مختصر به تعریف طنز از دیدگاه غربی ها :

دکتر جانسون در کتاب فرهنگ واژگان ، طنز را « شعری در نکوهش شرارت یا بلاهت » (13) تعریف می کند .

درایدن در تعریف طنز گوید : « هدف راستین طنز ، اصلاح پلیدی هاست » (14)

سویفت در تعریف طنز می نویسد : « طنز نوعی آیینه است که نظاره گران عموماً چهره هر کس به جز خود را در آن تماشا می کنند ، و به همین دلیل است که در جهان این گونه از آن استقبال می شود ، و کمتر کسی آن را برخورنده می یابد » (15)

پیر اندلو با زبانی استعاری از رساله طنز گرایی می گوید : « طنز مثل ستون هرمس دو چهره ای است که یک چهره ی آن به اشک های چهره ی دیگرش می خندد » (16)
هدف و خاستگاه طنز :

اصولاً خاستگاه طنز از آنجا آغاز می شود که حقوق دیگران رعایت نشود و آزادی توام با مسئولیت مورد تعدی واقع شود و بی بند و باری و هرج و مرج به عنوان آزادی تبلیغ گردد و نظام جامعه در مسیر طبیعی خود مورد تهدید قرار گیرد ستم و تجاوز در اشکال گوناگون چهره نماید و منادیان آزادی ، خود عاملان بدبختی فکر و اندیشه و آزادی گردند و ترقی و اعتلا جای خود را به انحطاط و سقوط دهد و پویایی اندیشه و حرکت ناشی از آن ، کم کم به رکود انجامد .

در حقیقت طنز اعتراض است بر نارسایی ها و نابسامانی ها و بی رسمی ها که در یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسئولان امر نمی خواهند این اعتراض ها را مستقیم و بی پرده بشنوند .

استاد زرین کوب می نویسد : « هر یک از نابسامانی ها و بی رسمی ها ممکن است سببی باشد برای پیدایش هجو و هزل یا طنز اجتماعی . طنز هر چند با شوخی و خنده همراه است اما نقدی است جدی بر نارسایی ها و اشکالات اجتماعی ، که قصد سازندگی و اصلاح دارد نه سوزندگی و تخریب .

و دکتر آرین پور در نقد بودن طنز می نویسد : « طنز نویسی بالاترین درجه نقد ادبی است به شرط آن که حوادث و چهره ها را دگرگون نکند »

و نیز در خنده ناک و شوخ طبعی بودن آن می نویسد : « مبنای طنز بر شوخی و خنده است ، اما این خنده ، خنده شادمانی و شوخی نیست خنده ای است تلخ و جدی و دردناک و همراه با سرزنش و سر کوفت و کمابیش زننده و نیشدار که با ایجاد ترس و بیم ، خطاکاران را به خطای خود متوجه می سازد و در مقام تشبیه می توان گفت که قلم طنز نویس کارد جراحی است نه چاقوی آدم کشی . با همه تیزی و برندگیش ، جانکاه و موذی و کشنده نیست بلکه آرام بخش و سلامت آور است . زخمهای نهانی را می شکافد و عفونت را می زداید و بیمار را بهبود می بخشد »

بنابراین هدف طنز « به طور کلی ، تنبّه و توجه دادن افراد یا جامعه به معایب و مفاسد خود ، تحقیر و کوبیدن رذایل اخلاقی ، رشد فضایل اخلاقی و در یک کلام تزکیه و تهذیب و اصلاح و به تکامل رساندن اجتماع است »

و دکتر بهزادی در علل خاستگاه طنز می نویسد : « متأسفانه ، در چهارده قرن گذشته ، غالب زمامداران ، آرامش روح و شادمانی خاطر خویش را در کسب تعلقات دنیوی می جستند و با ریختن خون بی گناهان و بردن عرض و آبروی دیگران بر مسند قدرت قرار می گرفتند و خداوند ، دین ، عدالت و اخلاق ، ابزار و وسایلی می شدند در دست آنان ، برای فریب دادن مردم مظلوم »

و اضافه می کند : « این طنزها مولود هوس های زشت طنز پردازان ، در جهت خوار شماری ارزش های دیگران نیست بلکه تلاش روشنفکرانه و وطن پرستانه ای است ، به منظور ایجاد انگیزه و تفکر در مردم بی تفاوت و کم فرهنگ ، تا بهتر ببینند و بیشتر بیندیشند و ناهنجاری های رایج در جامعه را تشخیص دهند »

* این بیت در نسخه علامه قزوینی نیامده است .

منبع: وبلاگ هجو وطنز در ادبیات فارسی
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  جلوه و جمال والای رمضان در شعر
  جلوه های نوروز و بهار در شعر فارسی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان