14-10-2015، 10:03
فرخنده آقایی (۱۳۳۵-) زاده در تهران، نویسندهای ایرانیاست. رمان «از شیطان آموخت و سوزاند» او برندهٔ دورهٔ هفتم جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی شده است
او در سال ۱۳۵۸ از دانشگاه الزهرا در رشتهٔ مدیریت اداری دانشنامهٔ لیسانس و در ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران در رشتهٔ علوم اجتماعی دانشنامهٔ فوقلیسانس گرفت. از ۱۳۶۲ به کار در بانک مرکزی ایران پرداخت. در داستانهایش بیشتر به مسائل و مشکلات زنان طبقهٔ متوسط شهری میپردازد.
مجموعه داستان
۱۳۶۶ - تپههای سبز
۱۳۷۲ - راز کوچک
۱۳۷۶ - یک زن، یک عشق
۱۳۸۲ - گربههای گچی
رمان
۱۳۷۹ - جنسیت گمشده
۱۳۸۶ - از شیطان آموخت و سوزاند
سایر آثار
یک عکس یادگاری با فرخنده آقایی/ درباره نویسنده/ مهدی کریمی
نمونه نثر
«وَجی فکر کرد از بچه، از همسر، از همه چیز به آدم نزدیکتر است. اصلا خود آدم است. آن راز که باید بپوشانی و نوازشی کنی و جایی نیست که بگذاریش تا برنگردد. چون باز برمیگردد و میآید آنجا روی سینهٔ چپت مینشیند. و دستت را که بلند میکنی تا از ریشه بیرونش بکشی، بیاختیار دوباره نوازشش میکنی. انگار که بچهات، انگار که همسرت، نه حتی نزدیکتر از آنها، انگار که خودت.»
او در سال ۱۳۵۸ از دانشگاه الزهرا در رشتهٔ مدیریت اداری دانشنامهٔ لیسانس و در ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران در رشتهٔ علوم اجتماعی دانشنامهٔ فوقلیسانس گرفت. از ۱۳۶۲ به کار در بانک مرکزی ایران پرداخت. در داستانهایش بیشتر به مسائل و مشکلات زنان طبقهٔ متوسط شهری میپردازد.
مجموعه داستان
۱۳۶۶ - تپههای سبز
۱۳۷۲ - راز کوچک
۱۳۷۶ - یک زن، یک عشق
۱۳۸۲ - گربههای گچی
رمان
۱۳۷۹ - جنسیت گمشده
۱۳۸۶ - از شیطان آموخت و سوزاند
سایر آثار
یک عکس یادگاری با فرخنده آقایی/ درباره نویسنده/ مهدی کریمی
نمونه نثر
«وَجی فکر کرد از بچه، از همسر، از همه چیز به آدم نزدیکتر است. اصلا خود آدم است. آن راز که باید بپوشانی و نوازشی کنی و جایی نیست که بگذاریش تا برنگردد. چون باز برمیگردد و میآید آنجا روی سینهٔ چپت مینشیند. و دستت را که بلند میکنی تا از ریشه بیرونش بکشی، بیاختیار دوباره نوازشش میکنی. انگار که بچهات، انگار که همسرت، نه حتی نزدیکتر از آنها، انگار که خودت.»