22-09-2015، 10:46
روزِ وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد !
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گرچه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گرچه صد رود است از چشمم روان
زنده رود باغِ کاران یاد باد
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد !
.
.
تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد …
.
.
کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو
دلم دوباره گرفته ز بیخیالی تو
تو التماس نگاه کدام پنجرهای ؟
که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو
.
.
عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک
سالهای سال ، تنهای تنها زیر خاک
.
.
چشم پاک دختری از جمله ای تر مانده است
چشم های پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهایی اش
عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است
.
.
خوشا آنان که جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند
.
.
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند
اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند
( شهید آوینی )
.
.
امام علی ( ع ) :
خداوند ، شهدا را در قیامت با چنان جلال و نورانیتی وارد محشر می کند که اگر انبیا سواره از مقابل آنان عبور کنند به احترام شهیدان پیاده میشوند !
( بحار الانوار / جلد ۱۰۰ / ص ۱۳ )
.
.
عاقد دوباره گفت : وکیلم ؟ … پدر نبود
ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود
گفتند : رفته گُل … نه … گُلی گُم … دلش گرفت
یعنی که از اجازه ی بابا خبر نبود
هجده بهار منتظرش بود و برنگشت
آن فصل های سرد که بی دردسر نبود
ای کاش نامه یا خبری ، عطر چفیه ای
رویای دخترانه ی او بیشتر نبود
عکس پدر ، مقابل آیینه شمعدان
آن روز ، دور سفره به جز چشم تر نبود
عاقد دوباره گفت : وکیلم ؟ دلش شکست
یعنی به قاب عکس امیدی دگر نبود
او گفت : با اجازه ی بابا بله ، بله
مردی که غیر خاطره ای مختصر نبود !