19-09-2015، 15:56
بسم الله الرحمن الرحیم
ادله رد بر مسلک جبریه
عمده ادله در جهت رد شبهه جبریه گفته شد: ۱. دلیل عقلی و فلسفی با سبک و سیاق اسفار و صدر المتألهین، ۲. دلیل علمی با داده های علوم تجربی، ۳. دلیل اصولی از دیدگاه صاحبنظران اصول. این سه مورد از ادله با توضیح کامل در جهت در رد شبهه جبریه گفته شد و از لحاظ دلیل جایی برای شبهه وجود ندارد.
تحقیقات تکمیلی درباره رد شبهه جبر
در ادامه این ادله و به عنوان تأیید هرچه بیشتر بحث، دو تحقیق در این رابطه ارائه میکنیم: ۱. تحقیق میدانی که در علم اصول به آن مراجعه به وجدان تعبیر میشود. ما پس از مراجعه به وجدان با تحقیقات دقیق میبینیم که صدور فعل از فاعل، عامل و دافع و انگیزه دارد به عبارت دیگر صدور فعل از فاعل در حالتها و صفات مختلفی صورت میگیرد که انسان موجودی است محدود و دارای متغیرات و حالت ثبات ندارد و حالت های عارضی دارد و صفات عارضی دارد، در هر حالتی فعلی اگر از او صادر بشود، عنوان همان حالت را به خودش میگیرد.
۵ حالت عارض بر انسان
و این حالات و صفات عارضی برای انسان علی التحقیق پنج حالت است: ۱. حالت اختیار، ۲. حالت اکراه، ۳. حالت اضطرار، ۴. حالت اجبار، ۵. حالت غفلت و سهو و نسیان. به ترتیب طبیعی حالت غفلت و نسیان یک حالتی است عارضی برای انسان که در حالت غفلت هم فعلی از انسان صادر میشود. مثل اینکه غفلتا مالی کسی را تصرف کند یا از باب غفلت در مکان غصبی نماز بخواند و از این قبیل. عقلای عالم و مذاق شرع و ادله عقلیه قطعا آدم غافل را در برابر صدور فعل مسئول نمیدانند از لحاظ تکلیفی. اما از لحاظ وضعی خسارت و جبرانِ مال مردم ولو غفلتا اتلاف صورت بگیرد، یک امر وضعی است که التفات و عدم التفات دخلی به تحقق ضمان و جبران ندارد. حالت غفلت در برابر حالت التفات قرار میگیرد. ۲. حالت اضطرار، که در برابر حالت عادی و طبیعی قرار میگیرد. اگر انسان در حالت طبیعی نبود و مضطر شد، در حالت طبیعی آن صفت اضطرار برای انسان فعلی را بهطور اختیاری و اضطراری تحمیل میکند. مثلا کسی به هر دلیلی که در بیابانی قرار گرفته و تشنگی او را در حد اضطرار رسانده است که دیگر تحمل ندارد. اگر کسی آبی دارد برای فروش و آن مضطر پولی ندارد، میتواند از آن آب بدون رضایت مالک آن و بدون پرداخت پول در حد رفع اضطرار از آن استفاده کند که «الضرورات تتقدر بقدرها» و حکم تکلیفی ندارد و حرام نیست اما ضمان دارد و بعدا باید مبلغ و قیمت را پرداخت کند. ۳. حالت اکراه، اکراه صفتی است که برای انسان عارض میشود در اثر وعد و وعید. مکلف در وضعیت عادی قرار دارد و مضطر نیست و غافل نیست اما یک تهدیدی وجود دارد که اکراه، مولود تهدید است که اگر این کار را انجام ندهی، این مجازات را دارد. این حالت اکراه مسبوق به وعید است و گفته میشود که اکراه هم در حدی است که وعید اخطار و تهدید عقلایی باشد یعنی احتمال بدهد در حد احتمال عقلایی که اگر این کار را انجام ندهد برایش گرفتاری پیش میآید و تعذیب میشود و به مجرد تهدید اکراه محقق نمیشود. در حالت اکراه، فعل از فاعل به اختیار و اراده صادر میشود اما عامل آن تهدید است. اکراه اثری که دارد این است که چون در مقابل رضایت قرار میگیرد و چون ضد رضایت و نفی رضایت باطن هست، در ابواب معاملات تاثیرگذار است. از آنجایی که معاملات باید برخاسته از طیب نفس باشد، اگر توسط اخطار و تهدید کسی به معامله اقدام کند، آن معامله باطل است و عقد محقق نشده است. در دهات و قصوات یا بعضی از سنت های قبیله ای، اگر کسی دختر خودش را با تهدید وادار کند که پای عقد ازدواج بیاید و با اینکه به وکیل مجری عقد صریحا بگوید که وکیل گرفتم، این عقد باطل است. ۴. اختیار، یکی از صفاتی که برای انسان وجود دارد علی التحقیق اختیار است. اختیار در عبارت های فلسفی و اصولی به اراده ترجمه شده است هرچند اختیار و اراده، حالت سببیت و مسببیت دارد ولی با تسامح اختیار به معنای اراده ترجمه شده است. بنابراین حالت اختیار همان طور که گفته شد عبارت است از صدور فعل عن اراده. طبیعتا اختیار در اصطلاح فلسفه در مقابل اجبار قرار میگیرد. ۵. حالت اجبار، حالت اجبار به معنای عامیانه نیست که اکراه را اجبار را معنا میکند که این معنای اجبار فلسفی نیست. اجبار در اصطلاح فلسفه عبارت است از صدور فعل بدون اراده شخصی خود آدم. مثالی که میزنند فاعل مختار ید سالم، و ید مرتعش به اختیار خودش نیست و مسبوق به اراده نیست که این اجبار است.
دو تحقیق میدانی و مبدئی
پس از که این تحقیقات میدانی را که انجام دادیم که اصول به آن وجدان میگوید، یک دلیل درستی است از لحاظ علمی و تتبع و تحقیق در صفات و حالات، مراجعه به وجدان میبینیم که این پنج حالت هر کدام با دیگری فرق میکند. فعلی که در مسائل زندگی و معاملات و عبادات با اراده و قصد از انسان سر میزند، جزء افعال اختیاریه است و با اراده است، نه اضطرار است و نه اکراه است بهطور طبیعی بلکه اختیار است. بنابراین با این تحقیق میدانی هم توانستیم به مقصد و مقصود یک تاییدی اضافه کنیم که قطعا جبری در افعال و اعمال اختیاریه انسان نیست.
۸ نوع فاعل
۲. تحقیق مبدئی. استادنا العلامه شیخ صدرادیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۱][/sup] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: در فلسفه فواعل را که صاحبنظران معقول تحقیق کردهاند، اعلام کردهاند که فواعل هشت تاست. از جمله این هشت فاعل، سه فاعل آن از اشتهار و برجستگی برخوردار است که عبارتند از: ۱. فاعل بالاختیار، فاعل بالجبر و فاعل بالتسخیر. ۱. فاعل بالاختیار عبارت است از فاعلی که دارای اراده باشد و قدرت بر انجام و ترک آن فعل را داشته باشد. مثلا کسی میخواهد آب بخورد میتواند و نخورد هم میتواند. ۲. فاعل بالجبر که اراده نیست و فاعل آن فعل را انجام میدهد و قدرت بر فعل و ترک آن ندارد. مثل تنفس برای موجود زنده که فعل تنفس است که صادر میشود اما فاعل قدرت بر ترک آن ندارد. اما قسم سوم که در فلسفه هم گفته شده است عبارت است از فاعل بالتسخیر، فاعل بالتسخیر عبارت است از فاعلی که خود فاعل فعل را به اراده خودش انجام میدهد و انتخاب میکند و اختیار میکند و قدرت بر ترک و فعل دارد اما این قدرت و این توان وابسته به قدرت دیگری است. مرحوم شیخنا العلامه مثال میزند به آیه «مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِه» منتها آن مثال مناقشه داشت و ما آن مثال را نگفتیم چون آن علل تکوینیه است و «مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِه» به معنای فاعل بالتسخیر نیست و فاعل تکوینی است. اما فاعل بالتسخیر درست میشود همان امر بین الامرین. پس از اضافه این تحقیقات میدانی و مبدئی به آن سه دلیل عمده فلسفی و علمی و اصولی، بحث کامل شد از لحاظ استدلالی.
بحث جبر و اختیار از دیدگاه نصوص
اما بخش دوم بحث ما که مراجعه به نصوص باشد. عبارت است از نصوص کتاب و سنت:
دو دسته آیات
کتاب: آیات قرآن در این رابطه یعنی درباره مسئله جبر و اختیار مورد استفاده و استدلال قرار گرفته است. طبیعتا در این وادی استدلال آیات به دو دسته مورد استدلال واقع شده است: ۱. دسته اول عبارت است از آیاتی که طرفداران مسلک جبر و سلب اختیار از آن ایات استفاده میکنند. ۲. دسته دوم آیاتی که دلالت دارند بر اینکه افعال صادره از انسان عن اختیار است و جبری نیست.
دسته اول از جمله آیه ۳۰ سوره دهر
اما دسته اول آیات متعددی گفته شده است که چند آیه را به عنوان نمونه یادآور بشوم: اولین آیه که شاید بیشترین استناد هم به این آیه میشود، آیه «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّه»دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۲][/sup] که آیه حصر است چیزی اراده نمیکنید (مشیت و اراده به یک معناست و فرق بین مشیت و اراده اعتباری است که به اعتبار فاعل اراده است و به اراده فعل مشیت است) مگر اینکه خدا اراده کند. این دیگر به وضوح میرساند که اراده انسان مقهور اراده الهی است و کاری که از آدم سر میزند به اراده است و اراده هم مسخر اراده الهی پس هر چه انجام بدهید خدا خواسته است. نفی و اثبات از بارزترین مصادیق حصر است و حصر میآورد. این آیه اول که مهمترین آیه بود.
آیه دوم سوره یونس آیه ۴۹
اما آیه دوم: خدای تعال میفرماید: «قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلاَّ ما شاءَ اللَّه»دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۳][/sup] این آیه هم دلالتش بر عدم اختیار یک دلالت قابل توجهی است. بگو که من مالکیتی ندارم نه نفعی را و نه ضرری و خودم مالک نیستم مگر اینکه خدا بخواهد و نفی مالکیت میکند از انسان و همه چیز دست خداست.
آیه سوم سوره کهف آیه ۲۳ و ۲۴
آیه سوم «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدا إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیت»دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۴][/sup]
آیه بعدی سوره انفال آیه ۱۷
آیه بعدی: خدای متعال میفرماید: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّه» دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۵][/sup]
سوره آل عمران آیه ۲۰
و آیه دیگر «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۶][/sup]
آیه ۹۳ سوره نحل
و آیه بعدی «یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاء» که همه چیز با اراده خدا شد.
اولا آیه کریمه و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی را نگاه کوتاهی کنیم
اولا آیه کریمه «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّه»، در جهت نفی اراده نیست بلکه در جهت بیان نصرت الهی است. «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم» که نصرت الهی بود «و ما رمیت اذ رمیت» که تا خاک نینداختی به طرف دشمنان که چشم هایش را خاک بگیرد، «و لکن الله رمی» که نصرت الهی بود و این در جهت نصرت و کمک الهی است. فعل ارادی و اختیاری برای بشر نفی قدرت و احاطه اراده خدا را نمیکند. خدا احاطه و قدرتش بهطور کامل هست. بنابراین «و ما رمیت اذ رمیت» به اصطلاح اصول «قضیه فی واقعه» یک قضیه خاصی بوده در یک واقعه و مطلب کلی نیست و یک نصرت ویژه الهی بوده است. فعل اختیاری بودن، مانع از اعمال قدرت مطلق پروردگار و کمال مطلق که نیست.
در مورد آیه ما تشاؤن الا ان یشاء الله دو نکته است
آیات دیگر هم «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّه»، دو نکته:
۱. قدرت الهی
۱. اشاره به قدرت الهی است.
۲. اراده بشر مسخر اراده خداست
۲. اراده بشر متعلق و مسخر اراده خداست اما افعال متعلق اراده خدا نیست و افعال متعلق اراده خود آدم است. اراده خدا تعلق میگیرد به اراده بشر اما اراده بشر تعلق میگیرد به افعال صادره از او. افعال بشر از ارادهی خودش صادر میشود اما آن اراده یک اختیاری است که خدا به او داده است. تعلق ارادهی بشر به اراده خدا در حد اعطاء قدرت است. به تعبیر سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه اراده خدا که تعلق دارد به اراده بشر یعنی اعطاء قدرت و قدرت برای بشر داده است که از او قطع نمیشود و قابل قطع نیست و ارتباطش همیشه هست اما اعطاء قدرت و اعطاء اراده است. این قدرت و اراده که قطع نمیشود از اراده خدا و هر فعلی که از او صادر بشود، این قدرت و اراده منشأ صدور آن فعل است که میشود فعل اختیاری. و همین طور آیات دیگر که آن آیه سوره کهف که «انی فاعل ذلک غدا» که آن «قضیه فی واقعه» بوده و با کفار در حال محاجه بوده. برای آنها نگویید که آنها فهم و معرفت کافی ندارد و مستند شود مستقیما به خدا که یاد خدا همیشه در هر کار زنده باشد و برای آنها هم در حقیقت اعلام بشود این حقیقت. اگر نسبت بدهید یک وقتی کفار یک برداشتی دیگر نکنند که نستجیر بالله چطوری حضرت عیسی را خدا میگفتند، در آن جهت است و ربطی به این اصلا ندارد. در کل هر کجا که مشیت مکلف به مشیت و اراده خدا مربوط میشود ارتباطش به این معناست که خداوند این قدرت را برای بشر داده که اراده است و بشر براساس این اراده افعال را انجام میدهد. اما دسته دوم از آیات که خیلی زیاد است که یکی از آن «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا»،
۱.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ ۱. حول الطلب و الاراده، صفحه ۲۱.
۲.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ ۱. سوره دهر، آیه ۳۰.
۳.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یونس/سوره۱۰، آیه۴۹
۴.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کهف/سوره۱۸، آیه۲۳
۵.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
انفال/سوره۸، آیه۱۷
۶.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عمران/سوره۳، آیه۲۰
ادله رد بر مسلک جبریه
عمده ادله در جهت رد شبهه جبریه گفته شد: ۱. دلیل عقلی و فلسفی با سبک و سیاق اسفار و صدر المتألهین، ۲. دلیل علمی با داده های علوم تجربی، ۳. دلیل اصولی از دیدگاه صاحبنظران اصول. این سه مورد از ادله با توضیح کامل در جهت در رد شبهه جبریه گفته شد و از لحاظ دلیل جایی برای شبهه وجود ندارد.
تحقیقات تکمیلی درباره رد شبهه جبر
در ادامه این ادله و به عنوان تأیید هرچه بیشتر بحث، دو تحقیق در این رابطه ارائه میکنیم: ۱. تحقیق میدانی که در علم اصول به آن مراجعه به وجدان تعبیر میشود. ما پس از مراجعه به وجدان با تحقیقات دقیق میبینیم که صدور فعل از فاعل، عامل و دافع و انگیزه دارد به عبارت دیگر صدور فعل از فاعل در حالتها و صفات مختلفی صورت میگیرد که انسان موجودی است محدود و دارای متغیرات و حالت ثبات ندارد و حالت های عارضی دارد و صفات عارضی دارد، در هر حالتی فعلی اگر از او صادر بشود، عنوان همان حالت را به خودش میگیرد.
۵ حالت عارض بر انسان
و این حالات و صفات عارضی برای انسان علی التحقیق پنج حالت است: ۱. حالت اختیار، ۲. حالت اکراه، ۳. حالت اضطرار، ۴. حالت اجبار، ۵. حالت غفلت و سهو و نسیان. به ترتیب طبیعی حالت غفلت و نسیان یک حالتی است عارضی برای انسان که در حالت غفلت هم فعلی از انسان صادر میشود. مثل اینکه غفلتا مالی کسی را تصرف کند یا از باب غفلت در مکان غصبی نماز بخواند و از این قبیل. عقلای عالم و مذاق شرع و ادله عقلیه قطعا آدم غافل را در برابر صدور فعل مسئول نمیدانند از لحاظ تکلیفی. اما از لحاظ وضعی خسارت و جبرانِ مال مردم ولو غفلتا اتلاف صورت بگیرد، یک امر وضعی است که التفات و عدم التفات دخلی به تحقق ضمان و جبران ندارد. حالت غفلت در برابر حالت التفات قرار میگیرد. ۲. حالت اضطرار، که در برابر حالت عادی و طبیعی قرار میگیرد. اگر انسان در حالت طبیعی نبود و مضطر شد، در حالت طبیعی آن صفت اضطرار برای انسان فعلی را بهطور اختیاری و اضطراری تحمیل میکند. مثلا کسی به هر دلیلی که در بیابانی قرار گرفته و تشنگی او را در حد اضطرار رسانده است که دیگر تحمل ندارد. اگر کسی آبی دارد برای فروش و آن مضطر پولی ندارد، میتواند از آن آب بدون رضایت مالک آن و بدون پرداخت پول در حد رفع اضطرار از آن استفاده کند که «الضرورات تتقدر بقدرها» و حکم تکلیفی ندارد و حرام نیست اما ضمان دارد و بعدا باید مبلغ و قیمت را پرداخت کند. ۳. حالت اکراه، اکراه صفتی است که برای انسان عارض میشود در اثر وعد و وعید. مکلف در وضعیت عادی قرار دارد و مضطر نیست و غافل نیست اما یک تهدیدی وجود دارد که اکراه، مولود تهدید است که اگر این کار را انجام ندهی، این مجازات را دارد. این حالت اکراه مسبوق به وعید است و گفته میشود که اکراه هم در حدی است که وعید اخطار و تهدید عقلایی باشد یعنی احتمال بدهد در حد احتمال عقلایی که اگر این کار را انجام ندهد برایش گرفتاری پیش میآید و تعذیب میشود و به مجرد تهدید اکراه محقق نمیشود. در حالت اکراه، فعل از فاعل به اختیار و اراده صادر میشود اما عامل آن تهدید است. اکراه اثری که دارد این است که چون در مقابل رضایت قرار میگیرد و چون ضد رضایت و نفی رضایت باطن هست، در ابواب معاملات تاثیرگذار است. از آنجایی که معاملات باید برخاسته از طیب نفس باشد، اگر توسط اخطار و تهدید کسی به معامله اقدام کند، آن معامله باطل است و عقد محقق نشده است. در دهات و قصوات یا بعضی از سنت های قبیله ای، اگر کسی دختر خودش را با تهدید وادار کند که پای عقد ازدواج بیاید و با اینکه به وکیل مجری عقد صریحا بگوید که وکیل گرفتم، این عقد باطل است. ۴. اختیار، یکی از صفاتی که برای انسان وجود دارد علی التحقیق اختیار است. اختیار در عبارت های فلسفی و اصولی به اراده ترجمه شده است هرچند اختیار و اراده، حالت سببیت و مسببیت دارد ولی با تسامح اختیار به معنای اراده ترجمه شده است. بنابراین حالت اختیار همان طور که گفته شد عبارت است از صدور فعل عن اراده. طبیعتا اختیار در اصطلاح فلسفه در مقابل اجبار قرار میگیرد. ۵. حالت اجبار، حالت اجبار به معنای عامیانه نیست که اکراه را اجبار را معنا میکند که این معنای اجبار فلسفی نیست. اجبار در اصطلاح فلسفه عبارت است از صدور فعل بدون اراده شخصی خود آدم. مثالی که میزنند فاعل مختار ید سالم، و ید مرتعش به اختیار خودش نیست و مسبوق به اراده نیست که این اجبار است.
دو تحقیق میدانی و مبدئی
پس از که این تحقیقات میدانی را که انجام دادیم که اصول به آن وجدان میگوید، یک دلیل درستی است از لحاظ علمی و تتبع و تحقیق در صفات و حالات، مراجعه به وجدان میبینیم که این پنج حالت هر کدام با دیگری فرق میکند. فعلی که در مسائل زندگی و معاملات و عبادات با اراده و قصد از انسان سر میزند، جزء افعال اختیاریه است و با اراده است، نه اضطرار است و نه اکراه است بهطور طبیعی بلکه اختیار است. بنابراین با این تحقیق میدانی هم توانستیم به مقصد و مقصود یک تاییدی اضافه کنیم که قطعا جبری در افعال و اعمال اختیاریه انسان نیست.
۸ نوع فاعل
۲. تحقیق مبدئی. استادنا العلامه شیخ صدرادیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۱][/sup] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: در فلسفه فواعل را که صاحبنظران معقول تحقیق کردهاند، اعلام کردهاند که فواعل هشت تاست. از جمله این هشت فاعل، سه فاعل آن از اشتهار و برجستگی برخوردار است که عبارتند از: ۱. فاعل بالاختیار، فاعل بالجبر و فاعل بالتسخیر. ۱. فاعل بالاختیار عبارت است از فاعلی که دارای اراده باشد و قدرت بر انجام و ترک آن فعل را داشته باشد. مثلا کسی میخواهد آب بخورد میتواند و نخورد هم میتواند. ۲. فاعل بالجبر که اراده نیست و فاعل آن فعل را انجام میدهد و قدرت بر فعل و ترک آن ندارد. مثل تنفس برای موجود زنده که فعل تنفس است که صادر میشود اما فاعل قدرت بر ترک آن ندارد. اما قسم سوم که در فلسفه هم گفته شده است عبارت است از فاعل بالتسخیر، فاعل بالتسخیر عبارت است از فاعلی که خود فاعل فعل را به اراده خودش انجام میدهد و انتخاب میکند و اختیار میکند و قدرت بر ترک و فعل دارد اما این قدرت و این توان وابسته به قدرت دیگری است. مرحوم شیخنا العلامه مثال میزند به آیه «مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِه» منتها آن مثال مناقشه داشت و ما آن مثال را نگفتیم چون آن علل تکوینیه است و «مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِه» به معنای فاعل بالتسخیر نیست و فاعل تکوینی است. اما فاعل بالتسخیر درست میشود همان امر بین الامرین. پس از اضافه این تحقیقات میدانی و مبدئی به آن سه دلیل عمده فلسفی و علمی و اصولی، بحث کامل شد از لحاظ استدلالی.
بحث جبر و اختیار از دیدگاه نصوص
اما بخش دوم بحث ما که مراجعه به نصوص باشد. عبارت است از نصوص کتاب و سنت:
دو دسته آیات
کتاب: آیات قرآن در این رابطه یعنی درباره مسئله جبر و اختیار مورد استفاده و استدلال قرار گرفته است. طبیعتا در این وادی استدلال آیات به دو دسته مورد استدلال واقع شده است: ۱. دسته اول عبارت است از آیاتی که طرفداران مسلک جبر و سلب اختیار از آن ایات استفاده میکنند. ۲. دسته دوم آیاتی که دلالت دارند بر اینکه افعال صادره از انسان عن اختیار است و جبری نیست.
دسته اول از جمله آیه ۳۰ سوره دهر
اما دسته اول آیات متعددی گفته شده است که چند آیه را به عنوان نمونه یادآور بشوم: اولین آیه که شاید بیشترین استناد هم به این آیه میشود، آیه «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّه»دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۲][/sup] که آیه حصر است چیزی اراده نمیکنید (مشیت و اراده به یک معناست و فرق بین مشیت و اراده اعتباری است که به اعتبار فاعل اراده است و به اراده فعل مشیت است) مگر اینکه خدا اراده کند. این دیگر به وضوح میرساند که اراده انسان مقهور اراده الهی است و کاری که از آدم سر میزند به اراده است و اراده هم مسخر اراده الهی پس هر چه انجام بدهید خدا خواسته است. نفی و اثبات از بارزترین مصادیق حصر است و حصر میآورد. این آیه اول که مهمترین آیه بود.
آیه دوم سوره یونس آیه ۴۹
اما آیه دوم: خدای تعال میفرماید: «قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلاَّ ما شاءَ اللَّه»دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۳][/sup] این آیه هم دلالتش بر عدم اختیار یک دلالت قابل توجهی است. بگو که من مالکیتی ندارم نه نفعی را و نه ضرری و خودم مالک نیستم مگر اینکه خدا بخواهد و نفی مالکیت میکند از انسان و همه چیز دست خداست.
آیه سوم سوره کهف آیه ۲۳ و ۲۴
آیه سوم «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدا إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیت»دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۴][/sup]
آیه بعدی سوره انفال آیه ۱۷
آیه بعدی: خدای متعال میفرماید: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّه» دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۵][/sup]
سوره آل عمران آیه ۲۰
و آیه دیگر «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[sup][۶][/sup]
آیه ۹۳ سوره نحل
و آیه بعدی «یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاء» که همه چیز با اراده خدا شد.
اولا آیه کریمه و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی را نگاه کوتاهی کنیم
اولا آیه کریمه «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّه»، در جهت نفی اراده نیست بلکه در جهت بیان نصرت الهی است. «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم» که نصرت الهی بود «و ما رمیت اذ رمیت» که تا خاک نینداختی به طرف دشمنان که چشم هایش را خاک بگیرد، «و لکن الله رمی» که نصرت الهی بود و این در جهت نصرت و کمک الهی است. فعل ارادی و اختیاری برای بشر نفی قدرت و احاطه اراده خدا را نمیکند. خدا احاطه و قدرتش بهطور کامل هست. بنابراین «و ما رمیت اذ رمیت» به اصطلاح اصول «قضیه فی واقعه» یک قضیه خاصی بوده در یک واقعه و مطلب کلی نیست و یک نصرت ویژه الهی بوده است. فعل اختیاری بودن، مانع از اعمال قدرت مطلق پروردگار و کمال مطلق که نیست.
در مورد آیه ما تشاؤن الا ان یشاء الله دو نکته است
آیات دیگر هم «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّه»، دو نکته:
۱. قدرت الهی
۱. اشاره به قدرت الهی است.
۲. اراده بشر مسخر اراده خداست
۲. اراده بشر متعلق و مسخر اراده خداست اما افعال متعلق اراده خدا نیست و افعال متعلق اراده خود آدم است. اراده خدا تعلق میگیرد به اراده بشر اما اراده بشر تعلق میگیرد به افعال صادره از او. افعال بشر از ارادهی خودش صادر میشود اما آن اراده یک اختیاری است که خدا به او داده است. تعلق ارادهی بشر به اراده خدا در حد اعطاء قدرت است. به تعبیر سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه اراده خدا که تعلق دارد به اراده بشر یعنی اعطاء قدرت و قدرت برای بشر داده است که از او قطع نمیشود و قابل قطع نیست و ارتباطش همیشه هست اما اعطاء قدرت و اعطاء اراده است. این قدرت و اراده که قطع نمیشود از اراده خدا و هر فعلی که از او صادر بشود، این قدرت و اراده منشأ صدور آن فعل است که میشود فعل اختیاری. و همین طور آیات دیگر که آن آیه سوره کهف که «انی فاعل ذلک غدا» که آن «قضیه فی واقعه» بوده و با کفار در حال محاجه بوده. برای آنها نگویید که آنها فهم و معرفت کافی ندارد و مستند شود مستقیما به خدا که یاد خدا همیشه در هر کار زنده باشد و برای آنها هم در حقیقت اعلام بشود این حقیقت. اگر نسبت بدهید یک وقتی کفار یک برداشتی دیگر نکنند که نستجیر بالله چطوری حضرت عیسی را خدا میگفتند، در آن جهت است و ربطی به این اصلا ندارد. در کل هر کجا که مشیت مکلف به مشیت و اراده خدا مربوط میشود ارتباطش به این معناست که خداوند این قدرت را برای بشر داده که اراده است و بشر براساس این اراده افعال را انجام میدهد. اما دسته دوم از آیات که خیلی زیاد است که یکی از آن «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا»،
۱.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ ۱. حول الطلب و الاراده، صفحه ۲۱.
۲.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ ۱. سوره دهر، آیه ۳۰.
۳.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یونس/سوره۱۰، آیه۴۹
۴.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کهف/سوره۱۸، آیه۲۳
۵.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
انفال/سوره۸، آیه۱۷
۶.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
↑ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عمران/سوره۳، آیه۲۰