01-09-2015، 18:36
مسأله آزاداندیشی و نظریهپردازی در دانشگاه، یکی از ضرورتهای جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران در عرصه تولید علم است.
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، عبدالحسین خسروپناه دبیر و نائب رئیس هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره طی یادداشتی تأکید کرد که نقش کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی در تحول علوم انسانی بسیار آشکار است. امروزه تحول علوم انسانی از یک مسأله و یک راهبرد به یک ضرورت جامعه و نظام تبدیل شده است و اگر کسانی به مدیریت تحول علوم انسانی، نقد و انتقادی داشته باشند، نمیتوانند اصل این ضرورت را انکار کنند.
متن این یادداشت به شرح ذیل است:
« مسأله آزاداندیشی و نظریهپردازی در دانشگاه، یکی از ضرورتهای جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران در عرصه تولید علم است.
شاید برخی از پرسشگران برای این ادعا، خواستار دلیل باشند. ما معتقدیم که ادعای پیشگفته، نوعی توتولوژی و ضرورت به شرط محمول است و تصور موضوع و محمول آن، تصدیق را به همراه دارد، لکن از باب تنبّه و آگاهی بیشتر، میتوان به اقامه دلیلی پرداخت؛ دلیلی که با نگرش به ضرورت تمدن اسلامی بدست میآید؛ زیرا مسلمانان در عصری زندگی میکنند که باید همچون قرن سوم تا ششم، دوباره به تمدن نوینی دست یابند و این تمدن نوین، بدون مشارکت جدی در تولید علم و فنآوری میسّر نمیشود.
حال با قدری تأمل این سؤال مطرح میشود که آیا تولید علم، بدون کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی ممکن است؟ اینکه استادانی در کناری بنشینند و بنویسند و آموزش بدهند، برای تولید علم کفایت میکند؟ بدون شک، پاسخ این پرسش، منفی خواهد بود.
علم در عقلانیت جمعی تولید میشود و نظریه بدون قرار گرفتن در معرض داوری عالمان دیگر، شکل نمیگیرد. پس باید کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی را رونق داد تا به تولید علم جمعی رسید و زمینه را برای تمدنسازی فراهم ساخت.
مقصود نگارنده از تولید علم جمعی این نیست که علم و نظریههای علمی، فاقد روش هستند، بلکه علم در چارچوب روششناسی شکل میگیرد و لکن در ادامه استنتاج روششناختی، نوعی عقلانیت جمعی پدید میآید و مشارکت دیگران را در پذیرش و توسعه آن فراهم میسازد.
برای نمونه، نیوتن در تولید فیزیک کلاسیک، روشمندانه پیش رفت و سپس دیگران را به داوری فرا خواند و مشارکت داد تا عقلانیت جمعی بدست آید و زمینهای برای تحقق فیزیک کلاسیک نسبیت و سپس فیزیک کوانتوم فراهم گردد.
اگر در این عصر، شاهد رشد و شکوفایی حکمت متعالیه هستیم، بدان جهت است که نظریههای ملاصدرا در معرض داوری دیگران قرار گرفت و مشارکت جمعی را بدست آورد و طرفداران و ناقدانش در بالندگی آن مشارکت داشتند.
البته باید توجه داشت که مهمترین ساحت تولید علم، تولید و رشد در روششناسی علم است. روششناسی مبتنی بر معرفتشناسی و منطق بر حکمت اسلامی میتواند رویکرد جدیدی را در علوم انسانی به ارمغان آورد.
برخی از باب ترس رسوایی علمی، خود را در معرض نقد دیگران قرار نمیدهند؛ ولی اینان اگر به نظریه خود مطمئن باشند، در اشتباه اساسی به سر میبرند. ممکن است نقد و داوری مخالفان در کوتاه مدت، نوعی خجالت علمی را به همراه آورد؛ ولی در بلند مدت، نظریه آنها را مستحکم میسازد و رشد علمی را در عقلانیت جمعی فراهم میآورد.
عده دیگری نیز گمان میکنند تا سخن از کرسیهای نظریهپردازی و آزاداندیشی میشود، باید به نقد نظام و دعوای سیاسی پرداخت و از خطوط قرمز سیاسی به سرعت عبور کرد؛ زیرا در غیر این صورت، هیچ کرسی آزاداندیشی تحقق نمی یابد؛ در حالی که اینگونه نیست.
بنده بر این باورم که هر چند کار آزاداندیشی با کار حزبی تفاوت اساسی دارد، کار حزبی باید قانون اساسی را بپذیرد تا فعالیتی مشروع و قانونی داشته باشد؛ ولی کار آزاداندیشی با رعایت منطق و اخلاق، هیچ خط قرمزی نخواهد داشت.
با این وجود، چه نیازی است برای توسعه کرسیهای آزاداندیشی از مسایلی شروع کنیم که حساسیت عدهای را به همراه داشته باشد و آغازش با انجامش یکسان شود. کشور با نیازها و مسایل مهم و متنوعی روبه رو است که حساسیتی هم در قبال آنها نیست؛ آغاز کرسیهای آزاد اندیشی با اینگونه مسایل میتواند باعث فرهنگسازی و گفتمانسازی کرسیها شود و زمینه را برای مباحث دیگر فراهم آورد.
دغدغه برخی دیگر این است که نوآوری وقتی اتفاق میافتد که مقبولیت جهانی پیدا کند و تا زمانی که چنین نشود، نظریه و نوآوری تحقق نمییابد. این سخن اگر در حوزه علوم طبیعی و مهندسی صحیح و ممکن باشد اما در حوزه علوم انسانی نادرست و ناممکن است؛ زیرا نظریههای علوم انسانی، مبتنی بر مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی، روششناختی، ارزششناختی و دین شناختیاند که این تمایز مبانی در تنوع دیدگاهها و فقدان مقبولیت جهانی تأثیرگذار است.
از سویی دیگر عامل بومیسازی علوم انسانی نیز در این مطلب، مزید بر علت است؛ به همین دلیل، هیچ نظریه علوم انسانی در غرب، جهانی نشده است و مقبولیتی برای همه مکاتب پیدا نکرده است. مسایلی مانند حقوق بشر هم با تفسیرهای مختلف مکاتب، مقبولیت همگانی ظاهری پیدا کرده است.
رشد و شکوفایی کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی در تحقق دانشگاه اسلامی نیز نقش بسیاری دارد. دانشگاه اسلامی تنها یک نهاد شکلی و صوری نیست که اسلامیت را در نمادهای خود ظاهر کند. رکن و گوهر دانشگاه، علم و دانش است که با رویکرد اسلامی میتواند به نسل سوم راه یابد.
نسل نخست دانشگاه، بیشتر آموزش محور است و با کمک استادان، دانشجویانی تربیت میشوند که میتوانند کارآمدی داشته باشند؛ ولی الزامی از این جهت ندارد و چه بسیار دانشجویانی که پس از سالها تحصیل نمیتوانند ارتباطی با جامعه و صنعت پیدا کنند و برای ارتزاق خود ناچارند به شغلهای غیر مرتبط رو بیاورند. نسل دوم دانشگاه به دنبال تحقق دانشگاه کارآمد است که در این نسل، نباید رشتهای غیرکارآمد وجود داشته و دانشجویی بی ارتباط با نیازهای جامعه تحصیل کند. سومین نسل، دانشگاه تمدنساز است که با رویکرد اسلامی به علوم و تمدن نوین اسلامی تحقق مییابد. کرسیهای آزاداندیشی و نظریه پردازی در تحقق نسل سوم دانشگاهها یعنی دانشگاه تمدنساز مؤثر خواهد بود.
نقش کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی در تحول علوم انسانی نیز آشکار است. امروزه تحول علوم انسانی از یک مسأله و یک راهبرد به یک ضرورت جامعه و نظام تبدیل شده است و اگر کسانی به مدیریت تحول علوم انسانی، نقد و انتقادی داشته باشند، نمیتوانند اصل این ضرورت را انکار کنند.
علم بدون تحول، وجود خارجی ندارد و علم منهای تحول و بالندگی، علم نیست؛ تاریخ هم پرتویی از افق علم است. تاریخ علوم انسانی در برخی از دانشگاههای علوم انسانی به صورت ناقص تدریس میشود در حالی که داعیهدار این علوم هستند.
اما چند توصیه راهبردی برای توسعه کرسیهای آزاداندیشی و نظریه پردازی:
اول اینکه این کرسیها نباید گرفتار سیاستزدگی شوند؛ سیاست زدگی در همه امور آفت است و در علم و دانش و فنآوری، آفتی مضاعف است.
راهبرد دوم، رعایت اخلاق و منطق و پرهیز از هیاهوی ژورنالیستی از سوی طرفهای مناظره و گفتوگوی آزاد.
راهبرد سوم، گسترش احساس امنیت برای کرسیهای آزاداندیشی و عدم دخالت نهادهای امنیتی در برگزاری کرسیهای مضبوط و در چارچوب هیأت حمایت از کرسیها.
راهبرد چهارم، حمایتهای مادی و معنوی برای پژوهشگرانی که دغدغه تولید علم دارند و میخواهند کرسی آزاداندیشی خود را به ساحت نظریه برسانند.
راهبرد پنجم، کرسیها بهتر است از نقد و مناظره و کرسیهای ترویجی آغاز شود تا به کرسیهای تخصصی و نظریهپردازی منتج شود.
هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره در حوزه علوم انسانی ـ اسلامی از استادان صاحب نظر و نظریه حمایت میکند. این هیأت زیر نظر شورایعالی انقلاب فرهنگی و با همکاری استادان و دانشمندان در عرصه کرسیهای علوم عقلی، نقلی، رفتاری، اجتماعی و هنر و معماری و نیز با مشارکت کمیتههای دستگاهی در دانشگاهها با هدف تولید علم فعالیت میکند.
تقاضای ما از همه استادان فرهیخته دانشگاهها و حوزههای علمیه سراسر کشور این است که خود را عضو این هیأت بدانند و در این خانواده بزرگ کرسیهای علمی، مشارکت جدی داشته باشند و ما را از نظرات ارزنده خود محروم نسازند.»
انتهای پیام/
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، عبدالحسین خسروپناه دبیر و نائب رئیس هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره طی یادداشتی تأکید کرد که نقش کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی در تحول علوم انسانی بسیار آشکار است. امروزه تحول علوم انسانی از یک مسأله و یک راهبرد به یک ضرورت جامعه و نظام تبدیل شده است و اگر کسانی به مدیریت تحول علوم انسانی، نقد و انتقادی داشته باشند، نمیتوانند اصل این ضرورت را انکار کنند.
متن این یادداشت به شرح ذیل است:
« مسأله آزاداندیشی و نظریهپردازی در دانشگاه، یکی از ضرورتهای جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران در عرصه تولید علم است.
شاید برخی از پرسشگران برای این ادعا، خواستار دلیل باشند. ما معتقدیم که ادعای پیشگفته، نوعی توتولوژی و ضرورت به شرط محمول است و تصور موضوع و محمول آن، تصدیق را به همراه دارد، لکن از باب تنبّه و آگاهی بیشتر، میتوان به اقامه دلیلی پرداخت؛ دلیلی که با نگرش به ضرورت تمدن اسلامی بدست میآید؛ زیرا مسلمانان در عصری زندگی میکنند که باید همچون قرن سوم تا ششم، دوباره به تمدن نوینی دست یابند و این تمدن نوین، بدون مشارکت جدی در تولید علم و فنآوری میسّر نمیشود.
حال با قدری تأمل این سؤال مطرح میشود که آیا تولید علم، بدون کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی ممکن است؟ اینکه استادانی در کناری بنشینند و بنویسند و آموزش بدهند، برای تولید علم کفایت میکند؟ بدون شک، پاسخ این پرسش، منفی خواهد بود.
علم در عقلانیت جمعی تولید میشود و نظریه بدون قرار گرفتن در معرض داوری عالمان دیگر، شکل نمیگیرد. پس باید کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی را رونق داد تا به تولید علم جمعی رسید و زمینه را برای تمدنسازی فراهم ساخت.
مقصود نگارنده از تولید علم جمعی این نیست که علم و نظریههای علمی، فاقد روش هستند، بلکه علم در چارچوب روششناسی شکل میگیرد و لکن در ادامه استنتاج روششناختی، نوعی عقلانیت جمعی پدید میآید و مشارکت دیگران را در پذیرش و توسعه آن فراهم میسازد.
برای نمونه، نیوتن در تولید فیزیک کلاسیک، روشمندانه پیش رفت و سپس دیگران را به داوری فرا خواند و مشارکت داد تا عقلانیت جمعی بدست آید و زمینهای برای تحقق فیزیک کلاسیک نسبیت و سپس فیزیک کوانتوم فراهم گردد.
اگر در این عصر، شاهد رشد و شکوفایی حکمت متعالیه هستیم، بدان جهت است که نظریههای ملاصدرا در معرض داوری دیگران قرار گرفت و مشارکت جمعی را بدست آورد و طرفداران و ناقدانش در بالندگی آن مشارکت داشتند.
البته باید توجه داشت که مهمترین ساحت تولید علم، تولید و رشد در روششناسی علم است. روششناسی مبتنی بر معرفتشناسی و منطق بر حکمت اسلامی میتواند رویکرد جدیدی را در علوم انسانی به ارمغان آورد.
برخی از باب ترس رسوایی علمی، خود را در معرض نقد دیگران قرار نمیدهند؛ ولی اینان اگر به نظریه خود مطمئن باشند، در اشتباه اساسی به سر میبرند. ممکن است نقد و داوری مخالفان در کوتاه مدت، نوعی خجالت علمی را به همراه آورد؛ ولی در بلند مدت، نظریه آنها را مستحکم میسازد و رشد علمی را در عقلانیت جمعی فراهم میآورد.
عده دیگری نیز گمان میکنند تا سخن از کرسیهای نظریهپردازی و آزاداندیشی میشود، باید به نقد نظام و دعوای سیاسی پرداخت و از خطوط قرمز سیاسی به سرعت عبور کرد؛ زیرا در غیر این صورت، هیچ کرسی آزاداندیشی تحقق نمی یابد؛ در حالی که اینگونه نیست.
بنده بر این باورم که هر چند کار آزاداندیشی با کار حزبی تفاوت اساسی دارد، کار حزبی باید قانون اساسی را بپذیرد تا فعالیتی مشروع و قانونی داشته باشد؛ ولی کار آزاداندیشی با رعایت منطق و اخلاق، هیچ خط قرمزی نخواهد داشت.
با این وجود، چه نیازی است برای توسعه کرسیهای آزاداندیشی از مسایلی شروع کنیم که حساسیت عدهای را به همراه داشته باشد و آغازش با انجامش یکسان شود. کشور با نیازها و مسایل مهم و متنوعی روبه رو است که حساسیتی هم در قبال آنها نیست؛ آغاز کرسیهای آزاد اندیشی با اینگونه مسایل میتواند باعث فرهنگسازی و گفتمانسازی کرسیها شود و زمینه را برای مباحث دیگر فراهم آورد.
دغدغه برخی دیگر این است که نوآوری وقتی اتفاق میافتد که مقبولیت جهانی پیدا کند و تا زمانی که چنین نشود، نظریه و نوآوری تحقق نمییابد. این سخن اگر در حوزه علوم طبیعی و مهندسی صحیح و ممکن باشد اما در حوزه علوم انسانی نادرست و ناممکن است؛ زیرا نظریههای علوم انسانی، مبتنی بر مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی، روششناختی، ارزششناختی و دین شناختیاند که این تمایز مبانی در تنوع دیدگاهها و فقدان مقبولیت جهانی تأثیرگذار است.
از سویی دیگر عامل بومیسازی علوم انسانی نیز در این مطلب، مزید بر علت است؛ به همین دلیل، هیچ نظریه علوم انسانی در غرب، جهانی نشده است و مقبولیتی برای همه مکاتب پیدا نکرده است. مسایلی مانند حقوق بشر هم با تفسیرهای مختلف مکاتب، مقبولیت همگانی ظاهری پیدا کرده است.
رشد و شکوفایی کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی در تحقق دانشگاه اسلامی نیز نقش بسیاری دارد. دانشگاه اسلامی تنها یک نهاد شکلی و صوری نیست که اسلامیت را در نمادهای خود ظاهر کند. رکن و گوهر دانشگاه، علم و دانش است که با رویکرد اسلامی میتواند به نسل سوم راه یابد.
نسل نخست دانشگاه، بیشتر آموزش محور است و با کمک استادان، دانشجویانی تربیت میشوند که میتوانند کارآمدی داشته باشند؛ ولی الزامی از این جهت ندارد و چه بسیار دانشجویانی که پس از سالها تحصیل نمیتوانند ارتباطی با جامعه و صنعت پیدا کنند و برای ارتزاق خود ناچارند به شغلهای غیر مرتبط رو بیاورند. نسل دوم دانشگاه به دنبال تحقق دانشگاه کارآمد است که در این نسل، نباید رشتهای غیرکارآمد وجود داشته و دانشجویی بی ارتباط با نیازهای جامعه تحصیل کند. سومین نسل، دانشگاه تمدنساز است که با رویکرد اسلامی به علوم و تمدن نوین اسلامی تحقق مییابد. کرسیهای آزاداندیشی و نظریه پردازی در تحقق نسل سوم دانشگاهها یعنی دانشگاه تمدنساز مؤثر خواهد بود.
نقش کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی در تحول علوم انسانی نیز آشکار است. امروزه تحول علوم انسانی از یک مسأله و یک راهبرد به یک ضرورت جامعه و نظام تبدیل شده است و اگر کسانی به مدیریت تحول علوم انسانی، نقد و انتقادی داشته باشند، نمیتوانند اصل این ضرورت را انکار کنند.
علم بدون تحول، وجود خارجی ندارد و علم منهای تحول و بالندگی، علم نیست؛ تاریخ هم پرتویی از افق علم است. تاریخ علوم انسانی در برخی از دانشگاههای علوم انسانی به صورت ناقص تدریس میشود در حالی که داعیهدار این علوم هستند.
اما چند توصیه راهبردی برای توسعه کرسیهای آزاداندیشی و نظریه پردازی:
اول اینکه این کرسیها نباید گرفتار سیاستزدگی شوند؛ سیاست زدگی در همه امور آفت است و در علم و دانش و فنآوری، آفتی مضاعف است.
راهبرد دوم، رعایت اخلاق و منطق و پرهیز از هیاهوی ژورنالیستی از سوی طرفهای مناظره و گفتوگوی آزاد.
راهبرد سوم، گسترش احساس امنیت برای کرسیهای آزاداندیشی و عدم دخالت نهادهای امنیتی در برگزاری کرسیهای مضبوط و در چارچوب هیأت حمایت از کرسیها.
راهبرد چهارم، حمایتهای مادی و معنوی برای پژوهشگرانی که دغدغه تولید علم دارند و میخواهند کرسی آزاداندیشی خود را به ساحت نظریه برسانند.
راهبرد پنجم، کرسیها بهتر است از نقد و مناظره و کرسیهای ترویجی آغاز شود تا به کرسیهای تخصصی و نظریهپردازی منتج شود.
هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره در حوزه علوم انسانی ـ اسلامی از استادان صاحب نظر و نظریه حمایت میکند. این هیأت زیر نظر شورایعالی انقلاب فرهنگی و با همکاری استادان و دانشمندان در عرصه کرسیهای علوم عقلی، نقلی، رفتاری، اجتماعی و هنر و معماری و نیز با مشارکت کمیتههای دستگاهی در دانشگاهها با هدف تولید علم فعالیت میکند.
تقاضای ما از همه استادان فرهیخته دانشگاهها و حوزههای علمیه سراسر کشور این است که خود را عضو این هیأت بدانند و در این خانواده بزرگ کرسیهای علمی، مشارکت جدی داشته باشند و ما را از نظرات ارزنده خود محروم نسازند.»
انتهای پیام/