11-08-2015، 21:10
![آیا ابلیس فرشته بود یاجن ؟ 1](http://img1.tebyan.net/big/1391/06/78067223372401251968211388425464.jpg)
شیطان، موجود خداپرست بود و هزاران سال خدا را عبادت كرده بود، وقتی از درگاه خداوند رانده شد، از معبود یگانه، فرصت و مهلت خواست. عدالت و سنت الهی، ایجاب میكرد كه به او مهلت دهد، زیرا مهلت دادن، یكی از سنتهای پروردگار است و بارها در آیات قرآن آمده، تا این كه بشر و شیطان هم فرصت عصیان و طغیان داشته باشند و هم مجال توبه و جبران.
..................................................
ابلیس جزء جنیان است یا فرشتگان؟
دلائل روشنی داریم كه شیطان از طائفه جن بوده است نه ملك این دلائل به صورت اختصار در سه قسمت میشود.
الف) آیات قرآن
1ـ "اذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس كان من الجن ففسق عن امر ربه[1]" به یاد آر زمانی را كه به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده كنید، آنها همگی سجده كردند جز ابلیس او از جن بود، سپس از فرمان پروردگارش خارج شد - آیهی فوق به صراحت تمام میگوید، شیطان از جن بود.
2ـ قرآن از زبان جنیها چنین نقل میكند به راستی سفیه ما (شیطان) درباره خداوند سخنان ناروا میگفت.[2]
3ـ قرآن از یكسو میگوید: جن را از شعلههای مختلط آتش آفرید "خلق الجان من مارجٍ من نار"[3] و از سوی دیگر هنگامی كه ابلیس از سجده بر آدم سر پیچید منطقش این بود "خلقتنی من نار" مرا از آتش آفریدی و او را از خاك و آتش برتر از خاك است[4] نتیجه جمع دو آیه اینست كه شیطان از جن است.
ب) روایات
1ـ امام رضا(علیه السلام) فرمود: فرشتگان همگی معصومند و محفوظ از كفر و زشتی ها به لطف پروردگار، راوی حدیث میگوید: به امام عرض كردم مگر ابلیس فرشته نبود؟ فرمود: او از جن بود آیا سخن خدا را نشنیدهاید كه میفرماید: "الا ابلیس كان من الجن[5]
2ـ در حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) سوال شد كه آیا ابلیس از فرشتگان بود فرمود نه از جن بود ولی همراه فرشتگان بود آن چنان كه آنها فكر میكردند از جنس آنان است (به خاطر عبادت و قربش نسبت به پروردگار) ولی خدا میدانست كه از آنها نیست هنگامی كه فرمان سجده صادر شد آنچه میدانیم تحقق یافت پردهها كنار رفت و ماهیت ابلیس آشكار گردید.[6]
ج) دلیل عقلی
چنانكه میدانیم ملائكه معصومند، و از طرف دیگر جوهر آنها عقل است و نه شهوت بنا بر این كبر و غرور و خود خواهی، و به طور كلی انگیزههای گناه در آنها وجود ندارد، ولی شیطان هم فسق ورزید، و هم نافرمانی خدا را انجام داد و هم تكبر ورزید،[7] لذا نمیتواند از ملائكه باشد.
دنیا، دار امتحان است، تمام جهان، صحنه آزمایش است، تا استعدادها شكوفا شود و آدمیان پرورش یابند، اساساً ثواب و عقاب، پاداش و كیفر انسان ها، مبتنی بر امتحان است. اگر شیطان نباشد كه او را بشر دعوت و تشویق كند، امتحان وجود نخواهد داشت
از مجموع آنچه گفته شد[8] به خوبی میتوان نتیجه گرفت كه ابلیس هرگز فرشته نبوده ولی از آنجا كه در صف آنها قرار داشت و آنقدر پرستش خدا كرده بود كه به مقام فرشتگان مقرب خدا تكیه زده بود و مشمول خطاب آنها در مساله سجده بر آدم شده و سرپیچی او به صورت یك استثنا در آیات قرآن بیان گردیده و در خطبه قاصعه نام "ملك" مجازاً بر او نهاده شده است. چنان كه مفسرین بزرگ ما همچون علامه طباطبایی میفرماید: "ان اللَّه اخبرنا ان ابلیس من الجن و انهم مخلوقون من النار" خداوند خبر داده كه ابلیس از جن است و از آتش آفریده شد بر این مسله اعتراف دارند[9] و همچنین تفسیر نمونه[10] و دیگران.
خلاصه جواب ها این شد كه:
طبق آیات قرآنی، و روایات و دلیل عقلی، شیطان از طائفه جن بوده است نه ملائكه، و علت اینكه از بعضی از آیات و روایات به نظر میرسد كه جزء ملائكه بوده است این است كه بر اثر عبادت زیاد جزء ملائكهها قرار گرفته بود و مجازاً بر او ملك گفته شده است.
اگر شیطان بد است و خداوند هم قدرت دارد كه او را از بین برد، چرا از بین نمیبرد؟
درباره این سۆال باید بگوییم كه در قرآن كریم، به هر موجودی كه با وسوسه و نیرنگ، انسان را از راه خدا باز بدارد و به فساد و انحراف بكشاند، شیطان گفته میشود. اما كلمه ابلیس تنها به آن موجودی رانده شده از رحمت الهی اطلاق میگردد. اگر منظور شما بزرگوار، از واژه «شیطان» همان، ابلیس رانده شده از رحمت الهی باشد، باید عرض كنم كه خداوند، اگر بخواهد میتواند او را از بین ببرد. ولی پروردگار یكتا به او تا روز و زمان معین مهلت داده (ص، 81؛ اعراف، 15؛ حجر، 38) این مجال و مهلت دادن به چند دلیل است:
![آیا ابلیس فرشته بود یاجن ؟ 1](http://img1.tebyan.net/big/1393/06/13621821210718011910191185210104674241218185.gif)
2. شیطان و وسوسههایش، زمینه ترقی و تكامل انسان را پدید میآورد، زیرا اغواگری شیطان با فطرت پاك و گرایشهای متعالی، تضاد دارد و تزاحم و درگیری، زمینه ساز تكامل اختیاری بشر است. به بیان روشنتر: انسان از نعمت ارزشمند آزادی و اختیار، برخوردار است. اختیار در جایی قابل تصور است كه اسباب خیر و شر وجود داشته باشد. و انسان مدام، بر سر دو راهی، «دین» و «دنیا» و میان دو دعوت قرار بگیرد. (پیامبران، مۆمنین و فرشتگان، مردم را به حق دعوت میكنند، مانند آیات: یوسف، 108؛ آل عمران، 153؛ احزاب، 46؛ آل عمران، 104؛ احقاف، 31؛ رهبران كفر شیطان و مشركین، مردم را به باطل دعوت میكنند، مانند: قصص، 41؛ لقمان، 21؛ ابراهیم، 22؛ بقره، 221) تا با اراده و اختیار خویش، یكی را انتخاب كند، لذا اگر انسان با میل و اختیار خود، بذر عمل صالح در مزرعه دنیا بیفشاند و باغچه دل را از علف هرزهای نیرنگ و نفاق و ریا، پاك كند و قصد و نیت خویش را خالص نماید. شاخه وجودش، پر از شكوفه كمال و خوشبختی میشود. اما اگر در سنگر توكل و ایمان به خدا، پناه نبرد و از گام های شیطان پیروی كند، در دام شیطان گرفتار میشود و در كمند وسوسههایش اسیر میگردد، چنین انسانی، فردایی نخواهد داشت و آیندهاش تباه میشود.
از امام صادق (علیه السلام) سۆال شد كه آیا ابلیس از فرشتگان بود فرمود نه از جن بود ولی همراه فرشتگان بود آن چنان كه آنها فكر میكردند از جنس آنان است (به خاطر عبادت و قربش نسبت به پروردگار) ولی خدا میدانست كه از آنها نیست هنگامی كه فرمان سجده صادر شد آنچه میدانیم تحقق یافت پردهها كنار رفت و ماهیت ابلیس آشكار گردید
3. دنیا، دار امتحان است، تمام جهان، صحنه آزمایش است، تا استعدادها شكوفا شود و آدمیان پرورش یابند، اساساً ثواب و عقاب، پاداش و كیفر انسان ها، مبتنی بر امتحان است. اگر شیطان نباشد كه او را بشر دعوت و تشویق كند، امتحان وجود نخواهد داشت. (المیزان، ج 12، ص 163، سطر 18)
ما اگر به آیات نورانی قرآن دقت كنیم، میبینیم كه هر چند خداوند به شیطان مهلت داده كه به اغواگری و نیرنگ بپردازد. ولی انسان را هم در برابر او بیدفاع قرار نداده چرا كه به او نیروی عقل و خرد بخشیده، فطرت خداجویی و عشق به تكامل را در درون جانش قرار داده و به اعمال نیكش ده برابر پاداش و برای لغزشهایش، یك كیفر مقرر كرده، پیامبرانی را برای هدایتش فرستاده، افزون بر اینها، فرصت طلایی توبه را در اختیارش قرار داده، تا چهره عصیان را در چشمهسار توبه بشوید و شایستگی وارد شدن به بهشت را بیابد.
پی نوشت ها:
[1] . كهف/50.
[2] . جن/4.
[3] . الرحمان/15.
[4] . اعراف/12.
[5] . مكارم شیرازی، ناصر و همكاران، تفسیر نمونه ج12، ص467.
[6] . همان.
[7] . بقره/ 36.
[8] . ر.ك، تفسیر نمونه، همان، ج12، ص466.
[9] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ص42.
[10] . تفسیر نمونه، همان، ج12، ص466 و ج6، ص98 و ج5، ص406.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منابع:
سایت اندیشه قم
تفسیر نمونه ج