12-07-2015، 9:58
(آخرین ویرایش در این ارسال: 12-07-2015، 9:59، توسط ×ThundeRBolT×.)
بهترين نشانه ي تمدن، وجود انسان بزرگوار و نيك است كه خودخواه نباشد
و همراه با ديگران براي خوشبختي همه كار كند.

1- تمدن چیست ؟
مصدر عربي از باب تفعل و اسم مصدر فارسي است ؛ تعريف تمدن در فرهنگ عميد
چنين آمده است :
" شهرنشين شدن، خوي شهري برگزيدن و با اخلاق مردم شهر آشنا شدن، "
" همكاري مردم با يكديگر در امور زندگاني و فراهم ساختن اسباب ترقي و آسايش خود. "
علامه دهخدا در مورد معنی تمدن مي نويسد :
" تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت " ؛
ولي با توجه به ديگر لغت نامه ها، تمدن را به
" در شهر بود باش كردن و انتظام شهر نمودن و اجتماع اهل حرفه " ،
" اقامت در شهر "، " شهرنشيني " و " مجازا تربيت و ادب " معني كرده است .
در زبان عربي، در كنار اصطلاح تمدن، مترادف هايي مانند: "حضارة" ،"ثقافة"و "مدينه"
آمده است .
در قرآن شریف ، از ريشه ي "م ـ د ـ ن" يا "ح ـ ض ـ ر" كه در عربي کلمه "حضارة" را از آن
ساخته اند ، کلمه ی صریح براي تمدن ذکر نشده اشت ؛ لیکن با اندکی تامل در کلمه های
مثل "امت" ، "قرية" و "قرن" میتوان دریافت که این کلمات با کلمه تمدن همخوانی
داشته و بطور مجموعی همین کلمه را معنی می کنند .
کلمه تمدن در فرهنگ هاي انگليسي ، با واژه هاي با ادب ، با نزاكت ، قابل احترام و
شهرنشين آمده و در فرانسه به معناي پيشرفت ، ترقي و توسعه تحول و تطور گفته می شود .

واژهٔ تمدن به تلقیهای گوناگون از حالتهای جامعه انسانی میپردازد. اشاره به تکامل و
شکلگیری روابط بشری یکی از جنبههای رایج این کلمه در زبان ادبی است.
کلمه تمدن معانی خیلی مختلف و متفاوتی دارد که به جامعهٔ بشری مربوط میشوند.
کلمه تمدن از کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان civis و شکل وصفی آن civilis
مشتق میشود. کلمه متمدن شدن اساسا به معنی شهرنشین بودن، که توسط افراد
جایگزین و انتخاب شده و موقعیت قانونی آن جامعه اداره میشود، میباشد.

2- تعریف تمدن:
تمدن یعنی سبک زندگی مجموعهای از انسانها که در یک دورهٔ تاریخی در یک منطقهٔ
جغرافیایی زندگی میکردند و دارای اهداف مشترکی بودند و دستاوردهای خاصی داشتند.
در این تعریف سبک زندگی رکن اساسی تمدن است وهمچنین تاکید میشود بر
دورهٔ تاریخی و منطقهٔ جغرافیایی که دورهٔ تاریخی میتواند کوتاه یا بلند و
منطقهٔ جغرافیایی میتواند کوچک یا بسیار وسیع باشد، عنصر دیگر تعریف دستاوردها
هستند که بدون آن تمدن معنای خود را از دست میدهد، و همچنین یک جامعهٔ
بی هدف در تعریف تمدن نمیگنجد.

3- تعریف ادبی و فنی:
تمدن را میتوان به شکل کلی آن عبارت از نظم اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن،
خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند. در تمدن چهار رکن و عنصر اصلی را
تشخیص داد که عبارتند از:
1. پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی
2. سازمان سیاسی
3. سنن اخلاقی
4. کوشش در راه معرفت و بسط هنر

4- تفاوت فرهنگ و تمدن :
در نگاه نخست به نظر می آید؛ فرقی بین فرهنگ و تمدن وجود ندارد معمولأ در عبارتها هم این
دو بصورت مترادف به کار می روند.
به طور مثال اگر قومی از میزان نسبتأ بالایی از رشد تولیدات صنعتی و مظاهر شهری
بهره مند باشد؛ ولی از نظر اخلاق اجتماعی و فردی و مناسبات انسانی ؛ در حد ابتدایی
قرار داشته باشد به آن قوم نسبت " با فرهنگ " داده نمی شود ؛ در حالیکه کلمه " متمدن "
در اینجا صادق است.
با همه پیوستگی فرهنگ و تمدن ؛ دو تفاوت در میان آنها وجود دارد :
نخست آنکه تمدن بیشتر جنبه عملی و عینی دارد ؛ و فرهنگ بیشتر جنبه ذهنی و معنوی ؛
به گونه ای که هنر - فلسفه - حکمت - ادبیات و اعتقادات در قلمرو فرهنگ هستند ؛
در حالیکه تمدن بیشتر ناظر به رفع حوایج مادی انسان در اجتماع است.
می توان برای مثال مجسم کرد که انسان از چوب کشتی می سازد یا از معدن فلز استخراج
می کند و آن را برای ساختن ابزار به کار می برد ؛ این تمدن است.
اما در عین حال قدمی از این فراتر می نهد ؛ یعنی می کوشد تا این کشتی را به سبکی خاص
و طرزی زیبا بسازد . یا چیزی که از این فلز پدید می آورد ؛ شکل هنری داشته باشد ؛
این فرهنگ است.
" معماری " از نظر آنکه زیبایی و ظرافت تخیلی دارد ؛ جزء فرهنگ به شمار می رود ؛
ولی از آنجا که اطمینان بخش و محکم کننده سرپناه می شود و به آسایش زندگی کمک
می کند ؛ در قلمرو تمدن است.
دوم آنکه تمدن بیشتر جنبه اجتماعی دارد و فرهنگ بیشتر جنبه فردی .
تمدن تأمین کننده پیشرفت انسان در هیأت اجتماع است ؛
فرهنگ گذشته از این جنبه می تواند ناظر به تکامل فردی انسان باشد.
فرهنگ به فهمیدن - دریافتن - اندیشیدن - ژرف بینی و آگاهی به امور ربط پیدا می کند
و دیررس - دیریاب - روینده - عمیق و پایدار است.
ولی تمدن به امور سطحی و زودگذر و آنی زندگی وابسته است و بیشتر جنبه اکتسابی
و تقلیدی دارد ؛ زودرس - زودیاب و معمولا پایدار و تغییرپذیر است.

" روزگاری بیش ار اینها ما تمدن داشتیم "
" در پی صلح جهانی ما قدم برداشتیم "

و همراه با ديگران براي خوشبختي همه كار كند.

1- تمدن چیست ؟
مصدر عربي از باب تفعل و اسم مصدر فارسي است ؛ تعريف تمدن در فرهنگ عميد
چنين آمده است :
" شهرنشين شدن، خوي شهري برگزيدن و با اخلاق مردم شهر آشنا شدن، "
" همكاري مردم با يكديگر در امور زندگاني و فراهم ساختن اسباب ترقي و آسايش خود. "
علامه دهخدا در مورد معنی تمدن مي نويسد :
" تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت " ؛
ولي با توجه به ديگر لغت نامه ها، تمدن را به
" در شهر بود باش كردن و انتظام شهر نمودن و اجتماع اهل حرفه " ،
" اقامت در شهر "، " شهرنشيني " و " مجازا تربيت و ادب " معني كرده است .
در زبان عربي، در كنار اصطلاح تمدن، مترادف هايي مانند: "حضارة" ،"ثقافة"و "مدينه"
آمده است .
در قرآن شریف ، از ريشه ي "م ـ د ـ ن" يا "ح ـ ض ـ ر" كه در عربي کلمه "حضارة" را از آن
ساخته اند ، کلمه ی صریح براي تمدن ذکر نشده اشت ؛ لیکن با اندکی تامل در کلمه های
مثل "امت" ، "قرية" و "قرن" میتوان دریافت که این کلمات با کلمه تمدن همخوانی
داشته و بطور مجموعی همین کلمه را معنی می کنند .
کلمه تمدن در فرهنگ هاي انگليسي ، با واژه هاي با ادب ، با نزاكت ، قابل احترام و
شهرنشين آمده و در فرانسه به معناي پيشرفت ، ترقي و توسعه تحول و تطور گفته می شود .

واژهٔ تمدن به تلقیهای گوناگون از حالتهای جامعه انسانی میپردازد. اشاره به تکامل و
شکلگیری روابط بشری یکی از جنبههای رایج این کلمه در زبان ادبی است.
کلمه تمدن معانی خیلی مختلف و متفاوتی دارد که به جامعهٔ بشری مربوط میشوند.
کلمه تمدن از کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان civis و شکل وصفی آن civilis
مشتق میشود. کلمه متمدن شدن اساسا به معنی شهرنشین بودن، که توسط افراد
جایگزین و انتخاب شده و موقعیت قانونی آن جامعه اداره میشود، میباشد.
2- تعریف تمدن:
تمدن یعنی سبک زندگی مجموعهای از انسانها که در یک دورهٔ تاریخی در یک منطقهٔ
جغرافیایی زندگی میکردند و دارای اهداف مشترکی بودند و دستاوردهای خاصی داشتند.
در این تعریف سبک زندگی رکن اساسی تمدن است وهمچنین تاکید میشود بر
دورهٔ تاریخی و منطقهٔ جغرافیایی که دورهٔ تاریخی میتواند کوتاه یا بلند و
منطقهٔ جغرافیایی میتواند کوچک یا بسیار وسیع باشد، عنصر دیگر تعریف دستاوردها
هستند که بدون آن تمدن معنای خود را از دست میدهد، و همچنین یک جامعهٔ
بی هدف در تعریف تمدن نمیگنجد.

3- تعریف ادبی و فنی:
تمدن را میتوان به شکل کلی آن عبارت از نظم اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن،
خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند. در تمدن چهار رکن و عنصر اصلی را
تشخیص داد که عبارتند از:
1. پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی
2. سازمان سیاسی
3. سنن اخلاقی
4. کوشش در راه معرفت و بسط هنر

4- تفاوت فرهنگ و تمدن :
در نگاه نخست به نظر می آید؛ فرقی بین فرهنگ و تمدن وجود ندارد معمولأ در عبارتها هم این
دو بصورت مترادف به کار می روند.
به طور مثال اگر قومی از میزان نسبتأ بالایی از رشد تولیدات صنعتی و مظاهر شهری
بهره مند باشد؛ ولی از نظر اخلاق اجتماعی و فردی و مناسبات انسانی ؛ در حد ابتدایی
قرار داشته باشد به آن قوم نسبت " با فرهنگ " داده نمی شود ؛ در حالیکه کلمه " متمدن "
در اینجا صادق است.
با همه پیوستگی فرهنگ و تمدن ؛ دو تفاوت در میان آنها وجود دارد :
نخست آنکه تمدن بیشتر جنبه عملی و عینی دارد ؛ و فرهنگ بیشتر جنبه ذهنی و معنوی ؛
به گونه ای که هنر - فلسفه - حکمت - ادبیات و اعتقادات در قلمرو فرهنگ هستند ؛
در حالیکه تمدن بیشتر ناظر به رفع حوایج مادی انسان در اجتماع است.
می توان برای مثال مجسم کرد که انسان از چوب کشتی می سازد یا از معدن فلز استخراج
می کند و آن را برای ساختن ابزار به کار می برد ؛ این تمدن است.
اما در عین حال قدمی از این فراتر می نهد ؛ یعنی می کوشد تا این کشتی را به سبکی خاص
و طرزی زیبا بسازد . یا چیزی که از این فلز پدید می آورد ؛ شکل هنری داشته باشد ؛
این فرهنگ است.
" معماری " از نظر آنکه زیبایی و ظرافت تخیلی دارد ؛ جزء فرهنگ به شمار می رود ؛
ولی از آنجا که اطمینان بخش و محکم کننده سرپناه می شود و به آسایش زندگی کمک
می کند ؛ در قلمرو تمدن است.
دوم آنکه تمدن بیشتر جنبه اجتماعی دارد و فرهنگ بیشتر جنبه فردی .
تمدن تأمین کننده پیشرفت انسان در هیأت اجتماع است ؛
فرهنگ گذشته از این جنبه می تواند ناظر به تکامل فردی انسان باشد.
فرهنگ به فهمیدن - دریافتن - اندیشیدن - ژرف بینی و آگاهی به امور ربط پیدا می کند
و دیررس - دیریاب - روینده - عمیق و پایدار است.
ولی تمدن به امور سطحی و زودگذر و آنی زندگی وابسته است و بیشتر جنبه اکتسابی
و تقلیدی دارد ؛ زودرس - زودیاب و معمولا پایدار و تغییرپذیر است.

" روزگاری بیش ار اینها ما تمدن داشتیم "
" در پی صلح جهانی ما قدم برداشتیم "
