11-07-2015، 15:12
این روزها تلخ می گذرد
دستم می لرزد از توصیفش
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی مثل خودکشی است با تیغِ کُند
•
•
•
•
•
•
به دعا نویس گفتم جوری بنویس که حتما بیاید
پرسید چه کسی
گفتم : مرگ
•
•
•
•
•
•
انسان از جنگ ، زلزله و سیگار نمی میرد
انسان را روزی لبخند هایی که نمی زند
اشک هایی که نمی ریزد خواهد کشت
•
•
•
•
•
گاهی آدم به جایی می رسد که دست به خودکشی می زند
نه اینکه تیغ بردارد رگش را بزند… نه…
قید احساسش را می زند…
•
•
•
•
•
•
چیـزی نمی خـوآهَم جـز
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـی بی کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـه تَلخـی زهـر
وَخـوآبی بـه آرآمی یـکــ مـَرگ هَمیشـگی
•
•
•
•
•
•
میگن مرگ حق است
پس چرا خوشبختی حق نیست… ؟
•
•
•
•
•
•
گذار کردم ز قبرستان زمانی
رسیدم بر سر قبر جوانی
به زیر خاک می نالید و می گفت
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
•
•
•
•
•
•
به جای تاج گل بزرگی
که پس از مرگم برای تابوتم می آوری
شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن
•
•
•
•
•
•
برای تو
مردن بهانه نمی خواهد
وقت نبودنت خود مرگیست برای خودش
•
•
•
•
•
•
بر سنگ قبر من بنویسـید خسته بود
اهــل زمین نبود نـمازش شــکســته بود
بر سنگ قبر من بنویسید شیشه بود
تـنها از این نظر که سـراپا شـکســته بود
بر سنگ قبر من بنویســـــــید پاک بود
چشمان او که دائما از اشک شسـته بود
بر سنگ قبر من بنویســید این درخت
عمری برای هر تبر و تیشه، دســــته بود
بر سنگ قبر من بنویســــــید کل عمر
پشت دری که باز نمی شد نشسته بود
سیما عزیز دلم درسته مرگ حقه.........پس با هم میمیریم
پس ب زندگیت امید داشته باش..........از هیچ کس سپاس نمیخوام فقط برای سیما من دعا ...کنین............
دستم می لرزد از توصیفش
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی مثل خودکشی است با تیغِ کُند
•
•
•
•
•
•
به دعا نویس گفتم جوری بنویس که حتما بیاید
پرسید چه کسی
گفتم : مرگ
•
•
•
•
•
•
انسان از جنگ ، زلزله و سیگار نمی میرد
انسان را روزی لبخند هایی که نمی زند
اشک هایی که نمی ریزد خواهد کشت
•
•
•
•
•
گاهی آدم به جایی می رسد که دست به خودکشی می زند
نه اینکه تیغ بردارد رگش را بزند… نه…
قید احساسش را می زند…
•
•
•
•
•
•
چیـزی نمی خـوآهَم جـز
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـی بی کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـه تَلخـی زهـر
وَخـوآبی بـه آرآمی یـکــ مـَرگ هَمیشـگی
•
•
•
•
•
•
میگن مرگ حق است
پس چرا خوشبختی حق نیست… ؟
•
•
•
•
•
•
گذار کردم ز قبرستان زمانی
رسیدم بر سر قبر جوانی
به زیر خاک می نالید و می گفت
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
•
•
•
•
•
•
به جای تاج گل بزرگی
که پس از مرگم برای تابوتم می آوری
شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن
•
•
•
•
•
•
برای تو
مردن بهانه نمی خواهد
وقت نبودنت خود مرگیست برای خودش
•
•
•
•
•
•
بر سنگ قبر من بنویسـید خسته بود
اهــل زمین نبود نـمازش شــکســته بود
بر سنگ قبر من بنویسید شیشه بود
تـنها از این نظر که سـراپا شـکســته بود
بر سنگ قبر من بنویســـــــید پاک بود
چشمان او که دائما از اشک شسـته بود
بر سنگ قبر من بنویســید این درخت
عمری برای هر تبر و تیشه، دســــته بود
بر سنگ قبر من بنویســــــید کل عمر
پشت دری که باز نمی شد نشسته بود
سیما عزیز دلم درسته مرگ حقه.........پس با هم میمیریم
پس ب زندگیت امید داشته باش..........از هیچ کس سپاس نمیخوام فقط برای سیما من دعا ...کنین............