01-07-2015، 10:57
به تازگی یارا در مورد جدیدترین محصول تشکل پلاک یعنی مجموعهی خط سوم توضیحاتی را داده و قطعههای این آلبوم را از نظر آگاهی خواننده و شنونده نسبت به محتوا و فضاسازی قطعات به سه پخش یا سه خط تقسیم کرده است. در ادامه این توضیحات را مطالعه کنید:
مجموعه خط سوم شامل سه دسته قطعه موسيقیايى است. دسته اول آهنگها، آنهايى هستند كه ما به عنوان توليدكننده موسيقى، از كارى كه میكنيم آگاهیم و در هر قطعه مفهوم خاصى را به كلمه تبديل میكنيم. ما میدانيم چه كاری انجام میدهیم، هدف داريم، خط اول را میسازيم. آهنگهايى كه فقط ما میخوانيم و لاغير. از حرفهايمان آگاهيم و براى همين هم هوشمندانه قطعات خط اول كنار هم مهندسى شدهاند. هنرمند ميخ خودش را از نظر فضا سازى در خط اول كوبيده است. شنونده بدون اينكه دليلش را بداند با خط اول درگير میشود. پس شايد ديگر وقتش باشد شاعر و آهنگساز و رپر همه با شنونده يكى شوند و وحدت شكل بگيرد.
خط دوم شروع میشود و «اونم مثه من» مرز ها را بين من، تو و او میشكند. همه يكى میشويم كه خط دوم را هم او خواند هم غير او. اين خط را همه میدانند، همه میشنوند، همه درک میكنند و همه برداشتهاى خودشان را از آن خواهند داشت.
و اما خط سوم؛ آنجايى است كه بعد از پيش درآمد خطاط، دعوايمان تازه شروع میشود. قطعهاى آمده كه خود خالقان آن هم فقط در آن دنگ شدهاند. اين خط مهندسى نمىخواهد، شهود میخواهد، عاشقى میخواهد، تو را هم دنگ میكند حتی بيشتر از سازندهاش.
درباره اين خط توضيح دادن مانند اين است كه بخواهيم برف را براى ساكنان منطقه اى گرم و كويرى توصيف كنيم… ممكن است جنس كلاممان يكى باشد اما مفهوم آنقدر انتزاعى است كه زيبايىاش به همين است و هر كس هر آنچه اندازه ظرف خودش است به قدر سهم خودش از آن نداند. يكى بيشتر، يكى كمتر. اما توافق سر اين است كه هيچ كدام قرار نيست چيزى از آن بدانيم.
مجموعه خط سوم شامل سه دسته قطعه موسيقیايى است. دسته اول آهنگها، آنهايى هستند كه ما به عنوان توليدكننده موسيقى، از كارى كه میكنيم آگاهیم و در هر قطعه مفهوم خاصى را به كلمه تبديل میكنيم. ما میدانيم چه كاری انجام میدهیم، هدف داريم، خط اول را میسازيم. آهنگهايى كه فقط ما میخوانيم و لاغير. از حرفهايمان آگاهيم و براى همين هم هوشمندانه قطعات خط اول كنار هم مهندسى شدهاند. هنرمند ميخ خودش را از نظر فضا سازى در خط اول كوبيده است. شنونده بدون اينكه دليلش را بداند با خط اول درگير میشود. پس شايد ديگر وقتش باشد شاعر و آهنگساز و رپر همه با شنونده يكى شوند و وحدت شكل بگيرد.
خط دوم شروع میشود و «اونم مثه من» مرز ها را بين من، تو و او میشكند. همه يكى میشويم كه خط دوم را هم او خواند هم غير او. اين خط را همه میدانند، همه میشنوند، همه درک میكنند و همه برداشتهاى خودشان را از آن خواهند داشت.
و اما خط سوم؛ آنجايى است كه بعد از پيش درآمد خطاط، دعوايمان تازه شروع میشود. قطعهاى آمده كه خود خالقان آن هم فقط در آن دنگ شدهاند. اين خط مهندسى نمىخواهد، شهود میخواهد، عاشقى میخواهد، تو را هم دنگ میكند حتی بيشتر از سازندهاش.
درباره اين خط توضيح دادن مانند اين است كه بخواهيم برف را براى ساكنان منطقه اى گرم و كويرى توصيف كنيم… ممكن است جنس كلاممان يكى باشد اما مفهوم آنقدر انتزاعى است كه زيبايىاش به همين است و هر كس هر آنچه اندازه ظرف خودش است به قدر سهم خودش از آن نداند. يكى بيشتر، يكى كمتر. اما توافق سر اين است كه هيچ كدام قرار نيست چيزى از آن بدانيم.