15-06-2015، 12:08
سلام به شما عزیزان
معلم ادبیات من خانم سودابه مهیجی بود .
اون چند تا کتاب به اسم جمعه ها هنوز خواب می بینند. وقت به وقت افتاب. شبی مهتاب
چاپ کرده است.
من می خوام یکی از غزل های اون رو به صورت خلاصه براتون بنویسم.
کارش به عشوه های مجدد کشیده است
این وسوسه که در دل من قد کشیده است
آه این شب فریب که گویا خود منم
اینک دوباره سرمه ی ممتد کشیده است
این شب همان زنی ست که روزش سیاه شد
از بس که آهِ بیشتر از حد کشیده است
این شب همین "من" ی ست که عاشق شده ست و بعد
از دست تو چه ها که نباید کشیده است!
امشب ولی همین زنِ آنقدر ها صبور
دست از حیا و صبرِ مقید کشیده است
امشب لب تو را به لبم وعده داده ام
با بوسه ای که جور تو را – بد – کشیده است
امشب دوباره عشق منِ بی گدار به
این مرد سر به زیر و مجرد کشیده است !
معلم ادبیات من خانم سودابه مهیجی بود .
اون چند تا کتاب به اسم جمعه ها هنوز خواب می بینند. وقت به وقت افتاب. شبی مهتاب
چاپ کرده است.
من می خوام یکی از غزل های اون رو به صورت خلاصه براتون بنویسم.
کارش به عشوه های مجدد کشیده است
این وسوسه که در دل من قد کشیده است
آه این شب فریب که گویا خود منم
اینک دوباره سرمه ی ممتد کشیده است
این شب همان زنی ست که روزش سیاه شد
از بس که آهِ بیشتر از حد کشیده است
این شب همین "من" ی ست که عاشق شده ست و بعد
از دست تو چه ها که نباید کشیده است!
امشب ولی همین زنِ آنقدر ها صبور
دست از حیا و صبرِ مقید کشیده است
امشب لب تو را به لبم وعده داده ام
با بوسه ای که جور تو را – بد – کشیده است
امشب دوباره عشق منِ بی گدار به
این مرد سر به زیر و مجرد کشیده است !