11-06-2015، 15:45
این به این معناست که هیچکس با خواندن یک رمان متحول نمیشود و من بارها از دیگران شنیدهام که من فلان کتاب شما را خوانده و بسیار تأثیر گرفتهام و من پاسخ دادهام که مطمئنا اثرش سه چهار دقیقهیی بوده است؛ چرا که ادبیات به طور کلی نمیتواند زندگی ما را به معنای جوهری تغییر دهد و چیزهای بسیاری وجود دارد که میتواند تأثیری عمیقتر و شگفتانگیزتر از ادبیات داشته باشد؛ این کار از عهدهی ادبیات خارج است.
ما هرگز ماهیت آدمها را نمیتوانیم تغییر دهیم و آنها گاهی دچار خشونت و خشم میشوند. این آدمها با این جوهره زندگی میکنند و این ارتباط محصولش این کارنامهی سیاهی است که پشت سر داریم و بشر نمیتواند آن را نفی کند.
امروز هر کس در پی این است که شدت تخریب و سلاحش را بیشتر کند و این بشر امروز است و ادبیات هم در کنارش ایستاده و میبینیم که ادبیات در اوج خودش هم تأثیرگذاری کمی دارد؛ چرا که ادبیات قرار نیست زندگی مردم را تغییر دهد.
دوران تأثیرات بزرگ از طریق داستان گذشته است، تأثیرات بزرگ در حادثهای است که از موقعیت مرزی به دست میآید که گوهر وجود ما را بیرون میریزد و به سطح میآورد تا ما به آن فکر کنیم.
ما بسیاری از شناختها را در کتابها میخوانیم؛ ولی درک نمیکنیم، سوختن دست در آتش با سوختن دست در کنار آتش هر دو سوختن است؛ اما درک حس سوختن برای کسی است که در آتش سوخته باشد.
هر چقدر داستان عاشقانه یا عارفانه بخوانیم، تا آن را خودمان حس نکنیم و به شکل حقیقی به آن اتفاق نزدیک نشویم، نمیتوانیم درک درستی از آن اتفاق داشته باشیم.
[rtl] دوران تأثیرات بزرگ از طریق داستان گذشته است، تأثیرات بزرگ در حادثهای است که از موقعیت مرزی به دست میآید که گوهر وجود ما را بیرون میریزد و به سطح میآورد تا ما به آن فکر کنیم.[/rtl]
و اما هدف من از نوشتن این است که میخواهم تأثیری حتا جزیی بگذارم. از نظر من، کسی که دنبال تأثیرگذاری پایا میگردد، باید به دنبال معلمی برود؛ چرا که اگر ادبیات میتوانست تأثیر شایانی داشته باشد، در قرن گذشته که ادبیات از اوج خوبی هم برخوردار بود، تأثیر میگذاشت و جنگ بزرگ اتفاق نمیافتاد؛ ولی کتمان نمیکنم که ادبیات میتواند تأثیرهای کوچک بگذارد؛ اما شاید مجموعهی تأثیرهای کوچک و برآیند آنها زندگی ما را تحتالشعاع قرار دهد.
من دو نوع خواننده دارم؛ اول کسانی که به ادبیات نرسیدهاند و دوم کسانی که از آن عبور کردهاند.
در ادبیات دنبال ادبیات نیستم و نمیخواهم رمان تکنیکی بنویسم؛ اما گاهی شده که تکنیکهایی برای زیبایی اثر از خودم خلق کنم؛ چرا که قطعا تأثیر بزرگ از من ساخته نیست و اگر میتوانستم، معلم میشدم؛ چون آنجاست که میشود تأثیر گذاشت.
سالهاست در کتابهای مختلف دربارهی خدا صحبت شده؛ اما تأثیر کتاب " روی ماه خداوند را ببوس" به خاطر حس واقعیت و درگیر بودن با آن است؛ چرا که داستانی مورد پذیرش قرار میگیرد که نویسندهاش دچار موقعیت مرزی شده باشد و از دل بنویسد و به خاطر داشتن اطلاعات شروع به نوشتن کند و کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» صرفا گزارشی از موقعیت روحی من است.
فرآوری: مهسا رضایی
ما هرگز ماهیت آدمها را نمیتوانیم تغییر دهیم و آنها گاهی دچار خشونت و خشم میشوند. این آدمها با این جوهره زندگی میکنند و این ارتباط محصولش این کارنامهی سیاهی است که پشت سر داریم و بشر نمیتواند آن را نفی کند.
امروز هر کس در پی این است که شدت تخریب و سلاحش را بیشتر کند و این بشر امروز است و ادبیات هم در کنارش ایستاده و میبینیم که ادبیات در اوج خودش هم تأثیرگذاری کمی دارد؛ چرا که ادبیات قرار نیست زندگی مردم را تغییر دهد.
دوران تأثیرات بزرگ از طریق داستان گذشته است، تأثیرات بزرگ در حادثهای است که از موقعیت مرزی به دست میآید که گوهر وجود ما را بیرون میریزد و به سطح میآورد تا ما به آن فکر کنیم.
ما بسیاری از شناختها را در کتابها میخوانیم؛ ولی درک نمیکنیم، سوختن دست در آتش با سوختن دست در کنار آتش هر دو سوختن است؛ اما درک حس سوختن برای کسی است که در آتش سوخته باشد.
هر چقدر داستان عاشقانه یا عارفانه بخوانیم، تا آن را خودمان حس نکنیم و به شکل حقیقی به آن اتفاق نزدیک نشویم، نمیتوانیم درک درستی از آن اتفاق داشته باشیم.
[rtl] دوران تأثیرات بزرگ از طریق داستان گذشته است، تأثیرات بزرگ در حادثهای است که از موقعیت مرزی به دست میآید که گوهر وجود ما را بیرون میریزد و به سطح میآورد تا ما به آن فکر کنیم.[/rtl]
و اما هدف من از نوشتن این است که میخواهم تأثیری حتا جزیی بگذارم. از نظر من، کسی که دنبال تأثیرگذاری پایا میگردد، باید به دنبال معلمی برود؛ چرا که اگر ادبیات میتوانست تأثیر شایانی داشته باشد، در قرن گذشته که ادبیات از اوج خوبی هم برخوردار بود، تأثیر میگذاشت و جنگ بزرگ اتفاق نمیافتاد؛ ولی کتمان نمیکنم که ادبیات میتواند تأثیرهای کوچک بگذارد؛ اما شاید مجموعهی تأثیرهای کوچک و برآیند آنها زندگی ما را تحتالشعاع قرار دهد.
من دو نوع خواننده دارم؛ اول کسانی که به ادبیات نرسیدهاند و دوم کسانی که از آن عبور کردهاند.
در ادبیات دنبال ادبیات نیستم و نمیخواهم رمان تکنیکی بنویسم؛ اما گاهی شده که تکنیکهایی برای زیبایی اثر از خودم خلق کنم؛ چرا که قطعا تأثیر بزرگ از من ساخته نیست و اگر میتوانستم، معلم میشدم؛ چون آنجاست که میشود تأثیر گذاشت.
سالهاست در کتابهای مختلف دربارهی خدا صحبت شده؛ اما تأثیر کتاب " روی ماه خداوند را ببوس" به خاطر حس واقعیت و درگیر بودن با آن است؛ چرا که داستانی مورد پذیرش قرار میگیرد که نویسندهاش دچار موقعیت مرزی شده باشد و از دل بنویسد و به خاطر داشتن اطلاعات شروع به نوشتن کند و کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» صرفا گزارشی از موقعیت روحی من است.
فرآوری: مهسا رضایی