31-05-2015، 9:04
تهديدهاي مداوم مجتبي به انتشار فيلم ارتباط نامشروعش با فاطمه سرانجام باعث شد تا شوهر فاطمه چاقو را بردارد و با چند ضربه او را به قتل برساند. پليس، جسد مجتبي را سه سال پيش وقتي پيدا كرد كه در بياباني در شرق تهران در آتش ميسوخت.
نقشه قتل را من كشيده بودم. » عليرضا هم در آخرين حرفهاي خود گفت: «اگر مجبتي مدام تهديد به انتشار فيلم نميكرد، كار به اينجا نميكشيد. آدمي كه به زور به حريم خصوصي كسي تجاوز ميكند، لياقت زنده ماندن ندارد.» جلسه دادگاه كه تمام شد، قضات وارد شور شدند، مادر مقتول بيرون رفت و ماموران همراه دو متهم را با فاصله از هم از جلسه خارج كردند. خواهر مقتول كه بيرون ايستاده بود، آرام به آنها نزديك شد و آب دهانش را روي صورت آنها انداخت؛ خانواده مقتول بار ديگر تقاضاي قصاص خود را تكرار كردند.
صبح ديروز جلسه رسيدگي به پرونده زن و شوهري جوان كه خرداد ٩١، مردي ٢٧ ساله را به شكل فجيعي به قتل رسانده بودند در شعبه ٧١ دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي عزيز محمدي برگزار شد. در ابتداي جلسه مادر مقتول از دادگاه قصاص قاتل را درخواست كرد و پس از آن نوبت به فاطمه، متهم رديف دوم پرونده رسيد. او كه قامتي نحيف و صورتي استخواني داشت، گفت: «يك سالي ميشد كه با مجتبي دوست بودم.
در اين مدت او از ما فيلم گرفته بود. قرار بود با هم ازدواج كنيم، براي همين مخالفتي با فيلم گرفتن او نداشتم. وقتي مجتبي به خواستگاري من آمد، خانوادهام به خاطر اعتياد او به مشروب و شيشه، مخالفت كردند. آن زمان مجتبي قول داد كه فيلمها را نابود ميكند. چند ماه بعد من با پسري به نام عليرضا عقد كردم و از همان موقع تهديدهاي مجتبي به انتشار فيلمها شروع شد. او ميگفت بايد طلاق بگيرم و فقط با او باشم،
اما من زندگيام را دوست داشتم. تهديدهاي مجتبي به آنجا كشيده بود كه من ميترسيدم از خانه خارج شوم.» فاطمه كمي مكث كرد و دوباره گفت: «درست چند ماه بعد از اينكه من و عليرضا سر خانهمان رفتيم، مجتبي به گوشي او زنگ زد و ماجرا را تعريف كرد. عليرضا اول خيلي عصباني شد اما بعدا قبول كرد كه در كنار هم زندگي كنيم، اما مجتبي دستبردار نبود. او حتي يك بار هم به بهانه دادن فيلمها مرا به خانهاش كشاند و مورد تجاوز قرار داد. من از اين موضوع چيزي به عليرضا نگفتم. تا اينكه نقشه قتل مجتبي را كشيدم و آن را با شوهرم در ميان گذاشتم.» زن جوان به شب حادثه رسيد؛ همان شبي كه با همكاري شوهرش، مجتبي را به خانهشان كشاندند و با ضربه چاقو او را به قتل رساندند. متهم رديف دوم پرونده ادامه داد: «وقتي مجتبي به خانه ما آمد،
دست مرا گرفت و ميخواست به من تجاوز كند. من هم چاقويي را كه از قبل آماده كرده بودم برداشتم و يك ضربه به كتف راست او زدم. بعد عليرضا آمد. او كه آن صحنه را ديد، كنترل خود را از دست داد و چاقو را از دستم گرفت و چند ضربه به شكم و گردن او زد. مجتبي خونريزي كرد و كشته شد.» بعد از فاطمه نوبت به عليرضا رسيد. او كه جواني ٢٧ ساله بود با چشماني درشت و چهرهاي زرد پشت جايگاه ايستاد. قرار بود از مثله كردن و سوزاندن مقتول بگويد. او گفت: «وقتي ماجراي فيلم را فهميدم از مجتبي خواستم كه همهچيز را فراموش كند و بگذارد ما زندگيمان را بكنيم. اما او زير بار نرفت.
شب حادثه هم او نميدانست كه من در خانهام. او دست فاطمه را گرفته بود و ميخواست دوباره به او تجاوز كند. من هم وقتي اين وضعيت را ديدم، چاقو را از دست فاطمه گرفتم و به شكم و گردنش زدم. وقتي مجبتي كشته شد، جسدش را مثله كردم و در ماشينش گذاشتم و به بيابانهاي شرق تهران بردم و همانجا آتش زدم تا ردي نماند.» اعترافات عليرضا كه به پايان رسيد، فاطمه براي آخرين دفاع احضار شد. او گفت: «من اين دنيايم را از دست دادهام، ميخواهم آن دنيايم را داشته باشم. شوهرم الان دارد تاوان اشتباه مجردي من را ميدهد.