30-05-2015، 19:49
اصطلاح صنعت فرهنگ، نخستين بار در يکى از فصول کتاب ديالکتيک روشنگرى 'ماکس هورکهايمر' و 'تئودور دبليو آدورنو' ، دو تن از معروفترين نمايندگان مکتب فلسفى فرانکورت، ابداع شد و هنوز دربارهٔ نوع فعاليتهائى که قرار است زير مجموعهٔ اين اصطلاح قرار گيرند، ترديدهائى وجود دارد.
بهطور کلى در صورتى گفته مىشود يک 'صنعت فرهنگي' وجود دارد که کالاها و خدمات فرهنگى بهصورت صنعتى يا تجاري، توليد، بازتوليد، انبار و يا توزيع شود؛ يعنى در مقياس وسيع و هماهنگ مبتنى بر ملاحظات اقتصادى و نه علاقه به توسعهٔ فرهنگى.
صنايع فرهنگى
صنايع فرهنگى انواع متفاوتى دارد. بهطور مثال صنايعى که در آنها کالاى توليد شده، کار يک صنعتگر است و با استفاده از ماشين و فرآيندهاى صنعتى در مقياسى وسيع تکثير مىشود. صفحات گرامافون، کتابها و نسخههاى چاپى آثار هنرى از اين مقوله هستند. در انواع ديگر صنايع فرهنگي، فرآيند عملى آفرينندگى از ابتدا نيازمند تجهيزات و وسايل پيچيده است که موجب عدم توازن چشمگير افزايش توليد مىشود و ضرورت استفاده جمعى از اين وسايل را پيش مىآورد، مانند برخى حوزههاى موسيقى پاپ و راديو و تلويزيون.
لزوم پرداختن به مسئله صنايع فرهنگي، دلايلى را در بر دارد که عبارتند از: قرار دادن فرهنگ در اختيار شمار بيشترى از مردم، پرداختن به صنايع فرهنگى براى خارج ساختن برنامههاى سرگرمکنندهٔ زنده از بنبست اقتصادي، تقاضاهاى روزافزون محلي، اعتلاءِ جايگاه هنرمندان آفرينشگر، و سرشت بينالمللى صنايع فرهنگى و ... .
برحسب مورد مىتوان انواع صنايع فرهنگى را از يکديگر متمايز ساخت. تعدادى صنايع فرهنگى وجود دارد که در آنها آنچه کار هنرى آفريننده در مقياسى کوچک است، بعداً با استفاده از روشهاى صنعتى بهشکل نسخههاى فراوان (کتاب، کپي، آثار هنري، صفحه) تکثير مىشود. اين صنايع، صنايع انتشاراتى هستند. در صنايع ديگر، کار آفرينش يک اثر عملاً از همان ابتدا بهمعنى يک محصول اساساً صنعتى است (سينما يا تلويزيون)؛ در عکاسى نيز با يک شيئى پيچيده که بهطريق صنعتى توليد شده سر و کار داريم؛ دوربين با فنآورى الکترونيکى که در آن بهکار رفته، و به تعداد زيادى از مردم امکان مىدهد که از آزادى فردى انجام کار هنرى آفريننده لذت برده، دنياى اطراف را براى خودبازسازى کنند، حتى اگر اين کار موجب اتکاءِ بعدى آنها بر ديگر دستگاههاى ظهور و چاپ فيلم شود.
صنايع فرهنگى با شاخههاى گوناگون فعاليت، در عين حال ارتباط نزديک و نيرومندى با هم دارند. اين شاخهها عبارتند از: کتاب، روزنامه و مجله، صفحه، راديو، تلويزيون، سينما، محصولات جديد ديد و شنودى و خدمات مربوط به آنها، عکاسي، تکثير آثارى هنرى و تبليغات.
همچنين مىتواند دو گروه از صنايع فرهنگى را براساس معيار فرهنگى و نه صرفاً اقتصادي، تقسيمبندى کرد. کتاب، صفحهٔ گرامافون و ويدئو به مصرفکننده امکان مىدهد که در ميان محصولات گوناگون دست به انتخاب بزند؛ هرگاه مناسب بداند آنها را مورد استفاده قرار مىدهد، قرض مىدهد، قرض مىگيرد و از آنها رونوشتبردارى مىکند و مورد استفاده مجدد قرار مىدهد. در اين دسته از محصولات، شخصيت ناشر نقش مهمترى دارد و عرضه مهمتر از تقاضا است؛ در حالىکه در صنايع فرهنگى انبوه، تقاضا بر عرضه مقدم است. مانند شعر، موسيقي، فلسفه؛ اينگونه صنايع را مىتوان صنايع انتشاراتى ناميد.
از طرف ديگر در مورد فيلم، راديو و تلويزيون ممکن است تعداد بينندگان يا شنوندگان هزار يا دههزار نفر بيشتر باشد اما امکان انتخاب در بين آنها در هر شب بسيار محدود است و قابل توليد مجدد نيست. توليد بيشتر شبيه توليد محصولاتى است که مصرف انبوهدار هستند، ولى بيشتر جنبهٔ گذرا داشته، به سرعت منسوخ مىگردند و از طريق تبليغ با مصرف ديگر کالاهاى غير فرهنگى مرتبط هستند. از نظر تحليل بهتر است آنها را 'خدمات' بناميم تا کالاهاى فرهنگي.
کتاب، صفحه، فيلم، تکثير آثار هنري، راديو و تلويزيون از نظر اقتصادي، بخشى از صنايع فرهنگى را تشکيل مىدهند؛ اما هنگامى که از منظر فرهنگى نگريسته شوند، مىتوان آنها را از يکديگر متمايز ساخت.
هر مفهوم گستردهاى از 'صنايع فرهنگي' بايد تبليغات را مورد نظر داشته باشد. اين تبليغات بخش بزرگى از صفحات روزنامهها و انتشارات، و زمان پخش راديو و تلويزيون را اشغال مىکند. در اين زمينه از توليدکنندگان برنامهها و هنرمندان گرافيست مشابهى در اکثر موارد استفاده مىشود. اين برنامهها بر مردم، نيروى تصور و شيوهٔ درک و تصاوير و زبان توسط آنها، تأثير فرهنگى دارد.
تکامل وسايل، خدمات و شبکههاى ديد و شنودي، دستگاههاى ويديو، ماهوارهها و تمام شيوههائى که از ارتباط فنآورى رايانهاي، تلفن و صفحهٔ تلويزيون سرچشمه مىگيرند، در کوتاهمدت يا بلندمدت، آيندهٔ کليهٔ محصولات فرهنگى ديگر را تعيين خواهند کرد.
تنوع، تفاوت، اختلاف در موضوع و ... و کثرت ويژگىها از خصوصيات ذاتى محصولات فرهنگى است. اين موضوع شايد از علل اصلى ارتباط شديد محصولات فرهنگى با اوقات فراغت يا صرفاً تفريح و سرگرمى مردم باشد.
از نظر تأثير فرهنگي، صنايع فرهنگى که بيشترين نفوذ را بر بخشهاى مختلف جامعه دارند، بهترتيت اهميت عبارتند از: برنامههاى تلويزيوني، برنامههاى راديوئي، روزنامههاى و مجلاّت، صفحههاى موسيقي، فيلم و کتاب. بدون شک اين سلسله مراتب از نظر اقتصادى اندکى متفاوت خواهد بود.
در برخى کشورها، صنعت فرهنگى ابزارى است که در کشمکشهاى سياسى و مردمى مورد استفاده قرار مىگيرد. در دستهاى ديگر از کشورها، ماهيت تجارى پيدا مىکند و در برخى کشورها ابزارى براى تأثيرگذارى مردمى و مسلکى مىشود که در انحصار دولت است.
دو جريان يا گرايش اصلى ويژگى شاخص تحول اخير صنايع فرهنگى بهشمار مىرود. گرايش اول به سمت تمرکز افقى و عمودى و بينالمللى شدت مالکيت وسايل توليد و توزيع کالاها و خدمات فرهنگى است. گرايش دوم تغيير نقش هنرمندان در توليد پيامهاى فرهنگى است.
بهطور کلى در صورتى گفته مىشود يک 'صنعت فرهنگي' وجود دارد که کالاها و خدمات فرهنگى بهصورت صنعتى يا تجاري، توليد، بازتوليد، انبار و يا توزيع شود؛ يعنى در مقياس وسيع و هماهنگ مبتنى بر ملاحظات اقتصادى و نه علاقه به توسعهٔ فرهنگى.
صنايع فرهنگى
صنايع فرهنگى انواع متفاوتى دارد. بهطور مثال صنايعى که در آنها کالاى توليد شده، کار يک صنعتگر است و با استفاده از ماشين و فرآيندهاى صنعتى در مقياسى وسيع تکثير مىشود. صفحات گرامافون، کتابها و نسخههاى چاپى آثار هنرى از اين مقوله هستند. در انواع ديگر صنايع فرهنگي، فرآيند عملى آفرينندگى از ابتدا نيازمند تجهيزات و وسايل پيچيده است که موجب عدم توازن چشمگير افزايش توليد مىشود و ضرورت استفاده جمعى از اين وسايل را پيش مىآورد، مانند برخى حوزههاى موسيقى پاپ و راديو و تلويزيون.
لزوم پرداختن به مسئله صنايع فرهنگي، دلايلى را در بر دارد که عبارتند از: قرار دادن فرهنگ در اختيار شمار بيشترى از مردم، پرداختن به صنايع فرهنگى براى خارج ساختن برنامههاى سرگرمکنندهٔ زنده از بنبست اقتصادي، تقاضاهاى روزافزون محلي، اعتلاءِ جايگاه هنرمندان آفرينشگر، و سرشت بينالمللى صنايع فرهنگى و ... .
برحسب مورد مىتوان انواع صنايع فرهنگى را از يکديگر متمايز ساخت. تعدادى صنايع فرهنگى وجود دارد که در آنها آنچه کار هنرى آفريننده در مقياسى کوچک است، بعداً با استفاده از روشهاى صنعتى بهشکل نسخههاى فراوان (کتاب، کپي، آثار هنري، صفحه) تکثير مىشود. اين صنايع، صنايع انتشاراتى هستند. در صنايع ديگر، کار آفرينش يک اثر عملاً از همان ابتدا بهمعنى يک محصول اساساً صنعتى است (سينما يا تلويزيون)؛ در عکاسى نيز با يک شيئى پيچيده که بهطريق صنعتى توليد شده سر و کار داريم؛ دوربين با فنآورى الکترونيکى که در آن بهکار رفته، و به تعداد زيادى از مردم امکان مىدهد که از آزادى فردى انجام کار هنرى آفريننده لذت برده، دنياى اطراف را براى خودبازسازى کنند، حتى اگر اين کار موجب اتکاءِ بعدى آنها بر ديگر دستگاههاى ظهور و چاپ فيلم شود.
صنايع فرهنگى با شاخههاى گوناگون فعاليت، در عين حال ارتباط نزديک و نيرومندى با هم دارند. اين شاخهها عبارتند از: کتاب، روزنامه و مجله، صفحه، راديو، تلويزيون، سينما، محصولات جديد ديد و شنودى و خدمات مربوط به آنها، عکاسي، تکثير آثارى هنرى و تبليغات.
همچنين مىتواند دو گروه از صنايع فرهنگى را براساس معيار فرهنگى و نه صرفاً اقتصادي، تقسيمبندى کرد. کتاب، صفحهٔ گرامافون و ويدئو به مصرفکننده امکان مىدهد که در ميان محصولات گوناگون دست به انتخاب بزند؛ هرگاه مناسب بداند آنها را مورد استفاده قرار مىدهد، قرض مىدهد، قرض مىگيرد و از آنها رونوشتبردارى مىکند و مورد استفاده مجدد قرار مىدهد. در اين دسته از محصولات، شخصيت ناشر نقش مهمترى دارد و عرضه مهمتر از تقاضا است؛ در حالىکه در صنايع فرهنگى انبوه، تقاضا بر عرضه مقدم است. مانند شعر، موسيقي، فلسفه؛ اينگونه صنايع را مىتوان صنايع انتشاراتى ناميد.
از طرف ديگر در مورد فيلم، راديو و تلويزيون ممکن است تعداد بينندگان يا شنوندگان هزار يا دههزار نفر بيشتر باشد اما امکان انتخاب در بين آنها در هر شب بسيار محدود است و قابل توليد مجدد نيست. توليد بيشتر شبيه توليد محصولاتى است که مصرف انبوهدار هستند، ولى بيشتر جنبهٔ گذرا داشته، به سرعت منسوخ مىگردند و از طريق تبليغ با مصرف ديگر کالاهاى غير فرهنگى مرتبط هستند. از نظر تحليل بهتر است آنها را 'خدمات' بناميم تا کالاهاى فرهنگي.
کتاب، صفحه، فيلم، تکثير آثار هنري، راديو و تلويزيون از نظر اقتصادي، بخشى از صنايع فرهنگى را تشکيل مىدهند؛ اما هنگامى که از منظر فرهنگى نگريسته شوند، مىتوان آنها را از يکديگر متمايز ساخت.
هر مفهوم گستردهاى از 'صنايع فرهنگي' بايد تبليغات را مورد نظر داشته باشد. اين تبليغات بخش بزرگى از صفحات روزنامهها و انتشارات، و زمان پخش راديو و تلويزيون را اشغال مىکند. در اين زمينه از توليدکنندگان برنامهها و هنرمندان گرافيست مشابهى در اکثر موارد استفاده مىشود. اين برنامهها بر مردم، نيروى تصور و شيوهٔ درک و تصاوير و زبان توسط آنها، تأثير فرهنگى دارد.
تکامل وسايل، خدمات و شبکههاى ديد و شنودي، دستگاههاى ويديو، ماهوارهها و تمام شيوههائى که از ارتباط فنآورى رايانهاي، تلفن و صفحهٔ تلويزيون سرچشمه مىگيرند، در کوتاهمدت يا بلندمدت، آيندهٔ کليهٔ محصولات فرهنگى ديگر را تعيين خواهند کرد.
تنوع، تفاوت، اختلاف در موضوع و ... و کثرت ويژگىها از خصوصيات ذاتى محصولات فرهنگى است. اين موضوع شايد از علل اصلى ارتباط شديد محصولات فرهنگى با اوقات فراغت يا صرفاً تفريح و سرگرمى مردم باشد.
از نظر تأثير فرهنگي، صنايع فرهنگى که بيشترين نفوذ را بر بخشهاى مختلف جامعه دارند، بهترتيت اهميت عبارتند از: برنامههاى تلويزيوني، برنامههاى راديوئي، روزنامههاى و مجلاّت، صفحههاى موسيقي، فيلم و کتاب. بدون شک اين سلسله مراتب از نظر اقتصادى اندکى متفاوت خواهد بود.
در برخى کشورها، صنعت فرهنگى ابزارى است که در کشمکشهاى سياسى و مردمى مورد استفاده قرار مىگيرد. در دستهاى ديگر از کشورها، ماهيت تجارى پيدا مىکند و در برخى کشورها ابزارى براى تأثيرگذارى مردمى و مسلکى مىشود که در انحصار دولت است.
دو جريان يا گرايش اصلى ويژگى شاخص تحول اخير صنايع فرهنگى بهشمار مىرود. گرايش اول به سمت تمرکز افقى و عمودى و بينالمللى شدت مالکيت وسايل توليد و توزيع کالاها و خدمات فرهنگى است. گرايش دوم تغيير نقش هنرمندان در توليد پيامهاى فرهنگى است.