20-05-2015، 19:02
به همین علت در بیشتر خبرهایی که این روزها در دبی (محل زندگی و تجارت بسیاری ازایرانیان) می شنویم، صحبت از خیانت اوباما به اعراب و شیفتگی به ایران است.
نیویورک تایمز نوشت: وقتی عمر موسی، دبیر کل پیشین اتحادیه عرب، در دبی از تحقیر جهان عرب از سوی سه ایران و ترکیه و روش آنها برای "تمسخر" اعراب از طریق "سلطه" جویی سخن گفت، از وی پرسیدم منظور او دقیقاً چیست.محور اصلی پاسخ او ایران بود و این به خودی خود جالب بود. وی گفت بیانیه های تهران مبنی بر اینکه این کشور تصمیم گیرنده واقعی در چند پایتخت عربی (همچون دمشق، بغداد و صنعا)، «بسیاری از ما را خشمگین کرد» و این که هر قدرتی «اجازه گفتن چنین حرفی را به خود می دهد »، اعراب را تحقیر می کند.
همان طور که این اظهارات نشان می دهد، اعراب این روزها بیش از همه، از ایران خشمگین هستند و نگرانی آنها از این کشور حتی از وحشت آن ها از اسرائیل نیز بیشتر است که بسیاری از کشورهای عربی گرچه با آن رابطه ندارند، اما منافع ناگفتنی دارند.
به کمپ دیوید و تلاش رئیس جمهور اوباما برای اطمینان بخشیدن به سران کشورهای خلیج [فارس] از این که آمریکا می تواند به قول جان کری، وزیر امور خارجه این کشور، «دو کار را همزمان انجام دهد»، توجه کنید. یعنی توافق هسته ای را با ایران شیعه به نتیجه برساند و اتحاد خود را با پادشاهی های سنی که اکنون در اوج فراوانی نفت، نفت شان برای آمریکا از اهمیت راهبردی کمتری برخوردار است، حفظ کند.
استدلال آمریکا برای توان انجام دادن چند کار در یک زمان خیانت مهمی است؛ چرا که پای غرور عربی و تحقیر اعراب در میان است. به همین علت ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی، به کمپ دیوید نرفت. به همین علت سعودی ها به حمله هوایی و بمباران در یمن دست زدند: متوقف کردن حوثی ها که در ریاض آنها را عوامل ایران می پندارند. به همین علت در بیشتر خبرهایی که این روزها در دبی (محل زندگی و تجارت بسیاری ازایرانیان) می شنویم، صحبت از خیانت اوباما به اعراب و شیفتگی به ایران است.
کاسه صبر اعراب لبریز شده است و می گویند: دیگر بس است! آنها به قول عمر موسی در "گردهمایی رسانه های عربی" در دبی، در بحبوحه " بیداری" قرار دارند.
بگذارید کمی به عقب بازگردیم، اما نه تا استعمارگری غرب در خاور میانه و نظم یک قرنی سایکس-پیکو( وزرای خارجه انگلیس و فرانسه که بعد از جنگ جهانی اول، خاورمیانه را بین دو کشور تقسیم کردند) که در حال فروپاشی است. بگذارید اسرائیلی را کنار بگذاریم که بسیاری از اعراب آن را ادامه استعمارگری می دانند. اما بگذارید تا تهاجم آمریکا به عراق در تقریباً 12 سال پیش و سقوط حکومت صدام حسین سنی به عقب بازگردیم که در پی آن اکثریت شیعه و در ادامه آن ایران بر این کشور تسلط یافتند؛ و البته به زمان آغاز فاجعه کنونی در سوریه و دست برداشتن اوباما از "خط قرمز" خود درباره استفاده حکومت مورد حمایت ایران یعنی بشار اسد از جنگ افزارهای شیمیایی و این نتیجه گیری اعراب که "نمی توانیم" نام بازی تازه اوباما در واشنگتن است.
آری، اعراب بسیار خشمگین اند. آنها بر این باورند توافق هسته ای نهایی که تهران را به واشنگتن نزدیک تر می کند و پول بادآورده ای را از برداشته شدن تحریم ها در اختیار ایران قرار می دهد، نقشه های ایران را در منطقه تقویت خواهد کرد. بمب های عربستان سعودی در عدن را هشداری به اوباما (با وجود حمایت وی از "عملیات طوفان قاطع") و ایران بدانید.
پاسخ درست اوباما به همه این مسایل این است که نه چندان به ایران نزدیک شود و نه به سعودی ها چندان بها ندهد.
نخست اینکه، ایران موقعیت کنونی خود در خاور میانه را بدون توافق هسته ای به دست آورده است، نه با آن. هرگونه توافق با قدرت های بزرگ که این کشور را به دنیای قانون مداری نزدیک کند، آن را محدود می کند. این کشور برنامه هسته ای خود را بسیار توسعه داد. کدام یک برای جهان عرب تهدید کننده است: ایران مسلح به جنگ افزار هسته ای یا ایرانی که برنامه هسته ای اش محدود شده، کاهش یافته و به شدت تحت نظارت باشد؟
دوم، احساس تحقیر در میان اعراب دست کم به همان اندازه که از برخورد غیر عرب ها با آن ها سرچشمه می گیرد، برخاسته از خود اعراب است. اعراب مانند هر قدرت دیگری، بر سرنوشت خود تسلط دارند. میلیون ها جوان عرب چند سال پیش برای مطالبه اختیار و فرصت به پا خواستند. غیر از تونس و دبی در حال پیشرفت، این امیدها در جاهای دیگر به تعویق افتاده است. نه بمباران یمن، نه انتقاد و سرزنش ایران و نه سخنرانی های شدید اللحن بر ضد اسرائیل این ناامیدی را جبران نمی کنند.
سوم، ایران یکی از قدرت های مهم خاور میانه است. شاید به نظر برسد حفظ وضعیت نامطلوب کنونی که در آن ایران همچنان کشوری با مواضع نامناسب(!) باشد و تعهد و وفاداری آمریکا [به کشورهای عربی] دست نخورده بماند، از منافع مهم و راهبردی کشورهای عربی در کوتاه مدت باشد. اما در واقع، منفعت واقعی کشورهای عربی باید در این باشد که دست ایران دیگر باز نباشد و توافق با قدرت های بزرگ این کشور را محدود کند، از همکاری اقتصادی منطقه ای بهره ببرد و جوانانش آن را به سوی اصلاح ببرند.
باید به تعریف انیشتین از جنون (یعنی بارها و بارها انجام دادن کاری تکراری و توقع گرفتن نتایج متفاوت) نکته ای را افزود. دیوانگی، بارها و بارها انجام دادن یک کار تکراری در خاور میانه و توقع گرفتن نتیجه ای متفاوت است.
اوباما مرد انجام دادن چند کار در یک زمان است. توافق هسته ای با ایران مخاطراتی به همراه دارد؛ اما بدون توافق هسته ای، مخاطرات بیشتری در راه خواهد بود.