24-04-2015، 17:13
13 فروردین ۱۳۹۴ را باید یکی از روزهای خاص در تقویم ایران وجهان نامگذاری کرد؛ روزی که پس از حدود یک دهه جدل و مذاکره میان ایران و طرفهای غربی، نهایتا به یک برنامه مشترک برای توافق نهایی درباره حدود برنامه هستهای کشورمان رسیدند.
البته این پایان کار نیست چرا که بدرستی نمیتوان این توافق نامه هسته ای را توافقی تاریخی یا آغاز چالشی جدید در روابط ایران و غرب دانست. توافقی که بازتابی وسیع داشته و سبب عکس العملهای متفاوتی شد، عد ه ای راه سکوت را در پیش گرفته و معتقدند هرگونه اظهار نظری در این زمینه عجولانه است و باید صبر کرد، عده ای دیگر دست به انتقاد شدید زده و این توافقات را در بهترین حالت نگران کننده و در بدترین حالت فاجعه آمیز میدانند و معتقد به عدم شفافیت این توافق و صادق نبودن مسئولین با ما مردم هستند، عده ای دیگر نیز با اظهار شادی و خوشبینی نسبت به آینده توافقات برای رفع تحریم ها، کاهش قیمتها و دمیده شدن هوای تازه در رگهای اقتصادی کشور روزشماری میکنند و ندای مسئولین مچکریم سر میدهنند. در طرف دیگر این بازی سیاسی، دولت آمریکا دولتی که سالهاست از قدرت یافتن ایران در منطقه ابراز نگرانی کرده و به روشهای مختلف سعی درتضعیف ایران دارد، همچنان که اظهار داشته تمامی گزینهها را برای خود محفوظ میداند.
غرب اصل انقلاب را نشانه گرفته نه مسئله هسته ای
مسلما با وجود اهمییت فراوان مسئله هسته ای برای هر کشوری به لحاظ دستیابی به قدرتهای نظامی ومنطقه ای و پزشکی و.. وتلاشها و نگرانی های طرف غربی در مورد ایران بازهم باور این مسئله که تنها و مهمترین دلیل نگرانی آمریکا و دولت غربی از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی مسئله دست یابی ایران به سلاح هسته ای و قدرتگیری نظامی ایران باشد کمی ساده انگارانه است. آیا به راستی اگر روزی ایران تن به تمام خواسته های دشمنان در مورد مسئله هسته ای بدهد و خیال دشمن استعمارگر از بابت سلاح هسته ای در ایران آسوده شود، چالش ما با آنان پایان میپذیرد و دیگر دشمن دست از تهاجم فرهنگی و تلاش برای تهی کردن جامعه اسلامی ایران از باورها و اندیشه دینی و انقلابی بر میدارد.
اینجاست که میتوان کلام رهبر عزیزمان را به خوبی دریافت که فرمودنند: من معتقدم حتی اگر در مسئله هسته ای نیز همان خواسته هایی را که آنها دیکته میکنند قبول کنیم باز هم تحریم ها برداشته نخواهد شد زیرا آنها با اصل انقلاب مخالف اند. آری در واقع آنچه دولتهای غربی برای دست یابی به اهداف خود در صدد نابودی آن هستند مسئله هسته ای نیست و این مسئله بهانه ای است برای نفوذ هرچه بیشتر در ایران و دست یابی به هدفی که تابه حال با تمام تلاشهای خود نتوانسته اند به آن دست یابند و آن هدف چیزی نیست جز از میان بردن فرهنگ حیا و عفاف که به زیبایی در چادر زنان ایرانی تبلور یافته است.
انقلاب اسلامی انقلاب چادر
با شروع انقلاب اسلامی ، انقلابی که از سوی رسانه ها و خبرگزاران دنیا به دلیل کثرت حضور زنان محجبه و چادری در تمام صحنه های انقلاب به «انقلاب چادرها» نامیده شد ،غرب و در راس آن آمریکا تمام تلاش خودرا برای از میان برداشتن چادر و حیا ازمیان بانوان ایران به کار بستند به طوری که به گفته یکی از مقامات بلند پایه آمریکا میگوید: هر زن چادری در کوی و برزن ایران؛ به منزله پرچم جمهوری اسلامی ایران است؛ لذا ما برای براندازی این نظام؛ باید حجاب را سست نماییم.
تاسیس بیش از ۵۰ کانال ماهواره ای به زبان فارسی ،هزینه کردن میلیادرها دلار برای ساخت فیلم های هالیوودی ضد اسلامی، طراحی انواع لباس ها و پوشاک از بین برنده حیا و عفاف ،تولید انواع اسباب بازی ها و عروسک هایی که مروج سبک زندگی غربی هستند و… همه و همه نشان از اهمیت مسئله چادر و عفاف برای دولتهای غربی دارد چرا که بررسی سخنانی دیگر مقامات غربی به روشنی نشان میدهد که هدف امروز غرب برای براندازی ایران دیگر نه از راه جنگ نظامی بلکه از طریق براندازی فرهنگ عفاف و حیا و نماد اصلی آن یعنی چادر حاصل میشود.
غرب امروز از تجربه شیرین اندلس برای فروپاشی ممالک اسلامی استفاده میکند.
در زمانی که اروپا در توحش قرون وسطی میزیست ،مسلمانان با تصرف و تسلط بر اندلس(اسپانیای امروزی) آن را تبدیل به مهد علم و تمدن کردنند.اما دشمن هم آرام ننشست وبه زودی راه مبارزه را دریافت وآن چیزی نبود جز: ترویج فساد و مشروبات الکی و آلوده کردن مردان از راه زنانی که برای این کار انتخاب شدند.
در واقع آنچه توانست حکومت اسلامی ۸۰۰ ساله اندلس را ساقط کند، چیزی نبود جز وارد شدن از طریق زنان و ترویج بی حیای در فضای جامعه اسلامی. تجربه اندلس تجربه شیرینی برای غربی ها محسوب میشد راه حلی آسان که در آن بدون لشگر کشی و جنگ نظامی شاهد خردشدن پایه های جامعه به آرامی و با کمترین هزینه توسط مردم خود آن سرزمین شدند.
در واقع غرب که به رابطه میان حیا و عفاف زنان و انسجام نظام یک کشور به خوبی پی برده بود، از همان سالهای شروع استعمارگری خود برای فرو پاشی کشورهای اسلامی و تسلط هرچه بیشتر بر آنها تمام تلاش خود را برای از بین بردن مصادیق حیا و عفاف و آلوده کردن جوانان به کار بست.
به طوریکه مستر همفر یکی از جاسوسان انگلیسی که و برای شناخت و تسلط بر آنان و فراهم آوردن مقدمات فرو پاشی حکومت عثمانی بیشتر عمر خود را در میان اعراب بادیه نشین گذارند تنها راه دستیابی به اهداف غرب را در فساد زنان میدانست. زنان مسلمان دارای حجاب محکم هستند و نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست. به هر وسیله ای شده باید آنها را از حجاب اسلام خارج کرد. آنگاه مردان و جوانان فریفته میشوند و فساد در کانون خانواده ها رخنه میکند.
ترس غرب از تعداد چادرها یا تعداد سانتریفیوژها؟؟؟
هدف امروزه غرب دست یابی به قلب انقلاب است نه سانتریفیوژها، قلبی که سالهاست تپش مداوم خود را وام دار حضور مردان وزنان انقلابی است. در این میان نقش زنان و طمع دشمن نسبت به زنان بسیار پر رنگتر است چرا که زنان مهمترین رکن در ترویج و تحکیم پایه های اعتقادی هر جامعه ای محسوب میشونند و لغزش و فساد زنان منجر به نابودی ملتی خواهد شد.
آنچه امروز سبب ترس دشمنان غربی ما شده، نه تعداد سانتریفیوژها و تسهیلات هسته ای که تعداد زنان محجبه ای است که با الگو قرادادن زهرای مرضیه(ع) درتمام محیطهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه اسلامی حضور فعال داشته و هر یک به عنوان یک بمب هسته ای فعال و بالقوه برای تربیت نسلی انقلابی و عاشق شهادت در راه تفکرات ناب شیعی عمل میکنند.
امروزه زنان محجبه و چادری ما به خوبی میدانند که چه چیزی خار چشم دشمنان ماست خوب میدانند که برای حفظ این چادر که برای دفاع از ولایت پشت در سوخت ولی از سر زهرای مرضیه (س) نیفتاد خون جوانان بسیاری ریخته شده، شهدای که در بیشتر وصیت نامه هایشان سیاهی چادر را کوبنده تر از سرخی خون خود دانسته اند.
آری خوب می دانند با سیاهی چادری آنان است که نقشه های شیطانی دشمنان تیره و تار میشود. امروز شاید ما برای گرفتن حق مسلم خود حاضر به نشستن بر سر میز مذاکرات با غربیان باشیم، شاید بر سر مسائل هسته ای با دشمن توافق نامه امضا کنیم اما هیچگاه بر سر حیا و عفاف و حجابمان با کسی توافق نخواهیم کرد این را خون پهلوی مادر ما پشت در گواه است.