24-04-2015، 11:59
سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفین در گفتگو با پایگاه اینترنتی بسیج گفت: چه خوب است همیشه سال نو را با یاد شهیدان آغاز كنیم طبق سنت زیبای سال های اخیر، شهدای سال سازمان بسیج مستضعفین با پیشنهاد استان ها و اقشار تخصصی و تصویب شورای شهادت سازمان بسیج، از میان شهدای برجسته ولی گمنام انقلاب و دفاع مقدس كه خالقان حماسه های بزرگی بوده اند ولی كمتر شناخته شده اند، انتخاب و معرفی می شوند.
سردار نقدی با تاكید بر اینكه تمامی برنامه های سال 94 بسیج به نام و یاد این شهدا برگزار می شود، اظهار داشت: در طول چند سال اخیر كه این رسم اجرایی شده است، بركات فراوانی را در برنامه های بسیج شاهد بوده ایم چراكه احیاگر راه و رسم شهادت است و نسل جوان را با اسطوره های بزرگ حماسه ساز آشنا می كند و آنها را برای فداكاری و از خود گذشتگی آماده تر می سازد.
وی معرفی كامل این شهدا به عموم جوانان و ملت شهیدپرور ایران را از اهداف معرفی شهدای شاخص در هر سال دانسته و تاكید كرد: جوانان و مردم عزیز در طول یك سال با سیره و ویژگی های این شهدا آشنا شده و ضمن انس بیشتر با شهدا، سعی در الگوپذیری از ایشان می كنند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به اثرپذیری بسیجیان از این شهدا در تمامی برنامه های فرهنگی، نظامی، اجتماعی، سازندگی، راهیان نور و... بسیج، تصریح كرد: هرساله از سوی اقشار تخصصی بسیج نیز شهدایی معرفی می شوند تا برای هر قشر نیز شهیدی برگزیده ی از همان قشر، بعنوان الگو وجود داشته باشد و الگوهای رفتاری تخصصی هر قشر را سامان دهد.
وی با معرفی شهیدان "نادر مهدوی" و "طیبه واعظی" بعنوان شهدای سال 94 ابراز داشت: امیدواریم یاد و نام این شهدا منشاء نورافشانی در میان برنامههای بسیج در سطح كشور و جهان اسلام باشد.
جانشین فرمانده كل سپاه در امر بسیج ادامه داد: افتخار داریم سال ۹۴ در بسیج به نام "شهید طیبه واعظی" شیرزنی از خمینی شهر اصفهان نام گذاری شده است و ان شاء الله خواهیم توانست این شهید قهرمان را كه همراه با همسر و دیگر اعضای خانواده، برای روشنگری و مبارزه با ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی و برقراری حكومت اسلامی در زیر شكنجه های رژیم شاه جانش را تقدیم كرد بهتر بشناسیم. و جا دارد پژواك فریاد تاریخی این شهید كه هنگام دستگیری با تن مجروح خطاب به ماموران ساواك فریاد زد "مرا بكشید ولی چادرم را برندارید" در فضای كشور طنین انداز شود.
وی "شهید نادر مهدوی" را از سرداران مبارزه با آمریكا خوانده و بیان كرد: شهید نادر مهدوی از غیورمردان بوشهری است كه به عنوان بنیان گذار و فرمانده ناوگروه رزمی ذوالفقار در خلیج فارس، با انجام عملیات گسترده علیه ناوهای آمریكایی، طرح آمریكا برای اسكورت ایمن ناوگان نفتی حامیان صدام را به شكست كشاند و با همان قایق های كوچك ماهیگیری پیروزی های درخشانی را علیه ناوگان جنگی آمریكا در دفاع مقدس برای ملت ایران رقم زد.
سردار نقدی عملیات علیه ناوهای جنگی كه محافظ نفتكش بریجتون بودند را از حماسه های شهید مهدوی دانسته و تاكید كرد: این شهید عزیز در ادامه اقدامات بی نظیر خود در دفاع مقدس، از محورهای اصلی نبردهای دریایی با آمریكا در خلیج فارس بود و بعنوان یكی از اصلی ترین مبارزان ایرانی در خلیج فارس شناخته شده و آمریكایی ها از او وحشت داشتند؛ وی در آخرین ماموریت خود پس از مقاومت جانانه در برابر بالگردهای آمریكایی و ساقط كردن یكی از آنها، به شدت مجروح و به دست مزدوران آمریكایی اسیر شده و به روی ناو آمریكایی منتقل گردید. آمریكایی ها كه كینه عمیقی از وی داشتند به پیكر نیمه جان او هم رحم نكردند و با شكنجه های قرون وسطایی او را به شهادت رساندند.
وی وحشت و ترس ناوهای آمریكایی از عملیات شهادت طلبانه جوانان ایرانی با قایق های ماهی گیری در خلیج فارس را یادآور شده و افزود: امروز نیز جوانان ایران اسلامی كه به الگویی برای جوانان و آزادیخواهان سراسر دنیا در مبارزه با استكبار تبدیل شده اند، با تاسی از این شهید حماسه ساز، برای مبارزه با استكبار جهانی به سركردگی آمریكا و رژیم غاصب صهیونیستی آماده اند و اگر فرمان جهاد از سوی امام خامنه ای عزیز صادر شود، همراه با جوانان كشورهای مسلمان و آزادی خواه، در این راه جانفشانی می كنند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین در پایان گفتگوی خود با پایگاه اینترنتی بسیج تاكید كرد: ان شاء الله بسیجیان جهان اسلام با الگوپذیری از شهیدان "نادر مهدوی" و "طیبه واعظی"، بیش از پیش برای روشنگری علیه استكبار جهانی و حفظ و گسترش آرمان های انقلاب اسلامی آماده می شوند و ظرفیت های خود را برای نابودی رژیم كودك كش اسرائیل و آزادی بیت المقدس افزایش خواهند داد.
زندگینامه شهید طیبه واعظی شهید شاخص بسیج در سال 94
طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یكی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد كرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود كه مسیر زندگی او را به طور كلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با كمك شوهرش به مطالعه عمیق كتب مذهبی و آگاه كننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را كه لازمه یك فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشكیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان كه او هم مبارز بود در این روز كشته شد.
در سال 1354 به علت تعقیب ساواك با اتفاق همسر و كودك شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یكی از اعضای گروه در تبریز، یكی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشكوك شد و او را دستگیر كرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحتنظر قرار میگیرد.
طبق قرار قبلی كه ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارك را می سوزاند و خانه را ترك می كرد. طیبه همین كار را انجام داد، غافل از آنكه خانه زیر نظر است.
صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنكه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی میشود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجك و اسلحه پاكسازی كند غافل از اینكه ساواك منتظر اوست.
طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی كه از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیك می كند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می كنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت كرد اما او نیز به شهادت رسید.
وقتی ساواك طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بكشید ولی چادرم را برندارید.
طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شكنجه از تبریز به كمیته تهران منتقل می كنند و یك ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شكنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شكنجه به شهادت می رسند.
روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.
محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواك به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند كه پدر و مادر این كودك بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینكه كسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد.
خلاصه زندگینامه شهید نادر مهدوی
شهید نادر مهدوی” ( حسین بسریا) در 14/3/1342 ه- ش در خانودهای مستضعف امّا متدیّن و پرهـیزكار در روستای نوكار “، از توابع دهستان بحیری” در شهرستان دشتی” واقع در استان بوشهر” دیده به جهان گشود. او ششمین فرزند خانواده بود.
در سال دوم دبستان بود كه به مكتب رفت و قرآنِ كریم، این كتاب هدایتگر الهی را به مدد علاقة وافر و هوشِ سرشارِ خود، در عرض مدتِ تنها بیست و پنج روز نزد آقای علی فقیه خــتم نمود. در همین سال بود كه خانوادة وی از روستای نوكار، به روستای بحیری مهاجرت كردند و در آنجا ساكن شدند.
شهید مهدوی، با ذكاوت و تیزبینیِ توأم با حقیقتطلبی، ضمنِ اهتمام به تحصیل، تمامی رخدادهای نهضتِ انقلابی و فـراگـیر آحاد ملت را تیزبینانه و كنجكاوانه جویا میشد و دربارة آنها به كنكاشِ دقیق میپرداخت. مشكلاتِ اقتصادی، دوریِ راه از منزل تا مدرسه و به خصوص پرداختن به فعالیتهای پیگیر و گستردة انقلابی، سبب شد تا شهید، در پایة دوم راهنمایی بهناچار، تركِ تحصیل نماید.
پس از ترك تحصیل، به جهت سامانبخشی به وضع معیشتی خود و كمك به والدینش، در مغازه ای كه از ملكِ پدر و تنها بردارش فراهم ساخته بود، مشغول به كار شد و در كنار كار ، فعالیتهای انقلابی خود را نیز كماكان با بصیرت و علاقمندیِ فراوان، دنبال كرد.
انقلاب كه پیروز شد او در تاریخ 5/9/1358 به عنوان بسیجیِ ویژه، به عضویت بسیج درآمد. با شروعِ جنگِ تحمیلی، كار را رها كرد تا عملاً هیچ مانعی در راه فعالیتهای شبانهروزی و خستگیناپذیرش در مسیر خدمت به نهالِ نوپای انقلاب شكوهمند اسلامی، وجود نداشته باشد. از همینرو با عزمی مصمّم به خانوادهاش گفت: با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه میهن اسلامیمان ایران، من دیگر حاضر به ادامة فعالیت در مغازه نیستم و به هر طریقی شده باید وارد عرصة خدمت در جبهههای جنگ شوم.” در این هنگام، او نوجوانی هفدهساله بود.
1/2/1360 رسماً در نهاد مقدس سپاه، استخدام و در پادگان آموزشی شهید عبدالله مسگرِ شیراز آموزش اولیة پاسداری را گذراند. به عنوانِ اولین مأموریت، در 21/5/1360، به تهران اعـزام شد و تا تاریخ 20/7/1360، در جهت مبارزة بیامان با گروهكهای ملحد و منافقینِ از خدا بیخـبر، خدمات شایانی را به انجام رسانید.
پس از بازگشت از تهران و قبل از انجام عملیات طریقالقدس، شهید مهدوی مأموریت یافت تا به همكاری با سپاه اهواز بپردازد.
حضور شهید در عملیات فتح بستان، بیش از یكروز به طول نینجامید زیرا یكی از صمیمیترین دوستانش به نام شهید نعمت الله تهمتن، در این عملیات به شهادت رسید و شهید مهدوی مأموریت یافت تا پیكر مطهر این شهید را به زادگاهش برگرداند.
شهید مهدوی پس از بازگشت به سِمَت معاون فرمانده سپاه جم منصوب شد و بعد از دو سال خدمت در سپاه جم، به سپاه بوشهر بازگشت و به سِمَت فرمانده عملیات سپاه خارك منصوب گردید.
شهید مهدوی در سال 1361، با دختری مؤمنه از روستای بحـیری به نام خانم سكینة جوكار ازدواج كرد. مدت این زندگی مشترك، پنج سال بود و تنها حاصل آن، دخـتری است به زهرا مهـدوی كه چهل روز پس از شهادتِ پرافتخار پدرش به دنیا آمد.
در جریان اعزام طرح لبیك یا امام” در سال 1363، شهید مهدوی به عنوان مسؤول، همراه با رزمندگان اسلام اعزامی از جزیرة خارك، عازم دشتعباس گردید و در آنجا مسؤولیت فرماندهی گروهان را به عهده گرفت.
پس از آن، گروهان دریاییِ ناوتیپ امـیرالمؤمنین(ع) را بنیانگذاری كرد و خود، فرماندهی این گروهان را عهدهدار گردید.
با شروع عملیات بدر، شهید مهدوی با گروهان دریاییِ تحت امر خود، فعّالانه و با رشادت تمام، در این عملیات شركت جست و حماسههای به یادماندنی را از خود به نمایش گذاشت.
پس از پایان موفقیتآمـیز عملیات بدر، در سپاهِ بوشهر، تصمیم به تشكیل ناوگروه دریایی گرفت و آن را ذوالفقار” نام نهاد. ناوگروه دریایی ذوالفقار، وابسته به منطقة دوم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و شهید تا زمان شهادت، فرماندهی آن را به عهده داشت.
این یگان رزمی تازه تأسیس در عملیات والفجر 8 مسؤولیت تدارك نیروهای رزمی به وسیلة شناورها را داشت كه آن را به نیكوترین وجه، انجام داد. پس از آن در مناطق عملیاتی والفجر 8 در رالستای ماموریت سپاه، نقش موثری در ردگـیری ناوها و ناوچههای دشمن، جلوگـیری از فعالیت نیروی دریایی عراق و نیز مینگذاری در كانال خورعبدالله داشتند.
شهید در عملیات كربلای3 كه در 11/06/1365 آغاز شد حضوری موثر و مبتكرانه داشت كه منجر به فتح اسكله و پایانه نفتی الامیة عراق گـردید.
شهید مهدوی به عنوان فرماندة ناوگروه دریایی ذوالفقار، از زمان ورود آمریكایی ها به خلیجفارس تا زمان شهادت، لحظهای از نبرد بیامان با این جنایتكاران نیاسود و تمام توان و استعداد خود را در اینراه به كار بست. او طی این مدت، عملیات بسیاری را علیه آمریكاییهای متجاوز ترتیب داد .
در تیرماه سال 1366 كه اولین كاروان از نفتكشهای كویتی با پرچم آمریكا (نفتكش كویتی اَلرَّخاء با نام مبدّل بریجتون) و اسكورت كامل نظامی توسّط ناوگان جنگی این كشور با تبلیغات رسانه ای گسترده به راه افتاد، در فاصلة 13 مایلی غرب جزیرة فارسی، در اثر برخورد با مین های كار گذاشته شده توسّط سردار شهید مهدوی و یارانش، منفجر شد به طوریكه حفره ای به بزرگی 43 متر مربّع در بدنة آن ایجاد گردید. پس از اقدام دلیرانة سردار شهید مهدوی و همرزمانش در انفجار كشتی بریجتون، به پاس قدردانی از این عزیزان، به دیدار با حضرت امام نائل شدند.
در عصر روز 16/07/1366 سردار شهید نادر مهدوی همراه با تنی چند از همرزمانش، جهت انجام گشت زنی و حفاظت از آبهای نیلگون خلیج فارس، با استفاده از دو فروند قایق تندرو توپدار و یك فروند ناوچه به سمت جزیرة فارسی حركت می كنند. پس از اقامه نماز مغرب در جزیره فارسی، مورد تهاجم نیروهای آمریكایی قرار می گیرند.. نیروهای آمریكایی با چند فروند بالگرد بزرگ كبری به نام MS6 به ناوگروه حمله كرده و رادار پایگاه فرماندهی را منهدم می كنند كه ارتباط ناوگروه با مركز به كلّی قطع می شود. پس از پانزده دقیقه درگیری شدید، با استفاده از یك فروند موشك استینگر، یكی از این بالگردها را منفجر می سازد. با این وجود تنها ناوچة طارق كه سردار شهید مهدوی بر آن سوار بود، سالم مانده بود و دو قایق دیگر هدف قرار گرفته و در آتش می سوختند. نادر می توانست به سلامت از میدان بگریزد اما با رشادت و مردانگی تمام در پی گرفتن زخمی ها و پیكرهای مطهّر شهدا از آب برمی آید. آنها با همة توان سعی می كردند كه اجازه ندهند تا بالگردهای آمریكایی به طرف آنها نزدیك شوند اما كار سختی بود زیرا این بالگردها بسیار كم صدا بودند و موقعیت یابی آنها در آسمان بسیار مشكل بود. نادر مهدوی و بیژن گرد و چهار نفر دیگر پس از بیست دقیقه رزم جانانه و مردانه، زنده به چنگال دشمن میافتند.
بالأخره پس از گذشت شش روز، پیكرهای مطهر شهدا و اسرا از مسقط پایتخت كشور سلطاننشین عمان تحویل گرفته شد و از مرز هوایی وارد فرودگاه مهرآباد تهران گردید.
هنگامی كه جنازة مطهرش به خاك پاك میهن رسید، دست ها و پاهایش به صورت خیلی محكم بسته شده بود و نشان می داد كه دشمن، حتّی از جسم بی جان این سردار شهید نیز می ترسید. نادر بر عرشة ناو جنگی یو. اس. اس. چندلر” آماج شكنجههای وحشیانة دشمن قرار میگیرد و سینهاش با میخ های بلند آهنین سوراخ میشود و بدین ترتیب مظلومانه به شهادت میرسد.
جنازة مطهر شهید با شكوه خاصی بر دوش هزاران تن از امت حزبالله در مقابل لانة جاسوسی آمریكا تشییع و سپس به بوشهر انتقال یافت. در آنجا نیز پیكر پاك شهید مجدداً بر دوش جمعیت انبوه مردم شهیدپرور تشییع شد و پس از آن جهت خاكسپاری به زادگاهش روستای بحــیری بازگشت. مردم روستا با شور و شكوهی خاص و به نحو كمنظیری به استقبال پیكر غرقهبهخون سردار شهیدمهدوی رفتند و این پیكر گلگونكفن را پس از تشییع تا گلزار شهدای روستا، چون گوهری بهشتی به صدف خاك سپردند.