07-04-2015، 23:28
ریوز، جولی (1387)، فرهنگ و روابط بینالملل، ترجمه بیات، محسن، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم
اهمیت و نقش فرهنگ در دنیای امروز بر کسی پوشیده نیست. اما مهم نگاه و نگرش ما به «فرهنگ» است که بسیار مهم است. اینکه چه امر یا اموری را فرهنگ می دانیم و امر فرهنگی را چگونه تعریف می کنیم بسیار مهم و کلیدی است. مفهوم فرهنگ مانند دیگر مفاهیم از دیرباز در میان انسانها مطرح بوده و در طول تاریخ دچار تغییر و تحولات مفهومی بسیاری شده است. عدم توجه به این سیر، و همچنین نداشتن نگاه تاریخی ما را دچار سو تفاهم می کند؛ بگونه ای که گاه میپنداریم فهم امروزی و یا فهم ما از این مقوله در طول زمان همین بوده است. توجه به سیر مفهومی و نگاهها و تعاریف متفاوتی که از مفاهیم میشود بخصوص مفهوم فرهنگ را باید جدی گرفت و توجه ویژه بدان نمود. رشته های مانند انسانشناسی، جامعه شناسی، جامعهشناسی فرهنگی و مطالعات فرهنگی هر کدام با تصوری خاص از فرهنگ به مطالعه و تحقیق در باره آن میپردازند. در این میان انسانشناسی و انسانشناسان نسبت به فرهنگ حساسیتی دیگر داشته و آن را میدان اصلی کار و موضوع خود میدانند.
مارگارت مید به عنوان انسانشناسی مطرح که برخی از تالیفات او از جمله بلوغ در جزیره ساموآ جزو کتابهای کلاسیک در حوزه دانش انسانسناسی قرار میگیرد. نویسنده مقدمه کتاب خود را با جمله ای از این انسانشناس فرهنگی شروع می کند که «ما فرهنگمان هستیم». مید چه تصور و تصویری از فرهنگ در داشته که این جمله را بیان میکند با تاکید بر «هستیم»؟ این فهم انسانشناسانه از فرهنگ چه پیامدهایی داشته و دارد؟ آیا میتوان فرهنگ را بگونهای دیگر فهم کرد؟
کتاب فرهنگ و روابط بینالملل تلاشی برای بررسی و نقد تصوری خاص از فرهنگ. موضوع این کتاب بررسی چگونگی تغییر تصور انسانگرایانه از فرهنگ به تصور انسانشناسانه از آن و همچنین چرایی این تغییر و تحول است. نویسنده که از اساتید مطرح جهانی در رشته روابط بین الملل است در این کتاب «داستان ایده انسانشناسانه در مورد فرهنگ را از دیدگاه یکی از رشتههای علوم انسانی، یعنی روابط بینالملل» شرح میدهد. این روایت بازه زمانی جنگ جهانی اول تا اوج موفقیت مارگارت مید در دهه 1990 را دربر میگیرد. چگونگی تسلط ایده مید درباره فرهنگ در این رشته و فراموشی تصور انسانگرایانه از فرهنگ که به زعم نویسنده قدیمی تر و مسلماً مفیدتر بوده را بررسی میشود.
عنوان فرعی کتاب «روایتها، بومیان و توریستها» است. نویسنده در این باره توضیح میدهد که مسئلهای که در این کتاب به بررسی آن میپردازد این است که «دانشمندان در رشته روابط بینالملل چگونه ایده فرهنگ را برای شکل دادن به روایتهایشان در مورد روابط بینالملل به کار گرفته اند».از منظر نویسنده بومیان مظهر تصور انسانشناسانه از فرهنگ و توریست ها مظهر تصور انسانگرایانه از فرهنگ هستند. البته وی توضیح می دهد که این دو واژه تنها «استعارهایی برای مقوله های بزرگتر تفکر هستند».
کتاب مذکور در شش فصل به همراه مقدمه و نتیجه نویسنده در 363 صفحه بدین گونه سامان یافته است.
دیباچه پژوهشکده
مقدمه مترجم
مقدمه
فصل اول: رسالت تمدنساز فرهنگ
فصل دوم: انترناسیونالیسم فرهنگی
فصل سوم: بومیان در حال محو شدن
فصل: ملی کردن فرهنگ
فصل: جامعه فرهنگی بینالمللی
فصل ششم: استراژیها، تمدنها و تفاوتها
در بخش نتیجه گیری با عنوان فرجامها و چشم اندازها
از ویژگیهای خوب کتاب بیان نکات اصلی و کلیدی هر فصل و کتابشناسی مفصل آن میباشد.
اهمیت این کتاب در این است که ضمن بررسی آثار برجستهای که در رشته روابط بینالملل درخصوص فرهنگ وجود دارد، فهم و تصور جاری از این مفهوم پراهمیت و پربسامد را به چالش میکشد. این نقد و ارزیابی که توسط کسی که حوزه روابط بینالملل تخصص دارد برای صاحبنظران حوزه های دیگر دانش که با مسئله فرهنگ ارتباط مستقیم دارند، بخصوص انسانشناسان و کسانی که تصور انسانشناسان از فرهنگ را پذیرفتهاند، میتواند در عمق بخشی و درک بهتر از این مفهوم کمک شایانی باشد
اهمیت و نقش فرهنگ در دنیای امروز بر کسی پوشیده نیست. اما مهم نگاه و نگرش ما به «فرهنگ» است که بسیار مهم است. اینکه چه امر یا اموری را فرهنگ می دانیم و امر فرهنگی را چگونه تعریف می کنیم بسیار مهم و کلیدی است. مفهوم فرهنگ مانند دیگر مفاهیم از دیرباز در میان انسانها مطرح بوده و در طول تاریخ دچار تغییر و تحولات مفهومی بسیاری شده است. عدم توجه به این سیر، و همچنین نداشتن نگاه تاریخی ما را دچار سو تفاهم می کند؛ بگونه ای که گاه میپنداریم فهم امروزی و یا فهم ما از این مقوله در طول زمان همین بوده است. توجه به سیر مفهومی و نگاهها و تعاریف متفاوتی که از مفاهیم میشود بخصوص مفهوم فرهنگ را باید جدی گرفت و توجه ویژه بدان نمود. رشته های مانند انسانشناسی، جامعه شناسی، جامعهشناسی فرهنگی و مطالعات فرهنگی هر کدام با تصوری خاص از فرهنگ به مطالعه و تحقیق در باره آن میپردازند. در این میان انسانشناسی و انسانشناسان نسبت به فرهنگ حساسیتی دیگر داشته و آن را میدان اصلی کار و موضوع خود میدانند.
مارگارت مید به عنوان انسانشناسی مطرح که برخی از تالیفات او از جمله بلوغ در جزیره ساموآ جزو کتابهای کلاسیک در حوزه دانش انسانسناسی قرار میگیرد. نویسنده مقدمه کتاب خود را با جمله ای از این انسانشناس فرهنگی شروع می کند که «ما فرهنگمان هستیم». مید چه تصور و تصویری از فرهنگ در داشته که این جمله را بیان میکند با تاکید بر «هستیم»؟ این فهم انسانشناسانه از فرهنگ چه پیامدهایی داشته و دارد؟ آیا میتوان فرهنگ را بگونهای دیگر فهم کرد؟
کتاب فرهنگ و روابط بینالملل تلاشی برای بررسی و نقد تصوری خاص از فرهنگ. موضوع این کتاب بررسی چگونگی تغییر تصور انسانگرایانه از فرهنگ به تصور انسانشناسانه از آن و همچنین چرایی این تغییر و تحول است. نویسنده که از اساتید مطرح جهانی در رشته روابط بین الملل است در این کتاب «داستان ایده انسانشناسانه در مورد فرهنگ را از دیدگاه یکی از رشتههای علوم انسانی، یعنی روابط بینالملل» شرح میدهد. این روایت بازه زمانی جنگ جهانی اول تا اوج موفقیت مارگارت مید در دهه 1990 را دربر میگیرد. چگونگی تسلط ایده مید درباره فرهنگ در این رشته و فراموشی تصور انسانگرایانه از فرهنگ که به زعم نویسنده قدیمی تر و مسلماً مفیدتر بوده را بررسی میشود.
عنوان فرعی کتاب «روایتها، بومیان و توریستها» است. نویسنده در این باره توضیح میدهد که مسئلهای که در این کتاب به بررسی آن میپردازد این است که «دانشمندان در رشته روابط بینالملل چگونه ایده فرهنگ را برای شکل دادن به روایتهایشان در مورد روابط بینالملل به کار گرفته اند».از منظر نویسنده بومیان مظهر تصور انسانشناسانه از فرهنگ و توریست ها مظهر تصور انسانگرایانه از فرهنگ هستند. البته وی توضیح می دهد که این دو واژه تنها «استعارهایی برای مقوله های بزرگتر تفکر هستند».
کتاب مذکور در شش فصل به همراه مقدمه و نتیجه نویسنده در 363 صفحه بدین گونه سامان یافته است.
دیباچه پژوهشکده
مقدمه مترجم
مقدمه
فصل اول: رسالت تمدنساز فرهنگ
فصل دوم: انترناسیونالیسم فرهنگی
فصل سوم: بومیان در حال محو شدن
فصل: ملی کردن فرهنگ
فصل: جامعه فرهنگی بینالمللی
فصل ششم: استراژیها، تمدنها و تفاوتها
در بخش نتیجه گیری با عنوان فرجامها و چشم اندازها
از ویژگیهای خوب کتاب بیان نکات اصلی و کلیدی هر فصل و کتابشناسی مفصل آن میباشد.
اهمیت این کتاب در این است که ضمن بررسی آثار برجستهای که در رشته روابط بینالملل درخصوص فرهنگ وجود دارد، فهم و تصور جاری از این مفهوم پراهمیت و پربسامد را به چالش میکشد. این نقد و ارزیابی که توسط کسی که حوزه روابط بینالملل تخصص دارد برای صاحبنظران حوزه های دیگر دانش که با مسئله فرهنگ ارتباط مستقیم دارند، بخصوص انسانشناسان و کسانی که تصور انسانشناسان از فرهنگ را پذیرفتهاند، میتواند در عمق بخشی و درک بهتر از این مفهوم کمک شایانی باشد