داستان خوانندگی او از ترانههایی آغاز شده بود که در اینترنت به شهرت رسید. با این حال انتشار آلبومهای «یکی هست»، «گل بیتا» و «اسمش عشقه» سه آلبومی بود که زندگی کوتاهش به او مجال ساخت و انتشارش را داد.
اما او با بیماریاش و البته با فعالیت بیوقفهاش در طول بیماری در ساخت و انتشار آهنگهای مختلف، چهره دیگری از خود به نمایش گذاشت. چهرهای که به دل مخاطبان و مردم بسیار خوش نشست.
در دورهای که هر روز یکی از سایتهای زرد خبری، خبر درگذشت او را منتشر میکرد و نزدیکان و طرفداران او مدام مجبور بودند با انتشار عکسهایی از او، این خبرها را تکذیب کنند، ورود رسانه ملی به این حیطه شهرت او را فراگیرتر کرد.
احسان علیخانی با سپردن آهنگ تیتراژ برنامه رمضانیاش «ماه عسل» وجه دیگری از پاشایی را رو کرده بود. آهنگی با عنوان «نگران منی» که به نوعی شرح حال خود پاشایی هم بود و طرفداران بسیاری پیدا کرد.
سرانجام اما خبر وخیم شدن حال او در بیمارستان بهمن از سوی رسانههای معتبر و خبرگزاریها تائید شد. همین خبر کوتاه کافی بود تا خیابان ایران زمین شهرک قدس (غرب) مملو از مردمی شود که روبروی بیمارستان بهمن تجمع کردند. تجمعی که بعد از مدتی دیگر به اتفاقی عادی تبدیل شد و در نهایت با مرگ مرتضی پاشایی به اوج خود رسید.
سرانجام ۲۳ آبان ۹۳، نه تنها تهران که همه ایران در شوک بزرگی فرو رفت. شوک حضور و تجمع طرفداران این خواننده جوان پاپ که از پس مرگش در گوشه و کنار ایران دور هم جمع شدند. بیشترین و بزرگترین وجه این تجمعات البته تهران و تالار وحدت بود. هزاران نفر صبح روز یکشنبه ۲۵ آبان خود را به خیابان شهریار رساندند. تمام خیابانهای حول و حوش چهارراه ولیعصر، پل حافظ، جمهوری و ... بسته شد و مسافرانی که شبانه از شهرهای محل سکونت خود راهی تهران شده بودند، تا بهشت زهرا (س) به دنبال پیکر او رفتند. پیکری که البته به علت ازدحام طرفدارانش شبانه به خاک سپرده شد.
بدین ترتیب، خوانندهای که بعد از یک سال جنگیدن با بیماری سرطان، در اوج شهرت و موفقیت چشم از جهان فروبست، پدیده سال ۹۳ لقب گرفت. پدیدهای که خیلیها را به واکنش واداشت. چه آنهایی که از پدیده شدن مرتضی پاشایی شرمگین بودند و میگفتند مطرح شدن او به این شکل و شمایل فقط و فقط نشان از اضمحلال فرهنگ دارد و چه آنهایی که معتقد بودند او به حق سلطان دلهای مردم شد و سلطنتش تا به ابد جاودانه خواهد ماند.
مرتضی پاشایی هر چه که بود به واسطه مرگش چهره دیگری از نسل جوان جامعه معاصر را نشان داد. چهره نسلی که وقتی دست به انتخاب میزند، دیگر برایش هیچ متر و معیار یا باید و نبایدی مطرح نیست. نه واکنشهای روشنفکری روی انتخابش تاثیر میگذارد و نه باید و نبایدهای حکومتی یا دولتی. و این چیزی بود که در عملکرد مرتضی پاشایی نیز به چشم میخورد. کسی که قرار بود چهار ماه بیشتر زنده نباشد اما یک سال تمام دوام آورد تا همه قلههای شهرت را یک به یک فتح کند.
اما او با بیماریاش و البته با فعالیت بیوقفهاش در طول بیماری در ساخت و انتشار آهنگهای مختلف، چهره دیگری از خود به نمایش گذاشت. چهرهای که به دل مخاطبان و مردم بسیار خوش نشست.
در دورهای که هر روز یکی از سایتهای زرد خبری، خبر درگذشت او را منتشر میکرد و نزدیکان و طرفداران او مدام مجبور بودند با انتشار عکسهایی از او، این خبرها را تکذیب کنند، ورود رسانه ملی به این حیطه شهرت او را فراگیرتر کرد.
احسان علیخانی با سپردن آهنگ تیتراژ برنامه رمضانیاش «ماه عسل» وجه دیگری از پاشایی را رو کرده بود. آهنگی با عنوان «نگران منی» که به نوعی شرح حال خود پاشایی هم بود و طرفداران بسیاری پیدا کرد.
سرانجام اما خبر وخیم شدن حال او در بیمارستان بهمن از سوی رسانههای معتبر و خبرگزاریها تائید شد. همین خبر کوتاه کافی بود تا خیابان ایران زمین شهرک قدس (غرب) مملو از مردمی شود که روبروی بیمارستان بهمن تجمع کردند. تجمعی که بعد از مدتی دیگر به اتفاقی عادی تبدیل شد و در نهایت با مرگ مرتضی پاشایی به اوج خود رسید.
سرانجام ۲۳ آبان ۹۳، نه تنها تهران که همه ایران در شوک بزرگی فرو رفت. شوک حضور و تجمع طرفداران این خواننده جوان پاپ که از پس مرگش در گوشه و کنار ایران دور هم جمع شدند. بیشترین و بزرگترین وجه این تجمعات البته تهران و تالار وحدت بود. هزاران نفر صبح روز یکشنبه ۲۵ آبان خود را به خیابان شهریار رساندند. تمام خیابانهای حول و حوش چهارراه ولیعصر، پل حافظ، جمهوری و ... بسته شد و مسافرانی که شبانه از شهرهای محل سکونت خود راهی تهران شده بودند، تا بهشت زهرا (س) به دنبال پیکر او رفتند. پیکری که البته به علت ازدحام طرفدارانش شبانه به خاک سپرده شد.
بدین ترتیب، خوانندهای که بعد از یک سال جنگیدن با بیماری سرطان، در اوج شهرت و موفقیت چشم از جهان فروبست، پدیده سال ۹۳ لقب گرفت. پدیدهای که خیلیها را به واکنش واداشت. چه آنهایی که از پدیده شدن مرتضی پاشایی شرمگین بودند و میگفتند مطرح شدن او به این شکل و شمایل فقط و فقط نشان از اضمحلال فرهنگ دارد و چه آنهایی که معتقد بودند او به حق سلطان دلهای مردم شد و سلطنتش تا به ابد جاودانه خواهد ماند.
مرتضی پاشایی هر چه که بود به واسطه مرگش چهره دیگری از نسل جوان جامعه معاصر را نشان داد. چهره نسلی که وقتی دست به انتخاب میزند، دیگر برایش هیچ متر و معیار یا باید و نبایدی مطرح نیست. نه واکنشهای روشنفکری روی انتخابش تاثیر میگذارد و نه باید و نبایدهای حکومتی یا دولتی. و این چیزی بود که در عملکرد مرتضی پاشایی نیز به چشم میخورد. کسی که قرار بود چهار ماه بیشتر زنده نباشد اما یک سال تمام دوام آورد تا همه قلههای شهرت را یک به یک فتح کند.