27-02-2015، 17:28
چند هزار سال از فرهنگ ایرانی می گذرد و بسیاری از آداب و آیین ها و اعیاد ایرانیان هنوز تازه و زیبا هستند. با وجود این آریایی های امروزی دیگر استقبال چندانی از برگزاری جشن ها و آیین های کهن ایرانی نمی کنند و در عمل بسیاری از این آیین ها با وجود حفظ طراوت خود در طول هزاران سال، امروز به یادگاری در گوشه بعضی تقویم ها و سالنامه های ایرانی تبدیل شده اند و در بهترین حالت تنها از سوی گروه هایی از مورخان یا علاقه مندان به تاریخ، انجمن های ایران باستان و یا معدود زرتشتیان ساکن در شهرهایی مثل یزد گرامی داشته می شوند.
این در حالی است که جشن های ایرانی علاوه بر جنبه شادمانی ای که دارند باورهای کهن و عمیق انسانی و اخلاقی را نیز با خود از میان هزاره ها گذر داده و به روزگار ما رسانده اند. در همین فصل زیبای بهار که این روزها بر ما می گذرد دست کم ۱۰ جشن کهن در گاهنامه ایرانی ثبت شده است که شاید خیلی از ما چیز زیادی درباره آن ندانیم. پای صحبت رضا مرادی غیاث آبادی، پژوهشگر تاریخ، استاد باستان شناسی و نویسنده کتاب هایی مانند <فرهنگنامه عکس ایران> و <راهنمای زمان جشن ها و گردهمایی های ملی ایران باستان> نشسته ایم تا کمی بیشتر درباره جشن های بهاره ایرانیان باستان بدانیم.
کهنسالی تمدن و فرهنگ ایران و مشخص نبودن زمان خاصی برای آغاز این تمدن سبب شده تا ریشه یابی کامل و جامع جشن های ایرانی در عمل غیر ممکن باشد. به گفته رضا مرادی غیاث آبادی ، آیین های ایرانی در گذر زمان دچار تطور و دگرگونی بسیار شده اند و به همین دلیل شکل نخستین آنها از دست رفته است، اما از منابع موجود چنین بر می آید که جشن های ایرانی ارتباط بسیار تنگاتنگ و پیوسته ای با مسائل اقلیمی و محیطی و آب و هوایی ایران داشته و از باورهای کیهانی برگرفته شده اند. یعنی بر خلاف آنچه که متداول است جشن های ایرانی ارتباط چندانی با ادیان نداشته اند. ویژگی های اقلیمی موثر در جشن ها هم در واقع محصول نیازهای روز بوده است. غیاث آبادی می گوید: “مردم تصور می کردند با برگزاری یکسری آیین ها و مراسم مثلا بزرگداشت <تیشتر> که همان <ستاره شباهنگ> امروزی است، می توانند آرزوی سالی خوب و پر باران و حاصلخیز را بکنند. از طرفی جشن های ایرانی به شکل حیرت انگیزی در پاسداشت طبیعت و حفاظت از محیط زیست هستند یعنی بخش جدا نشدنی این جشن ها و آیین هایی که برگزار می شده به نوعی در پاکیزگی طبیعت یا حفاظت از محیط زیست، لای روبی جویبارها بوده و هیچگونه نشانه آسیب و آزار به طبیعت یا جانوران در آن وجود ندارد و در این میان جشن های بهار از جایگاه ویژه ای در میان جشن های ایرانی برخوردارند.”
بهار؛ فصل جشن های فرخنده
جشن هایی که ایرانیان در طول فصل بهار برگزار می کردند امروز اغلب ازبین رفته و یا به شکلی بسیار محدود در بعضی از نواحی دور افتاده کشور برگزار می شوند اما رضا غیاث آبادی، پژوهشگر تاریخ و استاد باستان شناسی هنوز هم به بقای این جشن ها امیدوار است. او جشن های بهاره ایرانیان را به چند دسته مشخص تقسیم می کند. او می گوید: “اولین جشن بهار روز <ششم فروردین> است. روزی که میان ایرانیان سپند و فرخنده بوده و البته هنوز دلیل قاطع این فرخندگی مشخص نیست. هنوز به درستی معلوم نیست که این تقدس از کجا ریشه گرفته است. با وجود این چنین روزهایی در فرهنگ های مختلف جهان وجود دارد و مثلا در بین اقوام سامی هم روز < دهم محرم > چنین ویژگی ای دارد و رویدادهای مهمی به آن منسوب می شود. مثلا خلقت حضرت آدم و نشستن کشتی نوح به کوه جودی و اتفاقات دیگری از این قبیل را به این روز نسبت می دهند. به هر حال در باورهای ایرانی هم به روز <ششم فروردین> رویدادهای زیادی مثل پیدایش کیومرث، و یا روییدن مشی و مشیانه نسبت داده می شود که احتمالا این رویدادها عامل تقدیس و فرخندگی این روز باشند.”
روز مقدس ساقه های ریواس
به گفته غیاث آبادی ششم فروردین روز مقدسی است که در آن دو ساقه ریواس روییده اند. در باورهای ایرانی نخستین انسان از این دو ساقه ریواس متولد شده است. این اعتقاد در حقیقت گونه ای دیگر از روایت ایرانی مشی و مشیانه است که نخستین انسان ها بوده و بعدها نخستین زوج را هم به وجود آورده اند. او توضیح می دهد: “خاستگاه انسان را در باورهای ایرانی <گیاهی> می دانند و این خاستگاه گیاهی هم معمولا به شاخه ریواس مربوط است که شاید همان گیاهی باشد که امروز از آن با عنوان <مهر گیاه> یاد می کنند. مهر گیاه گیاهی است با ساقه ای شبیه دو هویج به هم چسبیده که شباهت زیادی به اندام انسانی دارد و گویا به خاطر همین شباهت است که آن را خاستگاه انسان دانسته اند.” اما ششم فروردین تنها روز ساقه های ریواس نیست و اتفاقات بزرگی مانند غلبه فریدون و کاوه بر ضحاک و تیراندازی حماسی آرش هم در این روز ثبت شده است. غیاث آبادی می گوید : “در آثار سده های میانه هم آمده که در روز ششم فروردین، مردم به هم پیام شادباش می دادند یا نوشته شادباش می نوشتند ؛ چیزی مثل همین کارت تبریک هایی که ما امروز برای هم می نویسیم.”
جشن هایی که در حال انقراض اند
دو جشن بهاری دیگری که به کلی فراموش نشده ولی تقریبا در معرض از بین رفتن اند جشن <نخستین شنبه سال> و <نخستین چهارشنبه سال> هستند که خوشبختانه هر دو هنوز هم در بعضی نواحی جنوب خراسان و چهار محال و بختیاری برگزار می شوند. به گفته غیاث آبادی، مراسم این اعیاد تقریبا شبیه سیزده به در است و مردم برای جشن گرفتن این روز خاص به صحرا می روند و شادی می کنند. جشن دیگری که این استاد تاریخ و زبان های باستانی از آن یاد می کند جشنی است که در دهم فروردین ماه در ایران باستان برگزار می شده و جشن آبانگاه نام داشته است. غیاث آبادی می گوید: “جشن آبانگاه با جشن آبانگان که در دهم آبان برگزار می شده متفاوت است و نباید با آن اشتباه گرفته شود. جشن آبانگاه را به این دلیل برگزار می کردند که نخستین آبانروز در سال بوده است. جشنی در ستایش آبان که در واقع همان ناهید یا آناهیتا است، چون ناهید ابتدا سیاره بوده و بعدها تبدیل به ایزد بانوی نگهبان آب های روان و پاکیزگی آب ها شده است.” اما جشن های بهاری ایرانیان همچنان تا پایان این فصل ادامه داشته و هفدهم فروردین ماه هر سال هم اجداد ایرانی ما جشنی به نام <سروشگان> را برگزار می کردند. غیاث آبادی درباره جشن <سروشگان> توضیح می دهد: “این جشن را ایرانیان در ستایش ایزدی به نام سروش برگزار می کرده اند. ظاهرا سروش یکی از صورت های فلکی پیرا قطبی بوده، یعنی یکی از هشت صورت فلکی ای که به صورت دائم در آسمان و در همه فصل های سال دیده می شود و گفته می شود که هیچ گاه طلوع و غروب نمی کند. از طرفی نماد سروش هم خروس سفید است که برای ایرانیان مقدس بوده است. خود سروش هم نماد بیداری و ایزد بیداری است و در برابر <بوشاسب>، دیو خواب قرار می گیرد.”
جشن های اردیبهشتی ایرانیان
ایرانیان که به گواه تاریخ مردمانی شادخو و شادزی بوده اند، در طول سال زندگی خود را با انواع و اقسام جشن های شاد و آیین های نشاط آفرین می گذرانده اند و فصل بهار و زندگی دوباره طبیعت هم فرصت مناسبی برای جشن و شادمانی در اختیار آنها قرار می داده است. جشن های بهاری اجداد ایرانی ما در ماه دوم از فصل بهار از دوم اردیبهشت ماه شروع می شود. غیاث آبادی درباره جشن های اردیبهشتی ایرانیان می گوید : “دوم اردیبهشت جشن دیگری است که ایرانیان آن را برگزار می کرده اند و روزی است که مردم برای گردآوری گل ها و گیاهان صحرایی دل به دامان طبیعت می زدند، اما متاسفانه از این جشن کهن و زیبا جزئیات چندانی در دسترس نیست. تنها منبع ما در بررسی این جشن < آثار الباقیه > ابوریحان بیرونی است که در آن کتاب هم تنها اشاره ای به وجود و برگزاری این جشن شده است.”
همچنین جشن مشهور <اردیبهشتگان> هم در اردیبهشت ماه برگزار می شده است: “روز سوم اردیبهشت که <اردیبهشت روز> ماه اردیبهشت بوده است، ایرانیان جشن <اردیبهشتگان> را برگزار می کردند. <اردیبهشتگان> جشنی زیبا در ستایش راستی و پاکی بوده است که متاسفانه این هم از جشن هایی است که تقریبا امروزه از بین رفته و دیگر برگزار نمی شود.”
فرهنگ شادخویی که در ایرانیان وجود داشته یکی از دلایل علاقه زیاد آنها به نوروز و آیین های نوروزی بوده است. اشتیاق ایرانیان نسبت به نوروز و نو شدن طبیعت تا حدی بوده است که حتی جشن <اردیبهشت روز> هم برای نوروز برگزار می کرده اند. نویسنده کتاب <راهنمای زمان جشن ها و گردهمایی های ملی ایران باستان> درباره این جشن می گوید: “روز دهم اردیبهشت در نزد ایرانیان باستان جشن چهلم نوروز بوده است و تنها نشانی که تا همین چند سال اخیر از این جشن باقی مانده بود مراسمی بود که در شیراز در کنار چشمه سعدی به مناسبت این روز برگزار می شد. در این جشن زنان و مردان در ساعاتی جداگانه در چشمه سعدی آبتنی می کردند و بر این باور بودند که در این روز ماهی ای سر از آب بیرون می آورد و انگشتری زرین را با خود می آورد که نشانه بخت و اقبال است.”
جشن دیگری که در گاهنامه ایرانی در اردیبهشت ماه ثبت شده است جشن پانزدهم اردیبهشت ماه است. به گفته غیاث آبادی پانزدهم اردیبهشت ماه اولین <گاهنبار فصل> است: “گاهشماری گاهنباری کهن ترین گاهشماری ایرانی است که در آن طول سال خورشیدی به دوازده ماه تقسیم نشده بلکه به چهار فصل و چهار نیم فصل تقسیم شده و البته این نوع گاهشماری امروزه از بین رفته است.”
رسایی و کمال در خرداد ماه
اولین جشن آخرین ماه از فصل بهار اما <خردادگان> است که در ششمین روز از ماه خرداد که <خرداد روز> خرداد ماه است، برگزار می شود. غیاث آبادی می گوید: “خرداد به معنی رسایی و کمال است. در این ماه خورشید به بالاترین نقطه طلوع خود و ساعات روشنایی روز به حداکثر می رسیده است. اما این جشن هم امروز دیگر برگزار نمی شود و حتی نمی دانیم در گذشته به چه شکلی برگزار می شده است. با وجود این هنوز هم تا پایان بهار جشن دیگری باقی است. آخرین جشن بهار در نزد ایرانیان جشن پایان بهار و آغاز تابستان بوده است که شباهت هایی به جشن شب چله و یلدا دارد. این جشن امروز در بعضی از نواحی ایران مثل استان مرکزی و چهار محال و بختیاری برگزار می شود و به آن جشن <آبپاشونک> یا <اول توبستونی> هم گفته می شود. این روز نقطه مقابل انقلاب زمستانی و شب یلدا است که از شکل اولیه آن اطلاعی نیست ولی امروز مردم به صحرا می روند و بازی های گروهی محلی همراه با نمایش های شوخی آمیز را در این روز اجرا می کنند. ایرانیان در این روز برای شادمانی و شوخی به یکدیگر – حتی شده قطراتی – آب می پاشند و پایان بهار و آغاز فصلی دیگر از زندگی را جشن می گیرند.”