20-02-2015، 17:21
تقریب بین مذاهب اسلامی دعوتی است که بر پایه علم و استدلال بوده و دارای رویکرد اصلاحی است و پشتوانه آن از همان آغازین روزهای حرکت تقریبی، علما و شخصیت های بزرگ اسلامی بودند که با توکل به خدا در این میدان قدم گذاردند و از هیچ حمله و اعتراضی دچار اضطراب نشدند؛و در این فعالیت و تلاش خستگی ناپذیر خود به هیچ گونه سود مادی و دنیوی نمی اندیشیدند و این دعوت، راه خود را ادامه داد و هم اکنون نیز منادیان تقریب این حرکت الهی خود را دنبال می کنند. در حالی که آسیب ها و موانع گوناگون در حیطه های سه گانه: روانی رفتاری، فرهنگی و سیاسی در برابر آن وجود دارند هر چند برخی از آن ها رو به کاهش اند.
به نظر می رسد، مهمترین عوامل بازدارنده حرکت تقریبی، در حیطه روان و رفتار وجود دارد که در صورت از بین رفتن یا حتی کم رنگ شدن گوشه ای از این عوامل، شاهد شتاب فزاینده ای در راستای تقریب بین مذاهب اسلامی و نیز انسجام امت اسلامی خواهیم بود، آنچه جایگاه این بحث را روش تر می سازد ابهاماتی است که در نتایج تلاش های علمای تقریبی وجود دارند. در حالیکه بودجه های هنگفتی از طرف برخی مجامع اسلامی در این رابطه به مصرف می رسد. ما در این جستار به مهمترین عوامل روحی روانی اشاره می کنیم.
در ابتدای بحث به مفهوم شناسی موضوع می پردازیم و واژه های مهم را مورد بررسی قرار می دهیم.
آسیب یا مانع:
عبارت است از عاملی یا عواملی که بر سر راه یک حرکت یا فعالیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی قرار می گیرند و آن را از رسیدن به هدف و مقصد نهائی شان باز می دارد. که به آن عامل بازدارنده نیز می گویند و یا به واقعیت هائی گفته می شود که در مقابل این حرکت مقاومت می کند و مانع رسیدن آن به نهایت مطلوب می شود.
آسیب ها یا عوامل بازدارنده روانی رفتاری
موانعی است که ریشه در درون انسان دارد که منشأ عکس العملها و رفتارهایی می شود که فضای سالم فعالیت ها را مکدر می کند و از رسیدن آن به نتیجه مطلوب جلوگیری می نماید.
تقریب:
تقریب در لغت به معنای نزدیک کردن می باشد.
تقریب در اصطلاح، دعوتی است اصلاحی برای نزدیک کردن شیعه و سنی با حفظ کیان طرفین (ر.ک: اسلام،آئین همبستگی ص۲۴) و این دعوت بر پایه علم و خرد نهاده شده نه عواطف و احساسات زودگذر (ر.ک: همان ص۲۵).
و تلاش اصحاب تقریب به این است که عقل های متفکر و دانشمند و همچنین شخصیت های دینی را که مورد توجه ویژه مردم اند، به سوی خود متوجه کند و آنان را قانع سازد. و مسلما وقتی طرفین دریافتند که هر دو منابع و مبانی شان یکی است و مستند شان قرآن و سنت است و نیز هر دو طرف راه اجتهاد را می پویند، حالت تفاهمی میان دو دسته ایجاد خواهد شد. بدون اینکه این کار موجب تقلید یا پیروی کورکورانه یک طرف از طرف دیگر شود.
تفاوت وحدت با تقریب
وحدت دارای دو بعد است: بعد سیاسی و اجتماعی، بعد علمی و فرهنگی مقصود از بعد اول این است که مسلمانان سراسر دنیا که دارای زبان، رنگ، قوم و نژاد مخصوص به خودشان هستند به اسم مصلحت علیه اسلامی: در صف واحد در برابر دشمنان اسلام قرار گیرند.(ر.ک: مجله حوزه، ش۸۰ ۷۹،مقاله شهید صدر منادی وحدت، ص۱۵۶ و همبستگی مذاهب اسلامی ص۵۰۳)
مقصود از بعد دوم همان تقریب بین مذاهب اسلامی است، که تحقق این پدیده منوط به اجماع دانشمندان بزرگ مذاهب اسلامی که آگاه به آراء و نظرات همه مذاهب باشند و مطرح کردن مسائل اختلافی نظری در جوی سالم، آرام، صمیمی و به دور از تعصب برای دستیابی به حقایق و واقعیت های اسلامی در ابعاد علمی، کلامی، حدیثی، تفسیری، فقهی، اصولی و ... و نشر نتیجه بحث ها و مناظرات برای پیروان مذاهب.(ر.ک: همبستگی ادیان و مذاهب اسلامی ص۵۰۲).
آسیب ها و موانع روانی رفتاری
تعصب:
که همان طرفداری از اعتقادی غیر مستدل و غیر موجه می باشد (ر.ک: همان ص۲۲). این نوع پدیده ناهنجار روحی ـ روانی هم در رفتارهای ظاهری انسان اثر می گذارد و هم در قضاوت های عقلانی او، و خصوصا در مقام بحث و مناظره، چشمان انسان را از دیدن حقایق و واقعیت ها باز می دارد به گونه ای که در مقابل حقایق از خود مقاومت و سرسختی نشان می دهد و به هیچ صورت آن را نمی پذیرد. تاریخ، آکنده از عکس العمل های متعصبینی است که در مواجهه با بحث های استدلالی و عقلی، بر خلاف موازین و شرایط بحث و گفتگو رفتار کرده اند (ر.ک: همبستگی مذاهب اسلامی، ص۱۰۰ ۹۹)، که نتایج زیر را در بر داشت.
معیارهای علمی و منطفی در این گونه موارد رعایت نمی شد.
بی نتیجه ماندن بحث ها و عدم دستیابی به غرض مطلوب، زیرا در صورتی بحث و گفتگوئی نتیجه مطلوب دارد که برای اثبات حق و یا ابطال باطل، از راه دلیل معتبر باشد، نه آنکه غرض آن ها غلبه بر پیروان مذهب دیگر باشد، اگر چه از راه باطل صورت گیرد.
در این گونه موارد، دستیابی به نظر ارجح و اقوی امکان نداشت چون طرفین با یکی از طرفین به دنبال دستیابی به حقیقت و واقعیت نبودند.(ر.ک: همبستگی ادیان و مذاهب اسلامی، ص۴۵۷)
علامه محمد تقی قمی، نماینده آیه الله العظمی بروجردی و بنیان گذار دارالتقریب در مصر در مورد نتایج تعصب در بعد رفتار چنین می گوید: «چه مصیبت هائی که این تعصب (فرقه ای و مذهبی) بر سر مسلمین آورده است و خون هائی که به واسطه آن ریخته شده و شمشیرهائی که به جای کشتن دشمن به روی برادر کشیده شده است (ر.ک: همبستگی مذهب اسلامی، ص ۱۳۸).»
علما و مورخین در این مورد گزارش های تکان دهنده ای ارائه کرده اند.[۱]علامه محمد جواد مغنیه زمان پیدایش فرقه های متعصب را بعد از پیامبر اسلام می داند که این روحیه مخرب زاییده اوضاع سیاسی و دنیوی برای ایجاد تفرقه و پراکندگی بین امت اسلام است (برای تفصیل بیشتر در مورد نتایج منفی تعصب ر.ک: مختصر کتاب المؤمل، ابی شامه، ج۳، ص۳۲. و معجم البلدان، یاقوت حموی، ج ۳، ص۲۷۳)، و شیخ محمود شلتوت نیز در فتوای تاریخی خود در رابطه با جواز تعبد به مذهب امامیه، مسلمانان و خصوصا اهل سنت را از تعصب در این رابطه بر حذر داشته است (میز گرد تقریب بین مذاهب اسلامی، خسروشاهی، سید هادی، قم، کلبه شروق، مرکز بر رسی های اسلامی، اول، ۱۳۸۱، ص۱۶۹). چون اسلام برای دستیابی به اصول انسانی یعنی مساوات و برادری و سعه صدر و پذیرش حق و حقیقت می باشد و پای بندی نابخردانه و افراطی به عقیده یا مذهب یا فرقه... نشانگر توهم و تخیل است که به جای اندیشیدن و دستیابی به یقین و اطمینان برخاسته از عقل سلیم، به سوی باطل و گمرانی رهسپار می شوند. (ر.ک: اسلام، آئین همبستگی، ترجمه و نگارش عبدالکریم بی آزار شیرازی، تهران، انتشارات بعثت، بینا ۱۳۵۴، ص۱۷۹)
مهمترین و قدرت مند ترین عامل بازدارنده در راه حرکت تقریبی مطرح است و به نظر می رسد که اگر با فعالیت های درست این مشکل حل گردد بسیاری از موانع دیگر به تدریج و با یک برنامه منظم و حساب شده بر طرف خواهد شد. (برای تفصیل بیشتر ر.ک: اسماعیلی، اسماعیل، قلمرو شامل دستامح در نظر شهید مطهری، مجله حوزه، ۱۳۷۹، ش ۹۷، از ص۱۴۵ تا ۱۸۰)
چون تعصب مذهبی منجر به ایجاد اختلاف و شکاف میان فرزندان امت اسلامی و متلاشی شدن وحدت و تقسیم شدن آن به گروه های متخاصم گشته است و استعمار و حکومت های دست نشانده آنها و نیز علمای درباری از این نقطه ضعف امت اسلامی، استفاده می کنند.
بدبینی
عده ای چنین می پندارند که پیروان مذهب دیگر، اسلامی مخلوط به کفر دارند و بدتر از کافران و مشرکان هستند چون این ها معارف دین الهی را از خلوص و شفافیت انداخته اند و آن را آمیخته به عقایده کفر آلود و شرک آمیز کرده اند. چون اعتقادات شان از پاکی و طهارت لازم برخوردار نیست پس ظاهرا پیرو اسلام اند در حالیکه در باطن کافر و مشرکند و همان طور که منافق بدتر از کافر و مشرک و نیز دشمن در لباس دوست، خطرناک تر از دشمن ظاهری است، این ها نیز خطرناک تر از دشمنان قسم خورده اسلام اند. (علامه فضل الله به این مانع اشاره نموده و به نقد و بررسی آن پرداخته اند ر.ک: الحرکه الاسلامیه، هموم و قضا، فضل الله، محمد حسین، ص۳۱۲) در حالیکه شرط اول برای دستیابی به نتایج مثبت در مناظرات تقریب و انسجام اسلامی، داشتن حسن نظر و دوری از سوء ظن و بدبینی است و باید طرفین بحث در باطن به این مطلب ایمان داشته باشند که مسلمانی که به قرآن و سنت پیامبر ایمان دارد، از اجتماع مسلمین بیرون نرفته است و اخلاص و دوستی به پیامبر و تمایل رسیدن به حق را دارد، (ر.ک: سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ابوعبدالله محمد بن احمد، تحقیق شعیب ارناقروط، محمد نعیم عرقوسی، بیروت مؤسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳، ج ۱۴، ص۶۴۰)
پس باید هر دو طرف همدیگر را یاری کنند که به حقیقت برسند ذهبی در ترجمه احوال محمد بن نصر مروزی می گوید:
«چناچه ما هر پیشوائی را که در اجتهاد خود درباره مسائل جزئی اشتباه قابل گذشتی کند، بدعت گذار بدانیم و در مقابل او قیام کنیم و تبعیدیش نمائیم، در آن صورت نه ابن نصر و نه ابن منده باقی می مانند و نه کسانی که از آنها بزرگتر هستند.»
این بد بینی و سوء ظن بین دو گروه تاحدی وجود دارد و شاید برخی از اهل سنت، بر اساس تصور نادرستی که دارند شیعیان را به عنوان غالی می شناسند که امامان خود را تا درجه پیامبری و بلکه خدائی بالا می برند (به عنوان نمونه ر.ک: الفرق بین الفرق، عبد القاهر بغدادی، ترجمه محمد جواد مشکور، تهران، امیر کییر، دوم، ۱۳۴۴ش، ص۴ـ۶)در حالیکه اهل غلو در طول تاریخ شیعه، همیشه مورد خشم ائمه اهل بیت قرار داشتند. و حتی از طرف[۲] بعضی از امامان دستور قتل رهبران این گروه، صادر شد. که مطالعه زندگی امامان معصوم، و نحوه برخورد آن بزرگواران بااین گونه مسائل، بیان گر نفرت و انزجار آنها و پیروان واقعی شان از اهل غلو، می باشند.
به طوری که شیعیان همواره از غلات دوری می جستند و همنشینی با آنها را حرام می دانستند (مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری، قم، مؤسسه آل بیت، ج۱۲، ص ۳۱۵. برای تفصیل بیشتر ر.ک: همبستگی مذاهب اسلامی، مقاله محمد جواد مغنیه تحت عنوان غلات از نظر شیعه امامیه، ص۲۳۱ـ۲۳۶)
و نظر شیعه و پیشوایان الهی شان این بود که آنها بدتر از یهود، نصاری، مجوس و حتی مشرکان هستند. (رک: رجال کشی (اختیار معرفه الرجال)، شیخ طوسی، تصحیح مصطوفی، مشهد، دانشگاه مشهد، ص۳۰۰)
و این دیدگاه موجب طرد آنها از جامعه اسلامی شد که حتی معاملات و روابط اجتماعی به طور کامل با آنها قطع شد. پس شیعه هیچ ارتباطی با اهل غلو (غلات) ندارد.
و از جانب دیگر بعضی از شیعیان اهل سنت را ناصبی و دشمن اهل بیت پیامبر می دانند، در حالیکه مسأله محبت اهل بیت و دوستی خاندان رسالت امری مسلم و مورد اتفاق همه اهل سنت است و گروه اندکی که بغض و عداوت اهل بیت را در دل دارند در جامعه اهل سنت جائی ندارند و در طول تاریخ بزرگان اهل سنت از این گروه بیزاری جسته اند. پس شعیان باید بین اهل سنت و ناصبی ها تفکیک قائل شوند و در مواجهه با برادران مسلمان شان، به دید ناصبی به آنها ننگرند بلکه این نکته را مسلم بدانند که آنها نیز به عنوان یک مسلمان، محبت اهل بیت را در ژرفای وجودشان دارند. چون از دیدگاه همه مسلمانان اهل بیت برای دوستان و محبان حقیقی در دنیا، الگوها عملی و عینی انسان کاملند و آنان را از سرگردانی و حیرت در ادای تکلیف در عرصه های مختلف زندگی نجات می دهند و مایه آرامش آن ها بوده و دوستی و ولایت آنان، در عالم قبر و برزخ و قیامت سودمند است. زمخشری، فخر رازی و قرطبی، سه تن از مفسران طراز اول اهل سنت در تفاسیر خود در ذیل آیه شریفه «قل ما سألتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله» حدیثی از رسول خدا در مورد آثار و فوائد محبت اهل بیت در عالم پس از مرگ نقل می کنند که «هر کس با محبت آل محمد بمیرد، شهید از دنیا رفته... بخشوده و مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته است، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت می دهند، نکیر و منکر همراه با بشارت، او را به سوی بهشت می برند، در قبر او دری به سوی بهشت گشوده می شود، قبر او را فرشتگان رحمت زیارت می کنند، بر سنت پیامبر و جماعت اسلام از دنیا رفته است و هر کس بغض و عداوت با آل محمد داشته باشد و از دنیا برود، روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر می شود که بر پیشانی او نوشته شده «مأیوس از رحمت خدا» و کافر از دنیا می رود و بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.» (ر.ک: زمخشری، جار الله، تفسیر کشاف، بیروت، دارالکتب العربی، بی تا، بی نا، ج۴، ص ۲۲۰، ۲۲۱. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، تهران، دارالکتب العلمیه، الطبعه الثانیه، بی)
پس شیعه و سنی در صورتی می توانند روند تقریب را پر شتاب سازند که جریان های انحرافی که به هر دو مذهب نسبت داده می شود شناخته و آن را از واقعیت های موجود بین مذاهب، تفکیک کنند و با دیدگاه تساهل و تسامح نسبت به یکدیگر رفتار نموده و در این مورد خودی را از غیر خودی(ر.ک: اسماعیلی، اسماعیل، قلمرو شاهل و شامح، مجله حوزه، ۱۳۷۹، شماره ۸۰ و ۷۹، ص ۱۴۵ تا ۱۸۰ و نیز مقاله خودی و غیر خودی در فرهنگ دینی، ص ۱۸۱ تا ۲۲۶)
یعنی مسلمانان را از غیر مسلمانان و توطئه گران را از دوستان و برادران خود باز شناسند.
خود برتر بینی
خود برتر بینی ناهنجاری روانی است که مانع به وجود آمدن فضای سالم گفتگو و مناظرات تقریبی می گردد، افرادی که دارای این ویژگی روانی هستند. خود و اعتقادات خود را برتر از دیگران و باورهای آن ها می داند و به دیگران هرگز اجازه نمی دهد که در مورد مسائل مربوط به آن ها سخن بگویند (ر.ک: همبستگی ادیان و مذاهب اسلامی، ص ۴۱۱)، به گونه که خودشان را افرادی برگزیده و دارای معارف الهی و آسمانی و دیگران افرادی را دارای اعتقادات نادرست و بی اساس می دانند که صلاحیت گفت و گو با آنها را ندارند. اما در گفت و گوهای تقریبی اصل بر تساوی همه مذهب اسلامی است به صورتی که هیچ مذهبی نمی تواند ادعا کند که تمامی حقیقت دین اسلام در آن جمع شده است و بقیه مذاهب باطل است یا ناقص است. بلکه پیش فرض مسأله تقریب این است که اسلام به عنوان کامل ترین شرایع آسمانی دارای تنه قوی و مستحکمی است که اجزای آن را توحید، نبوت و معاد تشکیل می دهند و مذاهب اسلامی به عنوان شاخه های این درخت تنومند می باشند که همه شاخه ها و پیروان آن با انسجام و هماهنگی کامل باید در راستای حفظ اصل این شجره طیبه تلاش کنند.
و نیز قرائن و شواهدی حاکی از وجود روح استغنا و بی نیازی در بین عده ای از اندیشمندان اهل سنت است که چنین می پندارند که مسأله تقریب را شیعیان به جهت نیازمندی خودشان مطرح کرده اند و اهل سنت به دلیل داشتن اکثریت جمعیتی و منابع اقتصادی و مالی از این گونه مسائل بی نیاز است و دقت در مسأله تقریب و مسئولان اصلی مؤسسات تقریبی این نکته را ثابت می کند که اکثریت قریب به اتفاق آنها را شیعیان تشکیل می دهند و اگر اهل سنتی هم باشد بودجه مالی آن را شیعیان تأمین می کنند. آنها از این نکته غافل اند که مسأله تقریب تنها به نفع شیعه نیست بلکه مسأله ای دو جانبه است که در آن مصالح کلان هر دو طرف تأمین می شود که عبارت از صیانت از اسلام بوده که ثمرات آن عاید حال هر دو طرف می گردد و چیزی که باعث استمرار حرکت تقریبی شده است اسلام و مصالح عالیه آن بوده است و الا بدون این نقطه اشتراک بین مذاهب، نه شیعه به سنی احتیاجی دارد و نه سنی به شیعه. پس باید تلاش کرد تا این مطلب به برادران اهل سنت تفهیم شود و آنها نسبت به موقعیت اسلام و مسلمین بیشتر آگاه گردد. تا تصور نیازمندی از یک طرف و بی نیازی مطلق طرف دیگر از بین برود. و از طرف دیگر باید توجه داشت که امروز مشکلات اهل سنت کمتر از گرفتاری های شیعیان نیست به عنوان مثال مساله فلسطین، کشمیر، چچن و ... نمونه های روشن این امر است که باید مسلمانان با وحدت و انسجام به حل بحران های موجود در این گونه سر زمین ها همت گمارند.
نسبت های غیر واقع به دیگران دادن
تهمت و افترا رذایل اخلاقی است که ریشه در ناهنجاری های روحی و روانی دارد، در طول تاریخ، صدمات فراوانی به اسلام به وحدت مسلمانان وارد ساخت، تهمت هائی که از طرف نویسندگان مغرض نسبت به مذاهب اسلامی و خصوصا نسبت به شیعه و پیروان اهل بیت صورت گرفته زمینه بدبینی دائمی فرضی اهل سنت را نسبت به شیعه فراهم آورده است به گونه ای که آن ها شیعیان را از کافران و مشرکات بدتر دانسته و ریختن خون او را مباح و گاهی واجب می دانند که بعضی از این دروغ ها و تهمت ها عبارتند از:
۱) شیعه در معنی به خدا بودن علی معتقد است.
۲) جبرائیل مأمور بود که به علی نازل شود، اشتباها بر پیامبر نازل شد.
۳) شیعه برای از بین بردن اسلام به وجود آمده است.
۴) شیعه سوره هائی را جزء قرآن دانسته و می خواند که از قرآن نیست که این سخن را نویسنده ای با استفاده از اقوال شاذ و نادر و غیر معمول از کتاب های شیعه پیدا کرده و به عنوان عقیده اصلی شیعه معرفی کرده است و این سخن را بعضی از نویسندگان اهل سنت به قدری بزرگ کرده اند که بسیاری از اهل سنت تصور می کنند که قرآن شیعه غیر از قرآن سایر مسلمانان است. (میز گرد تقریب بین مذاهب اسلامی، سید هادی خسروشاهی، مرکز بررسی های اسلامی، چاپ الهادی، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۷۸ ۷۷. آیة الله خویی در مقاله صیانت قرآن از تحریف بر اساس کلام علمای شیعه عدم تحریف قرآن را امر اجماعی می داند و نسبت به افتراءات در این مورد جواب های مستدلی ارائه می دهد و برای تفصیل بیشتر ر.ک: همبستگی مذاهب اسلامی، ص۲۴۸ـ۲۵۴)
۵) برخی هر عقیده خوبی را که از شیعه شنیدند. حمل بر تقیه می کنند بدون اینکه معنای تقیه و موارد استفاده از آن را در مذاهب شیعه بشناسند.
۶) شیعه به جای سجده بر خدا بر تربت علی یا تربت کربلا سجده می کند.(ر.ک: همبستگی مذاهب اسلامی، ص ۱۱۸ تا ۱۲۱)...
این تهمت ها و امثال آن فضای گفت و گوهای تقریبی را با شکل مواجه می سازد به گونه ای که شفاف سازی این جو مسموم نیاز به گذشت زمان و فعالیت های فراوان دارد.
علامه شرف الدین در کتاب ارزشمند الفصول المهمة کسانی را که در مورد شیعه نسبت های ناروا می دهند به چهار گروه تقسیم می کند در مورد هر کدام به تفصیل سخن می گوید که عبارتند از:
۱) کسانی که فقط برای تقرب و نزدیکی به حاکمان اموی و عباسی دست به این کار زدند(ر.ک: شرف الدین موسوی، عبد الحسین، الفصول المهمة فی تألیف الامة، قم، مکتبة الداوری، پنمجم، بی تا، ص۱۵۴) خصوصا بعد از جمگ صفین حکومت معاویه در این راستا تلاش های بسیار فراوان نمود که تنها به نسبت ناروا دادن بسنده نکرد بلکه تا مرتبه سب، دشنام و نیز لعن حضرت علی (ع) در منابر حتی در قنوت نماز پیش رفت (ر.ک: همان ص۱۲۶) در حالی که شخصیت امیر المؤمنین بر اساس آیات قرآن به عنوان نفس رسول خدا و ولی خدا معرفی شده (ر.ک: همان ص۱۲۹و ۱۳۰) و کلام نبوی نیز بیانگر این است که آن حضرت به عنوان وصی و جانشین و برادر پیامبر معرفی شده است (ر.ک:همان ص۱۲۹) و احادیث در مورد فضیلت های آن بزرگوار بیش از حد شمارش است که در کتب فریقین بیان شده است (ر.ک: همان ص۱۳۰.و به باب فضائل علی(ع) در کتب معتبر اهل سنت مراجعه شود.)
مساله اتفاقی و اجماعی است و تأویلاتی که در این مورد شده که خواسته اند کار معاویه را وجهه شرعی و اجتهادی بدهند در مقابل تواتر نصوص و قدرت دلالی آن سست و ناپایدار است. و این عمل خاندان اموی و عباسی در مورد سب، دشنام، ظلم و ستم بر شیعیان و ائمه اهل بیت ادامه داشت که منجر به زندان شدن و شهادت امام موسی کاظم و نیز شهادت دیگر ائمه اهل بیت شد و در این مورد حاکمان به ظلم و ستم پرداختند و علمای درباری در نوشتار ها و گفتارهایشان از هیچ تهمت و افترا و دروغی خود داری نکردند که کتب تاریخ آکنده از این افتراهاست.
۲) گروهی که از گرایش مردم به طرف خاندان رسالت و امامان اهل بیت هراس داشتند و از اینکه اذهان مردم به سوی آنها تمایل پیدا کنند می هراسیدند و به هر طریقی می خواستند جلوی آنها را بیگیرند و در این مورد سخنان بسیار رکیکی گفتند که قلم از بیان آن شرم دارد ولی ذهن های پاک می دانند که دامن اولیای الهی از این افتراها و تهمت ها مبری است(ر.ک: همان ص۱۵۵). و هر پژوهشگری به این مطلب اذعان دارد.
۳) گروهی امر برای شان مشتبه شده و بین شیعه امامیه و سایر فرقه های که به آن منتسب هستند خلط کرده اند و عقاید فرقه های نظیر آغاخانیه، کیسانیه، ناووسیه، خطابیه، فطحیه، واقفیه و... را به جای عقاید شیعه امامیه مورد تامل و نقد و بر رسی قرار داده اند و چنین تصور کرده اند که این اعتقاد همه شیعیان است و به این دلیل نسبت به شیعه واقعی تنفر پیدا کردند. در حالی که برادران اهل سنت باید بدانند که در میان فرقه های اهل سنت نیز چنین گروه های یافت می شود که دارای عقایدی است که حتی اذهان انسان های ساده لوح هم آن را نمی پذیرد در حالیکه هیچ شیعه ای این آرا و اقوال و اعتقادات را به کل اهل سنت نسبت نداده اند بلکه آن را مربوط به همان گروه یا گروه های خاص دانسته اند. (همان ص۱۵۵ـ۱۵۶) پس برادران اهل سنت نیز باید در این مورد تفکیک قایل شوند.
۴) افرادی که به نقل علمای گذشته در مورد شیعه اکتفا و اعتماد کردند بدون این که خود شان در این مورد تحقیق نمایند و اگر به سخنان و اقوال علمای امامیه مراجعه می کردند قطعا چه در اصول و چه در فروع در کتابهای امامیه مطالبی می یافتند که با آن چه علمای گذشته در مورد شیعه گفته اند متفاوت است. پس این افراد باید تقوای الهی را در گفتار و نوشتار شان رعایت کنند و بدون تحقیق در اصل منابع مذاهب دیگر چیزی را به دیگران نسبت ندهند (همان ص۱۵۶) که هم خود شان در بی خبری می مانند و هم موجب گمراهی دیگران می شوند و در این مورد هیچ عذری از آن ها پذیرفته نیست چون کتب امامیه در اکثر ممالک اسلامی وجود دارد.
این سخنان شرف الدین حاکی از وخامت اوضاع در کتب اهل سنت در مورد شیعه است که نیاز به فعالیت های فراوان از جانب علمای دلسوز فریقین در عصر حاضر دارد چون در ذهن مردم عادی اهل سنت و بعضی از علمای ساده لوح آن ها این پندار به طور ریشه ای وجود دارد.
به نظر می رسد، مهمترین عوامل بازدارنده حرکت تقریبی، در حیطه روان و رفتار وجود دارد که در صورت از بین رفتن یا حتی کم رنگ شدن گوشه ای از این عوامل، شاهد شتاب فزاینده ای در راستای تقریب بین مذاهب اسلامی و نیز انسجام امت اسلامی خواهیم بود، آنچه جایگاه این بحث را روش تر می سازد ابهاماتی است که در نتایج تلاش های علمای تقریبی وجود دارند. در حالیکه بودجه های هنگفتی از طرف برخی مجامع اسلامی در این رابطه به مصرف می رسد. ما در این جستار به مهمترین عوامل روحی روانی اشاره می کنیم.
در ابتدای بحث به مفهوم شناسی موضوع می پردازیم و واژه های مهم را مورد بررسی قرار می دهیم.
آسیب یا مانع:
عبارت است از عاملی یا عواملی که بر سر راه یک حرکت یا فعالیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی قرار می گیرند و آن را از رسیدن به هدف و مقصد نهائی شان باز می دارد. که به آن عامل بازدارنده نیز می گویند و یا به واقعیت هائی گفته می شود که در مقابل این حرکت مقاومت می کند و مانع رسیدن آن به نهایت مطلوب می شود.
آسیب ها یا عوامل بازدارنده روانی رفتاری
موانعی است که ریشه در درون انسان دارد که منشأ عکس العملها و رفتارهایی می شود که فضای سالم فعالیت ها را مکدر می کند و از رسیدن آن به نتیجه مطلوب جلوگیری می نماید.
تقریب:
تقریب در لغت به معنای نزدیک کردن می باشد.
تقریب در اصطلاح، دعوتی است اصلاحی برای نزدیک کردن شیعه و سنی با حفظ کیان طرفین (ر.ک: اسلام،آئین همبستگی ص۲۴) و این دعوت بر پایه علم و خرد نهاده شده نه عواطف و احساسات زودگذر (ر.ک: همان ص۲۵).
و تلاش اصحاب تقریب به این است که عقل های متفکر و دانشمند و همچنین شخصیت های دینی را که مورد توجه ویژه مردم اند، به سوی خود متوجه کند و آنان را قانع سازد. و مسلما وقتی طرفین دریافتند که هر دو منابع و مبانی شان یکی است و مستند شان قرآن و سنت است و نیز هر دو طرف راه اجتهاد را می پویند، حالت تفاهمی میان دو دسته ایجاد خواهد شد. بدون اینکه این کار موجب تقلید یا پیروی کورکورانه یک طرف از طرف دیگر شود.
تفاوت وحدت با تقریب
وحدت دارای دو بعد است: بعد سیاسی و اجتماعی، بعد علمی و فرهنگی مقصود از بعد اول این است که مسلمانان سراسر دنیا که دارای زبان، رنگ، قوم و نژاد مخصوص به خودشان هستند به اسم مصلحت علیه اسلامی: در صف واحد در برابر دشمنان اسلام قرار گیرند.(ر.ک: مجله حوزه، ش۸۰ ۷۹،مقاله شهید صدر منادی وحدت، ص۱۵۶ و همبستگی مذاهب اسلامی ص۵۰۳)
مقصود از بعد دوم همان تقریب بین مذاهب اسلامی است، که تحقق این پدیده منوط به اجماع دانشمندان بزرگ مذاهب اسلامی که آگاه به آراء و نظرات همه مذاهب باشند و مطرح کردن مسائل اختلافی نظری در جوی سالم، آرام، صمیمی و به دور از تعصب برای دستیابی به حقایق و واقعیت های اسلامی در ابعاد علمی، کلامی، حدیثی، تفسیری، فقهی، اصولی و ... و نشر نتیجه بحث ها و مناظرات برای پیروان مذاهب.(ر.ک: همبستگی ادیان و مذاهب اسلامی ص۵۰۲).
آسیب ها و موانع روانی رفتاری
تعصب:
که همان طرفداری از اعتقادی غیر مستدل و غیر موجه می باشد (ر.ک: همان ص۲۲). این نوع پدیده ناهنجار روحی ـ روانی هم در رفتارهای ظاهری انسان اثر می گذارد و هم در قضاوت های عقلانی او، و خصوصا در مقام بحث و مناظره، چشمان انسان را از دیدن حقایق و واقعیت ها باز می دارد به گونه ای که در مقابل حقایق از خود مقاومت و سرسختی نشان می دهد و به هیچ صورت آن را نمی پذیرد. تاریخ، آکنده از عکس العمل های متعصبینی است که در مواجهه با بحث های استدلالی و عقلی، بر خلاف موازین و شرایط بحث و گفتگو رفتار کرده اند (ر.ک: همبستگی مذاهب اسلامی، ص۱۰۰ ۹۹)، که نتایج زیر را در بر داشت.
معیارهای علمی و منطفی در این گونه موارد رعایت نمی شد.
بی نتیجه ماندن بحث ها و عدم دستیابی به غرض مطلوب، زیرا در صورتی بحث و گفتگوئی نتیجه مطلوب دارد که برای اثبات حق و یا ابطال باطل، از راه دلیل معتبر باشد، نه آنکه غرض آن ها غلبه بر پیروان مذهب دیگر باشد، اگر چه از راه باطل صورت گیرد.
در این گونه موارد، دستیابی به نظر ارجح و اقوی امکان نداشت چون طرفین با یکی از طرفین به دنبال دستیابی به حقیقت و واقعیت نبودند.(ر.ک: همبستگی ادیان و مذاهب اسلامی، ص۴۵۷)
علامه محمد تقی قمی، نماینده آیه الله العظمی بروجردی و بنیان گذار دارالتقریب در مصر در مورد نتایج تعصب در بعد رفتار چنین می گوید: «چه مصیبت هائی که این تعصب (فرقه ای و مذهبی) بر سر مسلمین آورده است و خون هائی که به واسطه آن ریخته شده و شمشیرهائی که به جای کشتن دشمن به روی برادر کشیده شده است (ر.ک: همبستگی مذهب اسلامی، ص ۱۳۸).»
علما و مورخین در این مورد گزارش های تکان دهنده ای ارائه کرده اند.[۱]علامه محمد جواد مغنیه زمان پیدایش فرقه های متعصب را بعد از پیامبر اسلام می داند که این روحیه مخرب زاییده اوضاع سیاسی و دنیوی برای ایجاد تفرقه و پراکندگی بین امت اسلام است (برای تفصیل بیشتر در مورد نتایج منفی تعصب ر.ک: مختصر کتاب المؤمل، ابی شامه، ج۳، ص۳۲. و معجم البلدان، یاقوت حموی، ج ۳، ص۲۷۳)، و شیخ محمود شلتوت نیز در فتوای تاریخی خود در رابطه با جواز تعبد به مذهب امامیه، مسلمانان و خصوصا اهل سنت را از تعصب در این رابطه بر حذر داشته است (میز گرد تقریب بین مذاهب اسلامی، خسروشاهی، سید هادی، قم، کلبه شروق، مرکز بر رسی های اسلامی، اول، ۱۳۸۱، ص۱۶۹). چون اسلام برای دستیابی به اصول انسانی یعنی مساوات و برادری و سعه صدر و پذیرش حق و حقیقت می باشد و پای بندی نابخردانه و افراطی به عقیده یا مذهب یا فرقه... نشانگر توهم و تخیل است که به جای اندیشیدن و دستیابی به یقین و اطمینان برخاسته از عقل سلیم، به سوی باطل و گمرانی رهسپار می شوند. (ر.ک: اسلام، آئین همبستگی، ترجمه و نگارش عبدالکریم بی آزار شیرازی، تهران، انتشارات بعثت، بینا ۱۳۵۴، ص۱۷۹)
مهمترین و قدرت مند ترین عامل بازدارنده در راه حرکت تقریبی مطرح است و به نظر می رسد که اگر با فعالیت های درست این مشکل حل گردد بسیاری از موانع دیگر به تدریج و با یک برنامه منظم و حساب شده بر طرف خواهد شد. (برای تفصیل بیشتر ر.ک: اسماعیلی، اسماعیل، قلمرو شامل دستامح در نظر شهید مطهری، مجله حوزه، ۱۳۷۹، ش ۹۷، از ص۱۴۵ تا ۱۸۰)
چون تعصب مذهبی منجر به ایجاد اختلاف و شکاف میان فرزندان امت اسلامی و متلاشی شدن وحدت و تقسیم شدن آن به گروه های متخاصم گشته است و استعمار و حکومت های دست نشانده آنها و نیز علمای درباری از این نقطه ضعف امت اسلامی، استفاده می کنند.
بدبینی
عده ای چنین می پندارند که پیروان مذهب دیگر، اسلامی مخلوط به کفر دارند و بدتر از کافران و مشرکان هستند چون این ها معارف دین الهی را از خلوص و شفافیت انداخته اند و آن را آمیخته به عقایده کفر آلود و شرک آمیز کرده اند. چون اعتقادات شان از پاکی و طهارت لازم برخوردار نیست پس ظاهرا پیرو اسلام اند در حالیکه در باطن کافر و مشرکند و همان طور که منافق بدتر از کافر و مشرک و نیز دشمن در لباس دوست، خطرناک تر از دشمن ظاهری است، این ها نیز خطرناک تر از دشمنان قسم خورده اسلام اند. (علامه فضل الله به این مانع اشاره نموده و به نقد و بررسی آن پرداخته اند ر.ک: الحرکه الاسلامیه، هموم و قضا، فضل الله، محمد حسین، ص۳۱۲) در حالیکه شرط اول برای دستیابی به نتایج مثبت در مناظرات تقریب و انسجام اسلامی، داشتن حسن نظر و دوری از سوء ظن و بدبینی است و باید طرفین بحث در باطن به این مطلب ایمان داشته باشند که مسلمانی که به قرآن و سنت پیامبر ایمان دارد، از اجتماع مسلمین بیرون نرفته است و اخلاص و دوستی به پیامبر و تمایل رسیدن به حق را دارد، (ر.ک: سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ابوعبدالله محمد بن احمد، تحقیق شعیب ارناقروط، محمد نعیم عرقوسی، بیروت مؤسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳، ج ۱۴، ص۶۴۰)
پس باید هر دو طرف همدیگر را یاری کنند که به حقیقت برسند ذهبی در ترجمه احوال محمد بن نصر مروزی می گوید:
«چناچه ما هر پیشوائی را که در اجتهاد خود درباره مسائل جزئی اشتباه قابل گذشتی کند، بدعت گذار بدانیم و در مقابل او قیام کنیم و تبعیدیش نمائیم، در آن صورت نه ابن نصر و نه ابن منده باقی می مانند و نه کسانی که از آنها بزرگتر هستند.»
این بد بینی و سوء ظن بین دو گروه تاحدی وجود دارد و شاید برخی از اهل سنت، بر اساس تصور نادرستی که دارند شیعیان را به عنوان غالی می شناسند که امامان خود را تا درجه پیامبری و بلکه خدائی بالا می برند (به عنوان نمونه ر.ک: الفرق بین الفرق، عبد القاهر بغدادی، ترجمه محمد جواد مشکور، تهران، امیر کییر، دوم، ۱۳۴۴ش، ص۴ـ۶)در حالیکه اهل غلو در طول تاریخ شیعه، همیشه مورد خشم ائمه اهل بیت قرار داشتند. و حتی از طرف[۲] بعضی از امامان دستور قتل رهبران این گروه، صادر شد. که مطالعه زندگی امامان معصوم، و نحوه برخورد آن بزرگواران بااین گونه مسائل، بیان گر نفرت و انزجار آنها و پیروان واقعی شان از اهل غلو، می باشند.
به طوری که شیعیان همواره از غلات دوری می جستند و همنشینی با آنها را حرام می دانستند (مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری، قم، مؤسسه آل بیت، ج۱۲، ص ۳۱۵. برای تفصیل بیشتر ر.ک: همبستگی مذاهب اسلامی، مقاله محمد جواد مغنیه تحت عنوان غلات از نظر شیعه امامیه، ص۲۳۱ـ۲۳۶)
و نظر شیعه و پیشوایان الهی شان این بود که آنها بدتر از یهود، نصاری، مجوس و حتی مشرکان هستند. (رک: رجال کشی (اختیار معرفه الرجال)، شیخ طوسی، تصحیح مصطوفی، مشهد، دانشگاه مشهد، ص۳۰۰)
و این دیدگاه موجب طرد آنها از جامعه اسلامی شد که حتی معاملات و روابط اجتماعی به طور کامل با آنها قطع شد. پس شیعه هیچ ارتباطی با اهل غلو (غلات) ندارد.
و از جانب دیگر بعضی از شیعیان اهل سنت را ناصبی و دشمن اهل بیت پیامبر می دانند، در حالیکه مسأله محبت اهل بیت و دوستی خاندان رسالت امری مسلم و مورد اتفاق همه اهل سنت است و گروه اندکی که بغض و عداوت اهل بیت را در دل دارند در جامعه اهل سنت جائی ندارند و در طول تاریخ بزرگان اهل سنت از این گروه بیزاری جسته اند. پس شعیان باید بین اهل سنت و ناصبی ها تفکیک قائل شوند و در مواجهه با برادران مسلمان شان، به دید ناصبی به آنها ننگرند بلکه این نکته را مسلم بدانند که آنها نیز به عنوان یک مسلمان، محبت اهل بیت را در ژرفای وجودشان دارند. چون از دیدگاه همه مسلمانان اهل بیت برای دوستان و محبان حقیقی در دنیا، الگوها عملی و عینی انسان کاملند و آنان را از سرگردانی و حیرت در ادای تکلیف در عرصه های مختلف زندگی نجات می دهند و مایه آرامش آن ها بوده و دوستی و ولایت آنان، در عالم قبر و برزخ و قیامت سودمند است. زمخشری، فخر رازی و قرطبی، سه تن از مفسران طراز اول اهل سنت در تفاسیر خود در ذیل آیه شریفه «قل ما سألتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله» حدیثی از رسول خدا در مورد آثار و فوائد محبت اهل بیت در عالم پس از مرگ نقل می کنند که «هر کس با محبت آل محمد بمیرد، شهید از دنیا رفته... بخشوده و مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته است، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت می دهند، نکیر و منکر همراه با بشارت، او را به سوی بهشت می برند، در قبر او دری به سوی بهشت گشوده می شود، قبر او را فرشتگان رحمت زیارت می کنند، بر سنت پیامبر و جماعت اسلام از دنیا رفته است و هر کس بغض و عداوت با آل محمد داشته باشد و از دنیا برود، روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر می شود که بر پیشانی او نوشته شده «مأیوس از رحمت خدا» و کافر از دنیا می رود و بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.» (ر.ک: زمخشری، جار الله، تفسیر کشاف، بیروت، دارالکتب العربی، بی تا، بی نا، ج۴، ص ۲۲۰، ۲۲۱. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، تهران، دارالکتب العلمیه، الطبعه الثانیه، بی)
پس شیعه و سنی در صورتی می توانند روند تقریب را پر شتاب سازند که جریان های انحرافی که به هر دو مذهب نسبت داده می شود شناخته و آن را از واقعیت های موجود بین مذاهب، تفکیک کنند و با دیدگاه تساهل و تسامح نسبت به یکدیگر رفتار نموده و در این مورد خودی را از غیر خودی(ر.ک: اسماعیلی، اسماعیل، قلمرو شاهل و شامح، مجله حوزه، ۱۳۷۹، شماره ۸۰ و ۷۹، ص ۱۴۵ تا ۱۸۰ و نیز مقاله خودی و غیر خودی در فرهنگ دینی، ص ۱۸۱ تا ۲۲۶)
یعنی مسلمانان را از غیر مسلمانان و توطئه گران را از دوستان و برادران خود باز شناسند.
خود برتر بینی
خود برتر بینی ناهنجاری روانی است که مانع به وجود آمدن فضای سالم گفتگو و مناظرات تقریبی می گردد، افرادی که دارای این ویژگی روانی هستند. خود و اعتقادات خود را برتر از دیگران و باورهای آن ها می داند و به دیگران هرگز اجازه نمی دهد که در مورد مسائل مربوط به آن ها سخن بگویند (ر.ک: همبستگی ادیان و مذاهب اسلامی، ص ۴۱۱)، به گونه که خودشان را افرادی برگزیده و دارای معارف الهی و آسمانی و دیگران افرادی را دارای اعتقادات نادرست و بی اساس می دانند که صلاحیت گفت و گو با آنها را ندارند. اما در گفت و گوهای تقریبی اصل بر تساوی همه مذهب اسلامی است به صورتی که هیچ مذهبی نمی تواند ادعا کند که تمامی حقیقت دین اسلام در آن جمع شده است و بقیه مذاهب باطل است یا ناقص است. بلکه پیش فرض مسأله تقریب این است که اسلام به عنوان کامل ترین شرایع آسمانی دارای تنه قوی و مستحکمی است که اجزای آن را توحید، نبوت و معاد تشکیل می دهند و مذاهب اسلامی به عنوان شاخه های این درخت تنومند می باشند که همه شاخه ها و پیروان آن با انسجام و هماهنگی کامل باید در راستای حفظ اصل این شجره طیبه تلاش کنند.
و نیز قرائن و شواهدی حاکی از وجود روح استغنا و بی نیازی در بین عده ای از اندیشمندان اهل سنت است که چنین می پندارند که مسأله تقریب را شیعیان به جهت نیازمندی خودشان مطرح کرده اند و اهل سنت به دلیل داشتن اکثریت جمعیتی و منابع اقتصادی و مالی از این گونه مسائل بی نیاز است و دقت در مسأله تقریب و مسئولان اصلی مؤسسات تقریبی این نکته را ثابت می کند که اکثریت قریب به اتفاق آنها را شیعیان تشکیل می دهند و اگر اهل سنتی هم باشد بودجه مالی آن را شیعیان تأمین می کنند. آنها از این نکته غافل اند که مسأله تقریب تنها به نفع شیعه نیست بلکه مسأله ای دو جانبه است که در آن مصالح کلان هر دو طرف تأمین می شود که عبارت از صیانت از اسلام بوده که ثمرات آن عاید حال هر دو طرف می گردد و چیزی که باعث استمرار حرکت تقریبی شده است اسلام و مصالح عالیه آن بوده است و الا بدون این نقطه اشتراک بین مذاهب، نه شیعه به سنی احتیاجی دارد و نه سنی به شیعه. پس باید تلاش کرد تا این مطلب به برادران اهل سنت تفهیم شود و آنها نسبت به موقعیت اسلام و مسلمین بیشتر آگاه گردد. تا تصور نیازمندی از یک طرف و بی نیازی مطلق طرف دیگر از بین برود. و از طرف دیگر باید توجه داشت که امروز مشکلات اهل سنت کمتر از گرفتاری های شیعیان نیست به عنوان مثال مساله فلسطین، کشمیر، چچن و ... نمونه های روشن این امر است که باید مسلمانان با وحدت و انسجام به حل بحران های موجود در این گونه سر زمین ها همت گمارند.
نسبت های غیر واقع به دیگران دادن
تهمت و افترا رذایل اخلاقی است که ریشه در ناهنجاری های روحی و روانی دارد، در طول تاریخ، صدمات فراوانی به اسلام به وحدت مسلمانان وارد ساخت، تهمت هائی که از طرف نویسندگان مغرض نسبت به مذاهب اسلامی و خصوصا نسبت به شیعه و پیروان اهل بیت صورت گرفته زمینه بدبینی دائمی فرضی اهل سنت را نسبت به شیعه فراهم آورده است به گونه ای که آن ها شیعیان را از کافران و مشرکات بدتر دانسته و ریختن خون او را مباح و گاهی واجب می دانند که بعضی از این دروغ ها و تهمت ها عبارتند از:
۱) شیعه در معنی به خدا بودن علی معتقد است.
۲) جبرائیل مأمور بود که به علی نازل شود، اشتباها بر پیامبر نازل شد.
۳) شیعه برای از بین بردن اسلام به وجود آمده است.
۴) شیعه سوره هائی را جزء قرآن دانسته و می خواند که از قرآن نیست که این سخن را نویسنده ای با استفاده از اقوال شاذ و نادر و غیر معمول از کتاب های شیعه پیدا کرده و به عنوان عقیده اصلی شیعه معرفی کرده است و این سخن را بعضی از نویسندگان اهل سنت به قدری بزرگ کرده اند که بسیاری از اهل سنت تصور می کنند که قرآن شیعه غیر از قرآن سایر مسلمانان است. (میز گرد تقریب بین مذاهب اسلامی، سید هادی خسروشاهی، مرکز بررسی های اسلامی، چاپ الهادی، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۷۸ ۷۷. آیة الله خویی در مقاله صیانت قرآن از تحریف بر اساس کلام علمای شیعه عدم تحریف قرآن را امر اجماعی می داند و نسبت به افتراءات در این مورد جواب های مستدلی ارائه می دهد و برای تفصیل بیشتر ر.ک: همبستگی مذاهب اسلامی، ص۲۴۸ـ۲۵۴)
۵) برخی هر عقیده خوبی را که از شیعه شنیدند. حمل بر تقیه می کنند بدون اینکه معنای تقیه و موارد استفاده از آن را در مذاهب شیعه بشناسند.
۶) شیعه به جای سجده بر خدا بر تربت علی یا تربت کربلا سجده می کند.(ر.ک: همبستگی مذاهب اسلامی، ص ۱۱۸ تا ۱۲۱)...
این تهمت ها و امثال آن فضای گفت و گوهای تقریبی را با شکل مواجه می سازد به گونه ای که شفاف سازی این جو مسموم نیاز به گذشت زمان و فعالیت های فراوان دارد.
علامه شرف الدین در کتاب ارزشمند الفصول المهمة کسانی را که در مورد شیعه نسبت های ناروا می دهند به چهار گروه تقسیم می کند در مورد هر کدام به تفصیل سخن می گوید که عبارتند از:
۱) کسانی که فقط برای تقرب و نزدیکی به حاکمان اموی و عباسی دست به این کار زدند(ر.ک: شرف الدین موسوی، عبد الحسین، الفصول المهمة فی تألیف الامة، قم، مکتبة الداوری، پنمجم، بی تا، ص۱۵۴) خصوصا بعد از جمگ صفین حکومت معاویه در این راستا تلاش های بسیار فراوان نمود که تنها به نسبت ناروا دادن بسنده نکرد بلکه تا مرتبه سب، دشنام و نیز لعن حضرت علی (ع) در منابر حتی در قنوت نماز پیش رفت (ر.ک: همان ص۱۲۶) در حالی که شخصیت امیر المؤمنین بر اساس آیات قرآن به عنوان نفس رسول خدا و ولی خدا معرفی شده (ر.ک: همان ص۱۲۹و ۱۳۰) و کلام نبوی نیز بیانگر این است که آن حضرت به عنوان وصی و جانشین و برادر پیامبر معرفی شده است (ر.ک:همان ص۱۲۹) و احادیث در مورد فضیلت های آن بزرگوار بیش از حد شمارش است که در کتب فریقین بیان شده است (ر.ک: همان ص۱۳۰.و به باب فضائل علی(ع) در کتب معتبر اهل سنت مراجعه شود.)
مساله اتفاقی و اجماعی است و تأویلاتی که در این مورد شده که خواسته اند کار معاویه را وجهه شرعی و اجتهادی بدهند در مقابل تواتر نصوص و قدرت دلالی آن سست و ناپایدار است. و این عمل خاندان اموی و عباسی در مورد سب، دشنام، ظلم و ستم بر شیعیان و ائمه اهل بیت ادامه داشت که منجر به زندان شدن و شهادت امام موسی کاظم و نیز شهادت دیگر ائمه اهل بیت شد و در این مورد حاکمان به ظلم و ستم پرداختند و علمای درباری در نوشتار ها و گفتارهایشان از هیچ تهمت و افترا و دروغی خود داری نکردند که کتب تاریخ آکنده از این افتراهاست.
۲) گروهی که از گرایش مردم به طرف خاندان رسالت و امامان اهل بیت هراس داشتند و از اینکه اذهان مردم به سوی آنها تمایل پیدا کنند می هراسیدند و به هر طریقی می خواستند جلوی آنها را بیگیرند و در این مورد سخنان بسیار رکیکی گفتند که قلم از بیان آن شرم دارد ولی ذهن های پاک می دانند که دامن اولیای الهی از این افتراها و تهمت ها مبری است(ر.ک: همان ص۱۵۵). و هر پژوهشگری به این مطلب اذعان دارد.
۳) گروهی امر برای شان مشتبه شده و بین شیعه امامیه و سایر فرقه های که به آن منتسب هستند خلط کرده اند و عقاید فرقه های نظیر آغاخانیه، کیسانیه، ناووسیه، خطابیه، فطحیه، واقفیه و... را به جای عقاید شیعه امامیه مورد تامل و نقد و بر رسی قرار داده اند و چنین تصور کرده اند که این اعتقاد همه شیعیان است و به این دلیل نسبت به شیعه واقعی تنفر پیدا کردند. در حالی که برادران اهل سنت باید بدانند که در میان فرقه های اهل سنت نیز چنین گروه های یافت می شود که دارای عقایدی است که حتی اذهان انسان های ساده لوح هم آن را نمی پذیرد در حالیکه هیچ شیعه ای این آرا و اقوال و اعتقادات را به کل اهل سنت نسبت نداده اند بلکه آن را مربوط به همان گروه یا گروه های خاص دانسته اند. (همان ص۱۵۵ـ۱۵۶) پس برادران اهل سنت نیز باید در این مورد تفکیک قایل شوند.
۴) افرادی که به نقل علمای گذشته در مورد شیعه اکتفا و اعتماد کردند بدون این که خود شان در این مورد تحقیق نمایند و اگر به سخنان و اقوال علمای امامیه مراجعه می کردند قطعا چه در اصول و چه در فروع در کتابهای امامیه مطالبی می یافتند که با آن چه علمای گذشته در مورد شیعه گفته اند متفاوت است. پس این افراد باید تقوای الهی را در گفتار و نوشتار شان رعایت کنند و بدون تحقیق در اصل منابع مذاهب دیگر چیزی را به دیگران نسبت ندهند (همان ص۱۵۶) که هم خود شان در بی خبری می مانند و هم موجب گمراهی دیگران می شوند و در این مورد هیچ عذری از آن ها پذیرفته نیست چون کتب امامیه در اکثر ممالک اسلامی وجود دارد.
این سخنان شرف الدین حاکی از وخامت اوضاع در کتب اهل سنت در مورد شیعه است که نیاز به فعالیت های فراوان از جانب علمای دلسوز فریقین در عصر حاضر دارد چون در ذهن مردم عادی اهل سنت و بعضی از علمای ساده لوح آن ها این پندار به طور ریشه ای وجود دارد.