07-02-2015، 22:50
ماه من!
چند صباحی است
که سپیدی نگاهت در حوض کوچک نگاهِ من
طرحی که احساس را زنده نمیکند...
چند صباحی ست
که پنجره ی نگاهم در انتظار قاب گرفتن معصومیت توست
پشت کدامین ابر سیاه پنهان شده ای؟
که نبودنت تاریکی را به ارمغان آورده است
ماه من!
دلگیر پاییزم و هوای غمنـــــاکش
غم گرفته ی لختی درخت توت کوچه و عریانی احســــــــاسم...
بتاب و بگذار این دل غم گرفته مهتابی شود از یاد تو...
ماه من!
این روزها خزان زده است احســــاسم...
زرد زرد است نـگاه زمین...
و امید این شهر غم گرفته ،نگاه مهتابی تو بود و بـــــــس
نگاهت را از من نــــگیر
چند صباحی است
که سپیدی نگاهت در حوض کوچک نگاهِ من
طرحی که احساس را زنده نمیکند...
چند صباحی ست
که پنجره ی نگاهم در انتظار قاب گرفتن معصومیت توست
پشت کدامین ابر سیاه پنهان شده ای؟
که نبودنت تاریکی را به ارمغان آورده است
ماه من!
دلگیر پاییزم و هوای غمنـــــاکش
غم گرفته ی لختی درخت توت کوچه و عریانی احســــــــاسم...
بتاب و بگذار این دل غم گرفته مهتابی شود از یاد تو...
ماه من!
این روزها خزان زده است احســــاسم...
زرد زرد است نـگاه زمین...
و امید این شهر غم گرفته ،نگاه مهتابی تو بود و بـــــــس
نگاهت را از من نــــگیر