امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماجرای خواب آور

#1
ضعیف و لاغر و زرد و صدای خواب‌آور
کنار بستر من قرص‌های خواب‌آور
.
لجن گرفتم از این سرگذشت ویروسی
از این تب، این تبِ مالاریای خواب‌آور
.
منی که منحنی زانوان زاویه‌دار
جدا نمی‌کندم از هوای خواب‌آور
.
همین تجمع اجساد مومیایی شهر
مرا کشانده به این انزوای خواب‌آور
.
زمین رها شده دور ِ مدار ِ بی‌دردی
و روزنامه پر از قصه‌های خواب‌آور
.
هنوز دفترِ خمیازه‌های من باز است
بخواب شعر! در این ماجرای خواب‌آور
.
زنده یاد نجمه زارع
..
پاسخ
 سپاس شده توسط خوشتیپ انجمن ، ارش خان
آگهی
#2
اسپم ندین لطفا
..
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان