03-02-2015، 14:47
بهرام از کودکی به خواست پدرش نزد نعمان پادشاه دست نشانده ی حیره ( از اعراب بنی لخم ) بزرگ شد . با آغاز حکومت وی آزار و اذیت مسیحیان شدت گرفت تا حدی که آنان را متهم به جاسوسی برای رومیان نمودند . ادامه ی این سیاست عاقبت منجر به جنگ با رومیان شد که با وجود حضور خود بهرام و فرمانده ی بزرگ ایرانیان (( مهر نرسی )) ( از نجبای خاندان اسپندیاذ ) در جنگ ، پیروزی قطعی نصیب هیچ یک از طرفین نگردید . در نتیجه ی قرار شد هر دو طرف پهلوانی را به میدان بفرستند تا بدین طریق برنده ی جنگ را تعیین کنند . از قضا در نبرد تن به تنی که در گرفت پهلوان رومی بر حریف ایرانی خود غالب گردید . آنگاه به دنبال یک دور مذاکرات طولانی عهدنامه ی صلحی نیز به امضاء رسید (422 م) که 100 سال آرامش و صلح را تضمین می نمود . طبق این معاهده مقرر شد مسیحیان در ایران و زرتشتیان در روم مورد آزار و اذیت قرار نگیرند . همچنین منطقه ی حساس دربند قفقاز به ایران سپرده شد مشروط بر آن که دولت روم بخشی از هزینه های نگهداری آنجا را از جمله ادوات نظامی را بپردازد .
عقد این پیمان و ایجاد آرامش در جانب مرز های غربی ، شاه و نجبای درباری را آسوده خاطر کرد و فرصتی پیش آورد تا نگاهی به سوی شرق بیاندازند که از مدتها قبل زیر سم ستوران جنگجویان غارتگر هپتالی و قبایل گوناگون خیونی به سوی ویرانی می رفت . هپتال ها مردمی بودند که پس از سقوط دولت کوشانی از ساحل چپ جیحون گذشتند و دولتی در طخارستان تاسیس نمودند . سپس بدخشان ، بلخ و سغد را به دست آوردند . به نوشته ی دینوری بهرام برای جنگ با خاقان شایع کرد که (( ... برای شکار به آذربایجان می رود . آنگاه 7000 مرد دلیر برگزید و ایشان را سوار بر شتران نمود و فرمان بداد هر یک اسبی یدک بردارند و هم باز و سگ شکاری ... سپس دستور داد 7000 گاو نر را کشته و پوست آنها را با خود حمل کنند ... و 7000 کره اسب یکساله را نیز حمل کرده و شبها حرکت می نمودند و روز ها پنهان می شدند ... آنها از راه مازندران ، گرگان ، نسا و مرو ناگهان در مقابل سپاه ترکان اردو زدند ... مدتی به باد کردن تمام پوست گاو ها پرداخته و در آن سنگ ریزه ریختند و چون خشک شد به گردن اسبان آویختند . آن گاه در یکی از شبها آنها را به سوی اردوگاه ترکان در صحرا رها کردند ... از این کار چان هیاهو و غریوی برخاست که صدای صاعقه می نمود و باعث رعب و فرار ترکان گردید ... سپاهیان بهرام هم به یک باره به تعقیب آنها پرداختند و بسیاری از جمله خاقان را بکشتند . سپس برای تعیین مرز ها مناره ها ساختند و حد های مرز را مشخص گردید )). تاج خاقان را هم به ایران آوردند و آن را در آتشکده ی آذرگشنسب درشیز ( تخت سلیمان ) آویختند . این پیروزی موجب افزایش قدرت و نفوذ بهرام و نظامیان ارتش وی در سراسر مملکت گشت .
![بهرام پنجم (421-438 م) 1](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/ef/Bahram_Gur%27s_Skill_with_the_Bow_-_Haft_Paikar.jpg/744px-Bahram_Gur%27s_Skill_with_the_Bow_-_Haft_Paikar.jpg)
به نوشته ی ثعالبی ، بهرام و کادر فرماندهی ارتش وی از جاسوسان نظامی برای کسب اطلاع از وضعیت سپاه خاقان بهره فراوان بردند . آنها توسط همین جاسوسان قادر گردیدند یک شبکه ی جاسوسی را در داخل ایران کشف کنند که بطور مداوم پیک های متعدد را نزد خاقان می فرستادند و او را علیه ایران به جنگ تشویق می کردند . ثعالبی به عادت بهرام در بازدید ( سان ) سپاه نیز اشاره نموده است .
بهرام علاقه ی وافری به شکار داشت ، عاقبت هم در دشتی بین اصفهان و شیراز در حین شکار گورخر در باتلاقی فرو رفت و ناپدید گشت .
پس از وی پسرش یزدگرد دوم (457-439 م ) جانشین او شد . او یک بار دیگر با رومی ها بر سر اینکه هیچ یک از دو طرف در سر حدات مرزی حق ساختن دژ های نظامی نخواهند داشت ، مصالحه کرد . سپس با خیال آسوده آماده ی جنگ با کیداریان شد که در شرق ایران دست به کشتار و غارت وحشیانه ای زده بودند . بنابراین ملتزم گشت به مدت 7 سال گاه به گاه در نواحی گرگان و خراسان به تجهیز و تامین تدارکات خطوط مقدم بپردازد . سر انجام هم توانست آنها را در نواحی طالقان و ماوراء النهر مغلوب نماید . آنگاه دژ نظامی (( شهرستان بزرگ )) را در آن مناطق احداث کرد که بعد ها به ابر شهر معروف شد .
بعد از یزدگرد فرزندش هرمزد سوم به مدت دو سال حکومت کرد که با قیام برادرش پیروز حاکی سیستان مواجه گشت و به قتل رسید .
عقد این پیمان و ایجاد آرامش در جانب مرز های غربی ، شاه و نجبای درباری را آسوده خاطر کرد و فرصتی پیش آورد تا نگاهی به سوی شرق بیاندازند که از مدتها قبل زیر سم ستوران جنگجویان غارتگر هپتالی و قبایل گوناگون خیونی به سوی ویرانی می رفت . هپتال ها مردمی بودند که پس از سقوط دولت کوشانی از ساحل چپ جیحون گذشتند و دولتی در طخارستان تاسیس نمودند . سپس بدخشان ، بلخ و سغد را به دست آوردند . به نوشته ی دینوری بهرام برای جنگ با خاقان شایع کرد که (( ... برای شکار به آذربایجان می رود . آنگاه 7000 مرد دلیر برگزید و ایشان را سوار بر شتران نمود و فرمان بداد هر یک اسبی یدک بردارند و هم باز و سگ شکاری ... سپس دستور داد 7000 گاو نر را کشته و پوست آنها را با خود حمل کنند ... و 7000 کره اسب یکساله را نیز حمل کرده و شبها حرکت می نمودند و روز ها پنهان می شدند ... آنها از راه مازندران ، گرگان ، نسا و مرو ناگهان در مقابل سپاه ترکان اردو زدند ... مدتی به باد کردن تمام پوست گاو ها پرداخته و در آن سنگ ریزه ریختند و چون خشک شد به گردن اسبان آویختند . آن گاه در یکی از شبها آنها را به سوی اردوگاه ترکان در صحرا رها کردند ... از این کار چان هیاهو و غریوی برخاست که صدای صاعقه می نمود و باعث رعب و فرار ترکان گردید ... سپاهیان بهرام هم به یک باره به تعقیب آنها پرداختند و بسیاری از جمله خاقان را بکشتند . سپس برای تعیین مرز ها مناره ها ساختند و حد های مرز را مشخص گردید )). تاج خاقان را هم به ایران آوردند و آن را در آتشکده ی آذرگشنسب درشیز ( تخت سلیمان ) آویختند . این پیروزی موجب افزایش قدرت و نفوذ بهرام و نظامیان ارتش وی در سراسر مملکت گشت .
![بهرام پنجم (421-438 م) 1](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/ef/Bahram_Gur%27s_Skill_with_the_Bow_-_Haft_Paikar.jpg/744px-Bahram_Gur%27s_Skill_with_the_Bow_-_Haft_Paikar.jpg)
به نوشته ی ثعالبی ، بهرام و کادر فرماندهی ارتش وی از جاسوسان نظامی برای کسب اطلاع از وضعیت سپاه خاقان بهره فراوان بردند . آنها توسط همین جاسوسان قادر گردیدند یک شبکه ی جاسوسی را در داخل ایران کشف کنند که بطور مداوم پیک های متعدد را نزد خاقان می فرستادند و او را علیه ایران به جنگ تشویق می کردند . ثعالبی به عادت بهرام در بازدید ( سان ) سپاه نیز اشاره نموده است .
بهرام علاقه ی وافری به شکار داشت ، عاقبت هم در دشتی بین اصفهان و شیراز در حین شکار گورخر در باتلاقی فرو رفت و ناپدید گشت .
پس از وی پسرش یزدگرد دوم (457-439 م ) جانشین او شد . او یک بار دیگر با رومی ها بر سر اینکه هیچ یک از دو طرف در سر حدات مرزی حق ساختن دژ های نظامی نخواهند داشت ، مصالحه کرد . سپس با خیال آسوده آماده ی جنگ با کیداریان شد که در شرق ایران دست به کشتار و غارت وحشیانه ای زده بودند . بنابراین ملتزم گشت به مدت 7 سال گاه به گاه در نواحی گرگان و خراسان به تجهیز و تامین تدارکات خطوط مقدم بپردازد . سر انجام هم توانست آنها را در نواحی طالقان و ماوراء النهر مغلوب نماید . آنگاه دژ نظامی (( شهرستان بزرگ )) را در آن مناطق احداث کرد که بعد ها به ابر شهر معروف شد .
بعد از یزدگرد فرزندش هرمزد سوم به مدت دو سال حکومت کرد که با قیام برادرش پیروز حاکی سیستان مواجه گشت و به قتل رسید .