22-01-2015، 20:22
«چارلز ديكنز» در هفتم فوریه 1812، در «پورتس موث» انگلستان به دنیا آمد. وي دومین فرزند از هشت فرزند «الیزابت دیکنز» و «جان دیکنز» بود. سالهای اولیه زندگی ديكنز به صورت داستان بوده است. او خود را پسری کوچک و نه چندان تحت مراقبت میپنداشت و بيشتر وقت خود را در بیرون از خانه می گذراند. ديكنز به شکلی سیری ناپذیر و با علاقهای خاص، رمانهای «توبیاس اسمولت» و «هنری فیلدینگ» را میخواند. خانواده ديكنز تا حدودي ثروتمند بودند و او براي مدتي در مدرسه خصوصی «ویلیام گیلز» آموزش دید. اما این دوران رفاه ناگهان به سر آمد؛ زيرا پدرش پول زيادي را صرف امور تفریحی و حفظ موقعیت اجتماعی خود نمود و سرانجام به علت بدهی، در زندان بدهکاران لندن، «مارشالسی»، زندانی شد.
دیکنز در سن 12 سالگی فکر میکرد كه به اندازه کافی بزرگ شده است. از اين رو در کارخانه قایقسازی مشغول به كار شد. او روزانه ده ساعت كار مي كرد و با شش شلینگی که در هفته دریافت می نمود، مجبور بود کرایه خانه را بپردازد و به خانوادهاش که به همراه پدر در زندان مارشالسی بودند، کمک کند.
بعد از مدتي، موقعیت مالی خانواده به واسطه پولی که از خانواده پدرش به ارث رسید، بهبود یافت. با وجود این، مادر چارلز به دليل بدهی خود به كارخانه، او را از کار در آن محیط باز نداشت و البته، دیکنز هم هرگز مادرش را نبخشید؛ دلخوری و رنجش ديكنز از موقعیتي که در آن زندگی میکرد، درونمایه اصلی آثار او را شکل داد. در اين ارتباط دیکنز در رمان خود با نام «دیوید کاپرفیلد» - که به روشني به شرح زندگی نویسنده میپردازد - نوشته است :
«برای من هیچگونه پند، تشویق، دلداری، یاری و حمایتی از سوي هيچ كس وجود نداشت؛ به گونه اي که امیدوار بودم زودتر به بهشت بروم».
در ماه می سال 1827، دیکنز در اداره الیس و بلکمور به عنوان کارمند حقوق شروع به کار كرد. او از زماني كه دانشجوی سال آخر بود، استعداد وکیل شدن را داشت؛ حرفهای که بعدها در بسیاری از آثارش، تنفر خود را از آن نشان داد. وي در سن 17 سالگی به عنوان تندنویس در دادگاه مشغول به کار شد.
در سال 1830، دیکنز اولین عشق خود «ماریا بیدنل» را ملاقات کرد؛ کسی که مدل شخصیت «دورا» در رمان «دیوید کاپرفیلد« بود. سرانجام، رابطه عشقی آنها با نارضایتي خانواده دورا روبرو شد. دیکنز در سال 1834، حرفه روزنامهنگاری را در پیش گرفت. او از بحثهای مجلس گزارش تهيه میکرد و با سفر به تمام نقاط كشور، پیکارهای انتخاباتی را پوشش مي داد.
وي در سال 1836 با «کاترین تامپسون هوگارتس» دختر «جورج هوگارتس» ویراستار روزنامه عصر (evening chronicle) ازدواج کرد؛ ازدواجی که ثمره آن، ده فرزند برای چارلز دیکنز و همسرش بود.
ديكنز براي مدت كوتاهي در خارج از انگلستان ( 1844 در ایتالیا و 1846 در سوئد) ساكن شد و پس از آن، فعاليتهاي خود را را با نوشتن رمانهای «دیوید کاپرفیلد» (1849-50)، «خانه متروکه» (1852-53)، «دوران سختی» (1854)، «دوریت کوچک» (1857)، «افسانه دو شهر» (1859) و «انتظار بزرگ» (1861) ادامه داد. وي همچنین ناشر، ویراستار و یکی از نویسندگان اصلی روزنامه هاي «رواواژه» (1850- 59) و «تمام سال» (1858 –70) بود.
دیکنز در سال 1858 از همسرش جدا شد. در آن زمان، طلاق بويژه برای شخص مشهوری چون او، امری غیر قابل تصور بود؛. به همین دلیل، وی همسرش را به مدت بیست سال در خانه خود نگاه داشت؛ تا اينکه همسرش فوت کرد و در طول این مدت، در اماکن عمومی وانمود مي كردند كه با يكديگر مشكلي ندارند.
تفسیرهای اجتماعیرمانهای چارلز دیکنز با وجود دارا بودن تمامی ويژگيهاي یک رمان موفق، به تفسیر و نقد جامعه نیز میپردازند. دیکنز یک منتقد خشمگين نسبت به مسايلي همچون فقر و طبقهبندیهای جامعه مربوط به زمان سلطنت «ملکه ویکتوریا» بود. او در تمامی آثارش، تمرکز خود را بر انسانهایی با ويژگيها و شیوه زندگی مشترک قرار مي دهد. دومین رمان دیکنز به نام «الیور تویست» (1839) با توصیف هايش از فقر و جنایتهاي شهری، خوانندگان را شوکه کرد و به ارائه تصویری شفاف و حقيقي از فضاي كثيف لندن پرداخت. پس از آن با نشان دادن شرايط غمانگیز فاحشه اي به نام «نانسی»، تصويري از مرام انساني چنین زنانی را در ذهن عموم خوانندگان بر جای گذاشت؛ زنانی که تا قبل از آن، مایه بدبختی و تأسف تلقي میشدند؛ که نتیجه سیستم اقتصادی و طبقهبندی ویکتوریایی بود.
[b]فن نویسندگیدیکنز در بيشتر داستانهایش با استفاده از شخصیتهای آرمانگرا و عاطفی که در تضاد با واقعیتهای زشت جامعه است، به توصیف رويدادها مي پردازد. برای مثال، صحنه مرگ نل کوچک در رمان «فروشگاه عجایب قدیمی» به طور باور نکردنی، خوانندگان معاصر را تحت تاثير قرار مي دهد. «چسترتون» نویسنده انگلیسی در اين مورد میگوید :
«این مرگ نل کوچک نیست، بلکه زندگی اوست؛ چیزی که من به آن اعتراض[/b][*] دارم».
چارلز دیکنز در رمان «الیور تویست»، تصویر پسری جوان و آرمانگرا را به نمايش مي گذارد که از سرشت بسيار خوبي برخوردار است؛ به گونه اي که ارزشهای اخلاقیاش هرگز تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
دیکنز در بيشتر رمانهايش تمركز خود را بر شخصيتي آرمانگرا قرار مي دهد؛ مانند «سامرسون» در خانه متروکه و «دوریت» در دوریت کوچک. این آرمانگرایی، تنها به روشنگری و برجسته کردن هدف اصلی دیکنز که نشان دادن وضعیت تاسف بار جامعه است، کمک میکند. او در رمانهای خود، به واقعیتهای اجتماعی نیز میپردازد.
دیکنز از اتفاقات غیر قابل پیشبینی هم استفاده میکند (برای مثال، در رمان الیور تویست ناگهان مشخص میشود که او برادرزاده گمشده خانوادهای از طبقه ثروتمند است و به طور ناگهاني، از خطر دسته جیببرها نجات پيدا مي كند). این پيشامدهاي غیر منتظره، محور اصلی رمانهای قرن هجدهم همچون «هنری فیلدینگ» بودند؛ رمانهایی که دیکنز بسیار دوست داشت. از نظر او اين پيشامدها تنها وسیلهای برای طرح مسئله و نوشتن داستان نبود، بلکه به عنوان نشانه اي از انسانیت به شمار مي رفت. وي بر اين باور بود كه سرانجام، این خوبی است که برنده میشود؛ آن هم از راههای غیر منتظره.
عناصر زیست نامهایدر اغلب داستانها، شرح حالي از زندگی خود نويسنده نيز به چشم مي خورد، اما در مورد دیکنز، این امر بسيار برجسته و قابل توجه است؛ اگرچه او در تلاش است تا آنچه را كه خود، گذشته ننگین میداند، افشا نکند، «دیوید کاپرفیلد» یکی از نزدیکترین شخصیتها به خود نویسنده است. صحنههای «خانه متروکه»، برگرفته از مشاجره هاي تمام نشدنی دادگاه و بحثهای حقوقی حاصل از آن در دوره اي است كه ديكنز، منشي دادگاه بوده است. خانواده دیکنز به دليل فقر به زندان فرستاده شدند؛ داستان مشترکی که در بسیاری از کتابهایش وجود دارد. جزئیات زندگی در زندان «مارشالسی» كه در رمان «دوریت کوچک» آمده، به دليل تجربه هاي خود دیکنز از این موقعیت است. نل کوچک در رمان «فروشگاه عجایب کهنه»، تصویری را از خواهر زن دیکنز به نمايش مي گذارد. پدر «نیکلاس نیکل بای» نيز به احتمال زياد، پدر خود دیکنز است؛ همانگونه که خانم «نیکل بای» شبیه مادرش است. شخصیت پرافاده و مغرور «پیپ» در رمان «انتظار بزرگ»، شباهتهای نزدیکی با خود نویسنده دارد. دیکنز از تجربه هاي دوران کودکیاش استفاده مي كرد؛ اما از وجود آنها خجالت زده بود و نمیخواست فاش کند که آنها را در زندگی کثيفي که فقر برایش ساخته بود، تجربه كرده است. شش سال بعد از مرگ دیکنز، «جان فارستر»، زندگینامه او را منتشر كرد. گذشته ننگین او در دوران ویکتوریایی میتوانست شهرت و آوازه اش را لکهدار کند؛ همانگونه که برای تعدادی از شخصیتهای رمانهایش، این اتفاق افتاد؛ و شاید این چیزی بود که خود دیکنز از آن میترسید.
[b]آثار دیکنزدیکنز آثار بسیاری به شكل رمان و داستانهای کوتاه دارد. او بیشتر آثار معروف خود مانند «الیور تویست» را به صورت داستانهای زنجيره اي در روزنامهها و هفتهنامهها منتشر میکرد؛ که بعدها در قالب کتاب جمعآوری شدند.
رمانهای برجسته دیکنز :
- آقای پیکویک (The Pickwick Papers-1837)
- الیور تویست (The Adventures of Oliver Twist- 1838 )
- نیکلاس نیکلبی (The Life and Adventures of Nicholas Nickleby - 1839 )
- دکان کهنه شگفت (The Old Curiosity Shop - 1840 )
- بارنابی روج (Barnaby Rudge - 1841 )
- سرود کریسمس (A Christmas Carol- 1843 )
- مارتین چوزلویت (The Life and Adventures of Martin Chuzzlewit- 1844 )
- دامبی و پسر (Dombey and Son- 1848 )
- دیوید کاپرفیلد (David Copperfield- 1853 )
- خانه غمزده (Bleak House- 1853 )
- دوران مشقت (Hard Times: For These Times- 1854 )
- دوریت کوچک (Little Dorrit - 1857
- داستان دو شهر (A Tale of Two Cities- 1859 )
- آرزوهای بزرگ (Great Expectations- 1861 )
- دوست مشترکمان (Our Mutual Friend- 1865 )
- عبور ممنوع (No Thoroughfare- 1867 (به همراه ویلکی کالینز) )
- اسرار ادوین درود (The Mystery of Edwin Drood- 1870)
دیکنز در ۹ ژوئن ۱۸۷۰، بر اثر سکته قلبی درگذشت. بنابر وصیت خود او، مراسم تدفینی کمخرج و بسیار معمولی برایش برگزار کردند.[/b]
[*]
دیکنز در سن 12 سالگی فکر میکرد كه به اندازه کافی بزرگ شده است. از اين رو در کارخانه قایقسازی مشغول به كار شد. او روزانه ده ساعت كار مي كرد و با شش شلینگی که در هفته دریافت می نمود، مجبور بود کرایه خانه را بپردازد و به خانوادهاش که به همراه پدر در زندان مارشالسی بودند، کمک کند.
بعد از مدتي، موقعیت مالی خانواده به واسطه پولی که از خانواده پدرش به ارث رسید، بهبود یافت. با وجود این، مادر چارلز به دليل بدهی خود به كارخانه، او را از کار در آن محیط باز نداشت و البته، دیکنز هم هرگز مادرش را نبخشید؛ دلخوری و رنجش ديكنز از موقعیتي که در آن زندگی میکرد، درونمایه اصلی آثار او را شکل داد. در اين ارتباط دیکنز در رمان خود با نام «دیوید کاپرفیلد» - که به روشني به شرح زندگی نویسنده میپردازد - نوشته است :
«برای من هیچگونه پند، تشویق، دلداری، یاری و حمایتی از سوي هيچ كس وجود نداشت؛ به گونه اي که امیدوار بودم زودتر به بهشت بروم».
در ماه می سال 1827، دیکنز در اداره الیس و بلکمور به عنوان کارمند حقوق شروع به کار كرد. او از زماني كه دانشجوی سال آخر بود، استعداد وکیل شدن را داشت؛ حرفهای که بعدها در بسیاری از آثارش، تنفر خود را از آن نشان داد. وي در سن 17 سالگی به عنوان تندنویس در دادگاه مشغول به کار شد.
در سال 1830، دیکنز اولین عشق خود «ماریا بیدنل» را ملاقات کرد؛ کسی که مدل شخصیت «دورا» در رمان «دیوید کاپرفیلد« بود. سرانجام، رابطه عشقی آنها با نارضایتي خانواده دورا روبرو شد. دیکنز در سال 1834، حرفه روزنامهنگاری را در پیش گرفت. او از بحثهای مجلس گزارش تهيه میکرد و با سفر به تمام نقاط كشور، پیکارهای انتخاباتی را پوشش مي داد.
وي در سال 1836 با «کاترین تامپسون هوگارتس» دختر «جورج هوگارتس» ویراستار روزنامه عصر (evening chronicle) ازدواج کرد؛ ازدواجی که ثمره آن، ده فرزند برای چارلز دیکنز و همسرش بود.
ديكنز براي مدت كوتاهي در خارج از انگلستان ( 1844 در ایتالیا و 1846 در سوئد) ساكن شد و پس از آن، فعاليتهاي خود را را با نوشتن رمانهای «دیوید کاپرفیلد» (1849-50)، «خانه متروکه» (1852-53)، «دوران سختی» (1854)، «دوریت کوچک» (1857)، «افسانه دو شهر» (1859) و «انتظار بزرگ» (1861) ادامه داد. وي همچنین ناشر، ویراستار و یکی از نویسندگان اصلی روزنامه هاي «رواواژه» (1850- 59) و «تمام سال» (1858 –70) بود.
دیکنز در سال 1858 از همسرش جدا شد. در آن زمان، طلاق بويژه برای شخص مشهوری چون او، امری غیر قابل تصور بود؛. به همین دلیل، وی همسرش را به مدت بیست سال در خانه خود نگاه داشت؛ تا اينکه همسرش فوت کرد و در طول این مدت، در اماکن عمومی وانمود مي كردند كه با يكديگر مشكلي ندارند.
تفسیرهای اجتماعیرمانهای چارلز دیکنز با وجود دارا بودن تمامی ويژگيهاي یک رمان موفق، به تفسیر و نقد جامعه نیز میپردازند. دیکنز یک منتقد خشمگين نسبت به مسايلي همچون فقر و طبقهبندیهای جامعه مربوط به زمان سلطنت «ملکه ویکتوریا» بود. او در تمامی آثارش، تمرکز خود را بر انسانهایی با ويژگيها و شیوه زندگی مشترک قرار مي دهد. دومین رمان دیکنز به نام «الیور تویست» (1839) با توصیف هايش از فقر و جنایتهاي شهری، خوانندگان را شوکه کرد و به ارائه تصویری شفاف و حقيقي از فضاي كثيف لندن پرداخت. پس از آن با نشان دادن شرايط غمانگیز فاحشه اي به نام «نانسی»، تصويري از مرام انساني چنین زنانی را در ذهن عموم خوانندگان بر جای گذاشت؛ زنانی که تا قبل از آن، مایه بدبختی و تأسف تلقي میشدند؛ که نتیجه سیستم اقتصادی و طبقهبندی ویکتوریایی بود.
[b]فن نویسندگیدیکنز در بيشتر داستانهایش با استفاده از شخصیتهای آرمانگرا و عاطفی که در تضاد با واقعیتهای زشت جامعه است، به توصیف رويدادها مي پردازد. برای مثال، صحنه مرگ نل کوچک در رمان «فروشگاه عجایب قدیمی» به طور باور نکردنی، خوانندگان معاصر را تحت تاثير قرار مي دهد. «چسترتون» نویسنده انگلیسی در اين مورد میگوید :
«این مرگ نل کوچک نیست، بلکه زندگی اوست؛ چیزی که من به آن اعتراض[/b][*] دارم».
چارلز دیکنز در رمان «الیور تویست»، تصویر پسری جوان و آرمانگرا را به نمايش مي گذارد که از سرشت بسيار خوبي برخوردار است؛ به گونه اي که ارزشهای اخلاقیاش هرگز تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
دیکنز در بيشتر رمانهايش تمركز خود را بر شخصيتي آرمانگرا قرار مي دهد؛ مانند «سامرسون» در خانه متروکه و «دوریت» در دوریت کوچک. این آرمانگرایی، تنها به روشنگری و برجسته کردن هدف اصلی دیکنز که نشان دادن وضعیت تاسف بار جامعه است، کمک میکند. او در رمانهای خود، به واقعیتهای اجتماعی نیز میپردازد.
دیکنز از اتفاقات غیر قابل پیشبینی هم استفاده میکند (برای مثال، در رمان الیور تویست ناگهان مشخص میشود که او برادرزاده گمشده خانوادهای از طبقه ثروتمند است و به طور ناگهاني، از خطر دسته جیببرها نجات پيدا مي كند). این پيشامدهاي غیر منتظره، محور اصلی رمانهای قرن هجدهم همچون «هنری فیلدینگ» بودند؛ رمانهایی که دیکنز بسیار دوست داشت. از نظر او اين پيشامدها تنها وسیلهای برای طرح مسئله و نوشتن داستان نبود، بلکه به عنوان نشانه اي از انسانیت به شمار مي رفت. وي بر اين باور بود كه سرانجام، این خوبی است که برنده میشود؛ آن هم از راههای غیر منتظره.
عناصر زیست نامهایدر اغلب داستانها، شرح حالي از زندگی خود نويسنده نيز به چشم مي خورد، اما در مورد دیکنز، این امر بسيار برجسته و قابل توجه است؛ اگرچه او در تلاش است تا آنچه را كه خود، گذشته ننگین میداند، افشا نکند، «دیوید کاپرفیلد» یکی از نزدیکترین شخصیتها به خود نویسنده است. صحنههای «خانه متروکه»، برگرفته از مشاجره هاي تمام نشدنی دادگاه و بحثهای حقوقی حاصل از آن در دوره اي است كه ديكنز، منشي دادگاه بوده است. خانواده دیکنز به دليل فقر به زندان فرستاده شدند؛ داستان مشترکی که در بسیاری از کتابهایش وجود دارد. جزئیات زندگی در زندان «مارشالسی» كه در رمان «دوریت کوچک» آمده، به دليل تجربه هاي خود دیکنز از این موقعیت است. نل کوچک در رمان «فروشگاه عجایب کهنه»، تصویری را از خواهر زن دیکنز به نمايش مي گذارد. پدر «نیکلاس نیکل بای» نيز به احتمال زياد، پدر خود دیکنز است؛ همانگونه که خانم «نیکل بای» شبیه مادرش است. شخصیت پرافاده و مغرور «پیپ» در رمان «انتظار بزرگ»، شباهتهای نزدیکی با خود نویسنده دارد. دیکنز از تجربه هاي دوران کودکیاش استفاده مي كرد؛ اما از وجود آنها خجالت زده بود و نمیخواست فاش کند که آنها را در زندگی کثيفي که فقر برایش ساخته بود، تجربه كرده است. شش سال بعد از مرگ دیکنز، «جان فارستر»، زندگینامه او را منتشر كرد. گذشته ننگین او در دوران ویکتوریایی میتوانست شهرت و آوازه اش را لکهدار کند؛ همانگونه که برای تعدادی از شخصیتهای رمانهایش، این اتفاق افتاد؛ و شاید این چیزی بود که خود دیکنز از آن میترسید.
[b]آثار دیکنزدیکنز آثار بسیاری به شكل رمان و داستانهای کوتاه دارد. او بیشتر آثار معروف خود مانند «الیور تویست» را به صورت داستانهای زنجيره اي در روزنامهها و هفتهنامهها منتشر میکرد؛ که بعدها در قالب کتاب جمعآوری شدند.
رمانهای برجسته دیکنز :
- آقای پیکویک (The Pickwick Papers-1837)
- الیور تویست (The Adventures of Oliver Twist- 1838 )
- نیکلاس نیکلبی (The Life and Adventures of Nicholas Nickleby - 1839 )
- دکان کهنه شگفت (The Old Curiosity Shop - 1840 )
- بارنابی روج (Barnaby Rudge - 1841 )
- سرود کریسمس (A Christmas Carol- 1843 )
- مارتین چوزلویت (The Life and Adventures of Martin Chuzzlewit- 1844 )
- دامبی و پسر (Dombey and Son- 1848 )
- دیوید کاپرفیلد (David Copperfield- 1853 )
- خانه غمزده (Bleak House- 1853 )
- دوران مشقت (Hard Times: For These Times- 1854 )
- دوریت کوچک (Little Dorrit - 1857
- داستان دو شهر (A Tale of Two Cities- 1859 )
- آرزوهای بزرگ (Great Expectations- 1861 )
- دوست مشترکمان (Our Mutual Friend- 1865 )
- عبور ممنوع (No Thoroughfare- 1867 (به همراه ویلکی کالینز) )
- اسرار ادوین درود (The Mystery of Edwin Drood- 1870)
دیکنز در ۹ ژوئن ۱۸۷۰، بر اثر سکته قلبی درگذشت. بنابر وصیت خود او، مراسم تدفینی کمخرج و بسیار معمولی برایش برگزار کردند.[/b]
[*]