اریخ ایرانی: در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب در اغلب عکسها، جوانی تنومند با موهای فر در کنار امام وظیفه محافظت از او را بر عهده دارد. این جوان کشتیگیر بهنام سالهای پیش از انقلاب، محمدرضا طالقانی است. طالقانی در دوران ورزشی خود سه سال پهلوان پایتخت و هفت سال قهرمان تیم ملی بود. او که ۲۲ سال از غلامرضا تختی جوانتر است این روزها به تأسی از مرام پهلوانی دنبالهرو مسیر تختی و پهلوانهای فراموش شده عصر خود شده و معتقد است که قدرتمندان بعد از تختی متوجه قدرت پهلوانان در میان مردم شدند و نخواستند کسی جای او را بگیرد. او به «تاریخ ایرانی» میگوید که امروز دیگر پهلوانها فقط ورزشکاران نیستند و میتوان در بین مردم پهلوانهای زیادی را شناسایی کرد، فقط عرصه برای دیده شدن این آدمها تنگ شده و اگر بخواهید این افراد را در رسانههایی مثل تلویزیون معرفی کنید شرکت بازرگانی آن رسانه برای آنکه از کسی اسم آورده شده پول طلب خواهد کرد.
***
چه شد که غلامرضا تختی بدل به جهانپهلوان تختی و اسطوره توده مردم شد؟
۶۰ سال پیش اسم کسی در روزنامه کیهان ورزشی مثل توپ ترکید و عکسش را در حالی که دستش را رو به آسمان گرفته بود انداختند و همین عکس باعث شد تختی در میان مردم محبوب شود. در آن زمان مردم خریدار این سکنات بودند، اگر امروز تختی این کار را میکرد او را سیاهکار میخواندند؛ اما آن روز به خاطر این کار متواضعانه و خداییاش محبوب شد.
حرکات و سکنات این ورزشکار موجب شد که از او الگو ساخته شود، او وقتی بچهها را در کوچه میدید سلام میکرد، اگر حق کشتیگیری را به او نمیدادند میگفت باید حقوق همه را بدهید وگرنه من هم حقم را نمیخواهم، اگر پای حریفش درد میکرد کنار میکشید، دست مادرش را میبوسید و مقابل مقام مادر سر خم میکرد. همه اینها باعث شد که تختی در میان ورزشکاران وجهه متمایزی پیدا کند. شهره او دهان به دهان و سینه به سینه ابتدا میان ورزشکاران و بعد در میان مردم چرخید. نقل عامیانهای است که مادرها زمانی که به دهان بچهها شیر میگذاشتند از پهلوانیهای او تعریف میکردند.
تختی بعد از یک فطرت بد ظهور کرد، اکبر خراسانی، پهلوانی بهنام ولی خسیس بود و دست دهنده نداشت و تختی در تقابل با او قرار گرفت، همین باعث شد که در میان مردم وجههای مردمی پیدا کند. در هر جای دنیا زمانی از تختی یاد میکنند که کسی مظلوم واقع میشود، چون روزی به خود تختی اجحاف شد. در کشتی گفتند که او دیگر پیر شده و به روغنسوزی افتاده. این اسطوره زمانی به ثبت رسید که حقش را خوردند و مظلوم واقع شد. تختی با وجود آنکه خودش نداشت، اما دست مردم را میگرفت.
پیوستن تختی به جبهه ملی و علاقه او به مصدق چه واکنشی میان ورزشکاران داشت؟
تختی به جبهه ملی سمپات داشت، من از پسرش شنیدم که تختی مایل نبود عضو جبهه ملی شود، اما دکتر محمد مصدق و بازرگان و طالقانی را بسیار دوست داشت و به احترام آنها به آن سمت کشیده شد. تختی در کنار رسالت ورزشیاش انتخابهای درستی داشت. من یکی از دوستداران دکتر مصدق هستم و دلیل اصلی این علاقه به خاطر حضور کسی مثل تختی بود که این مرد را انتخاب کرد و پشت او ایستاد. در میان مردم جوری جا افتاد که تختی در مقابل سیاسیها ایستاده. مردم همیشه کسانی را که در مقابل قدرت میایستند دوست دارند. تختی پشت مردم و کنار مردم ایستاد نه بر مردم و آن قدر اوج گرفت که وقتی کشتی را میباخت هم او را پهلوان مینامیدند.
مردم از ورزشکارانی که سمت سیاست میروند دور میشوند. وقتی ورزشکاری میرود در شورای شهر هم جای نیروهای حرفهای سیاسی را اشغال میکند و هم اینکه دیگر وجهه ورزشی و ملیاش را خدشهدار کرده است.
تختی در مقابل سیاست ایستاد؛ هیچ وقت سیاسی نشد. از تختی خواستند شهردار شود نپذیرفت، از او خواستند نماینده شود نپذیرفت، از او خواستند پول بگیرد و برای تبلیغ تیغ ژیلت ریشش را بتراشد نپذیرفت. این نشان میدهد تختی میخواست توی مردم و با مردم باشد. او میدانست که اگر برود و شهردار شود باید رودرروی مردم بایستد. این فرق تختی است با سایرین. به همین دلیل مردم تا کسی سیاسی میشود دیگر به او اعتماد نمیکنند و او را رها میکنند. ورزشکاران ما این نکته را نگرفتند، شاید به خاطر مطرح شدن یا به دست آوردن پول و موقعیت خود را اینچنین قربانی سیاست میکنند و به خاطر وارد شدن و حل شدن در سیاست هر کاری میکنند. ورزش با سیاست عجین نیست، ورزشکار باید بالاتر از این حرفها باشد، سیاست بسیار کوچک است. از نظر من ناپلئون اشتباه کرد که جنگ کرد و فرانسه را به باد داد. زن ناپلئون بعد از جنگ وقتی ناپلئون را کشتند گفت که هر چه ناپلئون از دست داد من پشت یک میز گرد با گفتمان به دست آوردم. این یعنی اهمیت چیزی غیر از سیاست. من از تختی به بعد یک شعار در ذهنم پیدا کردم. اجازه بدهید مردم مثل تختی پهلوانهای خودشان را خودشان انتخاب کنند، مردم نان ۱۰۰۰ تومانی میخورند و سیاه نمیشوند و کسی را الکی پهلوان نمیکنند.
چرا بعد از تختی دیگر کسی جای او را به این شکل بین توده مردم نگرفت و تبدیل به اسطوره نشد؟
بعد از تختی چون همه به قد و قواره او نگاه میکردند سخت بود کسی را جایگزین او کرد. تختی اسطورهای شد که همه را با او قیاس کردند، حق هم بود چون تختی برادر هر زن و بیوهزن و پیرزنی بود، او نوکر مردم و پسر ایران بود. من به این اسطوره افتخار میکنم. اما جدای از بزرگی و مقام تختی علت دیگری هم وجود داشت که باعث شد کسی جای او را نگیرد، بعد از آقا تختی دیگر مراقب بودند و اجازه ندادند که کسی بزرگ و الگو شود، متوجه شدند که خود الگو شدن دردسرساز است، چون مردم پشت الگوهای خود میایستند. بنابراین اگر کسی بخواهد گل کند زود او را پایین میکشند.
خیلی از آدمهای نسل من شاید خیلی معتقد به اسطورهها نباشند. به نظر شما نسل ما با اسطوره تختی چه کار باید بکند؟
من نمیخواستم به این سوال شما پاسخ بدهم، چون خیلی دیر شده. اگر قبلا کسی مثل تختی کار خوب میکرد الگو میشد، ولی امروز اگر کسی کار خوبی بکند مردم میگویند دارد سیاه میکند. چون صداوسیما و رسانهها دنبال چیزهای اکشنتر و اکتیوتر و پولدرآورتر از این حرفها هستند و آنها را تبلیغ میکنند. قدیم اگر دو نفر نزول میخوردند میگفتند با آنها سلاموعلیک نکنید، الان دو نفر را نمیبینید که نزول نخورد. چون هیچوقت به این مسائل نپرداختیم الان دیگر بیات شده است. قدیم اگر کسی میخواست به شهرستانی برود خانه و زن و بچهاش را به دست باباشملها و پهلوانها میسپرد ولی الان این حرفها برای مردم بیمعنا شده و افکار مردم و فرهنگمان عوض شده است.
ابهامات درباره مرگ تختی چقدر در جاودان شدن جهانپهلوان در حافظه تاریخ اثر داشت؟
بسیاری معتقدند که تختی از سوی رژیم شاه کشته شد. یک عده از آنهایی که با رژیم شاه خوب نبودند این را بزرگ کردند که تختی را رژیم شاه کشت و مردمی که تختی را دوست داشتند علاقهشان به او هزار برابر شد. از طرفی بحث رد خودکشی او از سوی پسرش مطرح شد. اینکه تختی را کشتند یا خودش را کشت مهم نیست. آنچه منجر به مرگ تختی شد این بود که او محروم شده بود، اما در عین حال خودش را در مقابل مردم مسئول میدانست. تختی مرد چون مردم از او توقع داشتند و او نمیخواست در مقابل مردم شرمنده باشد.
***
چه شد که غلامرضا تختی بدل به جهانپهلوان تختی و اسطوره توده مردم شد؟
۶۰ سال پیش اسم کسی در روزنامه کیهان ورزشی مثل توپ ترکید و عکسش را در حالی که دستش را رو به آسمان گرفته بود انداختند و همین عکس باعث شد تختی در میان مردم محبوب شود. در آن زمان مردم خریدار این سکنات بودند، اگر امروز تختی این کار را میکرد او را سیاهکار میخواندند؛ اما آن روز به خاطر این کار متواضعانه و خداییاش محبوب شد.
حرکات و سکنات این ورزشکار موجب شد که از او الگو ساخته شود، او وقتی بچهها را در کوچه میدید سلام میکرد، اگر حق کشتیگیری را به او نمیدادند میگفت باید حقوق همه را بدهید وگرنه من هم حقم را نمیخواهم، اگر پای حریفش درد میکرد کنار میکشید، دست مادرش را میبوسید و مقابل مقام مادر سر خم میکرد. همه اینها باعث شد که تختی در میان ورزشکاران وجهه متمایزی پیدا کند. شهره او دهان به دهان و سینه به سینه ابتدا میان ورزشکاران و بعد در میان مردم چرخید. نقل عامیانهای است که مادرها زمانی که به دهان بچهها شیر میگذاشتند از پهلوانیهای او تعریف میکردند.
تختی بعد از یک فطرت بد ظهور کرد، اکبر خراسانی، پهلوانی بهنام ولی خسیس بود و دست دهنده نداشت و تختی در تقابل با او قرار گرفت، همین باعث شد که در میان مردم وجههای مردمی پیدا کند. در هر جای دنیا زمانی از تختی یاد میکنند که کسی مظلوم واقع میشود، چون روزی به خود تختی اجحاف شد. در کشتی گفتند که او دیگر پیر شده و به روغنسوزی افتاده. این اسطوره زمانی به ثبت رسید که حقش را خوردند و مظلوم واقع شد. تختی با وجود آنکه خودش نداشت، اما دست مردم را میگرفت.
پیوستن تختی به جبهه ملی و علاقه او به مصدق چه واکنشی میان ورزشکاران داشت؟
تختی به جبهه ملی سمپات داشت، من از پسرش شنیدم که تختی مایل نبود عضو جبهه ملی شود، اما دکتر محمد مصدق و بازرگان و طالقانی را بسیار دوست داشت و به احترام آنها به آن سمت کشیده شد. تختی در کنار رسالت ورزشیاش انتخابهای درستی داشت. من یکی از دوستداران دکتر مصدق هستم و دلیل اصلی این علاقه به خاطر حضور کسی مثل تختی بود که این مرد را انتخاب کرد و پشت او ایستاد. در میان مردم جوری جا افتاد که تختی در مقابل سیاسیها ایستاده. مردم همیشه کسانی را که در مقابل قدرت میایستند دوست دارند. تختی پشت مردم و کنار مردم ایستاد نه بر مردم و آن قدر اوج گرفت که وقتی کشتی را میباخت هم او را پهلوان مینامیدند.
مردم از ورزشکارانی که سمت سیاست میروند دور میشوند. وقتی ورزشکاری میرود در شورای شهر هم جای نیروهای حرفهای سیاسی را اشغال میکند و هم اینکه دیگر وجهه ورزشی و ملیاش را خدشهدار کرده است.
تختی در مقابل سیاست ایستاد؛ هیچ وقت سیاسی نشد. از تختی خواستند شهردار شود نپذیرفت، از او خواستند نماینده شود نپذیرفت، از او خواستند پول بگیرد و برای تبلیغ تیغ ژیلت ریشش را بتراشد نپذیرفت. این نشان میدهد تختی میخواست توی مردم و با مردم باشد. او میدانست که اگر برود و شهردار شود باید رودرروی مردم بایستد. این فرق تختی است با سایرین. به همین دلیل مردم تا کسی سیاسی میشود دیگر به او اعتماد نمیکنند و او را رها میکنند. ورزشکاران ما این نکته را نگرفتند، شاید به خاطر مطرح شدن یا به دست آوردن پول و موقعیت خود را اینچنین قربانی سیاست میکنند و به خاطر وارد شدن و حل شدن در سیاست هر کاری میکنند. ورزش با سیاست عجین نیست، ورزشکار باید بالاتر از این حرفها باشد، سیاست بسیار کوچک است. از نظر من ناپلئون اشتباه کرد که جنگ کرد و فرانسه را به باد داد. زن ناپلئون بعد از جنگ وقتی ناپلئون را کشتند گفت که هر چه ناپلئون از دست داد من پشت یک میز گرد با گفتمان به دست آوردم. این یعنی اهمیت چیزی غیر از سیاست. من از تختی به بعد یک شعار در ذهنم پیدا کردم. اجازه بدهید مردم مثل تختی پهلوانهای خودشان را خودشان انتخاب کنند، مردم نان ۱۰۰۰ تومانی میخورند و سیاه نمیشوند و کسی را الکی پهلوان نمیکنند.
چرا بعد از تختی دیگر کسی جای او را به این شکل بین توده مردم نگرفت و تبدیل به اسطوره نشد؟
بعد از تختی چون همه به قد و قواره او نگاه میکردند سخت بود کسی را جایگزین او کرد. تختی اسطورهای شد که همه را با او قیاس کردند، حق هم بود چون تختی برادر هر زن و بیوهزن و پیرزنی بود، او نوکر مردم و پسر ایران بود. من به این اسطوره افتخار میکنم. اما جدای از بزرگی و مقام تختی علت دیگری هم وجود داشت که باعث شد کسی جای او را نگیرد، بعد از آقا تختی دیگر مراقب بودند و اجازه ندادند که کسی بزرگ و الگو شود، متوجه شدند که خود الگو شدن دردسرساز است، چون مردم پشت الگوهای خود میایستند. بنابراین اگر کسی بخواهد گل کند زود او را پایین میکشند.
خیلی از آدمهای نسل من شاید خیلی معتقد به اسطورهها نباشند. به نظر شما نسل ما با اسطوره تختی چه کار باید بکند؟
من نمیخواستم به این سوال شما پاسخ بدهم، چون خیلی دیر شده. اگر قبلا کسی مثل تختی کار خوب میکرد الگو میشد، ولی امروز اگر کسی کار خوبی بکند مردم میگویند دارد سیاه میکند. چون صداوسیما و رسانهها دنبال چیزهای اکشنتر و اکتیوتر و پولدرآورتر از این حرفها هستند و آنها را تبلیغ میکنند. قدیم اگر دو نفر نزول میخوردند میگفتند با آنها سلاموعلیک نکنید، الان دو نفر را نمیبینید که نزول نخورد. چون هیچوقت به این مسائل نپرداختیم الان دیگر بیات شده است. قدیم اگر کسی میخواست به شهرستانی برود خانه و زن و بچهاش را به دست باباشملها و پهلوانها میسپرد ولی الان این حرفها برای مردم بیمعنا شده و افکار مردم و فرهنگمان عوض شده است.
ابهامات درباره مرگ تختی چقدر در جاودان شدن جهانپهلوان در حافظه تاریخ اثر داشت؟
بسیاری معتقدند که تختی از سوی رژیم شاه کشته شد. یک عده از آنهایی که با رژیم شاه خوب نبودند این را بزرگ کردند که تختی را رژیم شاه کشت و مردمی که تختی را دوست داشتند علاقهشان به او هزار برابر شد. از طرفی بحث رد خودکشی او از سوی پسرش مطرح شد. اینکه تختی را کشتند یا خودش را کشت مهم نیست. آنچه منجر به مرگ تختی شد این بود که او محروم شده بود، اما در عین حال خودش را در مقابل مردم مسئول میدانست. تختی مرد چون مردم از او توقع داشتند و او نمیخواست در مقابل مردم شرمنده باشد.