14-10-2012، 15:33
(آخرین ویرایش در این ارسال: 14-10-2012، 15:36، توسط abolfazl-r.)
عبدالحسين کلهرنيا گلکار فردي است كه کتاب اول ابتدايي خود را حدود 70 سال حفظ و نگهداري کرده است.
كلهرنيا بيش از 30 سال در مدرسههاي استان کرمانشاه به عنوان معلم هنر سعي کرده نظم را در زندگي دانشآموزان نهادينه کند
و امروز ميتوان از او به عنوان يکي از دانشآموزان منظم هفت دهه گذشته نام برد.
استفاده از کتاب يادشده به سالهاي دهه 1320 مربوط ميشود و نوع خط به کار بردهشده در آن به صورت نستعليق و نسخ است.
در آن دوران که دانشآموزان با اين کتاب تحصيل ميکردند، اواخر جنگ جهاني دوم بود.
کلهرنيا که دوران خردسالياش را با شعرها و جملههاي کودکانه اين کتاب سپري کرده است،
در اينباره ميگويد: «تأثير مثبت و شاديآور بعضي از حکايتهاي اين کتاب هنوز پس از چند دهه بر روح و روان من باقي مانده؛
به طوري که بارها از اين کتاب براي فرزندان و نوههايم قبل از رفتن به مدرسه، خواندهام.
برخي از حکايتهاي اين كتاب عبارتاند از: شب مهتاب، بوسه مادر، عيد نوروز و پيشي پيشي ملوسم.»
او با اشاره به انتقادي که در همان سنين کودکي به يکي از درسهاي اين کتاب داشته است،
ميگويد: «درس «آذر و شخص کور» هميشه سؤالي آزاردهنده در ذهن من به وجود ميآورد که چرا نويسنده اين کتاب ارزشمند،
آن فرد نابينا را مرد کور خطابميکند؟
چون من هميشه از واژه کور متنفر بودم
که اصلاً چرا انسان به خاطر معلوليت بايد تا آخر عمر احساس ذلت کند
و هميشه دوست داشتم که آدم عليل هرگز ذليل نباشد.
نگهدارنده اين کتاب قصد فروش آن را ندارد؛ مگر اينكه در مراکز فرهنگي خاص مورد بازديد عموم قرار گيرد.
كلهرنيا بيش از 30 سال در مدرسههاي استان کرمانشاه به عنوان معلم هنر سعي کرده نظم را در زندگي دانشآموزان نهادينه کند
و امروز ميتوان از او به عنوان يکي از دانشآموزان منظم هفت دهه گذشته نام برد.
استفاده از کتاب يادشده به سالهاي دهه 1320 مربوط ميشود و نوع خط به کار بردهشده در آن به صورت نستعليق و نسخ است.
در آن دوران که دانشآموزان با اين کتاب تحصيل ميکردند، اواخر جنگ جهاني دوم بود.
کلهرنيا که دوران خردسالياش را با شعرها و جملههاي کودکانه اين کتاب سپري کرده است،
در اينباره ميگويد: «تأثير مثبت و شاديآور بعضي از حکايتهاي اين کتاب هنوز پس از چند دهه بر روح و روان من باقي مانده؛
به طوري که بارها از اين کتاب براي فرزندان و نوههايم قبل از رفتن به مدرسه، خواندهام.
برخي از حکايتهاي اين كتاب عبارتاند از: شب مهتاب، بوسه مادر، عيد نوروز و پيشي پيشي ملوسم.»
او با اشاره به انتقادي که در همان سنين کودکي به يکي از درسهاي اين کتاب داشته است،
ميگويد: «درس «آذر و شخص کور» هميشه سؤالي آزاردهنده در ذهن من به وجود ميآورد که چرا نويسنده اين کتاب ارزشمند،
آن فرد نابينا را مرد کور خطابميکند؟
چون من هميشه از واژه کور متنفر بودم
که اصلاً چرا انسان به خاطر معلوليت بايد تا آخر عمر احساس ذلت کند
و هميشه دوست داشتم که آدم عليل هرگز ذليل نباشد.
نگهدارنده اين کتاب قصد فروش آن را ندارد؛ مگر اينكه در مراکز فرهنگي خاص مورد بازديد عموم قرار گيرد.