21-12-2014، 11:27
ر روند گسترش حضور اجتماعي زنان در دوران رضاخان، انجمنها و گروههاي متعددي با آرمانها و اهداف ويژهاي قدم به دايره فعاليتهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي نهادند.
مجله اخبار شرق چاپ برلن نيز در مورخ اول ژانويه 1938 م نوشت:
رفع حجاب زنان و آوردن آنها در زندگي اجتماعي ـ ملي که تا به حال آنها از آن محروم بودند، در زمان اعليحضرت رضاشاه از اقدامات مهم اجتماعي است و باعث پيشرفتهاي مملکتي خواهد شد. زنها سابقآ از حيث تعليمات روحي عقب بودند، اما امروز به تعليمات عاليه رغبتي دارند. [sup]35[/sup]
در ارزيابي نظرات مطبوعات خارجي، به نظر ميرسد که شور و شعف زيادي در اين محافل، به ويژه در روزنامههاي ترکيه به دليل الهامپذيري دولتمردان ايران از تحولات اين کشور برپاست و تأکيد روزنامههاي اروپايي به تجددطلبي زن ايراني، تأييدي بر گرايش و جهتگيري اقدامات رضاشاه نسبت به فرهنگ اروپايي است.
از 17 دي ماه 1314 به بعد براساس اسناد موجود، [sup]36[/sup] تمامي اقدامات دستگاههاي حکومتي، از وزارت معارف گرفته تا شهرباني، به وظيفه تقويت کشف حجاب معطوف بود که کانون بانوان به جهت نقش اساسي خود، بيشترين سهم را در اين زمينه با ترتيب مجالس سخنراني و جشنهاي متعدد در تهران و شهرهاي مختلف بر عهده داشت.
به همين مناسبت در دي ماه 1314، وثوقالدوله ــ نخستوزير سابق و عاقد قرارداد 1919 ــ خطابهاي در محل کانون بانوان ايراد کرد که محورهاي بحث او جهتگيريهاي خاصي داشت. وي در سخنان خود، ضمن تقبيح حجاب به مقايسه زندگي زنان اروپايي با زنان ايراني پرداخته، در قِبَل نقائصي که از حجاب بر زنان ايران برشمرده، اقدام رضاشاه را در کشف حجاب، سعادت و خوشبختي براي آنان تلقي کرد.
او کشف حجاب را مقدمهاي براي انجام امور مفيد از سوي زنان فارغ از حجاب دانست مرحله دوم از فعاليتهاي کانون بانوان از ابتداي رياست صديقه دولتآبادي، بعد از گذشت يک سال از تأسيس آن آغاز ميشود. در اين دوره به منظور تحقق بار معنايي کانون بانوان، وزارت فرهنگ رسمآ آن را به صورت اداره تربيتي درآورد، اعضاي سابق را مستعفي نمود و با تشکيلات جديد به صديقه دولتآبادي سپرد. بنابراين تشکيلات کانون به دو قسمت تقسيم شد: 1. اجتماعي 2. تربيتي
در قسمت اول، کانون مؤسسهاي اجتماعي متشکل از عدهاي از بانوان عضو بود که هيأت مديره آن، به تعداد 12 نفر از ميان اين عده انتخاب ميشد.
در قسمت دوم، کانون بانوان مؤسسهاي تربيتي با فعاليتهاي زير بود:
1. دبستان شش کلاسهاي براي دوشيزگان و بانواني که به دليل سن بالا نميتوانستند در مدارس دولتي وزارت فرهنگ درس بخوانند، تأسيس شد که از سال 1318ﻫ . ش داوطلب امتحانات نهائي داشت. سن دانشآموزان اين دبستان از 18 تا 24 سال بود. از سال 1323 کلاس مخصوصي براي دوشيزگاني که سن آنها از 9 سال بيشتر بود، داير شد.
2. در سال 1317 کانون بانوان از يک هنرستان [sup]37[/sup] براي برش و خياطي و کارهاي دستي برخوردار شد. اين هنرستان، سه دوره مقدماتي، متوسطه و عالي خياطي را ارائه ميکرد و تا پايان سال تحصيلي 1324، مجموعآ نود و پنج نفر از اين دوره فارغالتحصيل شده و گواهينامه دريافت کردند.
3. از سال 1316 مطب مجاني کودکان براي کمک به بيماران بيبضاعت تأسيس شد.
4. از ديگر مؤسسات کانون بانوان، کلاس موسيقي بود که معمولا، فارغالتحصيلان آن در جشنهاي هفده دي به هنرنمايي ميپرداختند.
5 . انجمنهاي کانون شامل انجمن ادبي؛ انجمن تشويق به سادگي؛ انجمن ورزش و انجمن خيريه بود.
6. کانون بانوان در سال تحصيلي 24-1323 مؤسسه ديگري به نام کلاس تربيت مادر [sup]38[/sup] بر تشکيلات خود افزود که با دوره يکساله، دروس زير تدريس ميشد:
روابط خانوادگي؛ آشپزي؛ شيرينيپزي؛ آداب معاشرت؛ صرفهجويي؛ نظم و ترتيب؛ وظيفه مادر نسبت به اطفال و رفتار مادر با فرزند جوان؛ شناختن روحيه مرد؛ رفتار بانوان با شوهر؛ بهداشت خانواده؛ بهداشت کودکان؛ روابط يک فرد با جامعه و تأثير وجود يک فرد در اجتماع؛ تزئينات منزل و پرورش سليقه و برش و خياطي.
در سال 1327 آموزشگاه تربيت مادر در برنامه دروس خود، مختصر تغييراتي داد و موادي چون: تأثير يک فرد در جامعه از ديدگاه تاريخ و تفسير اشعار و نصايح بزرگان در موضوع اهميت مادر و جامعه (ادبيات)، به برنامه اضافه شد. نکته حائز اهميت اينکه معلم درس روابط خانوادگي و آداب معاشرت، يک خانم امريکايي به نام فيشر بود. که اين امر در ترويج اشاعه ارزشهاي فرهنگي غرب در روابط خانوادگي و تلقيات جديد از زن در خانواده ايراني قابل توجه است. البته اين روند در دروس ديگر نيز به چشم ميخورد. کما اينکه در خوراکپزي، دکوراسيون منزل و اثاثيه آن، و خياطي، همگي به سبک غربي بودند.
از لحاظ محتواي برنامههايي که در مؤسسات کانون پياده ميشد، ميتوان گفت که همه آنها در جهت تسريع روند وابستگي فرهنگي و اقتصادي بود؛ چرا که الگوهايي که در ابعاد مختلف براي زن ايراني مطرح ميشد، الگوهايي برآمده از درون جامعه ايران نبود. و اگر مؤسسهاي به عنوان تربيت مادر تأسيس شد، مادري مطرح ميشد که با معيارهاي خارجي منطبق باشد. حتي در تدريس اصليترين دروس اين آموزشگاه، نظير روابط خانوادگي از زنان خارجي استفاده ميشد. بنا به گزارش صديقه دولتآبادي [sup]39[/sup] و اسناد موجود [sup]40[/sup] در هنرستان خياطي، هيچگونه الگوي داخلي براي پوشش زنان پيشنهاد نشد [sup]41[/sup] و بدين وسيله، راه براي سرازير شدن کالاهاي مصرفي براي ارضاي اين نيازهاي القاء شده باز گذاشته شد.
از سوي ديگر، کانون بانوان وابسته به دولت، شامل حال زنان تمام طبقات و متوجه رفاه آنان نبود و به جنبههايي از ظواهر زندگي ميپرداخت. [sup]42[/sup] همين امر، راه را براي مطرح ساختن حقوق جدي زنان و احقاق آن مسدود ساخت و بنابراين، صرفنظر از مرحله اول از فعاليتهاي کانون بانوان، که به جهت محوري بودن اقدامات آن در اجراي سريع و فراگير کشف حجاب، توجه ويژهاي از طرف حکومت پهلوي به کانون بانوان صورت ميگرفت، مرحله دوم فعاليتهاي کانون، برخلاف تمامي تبليغاتي که آن را به عنوان مهمترين مرکز انعکاس مسائل زنان جامعه معرفي ميکرد، تنها به صورت مؤسسهاي فرهنگي ظهور يافت که در انطباق با فرهنگ ترويجي و تجويز شده از سوي حکومت تلاش ميکرد در همين راستا، مطالعه اسناد کانون بانوان در اين مرحله از فعاليتهايش بسيار گوياست:
بر اساس اسناد پراکندهاي که از سال 1315 تا 1327ﻫ . ش مربوط به کانون بانوان موجود است، اقدامات و فعاليتهاي کانون جنبههاي فرهنگي، تبليغي، اجتماعي، سياسي و اداري را پوشش ميداده است. اولين بخش اين اقدامات، امور تبليغي و فرهنگي در قالب برگزاري، جشنها و سخنرانيهاي [sup]43[/sup] متعدد بود. به گفته صديقه دولتآبادي، در تمام سال، از اول مهرماه تا پايان سال، سخنرانيهاي تربيتي، بهداشتي و اجتماعي در کانون، ترتيب داده ميشد و هر ماه فيلمهاي تربيتي نيز به نمايش درميآمد. [sup]44[/sup]
بخشي ديگر از اقدامات کانون بانوان، مربوط به امور اجتماعي و رسيدگي به مشکلات متعددي است که زنان با آنها سر و کار داشته و خواهان مساعدت کانون بودهاند. ازجمله، اسنادي درباره واگذاري لباس عيد به فقيرترين دختران دبستانها، [sup]45[/sup] تقسيم اعانه مستمندان قزوين، [sup]46[/sup] و بازرسي نمايندگان کانون بانوان از نانواييها [sup]47[/sup] درباره فعاليتاي اجتماعي کانون بانوان وجود دارد. بخشي ديگر از مکاتبات با کانون بانوان، مربوط به دادخواهي زناني است که از تعديات مردان به حقوقشان شکايت داشتند.
همچنين، کانون بانوان به جهت گستردگي تظلمات زنان، طي گزارشي به وزارت فرهنگ در تاريخ 23/11/1318ﻫ. ش، جهت رسيدگي به امور حقوقي زنان، به ويژه اعطاي حق طلاق به آنان، خواستار ارجاع آنها به وزارت دادگستري شده است. متن گزارش کانون به اين شرح است:
مقام وزارت فرهنگ
محترمآ گزارش ميدهد، مکرر از طرف کارمندان کميسيونهاي کانون بانوان راجع به حقوق حقه بانوان، که از طرف مردان رعايت نميشود، مذاکراتي شده، مطالب را مورد بحث قرار داده، و حتيالمقدور آنها را متقاعد نموده است، چنانچه شرح آن مطالب در صورت جلسات کميسيونها موجود ميباشد. ولي از چندي پيش نامههايي روي همين قسمت به دفتر کانون بانوان ميرسد و جدآ مطالبه جواب ميکنند، مقاصد نامههاي مذکور را در جلسات مورد بحث قرار داده و بالاخره در چهارمين جلسه کميسيون ادبي سال پنجم کانون بانوان روز چهارشنبه دوم آبان 1318 با اکثريت چنين رأي دادند که:
تقاضاي وضع قانوني بشود که زن و شوهر به تساوي حق شرکت مادي و معنوي در کليه امور زندگي اشتراکي خود داشته باشند و مخصوصآ در اجراي طلاق، رضايت زن را هم مدخليت بدهند. [sup]48[/sup]
در زمينه اعطاي حق طلاق به زنان و تغيير قانون ازدواج، عمليات تبليغي گستردهاي در سال 1310 صورت گرفت که لايحه آن به مجلس ارجاع شد و حتي در نشريات خارجي نيز انعکاس وسيعي يافت. [sup]49[/sup]
بخش ديگر از فعاليتهاي کانون بانوان، مکاتبات اداري گستردهاي است که در ارتباط با مشکلات عديده خود با مراکز ذي ربط دارد. مسائل مربوط به کسر بودجه و بعدها به صورت مستمر، مشکلات مکاني کانون و تقاضاهاي متعدد واگذاري زمين به کانون بانوان است.
در سال 1320 با سقوط رضاشاه و اوضاع نابسامان سياسي ـ اجتماعي، کانون بانوان با مشکلات عديدهاي روبهرو شد. برابر گزارشي که به محمدعلي فروغي ـ نخستوزير در تاريخ 19/11/1320 ارائه شده، کانون در برابر هزينه هشتاد و دوهزار و ششصد ريال با مبلغ سي و هفتهزار و ششصد ريال کسر بودجه روبرو بوده است. [sup]50[/sup]
از جمله نکاتي که در مکاتبات اداري سالهاي بعد کانون وجود دارد، ذکر مداوم و مستمر مشکل اصلي کانون، يعني نداشتن جا و مکان مناسب در کنار هر مورد خاصي که براي تقاضاي آن، مکاتبهاي با يکي از مسئولين صورت گرفته، است. که نهايتاً با اين پيگيريها قسمتي از عمارت معروف به سمنتي به کانون بانوان واگذار ميشود. [sup]51[/sup]
شرايط سياسي و اجتماعي ايران پس از روي کار آمدن محمدرضا پهلوي حکايت از آن داشت که پيگيري سياستهاي غربگرايانه به ويژه در حوزه امور زنان نياز به بازنگري جدي داشته و به تدريج کانون زنان ايران فلسفه وجودي خود را از دست داده و سير تحولات سياسي اجتماعي ايران و سياست دولت، ساختار و سازوکارهاي جديدي را ميطلبيد. که گذرا به آن اشاره ميشود.
در بررسي حرکتها و اقدامات گروههاي مختلف زنان پس از شهريور 1320 و سقوط رضاخان سه جريان قابل مشاهده است:
1. گروههايي که همچنان به گذشته نظر داشتند و سنگ اقدامات و تحولات انجام گرفته در رژيم رضاشاه را به سينه مي زدند. مهمترين نماد و معرف اين گروهها حمايت از جريان کشف حجاب بود که در اين راستا کانون بانوان و گروههاي تابع آن قرار داشتند. بهترين نمونه پرورش يافتگان اين طيف فکري، زناني بودند که حتي غرور ملي و حساسيتهاي فرهنگي اصيل را فداي حساسيتهاي مطرح شده در قالب کشف حجاب نمودند. اين افراد که حکومت را در برآورده ساختن نيات خود، به قدر کافي قدرتمند و قوي نميديدند، در حالي که کشور در اشغال نيروهاي بيگانه بود، خواستار، مساعدت سفارتخانههاي امريکا و انگلستان و سپس دولتمردان کشور و در نهايت، کانون بانوان شدند و با يادآوري تحقق يافتن آزادي زنان در دوره رضاشاه، چادر را مجوز هزارگونه فسق و فجور اخلاقي و مروج نادرستي و بداخلاقي معرفي ميکردند.
اين ديدگاه از دو جهت قابل ارزيابي است: نخست آنکه ثابت ميکند همه آن تبليغاتي که به منظور تحقق کشف حجاب در دوره رضاشاه صورت گرفت که در سايه آن مدعي بازگرداندن هويت اجتماعي به زنان و برداشتن خفت و خواري از آنان بود، [sup]52[/sup] در عمل به صورتي نمود يافت که اين زنان هر خفت و خواري را آن هم در برابر بيگانگان ميپذيرند تا حمايت آنان را براي نداشتن حجاب کسب کنند. ديگر اينکه گويا هيچ امر و مسئله اجتماعي و سياسي مهمتر از طرح کشف حجاب، آن هم در چنان اوضاع بحراني و به ياري بيگانگان براي زنان ايران ضروري به نظر نميرسيد.
با اين همه، وضعيت حاکم بر ايران و بيثباتي حکومت محمدرضا پهلوي، او را ناچار ساخت که در پيگيري سياست حجابستيزي، تغيير چهره داده و حتي سياست تسامح و ملايمت در مورد زنان با حجاب در پيش گرفته شد. [sup]53[/sup]
محمدرضا پهلوي درباره اتخاذ سياست فوق مينويسد:
اشغال نظامي ايران در دوره جنگ دوم جهاني و مهاجرت پدرم، طبعآ اجراي برنامههاي وسيعي را که او براي ترقي و تعالي زنان ايران [!] طرح کرده بود، متوقف ساخت و به علاوه، کمکم در افکار و عقايد ترقيخواهان نيز تحولاتي پديد آمد. رضا شاه اصلاحاتي که در وضع اجتماعي زنان ايران [به] وجود آورده بود، با اعمال قدرت [و زور و اجبار] دنبال ميکرد و عاقلانه آن بود که از آن پس، اقدامات اصلاحي با رويه دموکراسي تعقيب شود تا نتيجه عاليتر عايد کشور گردد. مسئله حجاب نمونهاي از همان اقدامات اصلاحي بود و همين که پدرم از ايران خارج شد، در اثر پاشيدگي اوضاع، در دوران جنگ، بعضي از زنان مجددآ به وضع اول برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند. [اما] من و دولت من از اين تخطي چشمپوشي کرديم و ترجيح داديم که اين مسئله را به سير طبيعي خويش واگذاريم و براي اجراي آن به اعمال زور متوسل نشويم. [sup]54[/sup]
اشارات محمدرضا پهلوي به وضعيت کشور، دلايل عدم حمايتهاي جدي و علني از کانون بانوان بيشتر روشن ميشود.
2. جريان ديگر که با برطرف شدن اختناق رضاشاهي و بهتر شدن فضاي سياسي ـ اجتماعي جامعه، براي عرضاندام خود الگوهاي جديدي از زن را ارائه کردند که بيشتر برآمده از مفاهيم چپ و کمونيستي بود. اين دسته به خاطر شرايط زماني که هنوز حکومت محمدرضا قوام و استحکام کافي را نيافته بود، در مواقعي دست به ائتلاف با گروههاي ديگر نيز زدند.
در اين رده در سال 1321ﻫ. ش تشکيلات زنان ايران (سازمان دموکراتيک زنان ايران)، وابسته به حزب توده تشکيل و اساس برنامه خود را چنين اعلام کرد:
زنان و مردان بايد امکانات برابر در زندگي داشته باشند و هرگز يکديگر را نيز زير فشار قرار ندهند. اگر ميخواهيد يک ملت را بهتر بشناسيد و ببينيد، تا چه اندازه پيشرفت کرده است، به وضعيت زنان آن نگاه کنيد، پيشرفت زنان، نشانه پيشرفت ملتهاست. [sup]55[/sup]
اين سازمان در سال 1327ﻫ . ش. به فدراسيون بينالمللي زنان پيوست. [sup]56[/sup]
مرامنامه اين جمعيت که در يازده بند تنظيم شده بود، تقريباً تشريح اصل ششم حزب کمونيست، با اين موارد بود:
الف ـ کوشش در توسعه حقوق اجتماعي و برقراري حقوق سياسي
ب ـ بهبودي اوضاع مادي زنان
پ ـ تأسيس و افزايش مؤسسات حمايت از مادران بيبضاعت. [sup]57[/sup]
تشکيلات زنان، در تيرماه 1323 مجله بيداري ما را به مديريت زهرا اسکندري بيات منتشر ساخت. و زناني چون پدرام کمالي، زهرا اسکندري، عاليه شرميني، بدرمنير علوي، مليحه صابري، همايون تاج اسکندري، دکتر خديجه کشاورز، شاهزنان وزيري، شوکت کباري، محترم کيمرام، آزاد فرنيا، اعظم سروش، مريم فيروز، دکتر اختر کامبخش، جميله صديقي، اعضاي کميته مرکزي آن بودند. [sup]58[/sup]
در تيرماه 1324ﻫ . ش، سه گروه مختلف حزب زنان، اتحاديه زنان و تشکيلات زنان ايراني در يک جلسه مشترک شرکت کردند. مريم فيروز از تشکيلات زنان ايران در اين جلسه اعلام داشت:
اگرچه قبل از رضاشاه، زنان روشنفکر و مردان آزاديخواه به منظور بيداري و آزادي زنان و بر ضد حجاب مبارزه ميکردند، طي حکومت ديکتاتوري رضاشاه، کانون زنان با داير کردن استخر و سازمانهايي نظير پيشاهنگي، زمينه را براي يک اپوزيسيون مرکب از نيروهاي ارتجاعي فراهم کرد. فعاليتهاي اين کانون با دادن بهانه به دست نيروهاي ارتجاعي، مانع از بهبود وضع زنان گرديد و امروز اين نيروها بر ضد هر گونه آزادي، قد علم ميکنند. [sup]59[/sup]
اگرچه مريم فيروز از منظر فکري خود به انتقاد از عملکردهاي کانون بانوان مبادرت ورزيده، ولي از لابلاي سخنان وي روشن ميشود که آنان هم عناصر فرهنگي زن ايراني را همچون حجاب نشانه گرفته بودند. اما در نوع روش و عملکرد براي مقابله با آن عناصر، با کانون بانوان اختلاف داشتند.
در کنار مسئله حجاب، امر ديگري که به خاطر شرايط زماني، بيشترين تبليغات گروههاي مختلف زنان در آن زمينه دور ميزد، بحثهاي داغ مربوط به اعطاي حق رأي به زنان است. يک ائتلاف در تيرماه سال 1325ﻫ . ش متشکل از جمعيت طرفداران حقوق زنان، حزب زنان ايران، و تشکيلات زنان ايران، طي ارسال بيانيهاي خواستار توجه به نقاط قوت قانون اساسي در اصل ششم آن شدند که «اهالي مملکت ايران مقابل قانون متساويالحقوقند» و خواستار اعطاي حقوق اجتماعي بيشتر به زنان از جمله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و جاي گرفتن آنان در ردههاي بالاي مديريتي چون وزارت و وکالت شدند. [sup]60[/sup]
به طور کلي، سازمانهايي که به اسم زنان، با مرام کمونيستي فعاليت داشتند، با قدرت يافتن حکومت محمدرضا پهلوي در سالهاي بعد و با تضاد فکري شديدي که اين گروهها با نظام پهلوي داشتند، غير قانوني اعلام شده، به صورت محدود به فعاليت زيرزميني و پنهاني پرداختند. [sup]61[/sup]
3. جريان سوم که به مرور با استحکام يافتن پايههاي حکومت محمدرضا پهلوي، به منظور ارائه و معرفي مفهوم زن مورد نظر رژيم از بطن حاکميت سياسي کشور، رشد يافته و مورد حمايت واقع شدند که هم، هدفِ مهار حرکتهاي غير رسمي زنان در قالب گروههاي مختلف و هم ادامه سياستهاي بينالمللي الگوسازي براي زن ايراني منطبق با معيارهاي غربي آن را در نظر داشتند. به عبارتي، زناني که در اين راستا دور هم گرد آمدند، در واقع اهداف کانون بانوان را دنبال ميکردند، اما با روشهاي جديد و منطبق با شرايطي که حتي حاضر شدند روشهاي اجراشده توسط کانون بانوان را نيز به نقد بکشند. اگر چه بيشتر اعضا و رهبران اين گروهها خود زماني جزئي از کانون بانوان نيز بودند.
شوراي زنان از ديگر جمعيتهايي بود که در سال 1322 در راستاي اهداف کانون بانوان تشکيل شد. شوراي زنان از قديميترين جمعيتهاي زنان بود که فعاليت خود را در سال 1322ﻫ . ش آغاز کرد در آن سالها با وجود آنکه مدتي از کشف حجاب ميگذشت، جريانات غربگرا به دنبال انجام اقدامات گستردهتري بودند. صفيه فيروز ــ دختر حاج محمدحسين نمازي ــ از اولين زناني بود که در اين باره اقدام کرد. [sup]62[/sup] وي که در سال 1287ﻫ . ش در هنگکنگ متولد شده بود، در سالهاي جنگ جهاني دوم، درمانگاه زنان را اداره ميکرد. وي ابتدا در سال 1320ﻫ. ش انجمن بانوان افسران را تأسيس کرد و ضمن فعاليت در سازمان شير و خورشيد آن زمان، به تشکيل شوراي زنان اقدام کرد. [sup]63[/sup]
حزب زنان نيز از ديگر گروههاي اين دوره بودند که با مرامنامه زير شروع به فعاليت کردند:
1. حفظ حيثيت و حقوق اجتماعي زن
2. تعليم و آموزش و پرورش و تنوير افکار زنان براي آشناسازي آنان به وظايف و حقوق خودشان. [sup]64[/sup]
زناني چون فاطمه سياح و هاجر تربيت [sup]65[/sup] که قبلا از اعضاي کانون بانوان بودند، در حزب زنان فعاليت داشتند.
در کنار اين گروهها، جمعيتهاي ديگري شکل گرفت که تعدادي از آنها عبارت بودند از: کانون بانوان پزشک؛ زنان طرفدار اعلاميه حقوق بشر؛ سازمان زنان يهود در ايران؛ [sup]66[/sup] جمعيت راه نو؛ انجمن بانوان فرهنگي؛ جمعيت معاونت شهر [sup]67[/sup] و...
به طور کلي، محور اصلي اقدامات گروههاي دسته سوم، حول شرکت در کنفرانسهاي بينالمللي زنان و همنوايي با نغمههاي جديدي چون تلاش براي حق رأي زنان بود.
در زمينه شرکت زنان ايراني در کنفرانسهاي بينالمللي زنان بعد از سال،1320 صفيه فيروز در سال 1321ﻫ . ش به نمايندگي از طرف ايران به کنفرانس ژنو رفت و در سال 1326ﻫ . ش در کنگره دهلي شرکت کرد و در سال 1335ﻫ . ش در اجتماع بينالمللي زنان در نيويورک حضور يافت. [sup]68[/sup] همچنين، بنا به اسناد موجود هاجر تربيت و فاطمه سياح با موافقت دولت در سال 1323ﻫ . ش «به منظور تأمين ارتباط با مجامع کشورهاي شرقي و تشريک مساعي با آنها» [sup]69[/sup] راهي ترکيه شدند [sup]70[/sup] و نيز پروانه صدراعظم نوري در سال 1335 به دعوت انجمن فردريکا ــ يکي از انجمنهاي زنان در سوئد که موفق به کسب حق رأي براي زنان سوئد در سال 1919م شده بود ــ براي شرکت در کنفرانس اتحاديه بينالمللي زنان راهي آن کشور شد. صدراعظم نوري در اين کنفرانس، نماينده شوراي زنان ايران بود. [sup]71[/sup]
با گسترش حرکتهاي مختلف زنان، در سال 1338شوراي عالي زنان با رياست اشرف پهلوي [sup]72[/sup] تشکيل و همه گروههاي زنان، ازجمله کانون بانوان منحل اعلام شد. به عبارتي، شوراي عالي زنان در پي سياست هماهنگسازي فعاليتهاي سازمانها و جمعيتهاي زنان به وجود آمد. [sup]73[/sup]
در واقع، دوره انتقالي افول کانون بانوان و تشکيل سازمان زنان ايران، دوره افت و خيزها، آزمايش توانايي زنان هم هدف با رژيم پهلوي و مطرح شدن نغمههاي جديدي بود که حکومت پهلوي با توجه به تلقيهاي جديد از زن غربي در دنياي جديد پس از جنگ جهاني دوم، خود را با اين معيارها هماهنگ ميساخت که به نظر ميرسيد، در سايه تشکيلات جديد به اين اهداف دست خواهند يافت.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
صفحه 1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
صفحه 2
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . «صديقه دولتآبادي در سال 1301 با مساعدت هيأت دولت موقت و خصوصاً رضاخان که مقام وزارت جنگ را برعهده داشت، با بالا بردن سن خود و ترک حجاب با سه نفر اروپايي عازم فرانسه شد». شمسالملوک جواهرکلام. زنان نامي اسلام و ايران. تهران، بينا، 1338¡ ص 42-40 .
2. سهيلا شهشهاني. همان، ص 18 به نقل از مارکسيستها و مسئله زن. زيرنويس، ص 47 .
3. بدرالملوک بامداد. زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد. تهران، ابنسينا، 1347. ج 1، ص 89 .
4. منوچهر خدايار محبي. شريک مرد. تهران، تابان، 1325، ص 94-93 .
5. بدرالملوک بامداد. همان، ج 1، ص 89 .
6. سازمان اسناد ملي ايران، سند شماره 109004 مورخ 1359 ص 4-3، گزارش ارسالي به وزارت امور خارجه در سال 1314ش (سند شماره 2) .
7. همان.
8. حميد نيرنوري. «زن ايراني در گذشته و حال». مجله اطلاعات ماهانه. بهمن ماه 1328ﻫ . ش، ش 11. همان، ص 92-91 .
9. بدرالملوک بامداد. همان، ص 92-91 .
10. محمود طلوعي. پدر و پسر. تهران، علمي، 1372. ص 321 .
11. «خطابه بدرالملوک بامداد در کانون بانوان، پيرامون مدارس پيشهوري بانوان». روزنامه ايران. دوشنبه 3 آذر 1314ﻫ . ش، سال بيستم، شمارههاي 4840 و 4841، ص 2 و نيز در اين باره نک به: تصاوير محصلات هنرستان نسوان به هنگام تعليم فنون خياطي، گلدوزي، فنون تذهيب، نقاشي...، همان، سهشنبه 18 آذرماه 1314، سال بيستم، ش 4853 و «جشن افتتاح کانون بانوان ايالت غربي آذربايجان»، همان، پنجشنبه 16 بهمن ماه 1314 سال بيستم، ش 4901 و جشن کانون بانوان کرمان با سخنراني خانم فخر روحي (خانم آقاي افضل روحي مفتش معارف کرمان، همان، دوشنبه 20 بهمن ماه 1314، سال بيستم، ش 4904 و گزارش خطابه منصوره فخيم رئيس کانون بانوان قزوين در عيد غدير، همان، چهارشنبه 27 اسفندماه1314 سال بيستم، ش 4932 .
12. در اين زمينه، گزارشي در يکي از روزنامههاي انگليسي با عنوان «ابراز موّدت نسبت به انگلستان» از دوستي نزديک رضاشاه با انگلستان و تدريس زبانهاي انگليسي و فرانسه در آموزشگاههاي ايران و تعليم پيشاهنگان ايراني توسط يک دوشيزه انگليسي خبر داد. مورنينگ پست، 27 ژوئيه 1935 / 4 مرداد1314 ﻫ . ش، به نقل از فتحاله نوري اسفندياري، همان، ص 727 .
13. ابراهيم صفايي. بنيادهاي ملي در شهرياري رضاشاه کبير. تهران، وزارت فرهنگ و هنر،1356، ص 109-103 و نيز همان، رضاشاه و تحولات فرهنگي، ص 1103-102 .
14. محمود طلوعي. همان، ص 322 .
15. علي کريميان. «پيامدهاي واقعه گوهرشاد» مجله تاريخ معاصر ايران. کتاب هشتم، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1374، ص 205-181 .
16. حسين مکي. تاريخ بيست ساله ايران. تهران، ناشر، 1362، ج 6، ص 261 و علياصغر حکمت. سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي. تهران، وحيد، 1355، ص 101 .
17. محمدرضا پهلوي. مردان خودساخته. تهران، اقبال، 1335، ص 33 .
18. ابراهيم صفايي. همان، ص106-104، در مورد نوع پوششي که در موقع کشف حجاب معمول شد نيز بايد گفت که اصطلاح زن متجدد خاص خانمهايي بوده است که لباس تجدد ميپوشيدهاند و لباس تجدد عبارت بوده است از: مانتوي بلندي که غالبآ به رنگ سياه و سورمهاي و گاه خاکستري و کفشهاي رويه بلند بنددار، که به آن اُرسي ميگفتهاند و جورابهاي بسيار کلفت نخي، دستکش و کلاههاي لبهدار، «چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال روزي که زن لباس تجدد پوشيد»، مجله تماشا. 17 ديماه 1356، سال هفتم، ش346، ص 10-7 .
19. مؤسسه قدر ولايت. حکايت کشف حجاب. تهران، قدر ولايت،1373، ص 22 .
20. «چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال 1314...»، همان، ص 10-7 .
21. حکيمالهي. همان، ص 133 .
22. اِل. پي. اِلول ساتن. همان، ص 324-322 .
23. «چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال 1314...» همان، ص 10-7 .
24. همان.
25. همان.
26. همان.
27. همان.
28. همان.
29. همان.
30. همان.
31. مرکز بررسي و تنظيم اسناد وزارت خارجه. نظر جرايد و مجلات خارجي درباره رضاشاه. تهران، وزارت امور خارجه، 1355، ص 131-130 .
32. اسناد وزارت امور خارجه. کارتن 26، معارف و ورزش 1314، ش رديف 151، راجع به تشريففرمايي اعليحضرت، از سفارت کبراي آنکارا، (سند شماره 18)
33. همان، از سفارت ورشو (سند شماره 19).
34. مرکز بررسي و تنظيم اسناد وزارت خارجه. همان، ص 132-131 .
35. همان، ص 1340132 .
36. براي آگاهي از چگونگي عملکرد دستگاههاي مربوطه در اجراي کشف حجاب و واکنش مردم، نک به: سازمان اسناد ملي ايران، خشونت و فرهنگ، تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1371 و مؤسسه قدر ولايت، همان، و سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي ـ مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، واقعه کشف حجاب، اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب (1322-1313ﻫ. ش) تهران، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1371 .
37. همان، سند شماره 109004 مورخ 1343 شامل نظامنامه هنرستان کانون بانوان، شرايط وروديه و برنامه کلاسهاي هنرستان کانون، (سند شماره 21).
38. همان، سند شماره 109004 مور خ 1343 شامل برنامه آموزشگاه تربيت مادر و نظامنامه آموزشگاه تربيت مادر (سند شماره 22).
39. صديقه دولتآبادي. «گزارش پايان سيزدهمين سال تحصيلي کانون بانوان». روزنامه نداي زنان. 14 تير ماه 1327، سال اول، ش 29، ص 4-1 .
40. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 109400 مورخ 1343 برنامه کلاسهاي هنرستان کانون بانوان، (سند شماره 21).
41. سهيلا شهشهاني. همان، ص 19 .
42. همان
43. همان، سند شماره 109004 مورخ 1360 «نطق رئيسالوزراء در جشن کانون بانوان». (سند شمارة 24).
44. صديقه دولتآبادي. «گزارش پايان سيزدهمين سال تحصيل کانون بانوان». همان.
45. سازمان اسناد ملي. سند شماره 109004 مورخ 1361 نامه به آقاي اشرفي معاون نخستوزير در 3/12/1323 و معرفي کانون بانوان به هيأت مديره سازمان اقتصادي جهت دريافت پارچه از آن سازمان، (سند شماره 29).
46. همان، سند شماره 109004 مورخ 1350 «گزارش فرماندار قزوين از سفر صديقه دولتآبادي به قزوين جهت تقسيم اعانه (سند شماره).
47. همان، سند شماره 109004 مورخ 1368نامه به وزير خواربار از طرف دفتر نخستوزيري براي بازديد زنان از نانوايي و جواب وزير خواربار در رد تقاضاي صديقه دولتآبادي، (سند شماره 31).
48. سازمان اسناد ملي. سند شماره 109004 مورخ 1367 رونوشت گزارش کانون بانوان به وزارت فرهنگ، (سند شماره 33).
49. زنان ايراني ميتوانند طلاق بگيرند. ديلي تلگراف، 29 ژوئيه 1931/6 مرداد 1310ﻫ. ش و نيز «قانون ازدواج در ايران» تايمز، 18 اوت 1931/26 مرداد 1310 به نقل از فتحاله نوري اسفندياري، همان ص 539-537 و دکتر سياسي. تربيت نسوان. مجموعه سخنرانيهاي سازمان پرورش افکار، تهران، مهر 1319، مجموعه چهارم، ص 137-125 .
50. همان، سند شماره 109004 مورخ 1345 نامه رياست کانون بانوان به فروغي نخستوزير، (سند شماره 29)
51. همان، سند شماره نامه دفتر نخستوزيري به وزارت دارائي، (سند شماره 49).
52. اشاره به سخناني که رضاشاه و هاجر تربيت در هفده ديماه 1314 به مناسبت کشف حجاب بيان داشتند. نک: چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال1314، همان، ص 10-7 .
53. همان، ص 80 .
54. محمدرضا پهلوي. مأموريت براي وطنم. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347، ص 467-468 .
55. مريم فيروز. تاريخچه نهضت زنان در رزم. ص 56-54، مرداد 1327، به نقل از سهيلا شهشهاني، همان، ص 19 .
56. همان
57. همان
58. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 109004 مورخ 1357 گزارش تشکيل جلسه کميته ايالتي تشکيلات زنان اصفهان (سند شماره 53).
59. همان.
60. همان، سند شماره 10904 مورخ 1344 نامه خطاب به نخستوزير قوامالسلطنه (سند شماره 56).
61. منصوره پيرنيا. سالار زنان ايران، امريکا، واشنگتن. مهر ايران، 1995م / 1374ش، ص 105 .
62. همان، ص 108 .
63. همان.
64. منوچهر خدايار محبي. همان، ص 102-101 و سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره109004 مورخ 1373 و 109004 مورخ 1370 و 109004 مورخ 1372 (سند شماره 57، 58، 59).
65. منصوره پيرنيا. همان، ص 135-134 و بدرالملوک بامداد، همان، ج 1، ص 75 .
66. همان، ص 62 و 109 .
67. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران. شماره 2-237-115 ف، (سند شماره 60).
68. منصوره پيرنيا. همان، ص 108 .
69. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 109004 مورخ 1349 نامه حزب زنان ايران به وزارت خارجه (سند شماره 61).
70. همان، نامه وزارت خارجه به نخستوزيري و موافقت نخستوزير با سفر نمايندگان حزب زنان ترکيه (سند شماره 61).
71. منصوره پيرنيا. همان، ص 109 .
72. منصوره پيرنيا. همان، ص 113 .
73. همان
مطالعه و بررسي طيفها و گروههاي مختلف فعال در دوره بعد از به قدرت رسيدن رضاخان نشان ميدهد که زناني آزادي عمل و ميدان فعاليت بيشتري در اختيار داشتند که با اهداف فرهنگي طراحي شده حکومت پهلوي همساز و هماهنگ بودند و براي اين دسته از زنان، حتي زمينه ارتقاء علمي و تحصيلي نيز فراهم شد که صديقه دولتآبادي نمونه بارز آن است. [sup]1[/sup] در مقابل، در سال 1310ﻫ. ش فعاليت برخي سازمانهاي زنان ممنوع اعلام شد؛ شهناز آزاد که در نشريه جهان زنان، دولت را مورد انتقاد قرار داده بود، به زندان افتاد و جميله صادق ــ مؤسس نويد زنان ــ نيز چندين سال زنداني شد. [sup]2[/sup]
بعد از طي 10 سال از حکومت پهلوي و استحکام و تثبيت پايههاي سياسي ـ اجتماعي، زمينه عملي ساختن اهداف فرهنگي ـ اجتماعي حکومت در خصوص زنان فراهم آمد. تحقق نهايي اين امر، مستلزم تشکيلاتي بود که به بهترين نحو، تفکر حجابستيزي را به منصه ظهور برساند. از همين رو، تشکيلات مورد نظر در قالب کانون بانوان به امر و دستور مستقيم حکومت پهلوي تشکيل شد. بدرالملوک بامداد در اين باره مينويسد :
در 22 ارديبهشت 1314ﻫ . ش به اشاره اعليحضرت رضاشاه کبير و با دعوت وزير معارف وقت ــ آقاي علياصغر حکمت ــ عدهاي از زنان فرهنگي، انتخاب و به محل دارالمعلمات و کوچه ظهيرالاسلام خيابان شاهآباد دعوت شدند. به آنها گفته شد که مأموريت دارند تا جمعيتي تشکيل بدهند و اساسنامه آن را به نظر وزير معارف برسانند. با حمايت دولت، پيشقدم نهضت آزادي زنان ايران باشند. اين جمعيت در جلسات بعد نام کانون بانوان را براي خود اختيار کرد. [sup]3[/sup]
با اعلام آمادگي گروهي از زنان متجدد و همسو با اهداف خاص حکومت، اساسنامه کانون بانوان به تاريخ 22 ارديبهشت 1314ﻫ . ش بدين صورت تنظيم شد:
کانون بانوان ايران به رياست عاليه والاحضرت شاهدخت شمس پهلوي و معاضدت و مراقبت وزارت معارف براي اجراي مقاصد ذيل تأسيس ميشود:
1. تربيت فکري و اخلاقي بانوان و تعليم خانهداري و پرورش طفل مطابق قواعد علمي به وسيله خطابهها و نشريات و کلاسهاي اکابر و غيره.
2. تشويق به ورزشهاي متناسب براي تربيت جسماني با رعايت اصول صحي
3. ايجاد مؤسسات خيريه براي امداد به مادران بيبضاعت و اطفال بيسرپرست
4. ترغيب به سادگي در زندگي و استعمال امتعه وطني
5 . اين کانون بر طبق ماده (587) قانون تجارت مصوب 1311ﻫ . ش شخصيت حقوقي دارد و رئيس آن نماينده کانون خواهد بود. [sup]4[/sup]
کانون بانوان به دور از مداخله در امور سياسي و مذهبي شروع به کار کرد. هاجر تربيت به رياست آن انتخاب شد و با ايجاد مجالس سخنراني، نمايشها، کلوپهاي ورزشي، کتابخانه و کلاسهاي اکابر، به توسعه فعاليتهاي زنان پرداخت. [sup]5[/sup]
بر اساس گزارش ارسالي به وزارت خارجه در سال 1314ﻫ . ش، بزرگترين جمعيت زنان در اين سال، کانون بانوان معرفي شده و درباره تشکيلات آن توضيحات زير ارائه شده است:
جمعيت مذکور در ايالات و ولايات ايران، متجاوز از پنجاه شعبه دارد. مرکز جمعيت در طهران است و به توسط هيأت مديره مرکب از بيست و پنج نفر به رياست خانم هاجر تربيت ـ رئيس دانشسراي دختران ـ اداره ميشود. نايب رئيس جمعيت، خانم صديقه دولتآبادي است. اين خانم در سال 1306 شمسي در کنگره نسوان که در پاريس انعقاد يافت، به نمايندگي از طرف جمعيت نسوان ايران، عضويت داشته است. منشي جمعيت خانم بدرالملوک بامداد است که تأليفاتي در تدبير منزل و اخلاق و معرفهالنفس دارد. رياست دارالانشاي جمعيت با خانم پري حسام شهرئيس و خزانهداري آن با خانم آرياني [است.] هيأت مديره به سه شعبه ادبي، امور خيريه و تربيت بدني منقسم شده است. رياست شعبه ادبي با خانم فاطمه سياح و رياست شعبه امور خيريه با خانم همايون احتشامي و رياست شعبه تربيت بدني با خانم پري حسام شهرئيس ميباشد.
شعبه ادبي به واسطه نشريات و کنفرانسها و تأسيس کتابخانه و کلاسهاي ادبي، به روشن ساختن افکار خانمها خدمت ميکند. شعبه تربيت بدني، ورزش و پيشاهنگي را در ميان دختران ترويج مينمايد. شعبه امور خيريه به مادران فقير و بيبضاعت و اطفال يتيم کمک و مساعدت ميکند. [sup]6[/sup]
در اين سند نيز هدف اصلي از ايجاد کانون بانوان، اينگونه بيان شده است: «مقصود اساسي جمعيت کانون بانوان از آغاز تأسيس، رفع حجاب بود و اعضاي آن که غالبآ مديران مدارس و مأمورين وزارت معارف هستند، در اين باب جديت زياد دارند و در مدارس دختران، رفع حجاب را ترويج نمودند.» [sup]7[/sup]
بنابراين، با وجود عدم تأکيد صريح در اساسنامه کانون، هدف از ايجاد آن در اين مرحله، زمينهسازي کشف حجاب يا چادربرداري بود. [sup]8[/sup] نکتهاي که بدرالملوک بامداد نيز به صراحت بدان ميپردازد:
ضمن ساير اقدامات [مواردي که در اساسنامه به آنها اشاره شده است] منظور اصلي، يعني ترک چادر سياه، متدرجآ پيشرفت ميکرد. به اين طريق که زنان عضو جمعيت، با راضي کردن خانوادههاي خود، يکي به يکي به برداشتن چادر مبادرت مينمودند و در مجالس سخنراني، ساير بانوان را تشويق به ترک کفن سياه ميکردند. طوري که در هر نوبت از مجالس و اجتماعات کانون، عده تازهاي از بانوان بدون چادر حضور مييافتند. در [حالي که] زنان فرهنگي در صف مقدم آنها بودند... [sup]9[/sup]
اهداف و مراحل عملکرد کانون بانوان از آغاز تا ماههاي بعد، در دو مرحله قابل ارزيابي است:
کانون بانوان از 22 ارديبهشت 1314 خورشيدي تا عملي شدن رسمي کشف حجاب، به صورت مؤسسهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي عمل ميکرد در اين دوره، رياست کانون به عهده هاجر تربيت بود. اگر چه در اساسنامه به غير سياسي بودن کانون اشاره شده است.
2. از 1315 به بعد با رياست صديقه دولتآبادي به مؤسسهاي تربيتي ـ فرهنگي تبديل شد.
در مرحله اول، اقدامات کانون بانوان در کنار امور ديگر، کاملا در خدمت اجراي کشف حجاب بود. بدين منظور در پي تشکيل جلسه هيأت وزيران در تيرماه 1314ﻫ . ش، علياصغر حکمت وزير معارف، به دستور مستقيم رضاشاه و به طور جدي براي رسميت يافتن کشف حجاب مأمور شد. [sup]10[/sup]
وي گروهي از رؤساي فرهنگ و رؤساي مدارس دخترانه را دعوت کرد و به دنبال آن، تصميمات زير گرفته شد:
1. مجالس سخنراني و سرود خواني با حضور نمايندگان مجلس و مقامات عالي رتبه دولتي با شرکت دختران در مدارس دخترانه تشکيل شود.
2. مانند اين مجالس در شهرستانها نيز ترتيب داده شده و از رؤساي ادارات دولتي دعوت شود که همراه بانوانشان در جشن حضور يابند.
3. کانون بانوان به سهم خود، برنامههاي گستردهاي براي نشان دادن نقش و مقام زن در اجتماع [sup]11[/sup] ترتيب دهد.
4. مدارس مختلط تا سال چهارم ابتدايي تأسيس شود و پسران و دختران در مدارس روي يک نيمکت بنشينند.
5. پيشاهنگي دختران [sup]12[/sup] در مدارس دخترانه گسترش يابد.
6. روزنامهها و مجلهها براي آماده کردن افکار عمومي به نشر مطالب و مقالات سودمند بپردازند. [sup]13[/sup]
اما با تمامي اقداماتي که وزير معارف دست به انجام آنها زد، پيشرفت شايان توجهي مشهود نشد. [sup]14[/sup] قيام گوهرشاد در 20 تير 1314ﻫ . ش که با انگيزه اعتراض به تعويض کلاه پهلوي به شاپو و انتشار شايعات مربوط به قريبالوقوع بودن کشف حجاب، صورت گرفت. سرکوب وحشيانه اين قيام و دستگيري اسدي ــ نايبالتوليّه آستان قدس در تاريخ 4/9/1314ﻫ . ش، باعث برکناري فروغي ــ رئيسالوزراء ــ به واسطه خويشاوندي با اسدي شد. [sup]15[/sup]
در تاريخ يازدهم آذر 1314ﻫ . ش با جايگزيني محمود جم با حفظ سمت وزارت کشور به عنوان جانشين فروغي، ديگر جايي براي اقدامات محتاطانه باقي نماند و شاه به طور جدي مصمم به اجراي رسمي کشف حجاب شد. شاه در همين تاريخ و در جلسه معارفه نخستوزير، ضمن بيان نفرت خود از چادر و چاقچور و اينکه موضوع زنان به مدت دو سال، فکر او را مشغول کرده، ضرورت اقدام رسمي براي کشف حجاب را گوشزد ميکرد. [sup]16[/sup]
محمدرضا پهلوي در کتاب مردان خودساخته، در توجيه و تقدير از اقدام پدرش براي کشف حجاب مينويسد:
فقط پدر من بود که بعد از رهايي از قسمتي از گرفتاريها به اين امر توجه نمود و درصدد برآمد، زنهاي ايران را که جزء نفوس کشور محسوب نميشد، از چادر ظلمت بيرون بياورد و با اجراي اين آرزوي ملي، جمعيت را به دو برابر افزايش دهد. [sup]17[/sup]
رضاشاه ساعت سه بعدازظهر روز پنجشنبه هفدهم ديماه 1314ﻫ . ش را براي اجراي کشف حجاب و انجام تشريفات مورد نظر و اعلام آزادي زنان تعيين کرد. از ساعت يک بعدازظهر، دختران پيشاهنگ در خيابان امجديه جلوي دانشسرا صف کشيدند. وزيران، فرهنگيان و ديگر مقاماتي که از طرف وزارت فرهنگ دعوت شده بودند، همراه با همسرانشان در دانشسرا حضور يافتند. زنان عضو کانون بانوان و زنان معلم نيز در دو صف جداگانه ايستادند. در ساعت سه بعدازظهر، اتومبيل شاه و ملکه و شاهدختها که پالتو پوشيده و کلاه بر سر داشتند [sup]18[/sup] وارد دانشسرا شد.
رسميت بخشيدن به کشف حجاب در دانشسرا و در حين اعطاي دانشنامه فارغالتحصيلان، نشانگر توجه رضاخان به مراکز آموزشي به عنوان يکي از ارکان اصلي سياست حجابستيزي بود. کما اينکه پيش از آن نيز برداشتن حجاب به تدريج از بين آموزگاران و دانشآموزان دختر مدارس آغاز شده بود [sup]19[/sup] و بيشتر اعضاي اصلي کانون بانوان را نيز زنان فرهنگي تشکيل ميدادند. کما اينکه هاجر تربيت ـ رئيس دانشسراي مقدماتي به رياست کانون نيز انتخاب شد.
هاجر تربيت قبل از اينکه رضاشاه، دانشنامه دانشآموزان را اعطاء و کشف حجاب را رسمآ اعلام کند، با شيفتگي نسبت به کشف حجاب و به اصطلاح متجدد شدن طي سخناني گفت:
مردان مملکت، علاوه بر اينکه بانوان را برخلاف هر حق و عدالتي از جميع حقوق بشري بيبهره کرده بودند، وجودهاي مفيدي که در گيرودار زندگاني ممکن بود بار دوش آنها را سبکتر سازند، مبدل به اعضاي زائد و ناسودمندي کرده بودند و بر اندام آنها جامههاي خفت و حقارت را ميپوشانيدند... [sup]20[/sup]
سپس رضاشاه با اظهار مسرت از تحقق آزادي زنان و اشاره به جوانب مختلف اين آزادي که در گرو کشف حجاب به دست ميآمد، گفت، «در زندگي، قانع باشيد و کار کنيد. به اقتصاد و صرفهجويي در زندگي عادت کنيد. از تجمل و اسراف بپرهيزيد.» [sup]21[/sup]
به اعتقاد برخي، تأکيد بر صرفهجويي اقتصادي و پرهيز از مصرف زدگي و تجمل و توصيه به تلاش در جهت پيشبرد اهداف ملي که در سخنان رضاشاه در اين مجلس عنوان شد، به قصد تأثيرگذاري بيشتر بر جمعيت حاضر بود. [sup]22[/sup]
از فرداي همان روز، جرايد و روزنامههاي رسمي کشور، طي مقالاتي اقدام رضاشاه را مرحلهاي جديد براي ورود زنان به جامعه تلقي کرده و هزاران منافع و محسنات علمي، ادبي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي را در جهت ترقي جامعه ايران در آن پيشبيني کردند.
روزنامه تجدد ايران در تاريخ هجدهم دي ماه 1314 زير عنوان «در دانشسراي مقدماتي» نوشت: «ديروز يک صفحه ديگر بر افتخارات تاريخي اين مملکت افزوده شد» [sup]23[/sup] در شماره 22 دي ماه همين روزنامه زير عنوان «نهضت ترقيخواهانه بانوان اصفهان» اخباري از افتتاح جلسه کانون بانوان اصفهان با شرکت حکمران اصفهان و مسئولين محلي همراه با همسرانشان درج شد. [sup]24[/sup]
نکته قابل توجه اينکه آقاي صور ـ حکمران اصفهان ـ در طي سخناني گفت: «شنيدم و فوقالعاده خرسند شدم که از بعضي از خانوادههاي محترم تصميم گرفتهاند، لباسهاي خود را از کرباس وطني فراهم سازند، چه نيت نيک و تصميم مقدسي است.» [sup]25[/sup] در همين شماره از روزنامه، تصوير زن زيبايي را ميبينم با اين اعلان: «حب حيات دکتر راس پوست بدن را سالم ميکند.» [sup]26[/sup] [!!]
در اين روزنامه، سرگذشت ماتاهاري ـ جاسوسه معروف از روز شنبه، بيستم دي ماه 1314 پاورقي ميشود. [sup]27[/sup]
روزنامه اطلاعات از چند روز پيش از هفده دي ماه 1314 براي اين کار زمينهسازي ميکرد: «چندين هزار از خانمها با پيراهن سفيد و دامن سياه در حال ورزش» عنواني بالاي عکس بزرگي از زنان چکسلواکي در حال ورزش بود که اطلاعات در يازدهم دي ماه چاپ کرد. [sup]28[/sup] در اطلاعات روز چهاردهم همان ماه، اخبار کوتاهي از فعاليت زنان در شهرهاي رضائيه (اروميه)، کاشان و ملاير به چاپ رسيد.
مقاله اجتماعي اطلاعات در شماره شانزده دي ماه زير عنوان «سليقه در سادگي است»، گوياي نگراني آقايان از گرايش خانمها به تجمل و چشم و همچشمي، پس از رفع چادر است. [sup]29[/sup] اما در همين شماره، آگهي «کلاههاي اعلاء و آخرين مد زنانه» را نيز ميخوانيم! ديگر جرايد نيز به تأسي از سياست حاکم به صورت مستمر اخبار و اطلاعات فعاليتهاي زنانه در ملاء عام و اخبار مد لباس را در قالب گزارشهاي مکتوب و مصوّر منتشر ميساختند.
در روزنامههاي ستاره جهان، ايران و مجله توفيق نيز گزارش و مقالات فراواني در حول و حوش کشف حجاب بيان شده است. [sup]30[/sup]
در اين خصوص، ديدگاههاي مطبوعات خارجي نيز حائز اهميت بوده و ديدگاههاي روزنامههاي ترکيه، به جهت متأثر بودن رضاشاه درامر کشف حجاب از تحولات فرهنگي و اجتماعي آن کشور، از اولويت بيشتري برخوردار است. سالها قبل از کشف حجاب رسمي، روزنامه مليت چاپ استانبول در تاريخ 6 سپتامبر 1931م / 4 شهريور 1310ﻫ . ش نوشت:
شاه ايران نزديک به پانصد نفر از خانمهاي ايراني را به دربار دعوت کرد و پس از نصيحت از آنها خواست تا چادرهاي خود را بردارند و آنان نيز فرمان شاه را با خرسندي پذيرفتند. [sup]31[/sup]
در سندي که در آرشيو وزارت امورخارجه موجود است، گزارشي از کنسولگري ايران در ازمير، همراه با نسخهاي از روزنامه يني عصر مورخ 29 ژانويه 1936 شماره 9153 فرستاده شده که راجع به مراسم روز 17 دي ماه 1314 و اقدامات رضاشاه بود که بنا به نقل کنسول، درج چنين مطالبي در مطبوعات ترکيه بر طبق توافقي در ارائه اين گونه مطالب، از طرف نمايندگان سياسي ايران با مراکز مطبوعاتي آن کشور صورت ميگرفت. [sup]32[/sup]
روزنامههاي کشورهاي اروپايي نيز در اين باب با درج مقالاتي، نظرات خود را مطرح کردند. از جمله بر اساس: سندي در وزارت خارجه، گزارشي از سفارت ايران در ورشو در تاريخ 28 بهمن 1314، با مطالبي از روزنامههاي ورشو، راجع به حضور رضاشاه همراه همسر و دخترانش در دانشسراي مقدماتي، ارسال شد. که خلاصه آن به اين شرح است:
اين اقدام ملوکانه بياندازه قابل تقدير ميباشد؛ زيرا صفحه جديدي را در تاريخ ايران باز کرد! ضمنآ سه نکته مهم را نيز در بر داشته است:
اولاً: اجازه ضمني رفع حجاب که خود مهمترين قدم در اصلاح اوضاع اجتماعي مي باشد.
ثانياً: اهميت دادن به موضوع تعليمات عمومي و محترم نمودن مدارس و مؤسسات علمي
ثالثاً: تشويق مدارس مختلط. [sup]33[/sup]
روزنامه پتي مارسيه چاپ پاريس مورخ 21 فوريه 1936م نوشت:
آخرين زندان جهالت و تعصب را اصلاحات رضاشاه پهلوي، پادشاه متجدد و مصلح ايران از بين برد... حالا زنها آزاد شدهاند. نه تنها ميتوانند لباس به آخرين مد اروپائي بپوشند و خود را نشان بدهند، بلکه ميتوانند در زندگي اجتماعي مملکت شرکت نمايند. تمايل فعلي ايرانيها بر اين است که زنها همان رُل زنهاي اروپايي را در جامعه بازي کنند. [sup]34[/sup]
مجله اخبار شرق چاپ برلن نيز در مورخ اول ژانويه 1938 م نوشت:
رفع حجاب زنان و آوردن آنها در زندگي اجتماعي ـ ملي که تا به حال آنها از آن محروم بودند، در زمان اعليحضرت رضاشاه از اقدامات مهم اجتماعي است و باعث پيشرفتهاي مملکتي خواهد شد. زنها سابقآ از حيث تعليمات روحي عقب بودند، اما امروز به تعليمات عاليه رغبتي دارند. [sup]35[/sup]
در ارزيابي نظرات مطبوعات خارجي، به نظر ميرسد که شور و شعف زيادي در اين محافل، به ويژه در روزنامههاي ترکيه به دليل الهامپذيري دولتمردان ايران از تحولات اين کشور برپاست و تأکيد روزنامههاي اروپايي به تجددطلبي زن ايراني، تأييدي بر گرايش و جهتگيري اقدامات رضاشاه نسبت به فرهنگ اروپايي است.
از 17 دي ماه 1314 به بعد براساس اسناد موجود، [sup]36[/sup] تمامي اقدامات دستگاههاي حکومتي، از وزارت معارف گرفته تا شهرباني، به وظيفه تقويت کشف حجاب معطوف بود که کانون بانوان به جهت نقش اساسي خود، بيشترين سهم را در اين زمينه با ترتيب مجالس سخنراني و جشنهاي متعدد در تهران و شهرهاي مختلف بر عهده داشت.
به همين مناسبت در دي ماه 1314، وثوقالدوله ــ نخستوزير سابق و عاقد قرارداد 1919 ــ خطابهاي در محل کانون بانوان ايراد کرد که محورهاي بحث او جهتگيريهاي خاصي داشت. وي در سخنان خود، ضمن تقبيح حجاب به مقايسه زندگي زنان اروپايي با زنان ايراني پرداخته، در قِبَل نقائصي که از حجاب بر زنان ايران برشمرده، اقدام رضاشاه را در کشف حجاب، سعادت و خوشبختي براي آنان تلقي کرد.
او کشف حجاب را مقدمهاي براي انجام امور مفيد از سوي زنان فارغ از حجاب دانست مرحله دوم از فعاليتهاي کانون بانوان از ابتداي رياست صديقه دولتآبادي، بعد از گذشت يک سال از تأسيس آن آغاز ميشود. در اين دوره به منظور تحقق بار معنايي کانون بانوان، وزارت فرهنگ رسمآ آن را به صورت اداره تربيتي درآورد، اعضاي سابق را مستعفي نمود و با تشکيلات جديد به صديقه دولتآبادي سپرد. بنابراين تشکيلات کانون به دو قسمت تقسيم شد: 1. اجتماعي 2. تربيتي
در قسمت اول، کانون مؤسسهاي اجتماعي متشکل از عدهاي از بانوان عضو بود که هيأت مديره آن، به تعداد 12 نفر از ميان اين عده انتخاب ميشد.
در قسمت دوم، کانون بانوان مؤسسهاي تربيتي با فعاليتهاي زير بود:
1. دبستان شش کلاسهاي براي دوشيزگان و بانواني که به دليل سن بالا نميتوانستند در مدارس دولتي وزارت فرهنگ درس بخوانند، تأسيس شد که از سال 1318ﻫ . ش داوطلب امتحانات نهائي داشت. سن دانشآموزان اين دبستان از 18 تا 24 سال بود. از سال 1323 کلاس مخصوصي براي دوشيزگاني که سن آنها از 9 سال بيشتر بود، داير شد.
2. در سال 1317 کانون بانوان از يک هنرستان [sup]37[/sup] براي برش و خياطي و کارهاي دستي برخوردار شد. اين هنرستان، سه دوره مقدماتي، متوسطه و عالي خياطي را ارائه ميکرد و تا پايان سال تحصيلي 1324، مجموعآ نود و پنج نفر از اين دوره فارغالتحصيل شده و گواهينامه دريافت کردند.
3. از سال 1316 مطب مجاني کودکان براي کمک به بيماران بيبضاعت تأسيس شد.
4. از ديگر مؤسسات کانون بانوان، کلاس موسيقي بود که معمولا، فارغالتحصيلان آن در جشنهاي هفده دي به هنرنمايي ميپرداختند.
5 . انجمنهاي کانون شامل انجمن ادبي؛ انجمن تشويق به سادگي؛ انجمن ورزش و انجمن خيريه بود.
6. کانون بانوان در سال تحصيلي 24-1323 مؤسسه ديگري به نام کلاس تربيت مادر [sup]38[/sup] بر تشکيلات خود افزود که با دوره يکساله، دروس زير تدريس ميشد:
روابط خانوادگي؛ آشپزي؛ شيرينيپزي؛ آداب معاشرت؛ صرفهجويي؛ نظم و ترتيب؛ وظيفه مادر نسبت به اطفال و رفتار مادر با فرزند جوان؛ شناختن روحيه مرد؛ رفتار بانوان با شوهر؛ بهداشت خانواده؛ بهداشت کودکان؛ روابط يک فرد با جامعه و تأثير وجود يک فرد در اجتماع؛ تزئينات منزل و پرورش سليقه و برش و خياطي.
در سال 1327 آموزشگاه تربيت مادر در برنامه دروس خود، مختصر تغييراتي داد و موادي چون: تأثير يک فرد در جامعه از ديدگاه تاريخ و تفسير اشعار و نصايح بزرگان در موضوع اهميت مادر و جامعه (ادبيات)، به برنامه اضافه شد. نکته حائز اهميت اينکه معلم درس روابط خانوادگي و آداب معاشرت، يک خانم امريکايي به نام فيشر بود. که اين امر در ترويج اشاعه ارزشهاي فرهنگي غرب در روابط خانوادگي و تلقيات جديد از زن در خانواده ايراني قابل توجه است. البته اين روند در دروس ديگر نيز به چشم ميخورد. کما اينکه در خوراکپزي، دکوراسيون منزل و اثاثيه آن، و خياطي، همگي به سبک غربي بودند.
از لحاظ محتواي برنامههايي که در مؤسسات کانون پياده ميشد، ميتوان گفت که همه آنها در جهت تسريع روند وابستگي فرهنگي و اقتصادي بود؛ چرا که الگوهايي که در ابعاد مختلف براي زن ايراني مطرح ميشد، الگوهايي برآمده از درون جامعه ايران نبود. و اگر مؤسسهاي به عنوان تربيت مادر تأسيس شد، مادري مطرح ميشد که با معيارهاي خارجي منطبق باشد. حتي در تدريس اصليترين دروس اين آموزشگاه، نظير روابط خانوادگي از زنان خارجي استفاده ميشد. بنا به گزارش صديقه دولتآبادي [sup]39[/sup] و اسناد موجود [sup]40[/sup] در هنرستان خياطي، هيچگونه الگوي داخلي براي پوشش زنان پيشنهاد نشد [sup]41[/sup] و بدين وسيله، راه براي سرازير شدن کالاهاي مصرفي براي ارضاي اين نيازهاي القاء شده باز گذاشته شد.
از سوي ديگر، کانون بانوان وابسته به دولت، شامل حال زنان تمام طبقات و متوجه رفاه آنان نبود و به جنبههايي از ظواهر زندگي ميپرداخت. [sup]42[/sup] همين امر، راه را براي مطرح ساختن حقوق جدي زنان و احقاق آن مسدود ساخت و بنابراين، صرفنظر از مرحله اول از فعاليتهاي کانون بانوان، که به جهت محوري بودن اقدامات آن در اجراي سريع و فراگير کشف حجاب، توجه ويژهاي از طرف حکومت پهلوي به کانون بانوان صورت ميگرفت، مرحله دوم فعاليتهاي کانون، برخلاف تمامي تبليغاتي که آن را به عنوان مهمترين مرکز انعکاس مسائل زنان جامعه معرفي ميکرد، تنها به صورت مؤسسهاي فرهنگي ظهور يافت که در انطباق با فرهنگ ترويجي و تجويز شده از سوي حکومت تلاش ميکرد در همين راستا، مطالعه اسناد کانون بانوان در اين مرحله از فعاليتهايش بسيار گوياست:
بر اساس اسناد پراکندهاي که از سال 1315 تا 1327ﻫ . ش مربوط به کانون بانوان موجود است، اقدامات و فعاليتهاي کانون جنبههاي فرهنگي، تبليغي، اجتماعي، سياسي و اداري را پوشش ميداده است. اولين بخش اين اقدامات، امور تبليغي و فرهنگي در قالب برگزاري، جشنها و سخنرانيهاي [sup]43[/sup] متعدد بود. به گفته صديقه دولتآبادي، در تمام سال، از اول مهرماه تا پايان سال، سخنرانيهاي تربيتي، بهداشتي و اجتماعي در کانون، ترتيب داده ميشد و هر ماه فيلمهاي تربيتي نيز به نمايش درميآمد. [sup]44[/sup]
بخشي ديگر از اقدامات کانون بانوان، مربوط به امور اجتماعي و رسيدگي به مشکلات متعددي است که زنان با آنها سر و کار داشته و خواهان مساعدت کانون بودهاند. ازجمله، اسنادي درباره واگذاري لباس عيد به فقيرترين دختران دبستانها، [sup]45[/sup] تقسيم اعانه مستمندان قزوين، [sup]46[/sup] و بازرسي نمايندگان کانون بانوان از نانواييها [sup]47[/sup] درباره فعاليتاي اجتماعي کانون بانوان وجود دارد. بخشي ديگر از مکاتبات با کانون بانوان، مربوط به دادخواهي زناني است که از تعديات مردان به حقوقشان شکايت داشتند.
همچنين، کانون بانوان به جهت گستردگي تظلمات زنان، طي گزارشي به وزارت فرهنگ در تاريخ 23/11/1318ﻫ. ش، جهت رسيدگي به امور حقوقي زنان، به ويژه اعطاي حق طلاق به آنان، خواستار ارجاع آنها به وزارت دادگستري شده است. متن گزارش کانون به اين شرح است:
مقام وزارت فرهنگ
محترمآ گزارش ميدهد، مکرر از طرف کارمندان کميسيونهاي کانون بانوان راجع به حقوق حقه بانوان، که از طرف مردان رعايت نميشود، مذاکراتي شده، مطالب را مورد بحث قرار داده، و حتيالمقدور آنها را متقاعد نموده است، چنانچه شرح آن مطالب در صورت جلسات کميسيونها موجود ميباشد. ولي از چندي پيش نامههايي روي همين قسمت به دفتر کانون بانوان ميرسد و جدآ مطالبه جواب ميکنند، مقاصد نامههاي مذکور را در جلسات مورد بحث قرار داده و بالاخره در چهارمين جلسه کميسيون ادبي سال پنجم کانون بانوان روز چهارشنبه دوم آبان 1318 با اکثريت چنين رأي دادند که:
تقاضاي وضع قانوني بشود که زن و شوهر به تساوي حق شرکت مادي و معنوي در کليه امور زندگي اشتراکي خود داشته باشند و مخصوصآ در اجراي طلاق، رضايت زن را هم مدخليت بدهند. [sup]48[/sup]
در زمينه اعطاي حق طلاق به زنان و تغيير قانون ازدواج، عمليات تبليغي گستردهاي در سال 1310 صورت گرفت که لايحه آن به مجلس ارجاع شد و حتي در نشريات خارجي نيز انعکاس وسيعي يافت. [sup]49[/sup]
بخش ديگر از فعاليتهاي کانون بانوان، مکاتبات اداري گستردهاي است که در ارتباط با مشکلات عديده خود با مراکز ذي ربط دارد. مسائل مربوط به کسر بودجه و بعدها به صورت مستمر، مشکلات مکاني کانون و تقاضاهاي متعدد واگذاري زمين به کانون بانوان است.
در سال 1320 با سقوط رضاشاه و اوضاع نابسامان سياسي ـ اجتماعي، کانون بانوان با مشکلات عديدهاي روبهرو شد. برابر گزارشي که به محمدعلي فروغي ـ نخستوزير در تاريخ 19/11/1320 ارائه شده، کانون در برابر هزينه هشتاد و دوهزار و ششصد ريال با مبلغ سي و هفتهزار و ششصد ريال کسر بودجه روبرو بوده است. [sup]50[/sup]
از جمله نکاتي که در مکاتبات اداري سالهاي بعد کانون وجود دارد، ذکر مداوم و مستمر مشکل اصلي کانون، يعني نداشتن جا و مکان مناسب در کنار هر مورد خاصي که براي تقاضاي آن، مکاتبهاي با يکي از مسئولين صورت گرفته، است. که نهايتاً با اين پيگيريها قسمتي از عمارت معروف به سمنتي به کانون بانوان واگذار ميشود. [sup]51[/sup]
شرايط سياسي و اجتماعي ايران پس از روي کار آمدن محمدرضا پهلوي حکايت از آن داشت که پيگيري سياستهاي غربگرايانه به ويژه در حوزه امور زنان نياز به بازنگري جدي داشته و به تدريج کانون زنان ايران فلسفه وجودي خود را از دست داده و سير تحولات سياسي اجتماعي ايران و سياست دولت، ساختار و سازوکارهاي جديدي را ميطلبيد. که گذرا به آن اشاره ميشود.
در بررسي حرکتها و اقدامات گروههاي مختلف زنان پس از شهريور 1320 و سقوط رضاخان سه جريان قابل مشاهده است:
1. گروههايي که همچنان به گذشته نظر داشتند و سنگ اقدامات و تحولات انجام گرفته در رژيم رضاشاه را به سينه مي زدند. مهمترين نماد و معرف اين گروهها حمايت از جريان کشف حجاب بود که در اين راستا کانون بانوان و گروههاي تابع آن قرار داشتند. بهترين نمونه پرورش يافتگان اين طيف فکري، زناني بودند که حتي غرور ملي و حساسيتهاي فرهنگي اصيل را فداي حساسيتهاي مطرح شده در قالب کشف حجاب نمودند. اين افراد که حکومت را در برآورده ساختن نيات خود، به قدر کافي قدرتمند و قوي نميديدند، در حالي که کشور در اشغال نيروهاي بيگانه بود، خواستار، مساعدت سفارتخانههاي امريکا و انگلستان و سپس دولتمردان کشور و در نهايت، کانون بانوان شدند و با يادآوري تحقق يافتن آزادي زنان در دوره رضاشاه، چادر را مجوز هزارگونه فسق و فجور اخلاقي و مروج نادرستي و بداخلاقي معرفي ميکردند.
اين ديدگاه از دو جهت قابل ارزيابي است: نخست آنکه ثابت ميکند همه آن تبليغاتي که به منظور تحقق کشف حجاب در دوره رضاشاه صورت گرفت که در سايه آن مدعي بازگرداندن هويت اجتماعي به زنان و برداشتن خفت و خواري از آنان بود، [sup]52[/sup] در عمل به صورتي نمود يافت که اين زنان هر خفت و خواري را آن هم در برابر بيگانگان ميپذيرند تا حمايت آنان را براي نداشتن حجاب کسب کنند. ديگر اينکه گويا هيچ امر و مسئله اجتماعي و سياسي مهمتر از طرح کشف حجاب، آن هم در چنان اوضاع بحراني و به ياري بيگانگان براي زنان ايران ضروري به نظر نميرسيد.
با اين همه، وضعيت حاکم بر ايران و بيثباتي حکومت محمدرضا پهلوي، او را ناچار ساخت که در پيگيري سياست حجابستيزي، تغيير چهره داده و حتي سياست تسامح و ملايمت در مورد زنان با حجاب در پيش گرفته شد. [sup]53[/sup]
محمدرضا پهلوي درباره اتخاذ سياست فوق مينويسد:
اشغال نظامي ايران در دوره جنگ دوم جهاني و مهاجرت پدرم، طبعآ اجراي برنامههاي وسيعي را که او براي ترقي و تعالي زنان ايران [!] طرح کرده بود، متوقف ساخت و به علاوه، کمکم در افکار و عقايد ترقيخواهان نيز تحولاتي پديد آمد. رضا شاه اصلاحاتي که در وضع اجتماعي زنان ايران [به] وجود آورده بود، با اعمال قدرت [و زور و اجبار] دنبال ميکرد و عاقلانه آن بود که از آن پس، اقدامات اصلاحي با رويه دموکراسي تعقيب شود تا نتيجه عاليتر عايد کشور گردد. مسئله حجاب نمونهاي از همان اقدامات اصلاحي بود و همين که پدرم از ايران خارج شد، در اثر پاشيدگي اوضاع، در دوران جنگ، بعضي از زنان مجددآ به وضع اول برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند. [اما] من و دولت من از اين تخطي چشمپوشي کرديم و ترجيح داديم که اين مسئله را به سير طبيعي خويش واگذاريم و براي اجراي آن به اعمال زور متوسل نشويم. [sup]54[/sup]
اشارات محمدرضا پهلوي به وضعيت کشور، دلايل عدم حمايتهاي جدي و علني از کانون بانوان بيشتر روشن ميشود.
2. جريان ديگر که با برطرف شدن اختناق رضاشاهي و بهتر شدن فضاي سياسي ـ اجتماعي جامعه، براي عرضاندام خود الگوهاي جديدي از زن را ارائه کردند که بيشتر برآمده از مفاهيم چپ و کمونيستي بود. اين دسته به خاطر شرايط زماني که هنوز حکومت محمدرضا قوام و استحکام کافي را نيافته بود، در مواقعي دست به ائتلاف با گروههاي ديگر نيز زدند.
در اين رده در سال 1321ﻫ. ش تشکيلات زنان ايران (سازمان دموکراتيک زنان ايران)، وابسته به حزب توده تشکيل و اساس برنامه خود را چنين اعلام کرد:
زنان و مردان بايد امکانات برابر در زندگي داشته باشند و هرگز يکديگر را نيز زير فشار قرار ندهند. اگر ميخواهيد يک ملت را بهتر بشناسيد و ببينيد، تا چه اندازه پيشرفت کرده است، به وضعيت زنان آن نگاه کنيد، پيشرفت زنان، نشانه پيشرفت ملتهاست. [sup]55[/sup]
اين سازمان در سال 1327ﻫ . ش. به فدراسيون بينالمللي زنان پيوست. [sup]56[/sup]
مرامنامه اين جمعيت که در يازده بند تنظيم شده بود، تقريباً تشريح اصل ششم حزب کمونيست، با اين موارد بود:
الف ـ کوشش در توسعه حقوق اجتماعي و برقراري حقوق سياسي
ب ـ بهبودي اوضاع مادي زنان
پ ـ تأسيس و افزايش مؤسسات حمايت از مادران بيبضاعت. [sup]57[/sup]
تشکيلات زنان، در تيرماه 1323 مجله بيداري ما را به مديريت زهرا اسکندري بيات منتشر ساخت. و زناني چون پدرام کمالي، زهرا اسکندري، عاليه شرميني، بدرمنير علوي، مليحه صابري، همايون تاج اسکندري، دکتر خديجه کشاورز، شاهزنان وزيري، شوکت کباري، محترم کيمرام، آزاد فرنيا، اعظم سروش، مريم فيروز، دکتر اختر کامبخش، جميله صديقي، اعضاي کميته مرکزي آن بودند. [sup]58[/sup]
در تيرماه 1324ﻫ . ش، سه گروه مختلف حزب زنان، اتحاديه زنان و تشکيلات زنان ايراني در يک جلسه مشترک شرکت کردند. مريم فيروز از تشکيلات زنان ايران در اين جلسه اعلام داشت:
اگرچه قبل از رضاشاه، زنان روشنفکر و مردان آزاديخواه به منظور بيداري و آزادي زنان و بر ضد حجاب مبارزه ميکردند، طي حکومت ديکتاتوري رضاشاه، کانون زنان با داير کردن استخر و سازمانهايي نظير پيشاهنگي، زمينه را براي يک اپوزيسيون مرکب از نيروهاي ارتجاعي فراهم کرد. فعاليتهاي اين کانون با دادن بهانه به دست نيروهاي ارتجاعي، مانع از بهبود وضع زنان گرديد و امروز اين نيروها بر ضد هر گونه آزادي، قد علم ميکنند. [sup]59[/sup]
اگرچه مريم فيروز از منظر فکري خود به انتقاد از عملکردهاي کانون بانوان مبادرت ورزيده، ولي از لابلاي سخنان وي روشن ميشود که آنان هم عناصر فرهنگي زن ايراني را همچون حجاب نشانه گرفته بودند. اما در نوع روش و عملکرد براي مقابله با آن عناصر، با کانون بانوان اختلاف داشتند.
در کنار مسئله حجاب، امر ديگري که به خاطر شرايط زماني، بيشترين تبليغات گروههاي مختلف زنان در آن زمينه دور ميزد، بحثهاي داغ مربوط به اعطاي حق رأي به زنان است. يک ائتلاف در تيرماه سال 1325ﻫ . ش متشکل از جمعيت طرفداران حقوق زنان، حزب زنان ايران، و تشکيلات زنان ايران، طي ارسال بيانيهاي خواستار توجه به نقاط قوت قانون اساسي در اصل ششم آن شدند که «اهالي مملکت ايران مقابل قانون متساويالحقوقند» و خواستار اعطاي حقوق اجتماعي بيشتر به زنان از جمله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و جاي گرفتن آنان در ردههاي بالاي مديريتي چون وزارت و وکالت شدند. [sup]60[/sup]
به طور کلي، سازمانهايي که به اسم زنان، با مرام کمونيستي فعاليت داشتند، با قدرت يافتن حکومت محمدرضا پهلوي در سالهاي بعد و با تضاد فکري شديدي که اين گروهها با نظام پهلوي داشتند، غير قانوني اعلام شده، به صورت محدود به فعاليت زيرزميني و پنهاني پرداختند. [sup]61[/sup]
3. جريان سوم که به مرور با استحکام يافتن پايههاي حکومت محمدرضا پهلوي، به منظور ارائه و معرفي مفهوم زن مورد نظر رژيم از بطن حاکميت سياسي کشور، رشد يافته و مورد حمايت واقع شدند که هم، هدفِ مهار حرکتهاي غير رسمي زنان در قالب گروههاي مختلف و هم ادامه سياستهاي بينالمللي الگوسازي براي زن ايراني منطبق با معيارهاي غربي آن را در نظر داشتند. به عبارتي، زناني که در اين راستا دور هم گرد آمدند، در واقع اهداف کانون بانوان را دنبال ميکردند، اما با روشهاي جديد و منطبق با شرايطي که حتي حاضر شدند روشهاي اجراشده توسط کانون بانوان را نيز به نقد بکشند. اگر چه بيشتر اعضا و رهبران اين گروهها خود زماني جزئي از کانون بانوان نيز بودند.
شوراي زنان از ديگر جمعيتهايي بود که در سال 1322 در راستاي اهداف کانون بانوان تشکيل شد. شوراي زنان از قديميترين جمعيتهاي زنان بود که فعاليت خود را در سال 1322ﻫ . ش آغاز کرد در آن سالها با وجود آنکه مدتي از کشف حجاب ميگذشت، جريانات غربگرا به دنبال انجام اقدامات گستردهتري بودند. صفيه فيروز ــ دختر حاج محمدحسين نمازي ــ از اولين زناني بود که در اين باره اقدام کرد. [sup]62[/sup] وي که در سال 1287ﻫ . ش در هنگکنگ متولد شده بود، در سالهاي جنگ جهاني دوم، درمانگاه زنان را اداره ميکرد. وي ابتدا در سال 1320ﻫ. ش انجمن بانوان افسران را تأسيس کرد و ضمن فعاليت در سازمان شير و خورشيد آن زمان، به تشکيل شوراي زنان اقدام کرد. [sup]63[/sup]
حزب زنان نيز از ديگر گروههاي اين دوره بودند که با مرامنامه زير شروع به فعاليت کردند:
1. حفظ حيثيت و حقوق اجتماعي زن
2. تعليم و آموزش و پرورش و تنوير افکار زنان براي آشناسازي آنان به وظايف و حقوق خودشان. [sup]64[/sup]
زناني چون فاطمه سياح و هاجر تربيت [sup]65[/sup] که قبلا از اعضاي کانون بانوان بودند، در حزب زنان فعاليت داشتند.
در کنار اين گروهها، جمعيتهاي ديگري شکل گرفت که تعدادي از آنها عبارت بودند از: کانون بانوان پزشک؛ زنان طرفدار اعلاميه حقوق بشر؛ سازمان زنان يهود در ايران؛ [sup]66[/sup] جمعيت راه نو؛ انجمن بانوان فرهنگي؛ جمعيت معاونت شهر [sup]67[/sup] و...
به طور کلي، محور اصلي اقدامات گروههاي دسته سوم، حول شرکت در کنفرانسهاي بينالمللي زنان و همنوايي با نغمههاي جديدي چون تلاش براي حق رأي زنان بود.
در زمينه شرکت زنان ايراني در کنفرانسهاي بينالمللي زنان بعد از سال،1320 صفيه فيروز در سال 1321ﻫ . ش به نمايندگي از طرف ايران به کنفرانس ژنو رفت و در سال 1326ﻫ . ش در کنگره دهلي شرکت کرد و در سال 1335ﻫ . ش در اجتماع بينالمللي زنان در نيويورک حضور يافت. [sup]68[/sup] همچنين، بنا به اسناد موجود هاجر تربيت و فاطمه سياح با موافقت دولت در سال 1323ﻫ . ش «به منظور تأمين ارتباط با مجامع کشورهاي شرقي و تشريک مساعي با آنها» [sup]69[/sup] راهي ترکيه شدند [sup]70[/sup] و نيز پروانه صدراعظم نوري در سال 1335 به دعوت انجمن فردريکا ــ يکي از انجمنهاي زنان در سوئد که موفق به کسب حق رأي براي زنان سوئد در سال 1919م شده بود ــ براي شرکت در کنفرانس اتحاديه بينالمللي زنان راهي آن کشور شد. صدراعظم نوري در اين کنفرانس، نماينده شوراي زنان ايران بود. [sup]71[/sup]
با گسترش حرکتهاي مختلف زنان، در سال 1338شوراي عالي زنان با رياست اشرف پهلوي [sup]72[/sup] تشکيل و همه گروههاي زنان، ازجمله کانون بانوان منحل اعلام شد. به عبارتي، شوراي عالي زنان در پي سياست هماهنگسازي فعاليتهاي سازمانها و جمعيتهاي زنان به وجود آمد. [sup]73[/sup]
در واقع، دوره انتقالي افول کانون بانوان و تشکيل سازمان زنان ايران، دوره افت و خيزها، آزمايش توانايي زنان هم هدف با رژيم پهلوي و مطرح شدن نغمههاي جديدي بود که حکومت پهلوي با توجه به تلقيهاي جديد از زن غربي در دنياي جديد پس از جنگ جهاني دوم، خود را با اين معيارها هماهنگ ميساخت که به نظر ميرسيد، در سايه تشکيلات جديد به اين اهداف دست خواهند يافت.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
صفحه 1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
صفحه 2
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . «صديقه دولتآبادي در سال 1301 با مساعدت هيأت دولت موقت و خصوصاً رضاخان که مقام وزارت جنگ را برعهده داشت، با بالا بردن سن خود و ترک حجاب با سه نفر اروپايي عازم فرانسه شد». شمسالملوک جواهرکلام. زنان نامي اسلام و ايران. تهران، بينا، 1338¡ ص 42-40 .
2. سهيلا شهشهاني. همان، ص 18 به نقل از مارکسيستها و مسئله زن. زيرنويس، ص 47 .
3. بدرالملوک بامداد. زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد. تهران، ابنسينا، 1347. ج 1، ص 89 .
4. منوچهر خدايار محبي. شريک مرد. تهران، تابان، 1325، ص 94-93 .
5. بدرالملوک بامداد. همان، ج 1، ص 89 .
6. سازمان اسناد ملي ايران، سند شماره 109004 مورخ 1359 ص 4-3، گزارش ارسالي به وزارت امور خارجه در سال 1314ش (سند شماره 2) .
7. همان.
8. حميد نيرنوري. «زن ايراني در گذشته و حال». مجله اطلاعات ماهانه. بهمن ماه 1328ﻫ . ش، ش 11. همان، ص 92-91 .
9. بدرالملوک بامداد. همان، ص 92-91 .
10. محمود طلوعي. پدر و پسر. تهران، علمي، 1372. ص 321 .
11. «خطابه بدرالملوک بامداد در کانون بانوان، پيرامون مدارس پيشهوري بانوان». روزنامه ايران. دوشنبه 3 آذر 1314ﻫ . ش، سال بيستم، شمارههاي 4840 و 4841، ص 2 و نيز در اين باره نک به: تصاوير محصلات هنرستان نسوان به هنگام تعليم فنون خياطي، گلدوزي، فنون تذهيب، نقاشي...، همان، سهشنبه 18 آذرماه 1314، سال بيستم، ش 4853 و «جشن افتتاح کانون بانوان ايالت غربي آذربايجان»، همان، پنجشنبه 16 بهمن ماه 1314 سال بيستم، ش 4901 و جشن کانون بانوان کرمان با سخنراني خانم فخر روحي (خانم آقاي افضل روحي مفتش معارف کرمان، همان، دوشنبه 20 بهمن ماه 1314، سال بيستم، ش 4904 و گزارش خطابه منصوره فخيم رئيس کانون بانوان قزوين در عيد غدير، همان، چهارشنبه 27 اسفندماه1314 سال بيستم، ش 4932 .
12. در اين زمينه، گزارشي در يکي از روزنامههاي انگليسي با عنوان «ابراز موّدت نسبت به انگلستان» از دوستي نزديک رضاشاه با انگلستان و تدريس زبانهاي انگليسي و فرانسه در آموزشگاههاي ايران و تعليم پيشاهنگان ايراني توسط يک دوشيزه انگليسي خبر داد. مورنينگ پست، 27 ژوئيه 1935 / 4 مرداد1314 ﻫ . ش، به نقل از فتحاله نوري اسفندياري، همان، ص 727 .
13. ابراهيم صفايي. بنيادهاي ملي در شهرياري رضاشاه کبير. تهران، وزارت فرهنگ و هنر،1356، ص 109-103 و نيز همان، رضاشاه و تحولات فرهنگي، ص 1103-102 .
14. محمود طلوعي. همان، ص 322 .
15. علي کريميان. «پيامدهاي واقعه گوهرشاد» مجله تاريخ معاصر ايران. کتاب هشتم، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1374، ص 205-181 .
16. حسين مکي. تاريخ بيست ساله ايران. تهران، ناشر، 1362، ج 6، ص 261 و علياصغر حکمت. سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي. تهران، وحيد، 1355، ص 101 .
17. محمدرضا پهلوي. مردان خودساخته. تهران، اقبال، 1335، ص 33 .
18. ابراهيم صفايي. همان، ص106-104، در مورد نوع پوششي که در موقع کشف حجاب معمول شد نيز بايد گفت که اصطلاح زن متجدد خاص خانمهايي بوده است که لباس تجدد ميپوشيدهاند و لباس تجدد عبارت بوده است از: مانتوي بلندي که غالبآ به رنگ سياه و سورمهاي و گاه خاکستري و کفشهاي رويه بلند بنددار، که به آن اُرسي ميگفتهاند و جورابهاي بسيار کلفت نخي، دستکش و کلاههاي لبهدار، «چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال روزي که زن لباس تجدد پوشيد»، مجله تماشا. 17 ديماه 1356، سال هفتم، ش346، ص 10-7 .
19. مؤسسه قدر ولايت. حکايت کشف حجاب. تهران، قدر ولايت،1373، ص 22 .
20. «چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال 1314...»، همان، ص 10-7 .
21. حکيمالهي. همان، ص 133 .
22. اِل. پي. اِلول ساتن. همان، ص 324-322 .
23. «چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال 1314...» همان، ص 10-7 .
24. همان.
25. همان.
26. همان.
27. همان.
28. همان.
29. همان.
30. همان.
31. مرکز بررسي و تنظيم اسناد وزارت خارجه. نظر جرايد و مجلات خارجي درباره رضاشاه. تهران، وزارت امور خارجه، 1355، ص 131-130 .
32. اسناد وزارت امور خارجه. کارتن 26، معارف و ورزش 1314، ش رديف 151، راجع به تشريففرمايي اعليحضرت، از سفارت کبراي آنکارا، (سند شماره 18)
33. همان، از سفارت ورشو (سند شماره 19).
34. مرکز بررسي و تنظيم اسناد وزارت خارجه. همان، ص 132-131 .
35. همان، ص 1340132 .
36. براي آگاهي از چگونگي عملکرد دستگاههاي مربوطه در اجراي کشف حجاب و واکنش مردم، نک به: سازمان اسناد ملي ايران، خشونت و فرهنگ، تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1371 و مؤسسه قدر ولايت، همان، و سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي ـ مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، واقعه کشف حجاب، اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب (1322-1313ﻫ. ش) تهران، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1371 .
37. همان، سند شماره 109004 مورخ 1343 شامل نظامنامه هنرستان کانون بانوان، شرايط وروديه و برنامه کلاسهاي هنرستان کانون، (سند شماره 21).
38. همان، سند شماره 109004 مور خ 1343 شامل برنامه آموزشگاه تربيت مادر و نظامنامه آموزشگاه تربيت مادر (سند شماره 22).
39. صديقه دولتآبادي. «گزارش پايان سيزدهمين سال تحصيلي کانون بانوان». روزنامه نداي زنان. 14 تير ماه 1327، سال اول، ش 29، ص 4-1 .
40. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 109400 مورخ 1343 برنامه کلاسهاي هنرستان کانون بانوان، (سند شماره 21).
41. سهيلا شهشهاني. همان، ص 19 .
42. همان
43. همان، سند شماره 109004 مورخ 1360 «نطق رئيسالوزراء در جشن کانون بانوان». (سند شمارة 24).
44. صديقه دولتآبادي. «گزارش پايان سيزدهمين سال تحصيل کانون بانوان». همان.
45. سازمان اسناد ملي. سند شماره 109004 مورخ 1361 نامه به آقاي اشرفي معاون نخستوزير در 3/12/1323 و معرفي کانون بانوان به هيأت مديره سازمان اقتصادي جهت دريافت پارچه از آن سازمان، (سند شماره 29).
46. همان، سند شماره 109004 مورخ 1350 «گزارش فرماندار قزوين از سفر صديقه دولتآبادي به قزوين جهت تقسيم اعانه (سند شماره).
47. همان، سند شماره 109004 مورخ 1368نامه به وزير خواربار از طرف دفتر نخستوزيري براي بازديد زنان از نانوايي و جواب وزير خواربار در رد تقاضاي صديقه دولتآبادي، (سند شماره 31).
48. سازمان اسناد ملي. سند شماره 109004 مورخ 1367 رونوشت گزارش کانون بانوان به وزارت فرهنگ، (سند شماره 33).
49. زنان ايراني ميتوانند طلاق بگيرند. ديلي تلگراف، 29 ژوئيه 1931/6 مرداد 1310ﻫ. ش و نيز «قانون ازدواج در ايران» تايمز، 18 اوت 1931/26 مرداد 1310 به نقل از فتحاله نوري اسفندياري، همان ص 539-537 و دکتر سياسي. تربيت نسوان. مجموعه سخنرانيهاي سازمان پرورش افکار، تهران، مهر 1319، مجموعه چهارم، ص 137-125 .
50. همان، سند شماره 109004 مورخ 1345 نامه رياست کانون بانوان به فروغي نخستوزير، (سند شماره 29)
51. همان، سند شماره نامه دفتر نخستوزيري به وزارت دارائي، (سند شماره 49).
52. اشاره به سخناني که رضاشاه و هاجر تربيت در هفده ديماه 1314 به مناسبت کشف حجاب بيان داشتند. نک: چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال1314، همان، ص 10-7 .
53. همان، ص 80 .
54. محمدرضا پهلوي. مأموريت براي وطنم. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347، ص 467-468 .
55. مريم فيروز. تاريخچه نهضت زنان در رزم. ص 56-54، مرداد 1327، به نقل از سهيلا شهشهاني، همان، ص 19 .
56. همان
57. همان
58. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 109004 مورخ 1357 گزارش تشکيل جلسه کميته ايالتي تشکيلات زنان اصفهان (سند شماره 53).
59. همان.
60. همان، سند شماره 10904 مورخ 1344 نامه خطاب به نخستوزير قوامالسلطنه (سند شماره 56).
61. منصوره پيرنيا. سالار زنان ايران، امريکا، واشنگتن. مهر ايران، 1995م / 1374ش، ص 105 .
62. همان، ص 108 .
63. همان.
64. منوچهر خدايار محبي. همان، ص 102-101 و سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره109004 مورخ 1373 و 109004 مورخ 1370 و 109004 مورخ 1372 (سند شماره 57، 58، 59).
65. منصوره پيرنيا. همان، ص 135-134 و بدرالملوک بامداد، همان، ج 1، ص 75 .
66. همان، ص 62 و 109 .
67. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران. شماره 2-237-115 ف، (سند شماره 60).
68. منصوره پيرنيا. همان، ص 108 .
69. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 109004 مورخ 1349 نامه حزب زنان ايران به وزارت خارجه (سند شماره 61).
70. همان، نامه وزارت خارجه به نخستوزيري و موافقت نخستوزير با سفر نمايندگان حزب زنان ترکيه (سند شماره 61).
71. منصوره پيرنيا. همان، ص 109 .
72. منصوره پيرنيا. همان، ص 113 .
73. همان