14-12-2014، 21:02
بسم الله الرحمن الرحیم
اقسام ولایت در حوزه سیاسی و نقش مردم
ولایت در آموزه های قرآنی بیانگر نوع ارتباط میان خدا با انسان و انسان با خدا و نیز انسان با انسان است. این واژه در بیان ارتباط انسان با موجودات دیگر به کار نرفته است. نوع نظام حاکم بر جامعه اسلامی نیز نظام ولایی است. از این روست که مساله ولایت یکی از مهم ترین اصطلاحات و موضوعات در آموزه های قرآنی است که می بایست جنبه ها و جهات و نیز ابعاد مختلف آن واکاویی شود و توصیف و تحلیل و تبیین دقیقی از آن به دست داد. نویسنده دراین مطلب بر آن است تا برخی از مسایل این موضوع را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
ولایت سرپرستی رحمانی مهر آمیز
واژه ولایت به معنای نصرت و سرپرستی آمده است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۸۸۵) برخی میان دو تلفظ مختلف واو یعنی مفتوح و مکسور را موجب تفاوت معنایی آن دانسته و گفته اند که ولایت با واو مفتوح به معنای نصرت و با واو مکسور به معنای سرپرستی است(همان ؛ التبیان، ج ۷، ص ۴۹؛ ذیل آیه ۴۴ سوره کهف) در حالی برخی هر دو به را به معنای نصرت دانسته اند و ولی را به معنای ناصر، متولی امور جهان، دوست(لسان العرب، ابن منظور، ج ۱۵، ص ۴۰۰ ؛ المصباح ، ج ۱ و ۲، ص ۶۷۲)، یار ، سرپرست ، اختیاردار و مانند آن گفته اند.(نثرطوبی، شعرانی، ج ۲، ص ۵۸۲) مولی نیز به معنای نصرت دهنده، یاری دهنده، کارساز، صاحب اختیار و مانند آن است.
خداوند در آیات قرآنی به این نکته توجه می دهد که خداوند منزه از داشتن ولی به معنای سرپرست و ناصر است(اسراء، آیه ۱۱) چرا که خداوند غنی بالذات است و نیازی به کسی یا چیزی ندارد که او را نصرت کند یا بر او ولایت داشته باشد. اما غیر خدا هر موجودی نیازمند ولی است تا سرپرست او باشد و او را یاری و نصرت رساند؛ زیرا همه موجودات هستی دارای فقر ذاتی هستند.(انعام، آیه ۱۴)
بنابراین، تنها موجودی که نیازمند به ولی ندارد خداوند سبحان است و تنها موجودی که شایسته ولایت و سرپرستی و نصرت است خداوند غنی است.(انعام، آیه ۱۴؛ شوری، آیه ۹) پس مستحق ولایت در حقیقت خداست و غیر او چنین استحقاقی را ندارد.(مجمع البیان، ج ۹ و ۱۰، ص ۳۴؛ زاد المسیر، ج ۴، ص ۲۱۱)
از این روست که در کلام اسلامی این معنا اثبات شده که تنها ولایت ذاتی از آن خداوند تبارک و تعالی است و هیچ موجودی دیگر استحقاق ذاتی برای ولایت ندارد. پس اگر برای کسی ولایتی اثبات شده می بایست در طول ولایت الهی و مظهری از مظاهر ولایت او باشد. این بدان معنا خواهد بود که ولایت تنها با اذن تکوینی و یا تشریعی الهی برای کسی ثابت خواهد بود و هیچ کسی را بر کسی دیگر جز به اذن الهی ولایتی نیست.(انعام، آیه ۱۴)
البته انسان ها به طور تکوینی و ذاتی گرایش به ولی دارند و همواره می خواهند به طریقی به این نیاز ذاتی و تکوینی خود پاسخ دهند(همان) اما در انتخاب ولی دچار اشتباه می شوند و کسانی که شایسته ولایت نیستند را به عنوان ولی خود بر می گزینند.(همان) از این روست که گاه ولایت ابلیس و نسل او را به عنوان ولای انتخاب می کنند(کهف، آیات ۵۰ و ۵۱) و یا به ولایت بتان دل می بندند که هیچ مالکیتی در نفع و ضرر خود ندارند چه رسد که برای انسان ها کاری بکنند و نصرت و یاریگری باشند(رعد، آیه ۱۶)
از نظر قرآن ولایت می بایست از سوی کسانی باشد که هم مالک نفع و ضرر باشد(همان؛ نیز انعام، آیه ۱۴) و شرایط آن را دارا باشند. از جمله شرایطی که برای ولایت بیان شده می توان به قدرت و توانایی(بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۴۷؛ شوری، آیه ۹) و علم و آگاهی( همان؛ کهف، آیات ۵۰ و ۵۱؛ انعام؛ آیات ۷۷ و ۷۹؛ نمل، آیه ۴۰) اشاره کرد. کسی که دارای شرایطی کامل نباشد نمی تواند ولایتی بر دیگری داشته باشد. خداوند بارها تاکید می کند که کسی که نفع و ضرر خودش را در اختیار ندارد چگونه می تواند در نفع و ضرر دیگری دخالت کند و یا کسی که نمی تواند خودش را تغذیه و اطعام کند چگونه می تواند دیگری را اطعام کند. باید کسی را به عنوان ولی انتخاب کرد که هیچ نیازی نداشته و غنی باشد.(رعد، آیه ۱۶؛ انعام، آیه ۱۴؛ شوری، آیه ۹ و آیات دیگر) و هم چنین قادر بر دفع مصیبت از اشخاص حتی گناهکاران باشد(شوری، آیات ۳۰ و ۳۱) و قادر بر هر گونه خیر و شری باشد(انعام، آیات ۱۴ و ۱۷) و بتواند با قهاریت خود(رعد، آیه ۱۶) اختلافات را نیز برطرف نماید.(شوری، آیات ۹ و ۱۰)
نکته کلیدی در ولایت و ولی آن است که ولی می بایست کسی باشد که رحمان و رحیم باشد و از سر مهر و محبت نه از سر نیاز به امور دیگری بپردازد. بی گمان خداوند تنها ولی است که از این خصوصیات و شرایط پیش گفته بهره مند است.(انعام، آیه ۶۲؛ یونس، آیه ۳۰؛ کهف، آیه ۴۴)
اقسام و انواع ولایت
با این همه در آموزه های قرآنی برای دیگران نوعی ولایت بیان شده است که می توان آن را در طول ولایت الهی و مظهری از مظاهر ولایت خداوندی دانست. از نظر قرآن چند نوع ولایت با تفاوت در کیفیت و محدودیت و عدم محدودیت وجود دارد.
از جمله این ولایت ها می توان به ولایت والدین، ولایت خویشاوندان بر یک دیگر(انفال، ایه ۷۵)، ولایت افراد جامعه بر یک دیگر(انفال، آیه ۷۲) ولایت اولی الامر(نساء، آیه ۵۹)، ولایت بر افراد سفیه در امور اقتصادی و زندگی(بقره، ایه ۲۸۲؛ نساء، آیه ۵) و مانند آن اشاره کرد. این ولایت ها چه تکوینی و چه تشریعی در طول ولایت الهی و مظهری از مظاهر ولایت خداوندی است و اگر این گونه نباشد ولایتی غیر مشروع است. از این روست که در آیات قرآنی ولایت بتان، ولایت جنیان، ولایت شیطان، ولایت طاغوت، ولایت ظالمان، ولایت کافران، ولایت مشرکان، منافقان و هم چنین ولایت اهل کتاب بر مسلمانان به عنوان ولایت نامشروع قلمداد شده است.
البته ولایت از جهاتی دیگر غیر از ولایت مشروع و ولایت غیر مشروع نیز دسته بندی می شود؛ زیرا غیر از این دو نوع ولایت، انواع دیگری از ولایت یعنی ولایت تکوینی و ولایت تشریعی و هم چنین ولایت تعیینی و ولایت تفضیلی و نیز ولایت مطاع یک سویه و ولایت دوسویه متعامل و متقابل نیز وجود دارد.
ولایت مطاع و ولایت متعامل و متقابل
ولایت میان مومنان نسبت به یک دیگر، ولایت متعامل و متقابل است. از این روست که خداوند می فرماید که ولایت مومنان بر یک از این قبیل و دو سویه است.(انفال، آیه ۷۲ و آیات دیگر) اما ولایت خداوند بر انسان ها و نیز ولایت پیامبر(ص) و هم چنین ولایت اولی الامر منصوب از سوی خدا و پیامبر(ص)، ولایتی یک سویه است که از سوی ولی اعمال می شود و از آن به ولایت مطاع نیز یاد می شود.
خداوند در آیه ۶ سوره احزاب می فرماید: النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ من انفسهم؛ پیامبر حضرت محمد(ص) از خودشان بر خودشان اولی است. در این آیه از ولایت پیامبر(ص) بر مومنان سخن به میان آمده است. پس وقتی ولایت آن حضرت(ص) به مومنین اُولیٰ شد نسبت به غیرمؤمنین هم به طریق اُولیٰ از جان اینها اولیٰ و سزاوارتر است؛ برای اینکه پیامبر(ص) همان گونه که بر مومنان مهربان است نسبت به کافران نیز مهربان است، با این تفاوت که رحمت ایشان نسبت به کافران رحمانی و نسبت به مومنان رحیمی است.
از آن جایی که پیامبر(ص) دارای عصمت الهی و مظهر رحمانیت خداوندی است به همگان مهربان و رئوف است. پس هم مصلحت اینها را حکیمانه و بهتر از اینها می داند و هم مصلحت اینها را معصومانه آگاه است و هم مصلحت اینها را معصومانه اجرا می کند. عقل انسانی حکم می کند که اگر کسی معصومانه مصلحت یک ملت را می فهمد و هم چنین معصومانه آن را اجرا می کند این یقیناً اُولیٰ می شود و در اولویت حتی از خود شخص قرار می گیرد که از مصلحت خود آگاه نیست و یا عصمت در مقام عمل ندارد و ممکن است که ضد خود عملی را انجام دهد که ضرر و زیان را نصیبش کند.
این نوع ولایتی که خداوند برای پیامبر(ص) و به تبع ایشان برای اولوالامر (ع) اثبات می کند، اولویّت تعیینی است نه تفضیلی. پس نمی تواند با حضور چنین ولی برای کسی دیگر ولایتی را اثبات کرد؛ زیرا این اولویت همانند اولویت در طبقات ارث است که حضور طبقه اول مانع از ارث بردن طبقه دوم است؛ نه آن که طبقه اول اولویت تفضیلی داشته باشند؛ بلکه اولویت تعیینی دارند و با وجود آنان طبقات دوم و سوم ارث نمی برند. پس این اولویتی که برای پیامبر(ص) اثبات شده همانند اولویت خویشان در ارث است که خداوند می فرماید: وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ؛ خویشان برخی بر دیگری اولویت و ولایت دارند. این اولویت که در آیه آمده اولویّت تعیینی است نه تفضیلی؛ یعنی با بودِ طبقه اول به طبقه دوم اصلاً ارث نمی رسد یا با بودِ طبقه دوم اصلاً به طبقه سوم ارث نمی رسد. بنابراین با بودِ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در تأسیس حکومت به احدی حقی از ولایت نمی رسد. از این روست که خداوند می فرماید: النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ.
هم چنین ولایت ایشان مانند ولایت مومنان نیست که ولایت دوسویه و متقابل و متعامل است؛ بلکه ولایت مطاع و یک سویه همانند ولایت خداوند بر موجودات از جمله انسان هاست.
اقسام ولایت در حوزه سیاسی و نقش مردم
ولایت در آموزه های قرآنی بیانگر نوع ارتباط میان خدا با انسان و انسان با خدا و نیز انسان با انسان است. این واژه در بیان ارتباط انسان با موجودات دیگر به کار نرفته است. نوع نظام حاکم بر جامعه اسلامی نیز نظام ولایی است. از این روست که مساله ولایت یکی از مهم ترین اصطلاحات و موضوعات در آموزه های قرآنی است که می بایست جنبه ها و جهات و نیز ابعاد مختلف آن واکاویی شود و توصیف و تحلیل و تبیین دقیقی از آن به دست داد. نویسنده دراین مطلب بر آن است تا برخی از مسایل این موضوع را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
ولایت سرپرستی رحمانی مهر آمیز
واژه ولایت به معنای نصرت و سرپرستی آمده است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۸۸۵) برخی میان دو تلفظ مختلف واو یعنی مفتوح و مکسور را موجب تفاوت معنایی آن دانسته و گفته اند که ولایت با واو مفتوح به معنای نصرت و با واو مکسور به معنای سرپرستی است(همان ؛ التبیان، ج ۷، ص ۴۹؛ ذیل آیه ۴۴ سوره کهف) در حالی برخی هر دو به را به معنای نصرت دانسته اند و ولی را به معنای ناصر، متولی امور جهان، دوست(لسان العرب، ابن منظور، ج ۱۵، ص ۴۰۰ ؛ المصباح ، ج ۱ و ۲، ص ۶۷۲)، یار ، سرپرست ، اختیاردار و مانند آن گفته اند.(نثرطوبی، شعرانی، ج ۲، ص ۵۸۲) مولی نیز به معنای نصرت دهنده، یاری دهنده، کارساز، صاحب اختیار و مانند آن است.
خداوند در آیات قرآنی به این نکته توجه می دهد که خداوند منزه از داشتن ولی به معنای سرپرست و ناصر است(اسراء، آیه ۱۱) چرا که خداوند غنی بالذات است و نیازی به کسی یا چیزی ندارد که او را نصرت کند یا بر او ولایت داشته باشد. اما غیر خدا هر موجودی نیازمند ولی است تا سرپرست او باشد و او را یاری و نصرت رساند؛ زیرا همه موجودات هستی دارای فقر ذاتی هستند.(انعام، آیه ۱۴)
بنابراین، تنها موجودی که نیازمند به ولی ندارد خداوند سبحان است و تنها موجودی که شایسته ولایت و سرپرستی و نصرت است خداوند غنی است.(انعام، آیه ۱۴؛ شوری، آیه ۹) پس مستحق ولایت در حقیقت خداست و غیر او چنین استحقاقی را ندارد.(مجمع البیان، ج ۹ و ۱۰، ص ۳۴؛ زاد المسیر، ج ۴، ص ۲۱۱)
از این روست که در کلام اسلامی این معنا اثبات شده که تنها ولایت ذاتی از آن خداوند تبارک و تعالی است و هیچ موجودی دیگر استحقاق ذاتی برای ولایت ندارد. پس اگر برای کسی ولایتی اثبات شده می بایست در طول ولایت الهی و مظهری از مظاهر ولایت او باشد. این بدان معنا خواهد بود که ولایت تنها با اذن تکوینی و یا تشریعی الهی برای کسی ثابت خواهد بود و هیچ کسی را بر کسی دیگر جز به اذن الهی ولایتی نیست.(انعام، آیه ۱۴)
البته انسان ها به طور تکوینی و ذاتی گرایش به ولی دارند و همواره می خواهند به طریقی به این نیاز ذاتی و تکوینی خود پاسخ دهند(همان) اما در انتخاب ولی دچار اشتباه می شوند و کسانی که شایسته ولایت نیستند را به عنوان ولی خود بر می گزینند.(همان) از این روست که گاه ولایت ابلیس و نسل او را به عنوان ولای انتخاب می کنند(کهف، آیات ۵۰ و ۵۱) و یا به ولایت بتان دل می بندند که هیچ مالکیتی در نفع و ضرر خود ندارند چه رسد که برای انسان ها کاری بکنند و نصرت و یاریگری باشند(رعد، آیه ۱۶)
از نظر قرآن ولایت می بایست از سوی کسانی باشد که هم مالک نفع و ضرر باشد(همان؛ نیز انعام، آیه ۱۴) و شرایط آن را دارا باشند. از جمله شرایطی که برای ولایت بیان شده می توان به قدرت و توانایی(بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۴۷؛ شوری، آیه ۹) و علم و آگاهی( همان؛ کهف، آیات ۵۰ و ۵۱؛ انعام؛ آیات ۷۷ و ۷۹؛ نمل، آیه ۴۰) اشاره کرد. کسی که دارای شرایطی کامل نباشد نمی تواند ولایتی بر دیگری داشته باشد. خداوند بارها تاکید می کند که کسی که نفع و ضرر خودش را در اختیار ندارد چگونه می تواند در نفع و ضرر دیگری دخالت کند و یا کسی که نمی تواند خودش را تغذیه و اطعام کند چگونه می تواند دیگری را اطعام کند. باید کسی را به عنوان ولی انتخاب کرد که هیچ نیازی نداشته و غنی باشد.(رعد، آیه ۱۶؛ انعام، آیه ۱۴؛ شوری، آیه ۹ و آیات دیگر) و هم چنین قادر بر دفع مصیبت از اشخاص حتی گناهکاران باشد(شوری، آیات ۳۰ و ۳۱) و قادر بر هر گونه خیر و شری باشد(انعام، آیات ۱۴ و ۱۷) و بتواند با قهاریت خود(رعد، آیه ۱۶) اختلافات را نیز برطرف نماید.(شوری، آیات ۹ و ۱۰)
نکته کلیدی در ولایت و ولی آن است که ولی می بایست کسی باشد که رحمان و رحیم باشد و از سر مهر و محبت نه از سر نیاز به امور دیگری بپردازد. بی گمان خداوند تنها ولی است که از این خصوصیات و شرایط پیش گفته بهره مند است.(انعام، آیه ۶۲؛ یونس، آیه ۳۰؛ کهف، آیه ۴۴)
اقسام و انواع ولایت
با این همه در آموزه های قرآنی برای دیگران نوعی ولایت بیان شده است که می توان آن را در طول ولایت الهی و مظهری از مظاهر ولایت خداوندی دانست. از نظر قرآن چند نوع ولایت با تفاوت در کیفیت و محدودیت و عدم محدودیت وجود دارد.
از جمله این ولایت ها می توان به ولایت والدین، ولایت خویشاوندان بر یک دیگر(انفال، ایه ۷۵)، ولایت افراد جامعه بر یک دیگر(انفال، آیه ۷۲) ولایت اولی الامر(نساء، آیه ۵۹)، ولایت بر افراد سفیه در امور اقتصادی و زندگی(بقره، ایه ۲۸۲؛ نساء، آیه ۵) و مانند آن اشاره کرد. این ولایت ها چه تکوینی و چه تشریعی در طول ولایت الهی و مظهری از مظاهر ولایت خداوندی است و اگر این گونه نباشد ولایتی غیر مشروع است. از این روست که در آیات قرآنی ولایت بتان، ولایت جنیان، ولایت شیطان، ولایت طاغوت، ولایت ظالمان، ولایت کافران، ولایت مشرکان، منافقان و هم چنین ولایت اهل کتاب بر مسلمانان به عنوان ولایت نامشروع قلمداد شده است.
البته ولایت از جهاتی دیگر غیر از ولایت مشروع و ولایت غیر مشروع نیز دسته بندی می شود؛ زیرا غیر از این دو نوع ولایت، انواع دیگری از ولایت یعنی ولایت تکوینی و ولایت تشریعی و هم چنین ولایت تعیینی و ولایت تفضیلی و نیز ولایت مطاع یک سویه و ولایت دوسویه متعامل و متقابل نیز وجود دارد.
ولایت مطاع و ولایت متعامل و متقابل
ولایت میان مومنان نسبت به یک دیگر، ولایت متعامل و متقابل است. از این روست که خداوند می فرماید که ولایت مومنان بر یک از این قبیل و دو سویه است.(انفال، آیه ۷۲ و آیات دیگر) اما ولایت خداوند بر انسان ها و نیز ولایت پیامبر(ص) و هم چنین ولایت اولی الامر منصوب از سوی خدا و پیامبر(ص)، ولایتی یک سویه است که از سوی ولی اعمال می شود و از آن به ولایت مطاع نیز یاد می شود.
خداوند در آیه ۶ سوره احزاب می فرماید: النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ من انفسهم؛ پیامبر حضرت محمد(ص) از خودشان بر خودشان اولی است. در این آیه از ولایت پیامبر(ص) بر مومنان سخن به میان آمده است. پس وقتی ولایت آن حضرت(ص) به مومنین اُولیٰ شد نسبت به غیرمؤمنین هم به طریق اُولیٰ از جان اینها اولیٰ و سزاوارتر است؛ برای اینکه پیامبر(ص) همان گونه که بر مومنان مهربان است نسبت به کافران نیز مهربان است، با این تفاوت که رحمت ایشان نسبت به کافران رحمانی و نسبت به مومنان رحیمی است.
از آن جایی که پیامبر(ص) دارای عصمت الهی و مظهر رحمانیت خداوندی است به همگان مهربان و رئوف است. پس هم مصلحت اینها را حکیمانه و بهتر از اینها می داند و هم مصلحت اینها را معصومانه آگاه است و هم مصلحت اینها را معصومانه اجرا می کند. عقل انسانی حکم می کند که اگر کسی معصومانه مصلحت یک ملت را می فهمد و هم چنین معصومانه آن را اجرا می کند این یقیناً اُولیٰ می شود و در اولویت حتی از خود شخص قرار می گیرد که از مصلحت خود آگاه نیست و یا عصمت در مقام عمل ندارد و ممکن است که ضد خود عملی را انجام دهد که ضرر و زیان را نصیبش کند.
این نوع ولایتی که خداوند برای پیامبر(ص) و به تبع ایشان برای اولوالامر (ع) اثبات می کند، اولویّت تعیینی است نه تفضیلی. پس نمی تواند با حضور چنین ولی برای کسی دیگر ولایتی را اثبات کرد؛ زیرا این اولویت همانند اولویت در طبقات ارث است که حضور طبقه اول مانع از ارث بردن طبقه دوم است؛ نه آن که طبقه اول اولویت تفضیلی داشته باشند؛ بلکه اولویت تعیینی دارند و با وجود آنان طبقات دوم و سوم ارث نمی برند. پس این اولویتی که برای پیامبر(ص) اثبات شده همانند اولویت خویشان در ارث است که خداوند می فرماید: وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ؛ خویشان برخی بر دیگری اولویت و ولایت دارند. این اولویت که در آیه آمده اولویّت تعیینی است نه تفضیلی؛ یعنی با بودِ طبقه اول به طبقه دوم اصلاً ارث نمی رسد یا با بودِ طبقه دوم اصلاً به طبقه سوم ارث نمی رسد. بنابراین با بودِ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در تأسیس حکومت به احدی حقی از ولایت نمی رسد. از این روست که خداوند می فرماید: النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ.
هم چنین ولایت ایشان مانند ولایت مومنان نیست که ولایت دوسویه و متقابل و متعامل است؛ بلکه ولایت مطاع و یک سویه همانند ولایت خداوند بر موجودات از جمله انسان هاست.