29-11-2014، 23:08
چرا باید به موزه رفت؟
از فرنگرفتهها میشنیدم که آن طرف آب موزههایی دارد به چه عظمت! دیدن هر قسمتش یک روز تمام وقت میخواهد؛ موزههایی که اسامی عجیب و غریبی هم داشتند؛ موزه لوور، موزه آرمیتاژ، موزه متروپولیتن، موزه آکروپولیس و.... ما که دستمان از رفتن به آن موزهها کوتاه بود به موزه ایرانباستان خودمان میرفتیم. هر چه نگاه میکردیم چیز عجیبی در موزه نمیدیدیم.
آثار موزه چیزی از نمونه های فرنگی اش کم نداشت؛ حتی فرنگی ها، بخشی از موزه های پرزرق و برقشان را با همین آثار که روزگاری به تاراج بردند پر کرده اند.
شاید سادگی و سکوت موزه با بازدیدکنندگان انگشت شمارش فضای خسته کننده ای ایجاد می کرد. هر چه بود ما نمی فهمیدیم چرا موزه های فرنگی آن قدر متقاضی دارد؛ آن هم با بلیت هایی که دستت برای خریدشان می لرزد. مگر موزه های خارجی چه دارند که برخی به دیدنشان افتخار می کنند؟
به هر حال، چند روز پیش که برای تهیه گزارشی به موزه ملی ایران رفته بودم، همان پرسش ها دوباره در ذهنم زنده شد. موزه ملی ایران نمایشگاهی برگزار می کند و آثار بی نظیر گنجینه اش را به رایگان به نمایش می گذارد. اما تعداد بازدیدکنندگان از انگشتان دست ها کمتر است.
خارجی ها چه می کنند که موزه های آنها شلوغ است؟ در این بین از خودم پرسیدم چه ضرورتی دارد که مردم به موزه بیایند و این آثار را ببینند؟ چرا یک فرد معمولی جامعه باید از نمایشگاهی که آثار باستانی و تاریخی را به نمایش می گذارد، بازدید کند؟ دیدن این آثار چه سودی می تواند برای او داشته باشد؟
سعی کردم با دقت بیشتری آثار را ببینم و توضیحات را دقیق تر بخوانم. واقعا صبر و حوصله می خواهد؛ بیش از 300 اثر در نمایشگاه «نشانه هایی از دویست هزار سال همبودی انسان و جانوران در ایران» به نمایش گذاشته شده؛ برای هر اثر یک دقیقه هم که وقت بگذاری، می شود 300 دقیقه؛ یعنی پنج ساعت.
اما چه باید کرد تا این پنج ساعت برای مخاطب، بویژه مخاطب عام، جذاب و سرگرم کننده و آموزنده باشد؟ شاید مهم ترین مساله، حضور راهنماهای زبده و متعدد در موزه ها باشد که با توضیحات خود مانع خستگی و سردرگمی مخاطب شوند؛ چیزی که در موزه های کشور ما کمتر به چشم می خورد.
برگزاری تورهای موزه گردی با حضور کارشناسان زبده میراث فرهنگی نیز می تواند از دیگر اقداماتی باشد که علاوه بر ترویج فرهنگ رفتن به موزه، ظرفیت درآمدزایی برای بخش خصوصی به همراه داشته باشد اما آنچه باقی می ماند فلسفه رفتن به موزه است.
برخی می گویند ما حافظه تاریخی نداریم و برای همین برخی اشتباهات را که در گذشته مرتکب شدیم باز تکرار می کنیم. شاید عبارت «عبرت گرفتن از تاریخ» بیشتر به شعار بماند، اما ساده ترین راه برای پیشگیری از تکرار اشتباهات، بازدید از موزه هاست.
از فرنگرفتهها میشنیدم که آن طرف آب موزههایی دارد به چه عظمت! دیدن هر قسمتش یک روز تمام وقت میخواهد؛ موزههایی که اسامی عجیب و غریبی هم داشتند؛ موزه لوور، موزه آرمیتاژ، موزه متروپولیتن، موزه آکروپولیس و.... ما که دستمان از رفتن به آن موزهها کوتاه بود به موزه ایرانباستان خودمان میرفتیم. هر چه نگاه میکردیم چیز عجیبی در موزه نمیدیدیم.
آثار موزه چیزی از نمونه های فرنگی اش کم نداشت؛ حتی فرنگی ها، بخشی از موزه های پرزرق و برقشان را با همین آثار که روزگاری به تاراج بردند پر کرده اند.
شاید سادگی و سکوت موزه با بازدیدکنندگان انگشت شمارش فضای خسته کننده ای ایجاد می کرد. هر چه بود ما نمی فهمیدیم چرا موزه های فرنگی آن قدر متقاضی دارد؛ آن هم با بلیت هایی که دستت برای خریدشان می لرزد. مگر موزه های خارجی چه دارند که برخی به دیدنشان افتخار می کنند؟
به هر حال، چند روز پیش که برای تهیه گزارشی به موزه ملی ایران رفته بودم، همان پرسش ها دوباره در ذهنم زنده شد. موزه ملی ایران نمایشگاهی برگزار می کند و آثار بی نظیر گنجینه اش را به رایگان به نمایش می گذارد. اما تعداد بازدیدکنندگان از انگشتان دست ها کمتر است.
خارجی ها چه می کنند که موزه های آنها شلوغ است؟ در این بین از خودم پرسیدم چه ضرورتی دارد که مردم به موزه بیایند و این آثار را ببینند؟ چرا یک فرد معمولی جامعه باید از نمایشگاهی که آثار باستانی و تاریخی را به نمایش می گذارد، بازدید کند؟ دیدن این آثار چه سودی می تواند برای او داشته باشد؟
سعی کردم با دقت بیشتری آثار را ببینم و توضیحات را دقیق تر بخوانم. واقعا صبر و حوصله می خواهد؛ بیش از 300 اثر در نمایشگاه «نشانه هایی از دویست هزار سال همبودی انسان و جانوران در ایران» به نمایش گذاشته شده؛ برای هر اثر یک دقیقه هم که وقت بگذاری، می شود 300 دقیقه؛ یعنی پنج ساعت.
اما چه باید کرد تا این پنج ساعت برای مخاطب، بویژه مخاطب عام، جذاب و سرگرم کننده و آموزنده باشد؟ شاید مهم ترین مساله، حضور راهنماهای زبده و متعدد در موزه ها باشد که با توضیحات خود مانع خستگی و سردرگمی مخاطب شوند؛ چیزی که در موزه های کشور ما کمتر به چشم می خورد.
برگزاری تورهای موزه گردی با حضور کارشناسان زبده میراث فرهنگی نیز می تواند از دیگر اقداماتی باشد که علاوه بر ترویج فرهنگ رفتن به موزه، ظرفیت درآمدزایی برای بخش خصوصی به همراه داشته باشد اما آنچه باقی می ماند فلسفه رفتن به موزه است.
برخی می گویند ما حافظه تاریخی نداریم و برای همین برخی اشتباهات را که در گذشته مرتکب شدیم باز تکرار می کنیم. شاید عبارت «عبرت گرفتن از تاریخ» بیشتر به شعار بماند، اما ساده ترین راه برای پیشگیری از تکرار اشتباهات، بازدید از موزه هاست.