20-11-2014، 21:13
شيطان در تمام داستانهاي کهن و در تمامي اديان وجود دارد، شيطان آمده تا انسان خليفةالله نباشد. شيطان بسان تاريکي مطلق در مقابل روشنايي و نور رحمت الهي است. هر چند در ابتدا بشر سعي داشت تا از شيطان دوري کند و از شر او در امان باشد اما بشر امروزي در پي فنا شدن در نيروي شيطان است. امروزه در دنيا تبليغات زيادي براي عرفان يهود يا همان کابالا صورت ميگيرد. شخصيتهاي مشهوري نظير مادونا کاباليست ميشوند و آموزههاي کابالا در رمانهاي کوئيليو نقش پررنگي پيدا ميکند، در رمانهاي کوه پنجم، بريدا، شيطان و دوشيزه پريم و حتي کيمياگر به روشني تعاليم کابالا ديده ميشود و... . اين گونه ميشود که جوانان به برخي اديان نو پديد از جمله شيطان پرستي متمايل ميشوند. عوامل متعددي در گرايش جوانان به اين فرقههاي جديد نقش بسزايي دارند از آن جمله:
لبيک گفتن به نداي شيطان
درون انسان عرصه جنگ ميان شيطان و فرشته درون است. اگر شخص اراده خود را به سوي فرشته معطوف کند، شيطان را شکست داده و تسليم خواهد کرد، اما در صورتي انسان به پيروي از شيطان درون روي آورد، فرشته دروني را تضعيف خواهد کرد و صد البته که فرشته درون هيچگاه شکست نميخورد، انسان تنها ميتواند صداي او را نشنيده بگيرد ولي امکان از بين بردنش را ندارد؛ يکي ديگر از علل جذابيت شيطانگرايي مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزشهاي رايج اجتماعي است، که براي جوانان هيجان زا و جالب است. در اين اعتقادات حرفهاي درست و نادرست به هم آميخته و ايدئولوژي شيطاني به جهت اينکه حرفهاي درستي هم دارد، امکان تحقق و تداوم در دنياي آينده را خواهد داشت و در کنار آن نگرشهاي باطل، خشونتآميز، هوس مدارانه و غير انساني خود را نيز عملي خواهد. جنبش شيطانگرايي ميخواهد با تقديس و مشروعيت دادن به شرارت و شيطنت، تضاد دروني و آشفتگي رواني را بکاهد و حتي وعده از بين بردن آن را ميدهد. به همين منظور شيطانگرايان از مرگ خدا سخن ميگويند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البته اين توهمي بيش نيست. در اين مرحله که به نتيجه نرسند ممکن است پايان دادن به هستي را پيش نهاد کنند و فکر کنند با خودکشي ميتوان از هستي و هستي بخش رو گردانند.
استفاده از نمادها
يکي ديگر از علل گرايش به جنبشهاي شيطاني استفاده وسيع آنها از نمادهاست. انتقال و نشر انديشهها از طريق گفتن يا نوشتن دشوار است و تعداد محدودي از مردم با آن ارتباط برقرار ميکنند. اما نمادها به راحتي جايگاه خود را در فرهنگ عمومي پيدا ميکنند و به خاطر اينکه ظرفيت کار هنري دارند، به صورت جذابي در جامعه، به خصوص بين جوانان و زنان گسترش مييابند. نمادها همواره حامل معنا و پيام هستند و نوعي نگرش يا فکر را تداعي ميکنند و رفتار خاصي را يادآور ميشوند. مردم با ديدن گلدسته ياد مسجد و نماز ميافتند. جنبش شيطانگرايي با استفاده وسيع از نمادها و به کارگيري ظرفيتهاي هنري نظير گرافيک، سينما و از همه بيشتر موسيقي به عرصه آمده . نمادها و سمبلهاي شيطاني روي لباسها، گردنبندها و دستبندها، انگشترها و ساعتها، از کفش تا کلاه همه جا ديده ميشود. اين نمادها با طراحيهاي متنوع و زيبا افراد را جذب ميکنند، پس از اينکه استفاده از آنها تکرار شد و به عنوان بخشي از رفتار و سليقه شخص در آمده و به نوعي هويت و خود پنداره فرد را تشکيل ميدهد، در اين شرايط با افراد ديگري که نمودهاي رفتاري و ذوقي همانندي را دارند، احساس همزاد پنداري کرده و خود را از آنها و آنها را از خود ميپندارد و در رفتار و گفتار و افکار به طور ناخودآگاه شبيه به آنها ميشود.
منشأ قدرت بودن شيطان
يکي ديگر از عوامل گسترش شيطانپرستي اين که شيطان را منشأ قدرت معرفي ميکنند و کاميابي و موفقيت در زندگي را در روزگار غلبه شيطان در گرو دست دادن با او و سپردن روح خود به شيطان اعلام ميکنند. شيطانگرايان ميگويند ما در دوران غلبه شر بر خير زندگي ميکنيم و اين نشانه غلبه شيطان بر خداست، پس نيروي غالب نيروي شيطان است و در صورت همراهي با او ميتوان به نيروي لازم براي رسيدن به اهداف و آرزوها دست يافت.
جنبش شيطانگرايي در راستاي جا انداختن اين دروغ بزرگ که در دوران غلبه نيروي شيطان به سر ميبريم، دست به فعاليتهاي تبليغي گستردهاي زده است. رومن پولانسکي در فيلم کودک رزماري (1968) تولد شيطان را اعلام کرد، تولدي که همه از آن خوشحال اند و او را فرزند قدرتمندترين قدرتمندان ميدانند. در فيلم دروازه نهم(1999) شيطان را به صورت نيرويي که غلبه يافته معرفي ميکند و سرانجام در فيلم گابريل توليد سال 2008، ميبينيم که زمين را ظلمت و پليدي فرا گرفته و خداوند فرشتگان را براي نجات زمين ميفرستد؛ اما آنها نيز آلوده ميشوند و در پايان گابريل که همان جبرئيل است با دلخوري از خداوند، دست از زمين ميکشد و به آسمان صعود ميکند، تا نگذارد که خدا فرشتگان ديگر را به زمين بفرستد. اين فيلمها که با تکنيکهاي بالا و جذابيتهاي زياد داستاني توليد ميشود، در نهايت باور يا دست کم اين احتمال را تقويت ميکند که نيرويي به نام نيروي شيطان وجود دارد و پيوستن به او بسيار مفيد و مؤثر است.
ميل به انتقاد و اعتراض در جوانان
يکي ديگر از عوامل جذابيت و روي آوري به جنبش شيطاني که بسيار شيطنت آميز به کار گرفته شده، ميل به انتقاد و اعتراض در جوانان است. بدون شک مدل زندگي ما که بر اساس اهداف و برنامههاي تمدن غرب شکل گرفته با فطرت و طبيعت انسان ناسازگار و خيلي آزار دهنده است. نظام اقتصادي، سياسي، آموزشي، فرهنگي و اجتماعي تقليد شده گاهي چهره ناخوشايندي به خود گرفته و سرشار از تباهي ميشود و نشانههاي اين تباهي که در تار و پود تمدن معاصر و زندگي ما پيچيده، افسردگيها، اضطرابها، رنجهاي بيهوده، ارزشهاي پوچ نظير پول، مدرک، مدالها و جوايز مسخره بينالمللي و هزاران پديده موهوم و بيمعناي ديگر است.
نوجوان و جواني که تازه با اين عرصه آشنا ميشود و هنوز اين هنجارهاي بيمعنا را دروني نکرده ستم و تجاوز به حريم خود را کاملاً احساس ميکند و به سرکشي رو ميآورد. دقيقاً به همين علت در دهه 1960شاهد جنبشهاي دانشجويي وسيع در آمريکا و اروپا بوديم. دقيقاً در اوج اين جنبشها بود که پديدهاي به نام موسيقي متال به عنوان موسيقي اعتراض به وجود آمد که اهدافي نظير مخالفت با مصرفگرايي، فاصله فقير و غني، سرمايهداري، جنگ، فرسايش روابط انساني و... داشت، مثلاً جوانان ميرفتند و از زبالهها لباسهاي پاره پيدا ميکردند و ميپوشيدند تا به اختلاف طبقاتي و بيعدالتي اعتراض کنند، داد و فرياد راه ميانداختند، ويژگي موسيقي متال فرياد، حرفهاي اهانت آميز و سر و صداي بلند است. ديري نگذشت که اين جنبش به جهات انحرافي سوق پيدا کرد. در بين شعارها، دعوت به استفاده از ماريجوانا و ساير مواد مخدر پيدا شد. اين گروهها از آنجا که خلاف ارزشهاي اجتماعي حرکت ميکردند و تندي و اهانت ورد زبانشان بود و نهادهاي اجتماعي نظير اقتصاد، حکومت، آموزش، خانواده و دين را مورد حمله قرار ميدادند، ظرفيت خوبي براي گرايشهاي شيطاني داشتند و از سوي دستهاي پنهان سرمايهداري به همين سمت منحرف شدند.
مخالفت و اعتراض به نظم موجود
يکي ديگر از علل جذابيت شيطانگرايي مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزشهاي رايج اجتماعي است، که براي جوانان هيجان زا و جالب است. در اين اعتقادات حرفهاي درست و نادرست به هم آميخته شده و ايدئولوژي شيطاني به جهت اينکه حرفهاي درستي هم دارد، امکان تحقق و تداوم در دنياي آينده را خواهد داشت و در کنار آن نگرشهاي باطل، خشونتآميز، هوس مدارانه و غير انساني خود را نيز عملي خواهد ساخت. سالها طول ميکشد تا پس از تجربه زندگي بر اساس طرح شيطاني به تعارضها و رنجها و ناکاميهاي آن پي ببريم و در جستجوي طرح ديگري براي زندگي برآييم. و به همان نقطهاي برسيم که انسان ناکام امروز رسيده است. حال چه کسي ميخواهد نسبت به اين امور روشنگري و اطلاع رساني کند. بدون وجود هستههاي قوي پژوهشي با مطالعات ميان رشتهاي و رويکرد آينده پژوهانه، مگر ميتوان اين توطئه بزرگ را شناخت، تا در گام بعد به ترويج اين شناخت انديشيد.
فرقه هاي متعدد شيطان پرستان در ايران هبوط شيطان در رداي يک فرشته!
سالهاي پس از رنسانس را مي توان به سالهاي افسار گسيختگي جهان غرب در تمامي ابعاد فردي ، اجتماعي و جنبه هاي متعدد روابط انساني توصيف کرد . در سالهاي آغازين قرن بيستم برخي عناصر فاسد الاخلاق با اتکا به گرايش ها و نظريات توراتي و پروتستاني بهطور مخفيانه جريان شيطان پرستي را با ويژگي هايي چون گناه گرايي ، قتل ، تجاوزات جنسي ، نابود کردن اصول اخلاقي ، بي توجهي به مسائل توحيدي و ... پايه گذاري کردند. گرايش مردم جهان به معنويت، اربابان قدرت و مديران جامعه در غرب را بر آن داشت که به مديريت اين گرايش مواج بپردازند. بيش از 20 سال از زماني ميگذرد که گرايش به معنويت، موج بزرگي را در دنياي غرب پديد آورد که به سمت و سوي معنويت ديني جهت ميگرفت. علت هم اين بود که باورهاي معنوي ديني تنها باورهاي موجود و بهروز در جامعه بودند؛ بويژه که بعد از نهضتهاي ديني در شرق عالم بخصوص انقلاب اسلامي ايران، گرايش معنوي در جهان جهت اسلامي پيدا کرد و گرايش به اسلام در غرب بالا گرفت و افراد و جوانان زيادي را متأثر کرد. اين گرايش اگرچه يک گرايش فطري بود، اما علل و عواملي اين موج را در دنياي غرب به انحراف کشاند و از درون آن نحله هايي چون شيطان پرستي بيرون آمد. اين آيين خطرناک در کشور ما ديده مي شود و برخي از جوانان خواسته يا ناخواسته وارد گروه ها و دسته هاي مروج اين آيين شده اند و شواهد دال بر اين موضوع ديده شده که خود لزوم پرداختن به آن، ريشه يابي و مقابله با آن را دو چندان مي کند.
در سال هاي اخير فرقه هاي متعدد شيطان پرستان در ايران فعال شده اند که هر چند ماه يک بار خبري در مورد بازداشت گروهي از آنان منتشر ميشود. موقعيت جغرافيايي فعاليت اين جريان مخرب و ويرانگر اخلاقي برخي از شهرهاي نقاط مرکزي و جنوب غربي ايران است و خشونت، خونخواري و آدم زدايي از ويژگي هاي آن به شمار ميرود به گونه اي که برخي از جوانان هوادار اين جريانها با آسيب رساندن به خود و ديگران درصدد ارتقاي جايگاه خويش در گروه هستند. شيطانپرستي معاصر، با داعيه دين و معنويت به ميدان آمده است، اين مرام بر خلاف تصور رايج، جذابيتهايي دارد که فهم و درک آن براي کساني که تصور روشني از آموزههاي اين آيين ندارند، بسيار دشوار است، هر چند شيطان پرستي جديد به تقليد از شيطان پرستي قرون وسطايي شکل گرفته و بسياري از آموزههاي آن را در خود جاي داده است، اين جنبش، در نوع خود حرکت جديدي است که بايد با نگاه به ريشههاي تاريخي اجتماعي آن در غرب تحليل شود. شيطانپرستي، به معناي يک آيين و مکتب با عناصري از تفکر است.
شيطانگرايي مدرن در الگو قرار دادن ابليس به همين معنا توجه دارد. در واقع يکي از وجوه الگو بودن ابليس و شيطان براي شيطانگرايان دقيقاً همين امر است که انسان بايد به دنبال قدرت برتر و توانمندي بالاتر باشد و برترين قدرت در جهان از آن کسي است که خدا را به زانو درآورد و آن کسي که چنين کاري را کرده است، کسي جز ابليس نيست. بنابراين تصويرهايي که عهدين و بخصوص عهد عتيق و تورات از ابليس ارائه کردهاند زمينه بسيار مناسبي براي ظهور جرياني در جهان غرب فراهم کرده است که خواهان قدرت بالاتر و برتر است. اساساً شيطان گرايي مدرن در اعتقاد به قدرت برين و توانمندي بالا خلاصه ميشود. اينان معتقدند کسي در اين جهان ماندگار است که داراي برترين و بالاترين توانمنديها و قدرتها باشد. شيطان گرايان ميگويند ما در دوران غلبه شر بر خير زندگي ميکنيم و اين نشانه غلبه شيطان بر خداست، پس نيروي غالب نيروي شيطان است و در صورت همراهي با او ميتوان به نيروي لازم براي رسيدن به اهداف و آرزوها دست يافت. در حاليکه واقعيت چيز ديگري است. ما در دوره مهلت يافتن شيطان و متأسفانه سستي انسان به سر ميبريم. شيطان نه تنها رقيب خداوند نيست، بلکه رقيب انسان هم نيست و اگر انسان به خود بيايد و به خدا پناه ببرد شيطان در برابر او عاجز و ذليل خواهد شد. نيرنگ شيطان ضعيف است (نساء76) و سلطهاي بر اهل ايمان و توکل کنندگان ندارد (نحل99) سلطه او فقط بر کساني است که به او دل سپرده و فرمانش را ميپذيرند و او را شريک پروردگارشان ميپندارند (نحل100)
انسان هرچقدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشته درون خود مبارزه کند، نميتواند وجود خود را از حضور آنها تهي سازد، زيرا فطرت در حقيقت نداي خالق و هستي بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستيم او با ماست. به همين منظور شيطانگرايان از مرگ خدا سخن ميگويند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البته اين توهمي بيش نيست. در اين مرحله که به نتيجه نرسند ممکن است پايان دادن به هستي را پيشنهاد کنند و فکر کنند با خودکشي ميتوان از هستي و هستي بخش رو گرداند. فرقههاي گوناگون هرکدام سليقهاي براي رفتارهاي باطني خويش دارند؛ يعني بر اين باور نيستند که خداوند بايد راه سلوک را به انسان نشان دهد، بلکه ميگويند ما خود راه سعادت و معنوي شدن را طراحي ميکنيم. اين همان معنويت اومانيستي است. در زمان ما، دهها فرقه انحرافي و آيين هاي عرفاني و معنوي خرد و کلان در دنيا و به تبع آن در سطح کشور به گونههاي مختلف در حال فعاليت هستند که برخي از آنان به صورت مخفيانه و برخي در سطح تبليغات مکتوب و برخي ديگر با نام عرفان و معنويت و نفوذ در رسانههاي ارتباطي ميکوشند به جاي ايمان و معنويت حقيقي، پيرواني را گرد خود جمع کنند و بهرههاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي خود را ببرند.
از فرقه هاي نوظهور تا شيطان پرستي
بهائيت، شيطانپرستي، وهابيت و مسيحيت جديد با رويکرد صهيونيستي، و حتي گرايشات عرفاني نظير بوديسم ، يوگابا گرايشات خاص ،اوشو، مديتيشن و.... فرقه هاي معنوي نوظهوري هستند که رويکردي سلبي نسبت به دين دارند دين ستيزي و عقل ستيزي در تمامي اين فرقه هاي نو پديد مشترک است . جوامع مدرن در نيمه ي دوم قرن بيستم در ميان خود ،شاهد ظهور گروه ها و فرقه هاي ديني جديد بوده اند. اين قبيل فرقه هاي ديني جديد ،گاه برآمده و وابسته به اديان بزرگ و کلاسيک يا سنتي اند و گاه نيز يکسره مستقل بوده و جديد مي نمايانند؛ گاه چون اديان کلاسيک، سازمان يافته اند و گاه چنين نيستند. علل ظهور و پيدايي آنها ، حتي کثرت آنها ، آن هم به ويژه در جوامع مدرن، بسياري از جامعه شناسان و دين پژوهان را به خود مشغول کرده است .
مخالفت با جنبش هاي ديني جديد در دهه ي 1960، بويژه در ميان والدين، گسترش يافت. علت اين مخالفت تلاش هاي گروه ها براي منحرف کردن جوانان و تقاضاهايي بود که گروه ها از [به اصطلاح]منحرفين داشتند .تلاش براي جذب و سرباز گيري، برخي مواقع به اخراج جوانان از دانشگاه و رها کردن مسير اهداف، و پذيرفتن زندگي ديني تمام وقت در يک وضع گروهي ناآشنا منجر گرديد. متحد الشکل شدن اعضا از روي صداقت و وفاداري و نظم و ادبي که گروه از آنها مي خواست، زنگ خطر را به صدا در آورد. گروه، ممکن بود از آنها بخواهد که لباس هايي عجيب و غريب بپوشند، رژيم غذايي غير معمول يا سختي را پيش بگيرند، و در مواقعي خاص، موسيقي [عبادي ] اجراء کرده يا مراقبه داشته باشند، يا نام جديدي براي خود انتخاب کنند. برخي از گروه ها از اعضا مي خواستند که در اجتماعاتي منزوي به سر ببرند و اعضاي ممنوع شده يا آنها که عضويت شان خاتمه يافته با اعضاي خانواده زندگي کنند و ديگراني هم بيرون از فرقه.
فرقهها «عقلستيز» هستند و «شستشوي مغزي» يکي از مهمترين راهکارهاست. چون رهبر يک فرقه ميخواهد مديريت کند و همه از او اطاعت کنند، عقل گريزند . والدين و وابستگان ديگر ، فرقه ها را متهم کردند که براي جذب و نگهداري اعضاي جديد، فريب و نيرنگ بکار بسته و از مهارتهاي روانشناختي، عملياتي که کنترل ذهن يا شستشوي مغزي نام گرفت ، استفاده مي کنند. آنها بعداً فرقه ها را متهم کردند که از تکنيک هاي شستشوي مغز استفاده ميکنند تا توان استقلال فکري و عملي اعضا از آنها سلب شود. اتهامات شستشوي مغزي بعد از خودکشي دستجمعي اعضاي "معبد مردم"، مزرعه اي اشتراکي در "جونزتاون" در کشور گويان، در 1975 قوت گرفت .طبق فرمان رهبرشان "جيم جونز"، بيش از 900 نفر از پيروان فرقه که اکثراً آمريکايي بودند ،سم خورده و مردند.
تقسيمبندي کلي فرقهها
1- عرفانهاي هندي 2- عرفانهاي آمريکايي 3- عرفانهاي چيني و خاور دور
4- عرفان مسيحي 5- عرفان يهود 6- عرفانهاي اروپايي
اين چند دسته مهمترين دستههاي اين عرفانهاي نو پديد در دنيا هستند. البته عرفانهاي آفريقايي هم هستند اما خيلي مطرح نشدند، چون آفريقاييها رسانه قوي و قدرت تبليغاتي نداشتند.
نمادهاي شيطان پرستيوجوه مشترک تمام فرقهها
1- اين جريانات تقريباً وجوه مشترک دارند. اکثر اينها «انسانمحور» هستند، چون اُمانيستي اند. وقتي در اين فرقهها تحقيق کنيد، ميبينيد همه چيزهايي که ميگويند مال انسان است، نه انسان براي رسيدن به خدا انسان بماهو انسان. آرامش، خلسه، تنهايي، مديتيشن، تمرکز، خودآگاهي، و حتي خودخدايي و... مسائلي است که هرکدام از اين عرفانها ترويج ميکنند. يعني همهاش براي خود (نفس). درست است در عرفان اسلامي هم خود لحاظ شده اما خود براي عبور از خود است. حضرت امير ميفرمايد: عارف کسي است که نفس را شناخت و آن را پاک کرد و آن را از هرچه که از خدا دورش ميکند رها کرد.
2- مسأله دوم اينکه اين فرقهها عمدتاً ضد معاد و تناسخگرا هستند. يعني معتقدند که وقتي انسان در اين دنيا ميميرد جسم از بين ميرود ولي روح باقي است و وارد يک جسم ديگر ميشود؛ و مدام گردش ميکند تا به ابديت نهايي و به تکامل نهايي عالم ميرسد. برخي هم معتقدند که در يک دوره زماني روح و جسم با هم از بين ميروند و تمام ميشوند؛ يعني به معاد قائل نيستند.
3- سومين ويژگي شريعت ستيز بودن است. عمده فرقهها با شريعت مبارزه ميکنند، خصوصاً اسلام. فرقهها عمدتاً شخص محور و «رهبر محور» هستند. اسلام شخص محور نيست؛ کتاب محور است. «قانون محور» است، «سند محور» است. «وحي محور» است. ولي در اين عرفانها شخص، محور است. مثلاً «اوشو» يک محور ميشود، فکر اوشو هرچه است با دين و شريعت مبارزه ميکند. «پائولو کوئليو» يک شخص است. اينها خيلي مهم است.
4- اينها عموما سعي دارند انسان را از فضاي اجتماعي و فضاي فعاليتهاي اجتماعي دور کنند. اين چهارمين ويژگي است. يعني انزوا طلبي، يوگا، مديتيشن، تمرکز، جلسات خاص خودي و آرام کردن خود. البته براي خام کردن مردم حقه و شگرد هم دارند. يعني از حربههاي مختلف استفاده ميکنند. آنها ميگويند مگر نماز آدم را آرام نميکند؟ يوگا هم به آدم آرامش ميدهد! ظاهراً هم ممکن است موقتاً چند وقتي آرام شوي و تسکين موقت به وجود بيايد، اما اين دائمي نيست. اينها شريعت ستيز و شريعت گريز هستند؛ نه فقط شريعت اسلام، بلکه از شريعت يهود و مسيحيت هم فرار ميکنند.
5- فرقهها عقل ستيز هستند و «شست و شوي مغزي» يکي از مهمترين راهکارهاست. چون رهبر يک فرقه ميخواهد مديريت کند و همه از او اطاعت کنند، عقلگريزند. با عقل مبارزه ميکنند و سعي ميکنند فردي را در جامعهبار بياورند که با عقل مبارزه کند.
6- کرامت محور هستند. يعني تلاش ميکنند يک سري کارهاي خارقالعاده را تبليغ کنند. طيالارض و... همين چيزهايي که آقايان به اسم عرفان اسلامي تبليغ ميکنند و اشتباه هم هستند و ما مخالفيم؛ چون عرفان اسلامي هدفش اين چيزها نيست. مثل طيالارض، طيالماء، زندگيهاي آسماني، بشقاب پرندهها و... در همان فرقه معبد که قبلا ذکر شد اين 913 نفر براي اين خودکشي کردند که بشقاب پرندههاي آسماني بيايند روحشان را ببرند. يعني آن قدر شست و شوي مغزي شده بودند همه باور کردند و با زن و بچه همگي خودکشي کردند. يک جمعيتي خودشان را به طرز وحشتناکي کشتند براي اين که به بشقاب پرندههاي فضايي ملحق شوند.
شيطان پرستي؛ مسيري براي انحطاط جسم و روح
شيطان بر سر پيماني که با خويش بسته بود، هنوز هم باقي مانده؛ چند سالي بيش تر نگذشت که شيطان و شيطان پرست ها پا به اين مرز و بوم شرقي گذاشتند و در حال آلوده کردن جوانان هستند. اگرچه در اين راه بسياري از جوانان بر عقايد مذهبي خود پايبند بوده و فريب اين گروه را نخوردند اما بودند آنهايي که بي اطلاع از لباس هايي که بر تن مي کنند، بي توجه به مدل موهايي که آرايش مي کنند، بدون اينکه بدانند زيور آلاتي که استفاده مي کنند هر کدام نمادي از شيطان پرستي با خود به همراه دارد، به نوعي انگ شيطان پرستي به خود چسباندند.
رواج نشستهاي مخفي پارتي با نواختن موسيقي راک و متال به صورت هفتگي و حضور جمعي از جوانان با ظاهري نامناسب و مزين به آلات و نمادهاي شيطانپرستي که به رقص و حرکات نامتعارف دست مي زنند، از جمله برنامه هاي ويژه شيطان پرستان در ايران است. اين در حالي است که سايت هاي اجتماعي نيز به صورتي کاملاً هدفمند مخاطبان خود را انتخاب کرده و آن ها را به مجالس مخفيانه خود مي کشند. از آنجايي که بسياري از افراد بويژه جوانان در داخل کشور مفهوم موسيقي، پوشش و علائم شيطان پرستي را نمي دانند و ناآگاهانه از آن استفاده مي کنند که اين خود باعث ايجاد سوءظن نسبت به اين افراد در بين ديگر افراد جامعه خواهد شد، .
اهداف پليد فرقههاي انحرافي همان شيطان پرستان
از جمله اهداف پليد گروه ها و فرقه هاي شيطان پرستي، القا و انتقال مفاهيم و مطالب انحرافي در قالب نمادهاي تصويري، يارگيري و تشکيل گروههاي مختلف در سراسر دنيا چرا که استفاده از نمادها خود نوعي جذب به گروه محسوب ميشود، جذب افراد با تبليغ و ترويج نمادها، ايجاد مدهاي جديد مو، لباس، آرايش، ايجاد بودجههاي اقتصادي براي فعاليتهاي شوم خود از طريق فروش نمادها به صورت جواهر يا لباس، استفاده و ترويج جادوگري از طريق نمادهاي آن، فلسفهبافي و رمزگونه رفتار کردن، پشت پردهي نمادها و به سُخره گرفتن اديان ديگر به ويژه مسيحيت با نمادهاي مختلف است.
ترويج نمادها در جامعه
در معرفي نمادهاي اين جريان انحرافي، نمادهايي مختص شيطان پرستان است. همچنين نمادهايي که از آموزههاي جادوگري و شبه جادوگري، مورد استفادهي شيطان پرستان قرار ميگيرد. شيطان پرستان براي گسترش دادن هرچه بيشتر عقايد دور از واقعيت خود دست به تبليغ، ترويج و پخش آن ميکنند تا از طريق آن بتوانند طرفداران متعددي در گوشه و کنار جامعهها براي خود پيدا نمايند. در اين زمينه ترويج را از راههاي متفاوتي همچون، حکومت ها، فيلم ها، اينترنت، محصولات کودکان، پوشش، آرايش، زيورآلات و خالکوبي ها دنبال ميکنند.
ستاره پنج پر، دو مثلث معکوس روي هم (ستاره داود)، صليب معکوس (ضد مسيحيت) و نشانه آمون خداي مصريان را از جمله نمادهاي پيروان شيطان پرستي است.
حکومتها ـ در بعضي از جامعهها، نفوذ شيطان پرستي به حدي است که رهبران سياسي و حتي مذهبي مانند جرج بوش پدر، رونالد ريگان، بيل کلينتون، جرج دبليو بوش، اوباما، سناتور جان کري، لورا بوش، سيلويو برلوسکني و... به ناچار و يا به طور دلخواه اين فرقه را به طور رسمي ميپذيرند. هرچند پذيرش دولتها چه به صورت رسمي و يا به صورتهاي ديگري نيز باشد؛ عاملي براي حمايت و گسترش شيطان پرستان در گوشه و کنار جهان بيکران است.
فيلمها ـ نمادهاي شيطان پرستان بطور دائم در فيلمهاي مختلفي ديده ميشود که برخي از آنها عبارتند از: گنجينه ملي، سه ايکس، وَن هلسينگ، طالع نحس، جنگير، ارباب آرزوها، ارباب حلقهها، خانه، مرا به جهنم ببر، بازي کودک، فرشتگان و شياطين، مهاجم مقبره، مقبرهي شيطان، پناهگاه شيطان، سرزمين دور افتاده، مکس پين و... در چنين فيلمهايي نمادها معرفي و مطرح ميشوند و در بعضي فيلمها راهحل مشکل يا امر مهم درک همان نماد است و قهرمان فيلم به طور دائمي با آن نماد درگير است.
اينترنت ـ در وبلاگها و پايگاههاي اينترنتي، اشخاصي براي تبليغ و ترويج نمادها تلاش ميکنند و به شکلهاي گوناگوني آنها را مطرح مينمايند. به عنوان مثال، پايگاه اينترنتي کليساي شيطان، نمادها را به صورتهاي مختلف معرفي و تبليغ ميکند.
جادوي کودکان ـ در آموزههاي شيطاني، دستور خاصي در مورد کودکان آمده است. در ميان محصولات سرگرمي کودکان ما ميتوانيم لباسهاي با نقش شيطان، بازيهاي کامپيوتري، کارتون، انيميشن و... شيطان را به عنوان يک موجود دوست داشتني تبديل و نمادها و ترويج آن را مشاهده کنيم. شخصيتهايي همچون غول، هيولا، شيطان و جادوگر از محبوبترين سرگرميهاي کودکان ميباشد. تأثير اين محصولات به طوري است که بعد از پخش فيلمهاي هري پاتر، شعار بسياري از کودکان در کشورهاي مختلف غربي آمادگي خود را براي شرکت در مدرسه جادوگري اعلام کردند و پس از آن کودکستان و مدرسههايي با لباسها و نمادهاي جادوگري تأسيس شد و ابزار و لباسهاي هري پاتر به صورت گسترده در مغازهها به فروش رسيد.
لباسها و پوششها ـ برخي از افراد که متأسفانه عدهي زيادي را جوانان تشکيل ميدهند با اطلاع و يا بدون اطلاع سراغ لباسها و پوششهاي عجيب و غريب ميروند. هرچند در ميان افراد استفادهگر اين نوع پوششها اعتقادي به شيطانپرستي و افکار آنان نداشته باشند، ولي باز هم به نوعي تابلوي متحرکي براي تبليغ و ترويج نمادها و عقيدههاي آنان هستند. ميتوان برخي از علائم شيطان پرستان را بر روي لباسهاي ورزشي مانند اعداد ... را مشاهده کنيم.
آرايشها و خالکوبيها ـ استفاده از آرايشهاي تند و زننده با حالت مو و صورت غيرمعمول همراه با خالکوبيهاي مبتذل و نمادين مجموعهاي از ظواهر شيطان پرستان و طرفداران آنان ميباشد که توجه بسياري را به خود رواج نشستهاي مخفي پارتي با نواختن موسيقي و ....
جواهر زينتي ـ نمادهاي شيطاني از تصاوير و نقشهاي هميشگي جواهر و زينتهاي شيطان پرستان ميباشد. اين جواهرات به صورت دائمي در کنسرتها، فيلمها، کليپها و ظاهر افراد مورد استفاده قرار ميگيرد. متأسفانه امروزه، اين اشياء در بازارهاي کشور البته در برخي از مغازههاي مخصوص که اقدام به فروش آن ميکنند را به راحتي ميتوان يافت کرد.
شيطانپرستي قديمي
در ايران قديم، گروههايي بودند که به نظر برخي از افراد ميتوانند در رده شيطان پرستي قرار گيرند که دو نمونه مشهورتر آن ها، دروزي ها و گنوسي ها هستند.
دروزيها: دروزيها اقوام مهاجري هستند که از مناطق غربي کشور طي فاصله زماني حداقل ده قرن پيش به دليل آزارهاي حکومتي وقت بر عليه شيعيان فراري شده و در مناطقي از فلسطين اشغالي، سوريه، لبنان و... سکني گزيدهاند. برخي از مورخان و کارشناسان اديان بر اين باورند که دروزيهاي درونگرا، نوعي از شيطان را اختيار کردهاند و ريشههايي از ايشان نيز در عراق و ايران مستقر هستند و داراي معبد مقدس نيز ميباشند!
گنوسيها: گنوسيها از جذب، معاشرت و رويارويي با ساير مردم پرهيز داشته و در چند دسته کوچک به مراسم خاص شيطانپرستي همچون قرباني و حج شيطان و... ميپردازند.
شيطان پرستي نوين:
نوع شيطان پرستي جديد به ايران طي يک بازده زماني ده ساله با چند وقفه کوتاه راه نفوذ خود را پيدا کرد. مهمترين عامل ورود شيطان پرستي به ايران، رواج يافتن ميل جوانان به استفاده از موسيقي متاليکا و ساز گيتار برقي بوده است که هرچند به صورت زيرزميني و غيرمجاز بوده و مفاهيم آن سرشار از مفاهيم شيطان پرستي ميباشد. اقدام تأمل برانگيز و بسيار غيرمسئولانه متوليان امر (دوره اصلاحات)، در صدد صدور مجوز براي گروهها، آلبومها و کتابهاي اشعار موسيقي متاليکا نيز نقش اساسي را در جلب توجه عمومي مخاطبين جوان به اين نحله انحرافي فراهم آورد. اين در حالي است که آورندگان شيطان پرستي به ايران شامل افراد و گروههاي زير ميباشند: ـ تحصيلکردهها و سرخوردههاي اجتماعي در خارج از کشور که دچار خسارت و شکستهاي سنگين مادي يا معنوي شده بودند.
فعاليت فعلي اين گروهها و ديگر گروههاي شيطانپرست :
?- تحرک در اينترنت ?- ترويج نمادها ?- ترويج متاليکا
?- پارتيهاي شبانه ?- همکاري با سلطنتطلبها
اقدامات و رفتارهاي شيطانپرستان
?- بي اعتقادي به خدا، دين، آخرت، پيامبران و...
?- اهانت به کتب مقدس و مخصوصاً کتاب انجيل که معمولاً آن را يا پاره ميکنند و يا ميسوزانند.
?- اهانت به علامتها يا اشياء و يا اماکن مقدس، مثلاً برعکس کردن صليب حضرت مسيح(ع)، اهانت به قبله و...
?- اغفال دختران با اقدام به آزار و اذيت و رابطه جنسي همراه با خشونت با آنها به خاطر عقايد ضد زني و .....
?- کشتن و آزار حيواناتي مانند سگ، گاو، گوسفند و گربه به صورت دار زدن، سر بريدن، سوزاندن و...
?- برگزاري مراسم خودزني و بعد از آن خوردن خون خود يا ديگري. از جمله اهداف پليد گروه ها و فرقه هاي شيطان پرستي، القا و انتقال مفاهيم و مطالب انحرافي در قالب نمادهاي تصويري، يارگيري و تشکيل گروههاي مختلف در سراسر دنيا چرا که استفاده از نمادها خود نوعي جذب به گروه محسوب ميشود، و اعمال شيطان پرستي اعمال و مراسم مختلفي به عنوان شيطان پرستي انجام ميگيرد که اينجا به ذکر نمونههاي مهمتر آن ميپردازيم:
- مناسک جنسي: مهمترين اعمالي که بر اجراي آن مداومت جدي دارند، اعمال جنسي است. آنان پس از انجام اين کار از شيطان کمک ميخواهند. اين عمل همراه با خشونت ميباشد به طوري که ميتوان عملکرد آنها را ناشي از مشکلات روحي و رواني چنين افرادي دانست، يعني افرادي که به علت طرد شدن از جامعه يا آزار ديدن در دوران کودکي، نوجواني و حتي جواني، نوعي بيماري رواني پيدا کرده و با چنين اعمالي سعي در جبران آن دارند. مناسک جنسي در ميان شيطان پرستان موجب به وجود آمدن بيماري ايدز که شايعترين بيماريها در ميانشان ميباشد ميتوان اشاره کرد و عمدهترين نشانههاي آنان را هم ميتوان در تجاوز، قتل به ويژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان همراه با قتل دنبال کرد.
- مراسم عضويت يک عضو جديد: اين مراسم مجموعهاي است کارهاي مختلف که توسط کشيش کليساي شيطان پرستان و يا همسر وي انجام ميشود. اين عمل، در جادوگري نيز وجود دارد. در اين مراسم، پنج بوسهي مقدس وجود دارد که بر بدن شخص عضو شونده زده که باعث خير و برکت، تقديس او در بين شيطان پرستان، تشکر از وي به منظور عضو شدن و در نهايت قبول فرد، خواهد شد.
- مراسم نماز سياه يا نماز جماعت سياه: اين مراسم، يکي از مهمترين مراسم شيطان است که در کليساي شيطاني انجام ميشود و دقيقاً همانند مراسم عشاء ربّاني مسيحيت ميباشد با اين تفاوت که تمام کارها برعکس انجام ميشود. کشتن کودکان، ريختن خون معصومان و باکرهها و خواندن دعاهايي با مضامين متفاومت از جمله اعمال آنها ميباشد. در اين مراسم که از پليدترين مراسم آنان ميباشد، نمادهاي مختلف شيطاني همچون ستارهي پنج پر وارونه، جمجمه، شراب، خون، شمع و پارچههاي سياه، آتشدان و... ديده ميشود.
- مراسم حج شيطان پرستان يزديه: يزيديان علاوه بر روزههاي عمومي و خصوصي، نماز و زکات با تفاسير خاص خود که مخالف اديان الهي است، مراسم حجي دارند که در آن مرقد شيخ عدي را کعبه قرار داده و مراسم خون را با خوردن شراب، قرصهاي مخصوص، شادي کردن در روز 15ماه سپتامبر شرقي آغاز ميکنند که تا پنج روز ادامه دارد. امروزه لالش يکي از پرستشگاهها و محل انجام مراسم حج شيطان پرستان يزدي، ميباشد. از جمله اعمال مهم اين حج، پرتاب دستمال به سنگ برجستهاي است؛ اين مرحله از اصليترين مراحل حاجي شدن همراه با چشمان بسته با فاصلهاي هفت متري دستمال سياه بزرگي را به طرف سنگ پرتاب ميکنند. اگر شخصي سه بار موفق شود اين عمل را انجام دهد، حج آن شخص قبول است در غير اين صورت بايد دو روز بعد بازگردد و مجدداً اين کار را انجام دهد.
- موسيقي شيطان پرستان: توصيهاي که شيطان پرستان در مورد موسيقي ميکنند: شنيدن آهنگهاي تند، همواره با خشونت است که وحشت و نفرت را با خود دارد.
- مراسم قرباني کردن: در شيطان پرستي جديد قرباني کردن مفهومي ندارد؛ اما براي آنان که هنوز پيرو شيطان پرستي قديمي و قرون وسطايي هستند، اين کار در شبي تاريک انجام ميشود. قرباني توسط آب مقدس غسل داده ميشود و بر روي محراب خوابانده ميشود. البته قرباني قبل از انجام مراسم بيهوش ميشود و در کاملترين مراسم قرباني کردن براي شيطان، پس از کشته شدن و نوشيدن خون وي، توسط آتش سوزانده ميشود. در اين مراسم خواندن وِردهاي مخصوص و بيمعنا و بعضي اوقات عِبري، انجام ميگيرد.
شيطان پرستي معاصر
شيطان پرستي معاصر با بحران هاي بعد از جنگ جهاني دوم پيوند خورده است. جنگ جهاني دوم شرايطي نااميد کننده ايجاد کرده بود. فرياد مبارزه و اعتراض از هر کوي و برزن بلند بود. جوانان دريافتند که نظام سرمايه داري، جهان را به مرز نابودي و انهدام رسانده است. ظلم و خفقان شديد باعث شد گروهي از جوانان عصيان کنند و اعتراض خود را با ترويج هيپي گري نشان دهند، بلکه بتوانند با طرح تفکري نو در حوزه اخلاق و امنيت اصلاح گري کنند. سرانجام جوانان، به ويژه دانشجويان برخاستند و با استفاده از ظرفيت موسيقي، با شعار «سرانجام اصلاحي بايد» جنبش متال را به وجود آوردند. شايد اولين گام در به انحراف کشاندن اين حرکت اصلاحي، استفاده از اين ابزار (موسيقي) بود. در دهه اول موسيقي متال، تقريبا تمامي اشعار و ترانه هاي آن داراي خميرمايه اعتراض آميز بر ضد جنگ، عشرت طلبي و سلطه سياسي بود. در اين ترانه ها مبارزه با مدرنيته و سلطه تجاري موج مي زد و بخش قابل توجهي از محتواي ترانه ها هم مربوط به مسائل معنوي، بيداري ضمير انسان ها و نداي درون بود3. اما گردانندگان و طراحان نظام سرمايه داري بيکار نبودند. مهار بحران براي آن ها بسيار حياتي بود. سرانجام با کشاندن کنسرت هاي اعتراض به دامن شيطان پرستي، توانستند از همراهي توده مردم با اين جنبش جلوگيري کنند و با ترويج نمادها و پوشش هاي شيطاني در پاره اي از کنسرت ها، عملا به شناساندن اين مرام به مردم کمک کنند. يقينا خواست اوليه جوانان معترض، ترويج و گسترش شيطان پرستي نبود.
1- جان هيلنز، فرهنگ اديان جهان، ص.428 2- بلک سبت، شب را ورق بزن، ص.17 3-همان، ص.21
آموزههاي مسيحيت، بستر اصلي ظهور شيطانگرايي مدرن
آموزههاي مسيحيت در قالب عهدين و بخصوص عهد عتيق زمينه و بستر اصلي ظهور شيطانگرايي مدرن است. در سفر پيدايش تورات، آموزههايي بدين ديده ميشود که ابليس با خدا کشتي گرفت و درنهايت پيروز ميدان مبارزه شد و پشت خدا را در اين ميدان به زمين زد. اين آموزه بيان ميکند که ابليس قدرت برتر در جهان است و همان گونه که پيش از اين اشاره شد، شيطانگرايي مدرن در الگو قرار دادن ابليس به همين معنا توجه دارد. در واقع يکي از وجوه الگو بودن ابليس و شيطان براي شيطانگرايان دقيقاً همين امر است که انسان بايد به دنبال قدرت برتر و توانمندي بالاتر باشد و برترين قدرت در جهان از آن کسي است که خدا را به زانو درآورد و آن کسي که چنين کاري را کرده است، کسي جز ابليس نيست. بنابراين تصويرهايي که عهدين و بخصوص عهد عتيق و تورات از ابليس ارائه کردهاند زمينه بسيار مناسبي براي ظهور جرياني در جهان غرب فراهم کرده است که خواهان قدرت بالاتر و برتر است. اساساً شيطانگرايي مدرن در اعتقاد به قدرت برين و توانمندي بالا خلاصه ميشود. اينان معتقدند کسي در اين جهان ماندگار است که داراي برترين و بالاترين توانمنديها و قدرتها باشد. قدرت زماني در قالب و نمود تسليحات جلوهگر شده است، در دورهاي ديگر در قالب قدرت اقتصادي و در دورههاي جديدتر در ارتباطات و ... اما معتقدند که امروزه، تمام عناصر قدرت با همديگر دست به دست هم دادهاند و مجموعاً و همراه با هم، عنصر اصلي قدرت را تشکيل ميدهند؛ به تعبير ديگر امروزه قدرت برتر در جهان از آن کسي است که داراي بالاترين تسليحات، بيشترين ارتباطات، اقتصاد قويتر و دانش برتر باشد.
مقابله با فرقه شيطان پرستي
کساني که قصد نقد اين فرقه را داشتهاند، بيشتر به تبليغ اين جريان دامن زدهاند؛ نه نقد و آسيبشناسي صحيح، علت اين است که بيش از آنکه به ايدئولوژي شيطانگرايان بپردازند، به توضيح نمادها پرداختهاند و از قضا اين همان کاري است که شيطانپرستان ميخواهند، کساني که قصد مبارزه با شيطانپرستي از طريق نمادها را دارند، بايد در باب نمادها سه نکته اساسي را مورد توجه قرار دهند، غفلت از اين سه امر، ممکن است به شناخت و تحليل ناصواب اين فرقه منجر شود و يا باعث ترويج ناخواسته آيين شيطاني شوند:
اول اينکه جريان شيطاني، بسياري از نمادهايي را که در ديگر آيينها و مسلکها ريشه دارد، امروزه به سود خويش و در خدمت خود به کار گرفته است، بسياري از نمادهايي که امروزه به نام شيطانپرستي مشهور شده، متعلق به جريان شيطاني نيست و آنها اين نمادها را تصاحب کردهاند، هدف از اين تردستي، اثبات ريشهدار بودن آيينشيطان پرستي و تثبيت آن و اعتماد بخشي به ياران شيطان است. پارهاي از اين نمادها در تمدنهاي باستاني مصر و يونان ريشه دارد و بعضي ديگر متعلق به شرق است؛ هر چند جريان شيطاني محصول عرفان يهود و فراماسونري و نتيجه نامشروع اين دو جريان است، جريان شيطاني، امروزه خود را آييني برخوردار از سنتهاي منحصر به فرد، نمادهاي ويژه، مباني مجزا و در يک کلمه، يک «جريان مستقل تاريخي» معرفي ميکند.
دوم اينکه؛ نمادها لزوماً معناي واحد ندارند، علت اين که فرهنگهاي مختلف از همديگر تأثير پذيرفته اند و اقوام و ملتها، در تعامل با ديگر فرهنگها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغييراتي در محصولات ديگران ـ البته به نسبت آرمانها و ارزشهاي بومي خود ـ دادهاند و به مرور اين فرآورده جديد، نماد ارزشها و باورهاي ايشان شده؛ بنابراين نمادها نه ريشه واحد دارند و نه معناي واحد.
سوم اينکه؛ چون نماد ابزاري قوي و نافذ است و چون برخورداري از نمادهاي گويا و متنوع، قدرتي بيبديل محسوب ميشود، نسبت دادن نمادهاي ديگر آيينها به شيطانپرستي، تلاش غير مستقيم براي تبليغ اين مرام انحرافي و کمک ناخواسته به آن است؛ نمادهايي که امروزه در خدمت اين جريان ضد ديني و ضد توحيدي ايفاي نقش ميکند؛ بايد براي انتساب اين جريان به عقبه سياسي خود و فهم ريشهها و مباني استکباري آن مورد توجه قرار گيرد؛ نه استقلال دادن به اين جريان و در نتيجه تبليغ و تثبيت آن. از سوي ديگر آنچه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته، نگرشهاي مؤسس اين جريان در باب جهانبيني و هستي شناسي است، «آنتوان لاوي» که شخصيت مطرح جريان شيطاني است و سهم زيادي در پيريزي اين بناي ضد ديني داشته است، افکارش را در کتاب مقدس شيطان پرستان مطرح کرده و تلاش دارد از حيث نرم افزاري اين جريان را تقويت کرده و به مرز قبول نزديک کند.
جرانات شيطان پرستي و فرقه هاي نوظهور
شيطانپرستي در جامعه هشدار و خبر داده بود که اکنون بيش از 70 فرقه شيطان پرستي در کشور فعال هستند. شيطان پرستي اکنون در حال انتقال نمادها به جامعه است و بزودي به انتقال ايدئولوژي نيز خواهد پرداخت. شيطان پرستي داراي يک جهان بيني بوده و شيطان پرستان براي اثبات حقانيت خود شواهد زيادي دارند و در مواردي مي توانند افراد 6 تا 60سال را با خود همراه کنند. شيطان پرستان اکنون در دانشگاه ها و بين دانشجويان رخنه کرده و به اجراي برنامه ها از جمله کنسرت در دانشگاه مي پردازند. شيطان پرستان، شيطان را به عنوان قدرت غالب در جهان مي دانند و اگر کسي مي خواهد در جهان خوب زندگي کند بايد با شيطان باشد به طوريکه معتقدند راه خدا از طريق ارتباط با شيطان مي گذرد! اما نکته جالب توجه در اين ميان اينست که آنها از طريق تهيه فيلم و موسيقي، شيطان پرستي را ترويج مي دهند و اکنون اين موسيقي در ميان تعدادي از جوانان دست به دست مي شود. يکي از شرايط عضويت و پذيرش از سوي گروه هاي نوظهور شيطان پرستي، مصرف مواد تخديري بسيار قوي از جمله کوکائين، حشيش و قرص هاي اکس است. دليل استفاده اين گروه ها از اين مواد ورود به حالت خلسه براي انجام مراسم هاي ويژه آنان است.
بد رفتاري با يتيم و ناتوانان ريشه بد رفتاري با يتيمان را مي بايست در همين تکبر و عدم ترس از قيامت جست. در حقيقت هرگونه رفتار ضداخلاقي ريشه در بينش و نگرشي نادرست دارد که مي بايست تصحيح گردد و خداوند گاه براي تصحيح از روش هاي همانند سازي بهره مي گيرد. از اين رو در آيه 8 و 9 نساء تبيين ميکند که هرگونه بدرفتاري نسبت به يتيمان ديگران مي تواند عاملي براي بدرفتاري نسبت به يتيمان خود شخص باشد.
انديشه هاي شيطان پرستينُه اصل عقيدتي کليساي شيطان
1. شيطان سمبل لذت جويي و آزادي و افراط است نه رياضت کشي.
2. شيطان نماد وجود و زندگي شاداب و مادي است نه خوابي ناچيز و معنوي ( امور معنوي و غير مادي، توهّم و تظاهر است).
3. شيطان مي گويد کم عقلي و بي عفتي بهتر از رياکاري و خود فريبي است.
4. شيطان مي گويد مهرباني با کساني که شايسته آن هستند بهتر است از عشق ورزيدن از روي ظاهر و براي جلب توجه.
5. شيطان سمبل انتقام جويي است نه گرداندن آن طرف صورت!
6. شيطان سمبل مسئوليت پذيري براي مسئول است به جاي دل مشغولي براي خون آشامان خالي ( اشاره به ترس مؤمنان از معاد و جهنم و انجام اعمال خوب).
7. شيطان انسان را با ديگر حيوانات کاملاً همانند مي داند، گاه بهتر و اغلب بدتر از آن حيواناتي که بر چهار دست و پا راه مي روند. بارها و بارها شديدتر از آنهايي که در اين راه به طور اجباري آلوده شده اند، به خاطر خداي معنوي اش و ظهور عقلاني، به صورت حيواني شرور تبديل شده است.
8. شيطان تمام آنچه را گناه ناميده شده مايه ي خرسندي و مسرت رواني، فکري و عاطفي مي داند.
9. شيطان بهترين دوستي است که کليسا تاکنون داشته، چرا که در تمام اين سال ها کليسا را مشغول داشته .
درباره نه اصل و بيانيه شيطان، نکاتي چند به ذهن مي رسد که به برخي از آن ها اشاره مي شود:
الف) آزادي و لذت بردن دو گونه است: آزادي مثبت و منفي. آزادي از بند نفس و خواهش هاي غير مشروع و معقول آن مثبت و مطلوب است. لذت حاصل از آن هم واقعي و پايدار است. اما آزادي از همه قيود و شکستن حدود اخلاقي و الهي منفي است. پيروي از اميال شيطاني زبان، شکم و شهوت جنسي، عين اسارت ا
لبيک گفتن به نداي شيطان
درون انسان عرصه جنگ ميان شيطان و فرشته درون است. اگر شخص اراده خود را به سوي فرشته معطوف کند، شيطان را شکست داده و تسليم خواهد کرد، اما در صورتي انسان به پيروي از شيطان درون روي آورد، فرشته دروني را تضعيف خواهد کرد و صد البته که فرشته درون هيچگاه شکست نميخورد، انسان تنها ميتواند صداي او را نشنيده بگيرد ولي امکان از بين بردنش را ندارد؛ يکي ديگر از علل جذابيت شيطانگرايي مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزشهاي رايج اجتماعي است، که براي جوانان هيجان زا و جالب است. در اين اعتقادات حرفهاي درست و نادرست به هم آميخته و ايدئولوژي شيطاني به جهت اينکه حرفهاي درستي هم دارد، امکان تحقق و تداوم در دنياي آينده را خواهد داشت و در کنار آن نگرشهاي باطل، خشونتآميز، هوس مدارانه و غير انساني خود را نيز عملي خواهد. جنبش شيطانگرايي ميخواهد با تقديس و مشروعيت دادن به شرارت و شيطنت، تضاد دروني و آشفتگي رواني را بکاهد و حتي وعده از بين بردن آن را ميدهد. به همين منظور شيطانگرايان از مرگ خدا سخن ميگويند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البته اين توهمي بيش نيست. در اين مرحله که به نتيجه نرسند ممکن است پايان دادن به هستي را پيش نهاد کنند و فکر کنند با خودکشي ميتوان از هستي و هستي بخش رو گردانند.
استفاده از نمادها
يکي ديگر از علل گرايش به جنبشهاي شيطاني استفاده وسيع آنها از نمادهاست. انتقال و نشر انديشهها از طريق گفتن يا نوشتن دشوار است و تعداد محدودي از مردم با آن ارتباط برقرار ميکنند. اما نمادها به راحتي جايگاه خود را در فرهنگ عمومي پيدا ميکنند و به خاطر اينکه ظرفيت کار هنري دارند، به صورت جذابي در جامعه، به خصوص بين جوانان و زنان گسترش مييابند. نمادها همواره حامل معنا و پيام هستند و نوعي نگرش يا فکر را تداعي ميکنند و رفتار خاصي را يادآور ميشوند. مردم با ديدن گلدسته ياد مسجد و نماز ميافتند. جنبش شيطانگرايي با استفاده وسيع از نمادها و به کارگيري ظرفيتهاي هنري نظير گرافيک، سينما و از همه بيشتر موسيقي به عرصه آمده . نمادها و سمبلهاي شيطاني روي لباسها، گردنبندها و دستبندها، انگشترها و ساعتها، از کفش تا کلاه همه جا ديده ميشود. اين نمادها با طراحيهاي متنوع و زيبا افراد را جذب ميکنند، پس از اينکه استفاده از آنها تکرار شد و به عنوان بخشي از رفتار و سليقه شخص در آمده و به نوعي هويت و خود پنداره فرد را تشکيل ميدهد، در اين شرايط با افراد ديگري که نمودهاي رفتاري و ذوقي همانندي را دارند، احساس همزاد پنداري کرده و خود را از آنها و آنها را از خود ميپندارد و در رفتار و گفتار و افکار به طور ناخودآگاه شبيه به آنها ميشود.
منشأ قدرت بودن شيطان
يکي ديگر از عوامل گسترش شيطانپرستي اين که شيطان را منشأ قدرت معرفي ميکنند و کاميابي و موفقيت در زندگي را در روزگار غلبه شيطان در گرو دست دادن با او و سپردن روح خود به شيطان اعلام ميکنند. شيطانگرايان ميگويند ما در دوران غلبه شر بر خير زندگي ميکنيم و اين نشانه غلبه شيطان بر خداست، پس نيروي غالب نيروي شيطان است و در صورت همراهي با او ميتوان به نيروي لازم براي رسيدن به اهداف و آرزوها دست يافت.
جنبش شيطانگرايي در راستاي جا انداختن اين دروغ بزرگ که در دوران غلبه نيروي شيطان به سر ميبريم، دست به فعاليتهاي تبليغي گستردهاي زده است. رومن پولانسکي در فيلم کودک رزماري (1968) تولد شيطان را اعلام کرد، تولدي که همه از آن خوشحال اند و او را فرزند قدرتمندترين قدرتمندان ميدانند. در فيلم دروازه نهم(1999) شيطان را به صورت نيرويي که غلبه يافته معرفي ميکند و سرانجام در فيلم گابريل توليد سال 2008، ميبينيم که زمين را ظلمت و پليدي فرا گرفته و خداوند فرشتگان را براي نجات زمين ميفرستد؛ اما آنها نيز آلوده ميشوند و در پايان گابريل که همان جبرئيل است با دلخوري از خداوند، دست از زمين ميکشد و به آسمان صعود ميکند، تا نگذارد که خدا فرشتگان ديگر را به زمين بفرستد. اين فيلمها که با تکنيکهاي بالا و جذابيتهاي زياد داستاني توليد ميشود، در نهايت باور يا دست کم اين احتمال را تقويت ميکند که نيرويي به نام نيروي شيطان وجود دارد و پيوستن به او بسيار مفيد و مؤثر است.
ميل به انتقاد و اعتراض در جوانان
يکي ديگر از عوامل جذابيت و روي آوري به جنبش شيطاني که بسيار شيطنت آميز به کار گرفته شده، ميل به انتقاد و اعتراض در جوانان است. بدون شک مدل زندگي ما که بر اساس اهداف و برنامههاي تمدن غرب شکل گرفته با فطرت و طبيعت انسان ناسازگار و خيلي آزار دهنده است. نظام اقتصادي، سياسي، آموزشي، فرهنگي و اجتماعي تقليد شده گاهي چهره ناخوشايندي به خود گرفته و سرشار از تباهي ميشود و نشانههاي اين تباهي که در تار و پود تمدن معاصر و زندگي ما پيچيده، افسردگيها، اضطرابها، رنجهاي بيهوده، ارزشهاي پوچ نظير پول، مدرک، مدالها و جوايز مسخره بينالمللي و هزاران پديده موهوم و بيمعناي ديگر است.
نوجوان و جواني که تازه با اين عرصه آشنا ميشود و هنوز اين هنجارهاي بيمعنا را دروني نکرده ستم و تجاوز به حريم خود را کاملاً احساس ميکند و به سرکشي رو ميآورد. دقيقاً به همين علت در دهه 1960شاهد جنبشهاي دانشجويي وسيع در آمريکا و اروپا بوديم. دقيقاً در اوج اين جنبشها بود که پديدهاي به نام موسيقي متال به عنوان موسيقي اعتراض به وجود آمد که اهدافي نظير مخالفت با مصرفگرايي، فاصله فقير و غني، سرمايهداري، جنگ، فرسايش روابط انساني و... داشت، مثلاً جوانان ميرفتند و از زبالهها لباسهاي پاره پيدا ميکردند و ميپوشيدند تا به اختلاف طبقاتي و بيعدالتي اعتراض کنند، داد و فرياد راه ميانداختند، ويژگي موسيقي متال فرياد، حرفهاي اهانت آميز و سر و صداي بلند است. ديري نگذشت که اين جنبش به جهات انحرافي سوق پيدا کرد. در بين شعارها، دعوت به استفاده از ماريجوانا و ساير مواد مخدر پيدا شد. اين گروهها از آنجا که خلاف ارزشهاي اجتماعي حرکت ميکردند و تندي و اهانت ورد زبانشان بود و نهادهاي اجتماعي نظير اقتصاد، حکومت، آموزش، خانواده و دين را مورد حمله قرار ميدادند، ظرفيت خوبي براي گرايشهاي شيطاني داشتند و از سوي دستهاي پنهان سرمايهداري به همين سمت منحرف شدند.
مخالفت و اعتراض به نظم موجود
يکي ديگر از علل جذابيت شيطانگرايي مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزشهاي رايج اجتماعي است، که براي جوانان هيجان زا و جالب است. در اين اعتقادات حرفهاي درست و نادرست به هم آميخته شده و ايدئولوژي شيطاني به جهت اينکه حرفهاي درستي هم دارد، امکان تحقق و تداوم در دنياي آينده را خواهد داشت و در کنار آن نگرشهاي باطل، خشونتآميز، هوس مدارانه و غير انساني خود را نيز عملي خواهد ساخت. سالها طول ميکشد تا پس از تجربه زندگي بر اساس طرح شيطاني به تعارضها و رنجها و ناکاميهاي آن پي ببريم و در جستجوي طرح ديگري براي زندگي برآييم. و به همان نقطهاي برسيم که انسان ناکام امروز رسيده است. حال چه کسي ميخواهد نسبت به اين امور روشنگري و اطلاع رساني کند. بدون وجود هستههاي قوي پژوهشي با مطالعات ميان رشتهاي و رويکرد آينده پژوهانه، مگر ميتوان اين توطئه بزرگ را شناخت، تا در گام بعد به ترويج اين شناخت انديشيد.
فرقه هاي متعدد شيطان پرستان در ايران هبوط شيطان در رداي يک فرشته!
سالهاي پس از رنسانس را مي توان به سالهاي افسار گسيختگي جهان غرب در تمامي ابعاد فردي ، اجتماعي و جنبه هاي متعدد روابط انساني توصيف کرد . در سالهاي آغازين قرن بيستم برخي عناصر فاسد الاخلاق با اتکا به گرايش ها و نظريات توراتي و پروتستاني بهطور مخفيانه جريان شيطان پرستي را با ويژگي هايي چون گناه گرايي ، قتل ، تجاوزات جنسي ، نابود کردن اصول اخلاقي ، بي توجهي به مسائل توحيدي و ... پايه گذاري کردند. گرايش مردم جهان به معنويت، اربابان قدرت و مديران جامعه در غرب را بر آن داشت که به مديريت اين گرايش مواج بپردازند. بيش از 20 سال از زماني ميگذرد که گرايش به معنويت، موج بزرگي را در دنياي غرب پديد آورد که به سمت و سوي معنويت ديني جهت ميگرفت. علت هم اين بود که باورهاي معنوي ديني تنها باورهاي موجود و بهروز در جامعه بودند؛ بويژه که بعد از نهضتهاي ديني در شرق عالم بخصوص انقلاب اسلامي ايران، گرايش معنوي در جهان جهت اسلامي پيدا کرد و گرايش به اسلام در غرب بالا گرفت و افراد و جوانان زيادي را متأثر کرد. اين گرايش اگرچه يک گرايش فطري بود، اما علل و عواملي اين موج را در دنياي غرب به انحراف کشاند و از درون آن نحله هايي چون شيطان پرستي بيرون آمد. اين آيين خطرناک در کشور ما ديده مي شود و برخي از جوانان خواسته يا ناخواسته وارد گروه ها و دسته هاي مروج اين آيين شده اند و شواهد دال بر اين موضوع ديده شده که خود لزوم پرداختن به آن، ريشه يابي و مقابله با آن را دو چندان مي کند.
در سال هاي اخير فرقه هاي متعدد شيطان پرستان در ايران فعال شده اند که هر چند ماه يک بار خبري در مورد بازداشت گروهي از آنان منتشر ميشود. موقعيت جغرافيايي فعاليت اين جريان مخرب و ويرانگر اخلاقي برخي از شهرهاي نقاط مرکزي و جنوب غربي ايران است و خشونت، خونخواري و آدم زدايي از ويژگي هاي آن به شمار ميرود به گونه اي که برخي از جوانان هوادار اين جريانها با آسيب رساندن به خود و ديگران درصدد ارتقاي جايگاه خويش در گروه هستند. شيطانپرستي معاصر، با داعيه دين و معنويت به ميدان آمده است، اين مرام بر خلاف تصور رايج، جذابيتهايي دارد که فهم و درک آن براي کساني که تصور روشني از آموزههاي اين آيين ندارند، بسيار دشوار است، هر چند شيطان پرستي جديد به تقليد از شيطان پرستي قرون وسطايي شکل گرفته و بسياري از آموزههاي آن را در خود جاي داده است، اين جنبش، در نوع خود حرکت جديدي است که بايد با نگاه به ريشههاي تاريخي اجتماعي آن در غرب تحليل شود. شيطانپرستي، به معناي يک آيين و مکتب با عناصري از تفکر است.
شيطانگرايي مدرن در الگو قرار دادن ابليس به همين معنا توجه دارد. در واقع يکي از وجوه الگو بودن ابليس و شيطان براي شيطانگرايان دقيقاً همين امر است که انسان بايد به دنبال قدرت برتر و توانمندي بالاتر باشد و برترين قدرت در جهان از آن کسي است که خدا را به زانو درآورد و آن کسي که چنين کاري را کرده است، کسي جز ابليس نيست. بنابراين تصويرهايي که عهدين و بخصوص عهد عتيق و تورات از ابليس ارائه کردهاند زمينه بسيار مناسبي براي ظهور جرياني در جهان غرب فراهم کرده است که خواهان قدرت بالاتر و برتر است. اساساً شيطان گرايي مدرن در اعتقاد به قدرت برين و توانمندي بالا خلاصه ميشود. اينان معتقدند کسي در اين جهان ماندگار است که داراي برترين و بالاترين توانمنديها و قدرتها باشد. شيطان گرايان ميگويند ما در دوران غلبه شر بر خير زندگي ميکنيم و اين نشانه غلبه شيطان بر خداست، پس نيروي غالب نيروي شيطان است و در صورت همراهي با او ميتوان به نيروي لازم براي رسيدن به اهداف و آرزوها دست يافت. در حاليکه واقعيت چيز ديگري است. ما در دوره مهلت يافتن شيطان و متأسفانه سستي انسان به سر ميبريم. شيطان نه تنها رقيب خداوند نيست، بلکه رقيب انسان هم نيست و اگر انسان به خود بيايد و به خدا پناه ببرد شيطان در برابر او عاجز و ذليل خواهد شد. نيرنگ شيطان ضعيف است (نساء76) و سلطهاي بر اهل ايمان و توکل کنندگان ندارد (نحل99) سلطه او فقط بر کساني است که به او دل سپرده و فرمانش را ميپذيرند و او را شريک پروردگارشان ميپندارند (نحل100)
انسان هرچقدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشته درون خود مبارزه کند، نميتواند وجود خود را از حضور آنها تهي سازد، زيرا فطرت در حقيقت نداي خالق و هستي بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستيم او با ماست. به همين منظور شيطانگرايان از مرگ خدا سخن ميگويند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البته اين توهمي بيش نيست. در اين مرحله که به نتيجه نرسند ممکن است پايان دادن به هستي را پيشنهاد کنند و فکر کنند با خودکشي ميتوان از هستي و هستي بخش رو گرداند. فرقههاي گوناگون هرکدام سليقهاي براي رفتارهاي باطني خويش دارند؛ يعني بر اين باور نيستند که خداوند بايد راه سلوک را به انسان نشان دهد، بلکه ميگويند ما خود راه سعادت و معنوي شدن را طراحي ميکنيم. اين همان معنويت اومانيستي است. در زمان ما، دهها فرقه انحرافي و آيين هاي عرفاني و معنوي خرد و کلان در دنيا و به تبع آن در سطح کشور به گونههاي مختلف در حال فعاليت هستند که برخي از آنان به صورت مخفيانه و برخي در سطح تبليغات مکتوب و برخي ديگر با نام عرفان و معنويت و نفوذ در رسانههاي ارتباطي ميکوشند به جاي ايمان و معنويت حقيقي، پيرواني را گرد خود جمع کنند و بهرههاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي خود را ببرند.
از فرقه هاي نوظهور تا شيطان پرستي
بهائيت، شيطانپرستي، وهابيت و مسيحيت جديد با رويکرد صهيونيستي، و حتي گرايشات عرفاني نظير بوديسم ، يوگابا گرايشات خاص ،اوشو، مديتيشن و.... فرقه هاي معنوي نوظهوري هستند که رويکردي سلبي نسبت به دين دارند دين ستيزي و عقل ستيزي در تمامي اين فرقه هاي نو پديد مشترک است . جوامع مدرن در نيمه ي دوم قرن بيستم در ميان خود ،شاهد ظهور گروه ها و فرقه هاي ديني جديد بوده اند. اين قبيل فرقه هاي ديني جديد ،گاه برآمده و وابسته به اديان بزرگ و کلاسيک يا سنتي اند و گاه نيز يکسره مستقل بوده و جديد مي نمايانند؛ گاه چون اديان کلاسيک، سازمان يافته اند و گاه چنين نيستند. علل ظهور و پيدايي آنها ، حتي کثرت آنها ، آن هم به ويژه در جوامع مدرن، بسياري از جامعه شناسان و دين پژوهان را به خود مشغول کرده است .
مخالفت با جنبش هاي ديني جديد در دهه ي 1960، بويژه در ميان والدين، گسترش يافت. علت اين مخالفت تلاش هاي گروه ها براي منحرف کردن جوانان و تقاضاهايي بود که گروه ها از [به اصطلاح]منحرفين داشتند .تلاش براي جذب و سرباز گيري، برخي مواقع به اخراج جوانان از دانشگاه و رها کردن مسير اهداف، و پذيرفتن زندگي ديني تمام وقت در يک وضع گروهي ناآشنا منجر گرديد. متحد الشکل شدن اعضا از روي صداقت و وفاداري و نظم و ادبي که گروه از آنها مي خواست، زنگ خطر را به صدا در آورد. گروه، ممکن بود از آنها بخواهد که لباس هايي عجيب و غريب بپوشند، رژيم غذايي غير معمول يا سختي را پيش بگيرند، و در مواقعي خاص، موسيقي [عبادي ] اجراء کرده يا مراقبه داشته باشند، يا نام جديدي براي خود انتخاب کنند. برخي از گروه ها از اعضا مي خواستند که در اجتماعاتي منزوي به سر ببرند و اعضاي ممنوع شده يا آنها که عضويت شان خاتمه يافته با اعضاي خانواده زندگي کنند و ديگراني هم بيرون از فرقه.
فرقهها «عقلستيز» هستند و «شستشوي مغزي» يکي از مهمترين راهکارهاست. چون رهبر يک فرقه ميخواهد مديريت کند و همه از او اطاعت کنند، عقل گريزند . والدين و وابستگان ديگر ، فرقه ها را متهم کردند که براي جذب و نگهداري اعضاي جديد، فريب و نيرنگ بکار بسته و از مهارتهاي روانشناختي، عملياتي که کنترل ذهن يا شستشوي مغزي نام گرفت ، استفاده مي کنند. آنها بعداً فرقه ها را متهم کردند که از تکنيک هاي شستشوي مغز استفاده ميکنند تا توان استقلال فکري و عملي اعضا از آنها سلب شود. اتهامات شستشوي مغزي بعد از خودکشي دستجمعي اعضاي "معبد مردم"، مزرعه اي اشتراکي در "جونزتاون" در کشور گويان، در 1975 قوت گرفت .طبق فرمان رهبرشان "جيم جونز"، بيش از 900 نفر از پيروان فرقه که اکثراً آمريکايي بودند ،سم خورده و مردند.
تقسيمبندي کلي فرقهها
1- عرفانهاي هندي 2- عرفانهاي آمريکايي 3- عرفانهاي چيني و خاور دور
4- عرفان مسيحي 5- عرفان يهود 6- عرفانهاي اروپايي
اين چند دسته مهمترين دستههاي اين عرفانهاي نو پديد در دنيا هستند. البته عرفانهاي آفريقايي هم هستند اما خيلي مطرح نشدند، چون آفريقاييها رسانه قوي و قدرت تبليغاتي نداشتند.
نمادهاي شيطان پرستيوجوه مشترک تمام فرقهها
1- اين جريانات تقريباً وجوه مشترک دارند. اکثر اينها «انسانمحور» هستند، چون اُمانيستي اند. وقتي در اين فرقهها تحقيق کنيد، ميبينيد همه چيزهايي که ميگويند مال انسان است، نه انسان براي رسيدن به خدا انسان بماهو انسان. آرامش، خلسه، تنهايي، مديتيشن، تمرکز، خودآگاهي، و حتي خودخدايي و... مسائلي است که هرکدام از اين عرفانها ترويج ميکنند. يعني همهاش براي خود (نفس). درست است در عرفان اسلامي هم خود لحاظ شده اما خود براي عبور از خود است. حضرت امير ميفرمايد: عارف کسي است که نفس را شناخت و آن را پاک کرد و آن را از هرچه که از خدا دورش ميکند رها کرد.
2- مسأله دوم اينکه اين فرقهها عمدتاً ضد معاد و تناسخگرا هستند. يعني معتقدند که وقتي انسان در اين دنيا ميميرد جسم از بين ميرود ولي روح باقي است و وارد يک جسم ديگر ميشود؛ و مدام گردش ميکند تا به ابديت نهايي و به تکامل نهايي عالم ميرسد. برخي هم معتقدند که در يک دوره زماني روح و جسم با هم از بين ميروند و تمام ميشوند؛ يعني به معاد قائل نيستند.
3- سومين ويژگي شريعت ستيز بودن است. عمده فرقهها با شريعت مبارزه ميکنند، خصوصاً اسلام. فرقهها عمدتاً شخص محور و «رهبر محور» هستند. اسلام شخص محور نيست؛ کتاب محور است. «قانون محور» است، «سند محور» است. «وحي محور» است. ولي در اين عرفانها شخص، محور است. مثلاً «اوشو» يک محور ميشود، فکر اوشو هرچه است با دين و شريعت مبارزه ميکند. «پائولو کوئليو» يک شخص است. اينها خيلي مهم است.
4- اينها عموما سعي دارند انسان را از فضاي اجتماعي و فضاي فعاليتهاي اجتماعي دور کنند. اين چهارمين ويژگي است. يعني انزوا طلبي، يوگا، مديتيشن، تمرکز، جلسات خاص خودي و آرام کردن خود. البته براي خام کردن مردم حقه و شگرد هم دارند. يعني از حربههاي مختلف استفاده ميکنند. آنها ميگويند مگر نماز آدم را آرام نميکند؟ يوگا هم به آدم آرامش ميدهد! ظاهراً هم ممکن است موقتاً چند وقتي آرام شوي و تسکين موقت به وجود بيايد، اما اين دائمي نيست. اينها شريعت ستيز و شريعت گريز هستند؛ نه فقط شريعت اسلام، بلکه از شريعت يهود و مسيحيت هم فرار ميکنند.
5- فرقهها عقل ستيز هستند و «شست و شوي مغزي» يکي از مهمترين راهکارهاست. چون رهبر يک فرقه ميخواهد مديريت کند و همه از او اطاعت کنند، عقلگريزند. با عقل مبارزه ميکنند و سعي ميکنند فردي را در جامعهبار بياورند که با عقل مبارزه کند.
6- کرامت محور هستند. يعني تلاش ميکنند يک سري کارهاي خارقالعاده را تبليغ کنند. طيالارض و... همين چيزهايي که آقايان به اسم عرفان اسلامي تبليغ ميکنند و اشتباه هم هستند و ما مخالفيم؛ چون عرفان اسلامي هدفش اين چيزها نيست. مثل طيالارض، طيالماء، زندگيهاي آسماني، بشقاب پرندهها و... در همان فرقه معبد که قبلا ذکر شد اين 913 نفر براي اين خودکشي کردند که بشقاب پرندههاي آسماني بيايند روحشان را ببرند. يعني آن قدر شست و شوي مغزي شده بودند همه باور کردند و با زن و بچه همگي خودکشي کردند. يک جمعيتي خودشان را به طرز وحشتناکي کشتند براي اين که به بشقاب پرندههاي فضايي ملحق شوند.
شيطان پرستي؛ مسيري براي انحطاط جسم و روح
شيطان بر سر پيماني که با خويش بسته بود، هنوز هم باقي مانده؛ چند سالي بيش تر نگذشت که شيطان و شيطان پرست ها پا به اين مرز و بوم شرقي گذاشتند و در حال آلوده کردن جوانان هستند. اگرچه در اين راه بسياري از جوانان بر عقايد مذهبي خود پايبند بوده و فريب اين گروه را نخوردند اما بودند آنهايي که بي اطلاع از لباس هايي که بر تن مي کنند، بي توجه به مدل موهايي که آرايش مي کنند، بدون اينکه بدانند زيور آلاتي که استفاده مي کنند هر کدام نمادي از شيطان پرستي با خود به همراه دارد، به نوعي انگ شيطان پرستي به خود چسباندند.
رواج نشستهاي مخفي پارتي با نواختن موسيقي راک و متال به صورت هفتگي و حضور جمعي از جوانان با ظاهري نامناسب و مزين به آلات و نمادهاي شيطانپرستي که به رقص و حرکات نامتعارف دست مي زنند، از جمله برنامه هاي ويژه شيطان پرستان در ايران است. اين در حالي است که سايت هاي اجتماعي نيز به صورتي کاملاً هدفمند مخاطبان خود را انتخاب کرده و آن ها را به مجالس مخفيانه خود مي کشند. از آنجايي که بسياري از افراد بويژه جوانان در داخل کشور مفهوم موسيقي، پوشش و علائم شيطان پرستي را نمي دانند و ناآگاهانه از آن استفاده مي کنند که اين خود باعث ايجاد سوءظن نسبت به اين افراد در بين ديگر افراد جامعه خواهد شد، .
اهداف پليد فرقههاي انحرافي همان شيطان پرستان
از جمله اهداف پليد گروه ها و فرقه هاي شيطان پرستي، القا و انتقال مفاهيم و مطالب انحرافي در قالب نمادهاي تصويري، يارگيري و تشکيل گروههاي مختلف در سراسر دنيا چرا که استفاده از نمادها خود نوعي جذب به گروه محسوب ميشود، جذب افراد با تبليغ و ترويج نمادها، ايجاد مدهاي جديد مو، لباس، آرايش، ايجاد بودجههاي اقتصادي براي فعاليتهاي شوم خود از طريق فروش نمادها به صورت جواهر يا لباس، استفاده و ترويج جادوگري از طريق نمادهاي آن، فلسفهبافي و رمزگونه رفتار کردن، پشت پردهي نمادها و به سُخره گرفتن اديان ديگر به ويژه مسيحيت با نمادهاي مختلف است.
ترويج نمادها در جامعه
در معرفي نمادهاي اين جريان انحرافي، نمادهايي مختص شيطان پرستان است. همچنين نمادهايي که از آموزههاي جادوگري و شبه جادوگري، مورد استفادهي شيطان پرستان قرار ميگيرد. شيطان پرستان براي گسترش دادن هرچه بيشتر عقايد دور از واقعيت خود دست به تبليغ، ترويج و پخش آن ميکنند تا از طريق آن بتوانند طرفداران متعددي در گوشه و کنار جامعهها براي خود پيدا نمايند. در اين زمينه ترويج را از راههاي متفاوتي همچون، حکومت ها، فيلم ها، اينترنت، محصولات کودکان، پوشش، آرايش، زيورآلات و خالکوبي ها دنبال ميکنند.
ستاره پنج پر، دو مثلث معکوس روي هم (ستاره داود)، صليب معکوس (ضد مسيحيت) و نشانه آمون خداي مصريان را از جمله نمادهاي پيروان شيطان پرستي است.
حکومتها ـ در بعضي از جامعهها، نفوذ شيطان پرستي به حدي است که رهبران سياسي و حتي مذهبي مانند جرج بوش پدر، رونالد ريگان، بيل کلينتون، جرج دبليو بوش، اوباما، سناتور جان کري، لورا بوش، سيلويو برلوسکني و... به ناچار و يا به طور دلخواه اين فرقه را به طور رسمي ميپذيرند. هرچند پذيرش دولتها چه به صورت رسمي و يا به صورتهاي ديگري نيز باشد؛ عاملي براي حمايت و گسترش شيطان پرستان در گوشه و کنار جهان بيکران است.
فيلمها ـ نمادهاي شيطان پرستان بطور دائم در فيلمهاي مختلفي ديده ميشود که برخي از آنها عبارتند از: گنجينه ملي، سه ايکس، وَن هلسينگ، طالع نحس، جنگير، ارباب آرزوها، ارباب حلقهها، خانه، مرا به جهنم ببر، بازي کودک، فرشتگان و شياطين، مهاجم مقبره، مقبرهي شيطان، پناهگاه شيطان، سرزمين دور افتاده، مکس پين و... در چنين فيلمهايي نمادها معرفي و مطرح ميشوند و در بعضي فيلمها راهحل مشکل يا امر مهم درک همان نماد است و قهرمان فيلم به طور دائمي با آن نماد درگير است.
اينترنت ـ در وبلاگها و پايگاههاي اينترنتي، اشخاصي براي تبليغ و ترويج نمادها تلاش ميکنند و به شکلهاي گوناگوني آنها را مطرح مينمايند. به عنوان مثال، پايگاه اينترنتي کليساي شيطان، نمادها را به صورتهاي مختلف معرفي و تبليغ ميکند.
جادوي کودکان ـ در آموزههاي شيطاني، دستور خاصي در مورد کودکان آمده است. در ميان محصولات سرگرمي کودکان ما ميتوانيم لباسهاي با نقش شيطان، بازيهاي کامپيوتري، کارتون، انيميشن و... شيطان را به عنوان يک موجود دوست داشتني تبديل و نمادها و ترويج آن را مشاهده کنيم. شخصيتهايي همچون غول، هيولا، شيطان و جادوگر از محبوبترين سرگرميهاي کودکان ميباشد. تأثير اين محصولات به طوري است که بعد از پخش فيلمهاي هري پاتر، شعار بسياري از کودکان در کشورهاي مختلف غربي آمادگي خود را براي شرکت در مدرسه جادوگري اعلام کردند و پس از آن کودکستان و مدرسههايي با لباسها و نمادهاي جادوگري تأسيس شد و ابزار و لباسهاي هري پاتر به صورت گسترده در مغازهها به فروش رسيد.
لباسها و پوششها ـ برخي از افراد که متأسفانه عدهي زيادي را جوانان تشکيل ميدهند با اطلاع و يا بدون اطلاع سراغ لباسها و پوششهاي عجيب و غريب ميروند. هرچند در ميان افراد استفادهگر اين نوع پوششها اعتقادي به شيطانپرستي و افکار آنان نداشته باشند، ولي باز هم به نوعي تابلوي متحرکي براي تبليغ و ترويج نمادها و عقيدههاي آنان هستند. ميتوان برخي از علائم شيطان پرستان را بر روي لباسهاي ورزشي مانند اعداد ... را مشاهده کنيم.
آرايشها و خالکوبيها ـ استفاده از آرايشهاي تند و زننده با حالت مو و صورت غيرمعمول همراه با خالکوبيهاي مبتذل و نمادين مجموعهاي از ظواهر شيطان پرستان و طرفداران آنان ميباشد که توجه بسياري را به خود رواج نشستهاي مخفي پارتي با نواختن موسيقي و ....
جواهر زينتي ـ نمادهاي شيطاني از تصاوير و نقشهاي هميشگي جواهر و زينتهاي شيطان پرستان ميباشد. اين جواهرات به صورت دائمي در کنسرتها، فيلمها، کليپها و ظاهر افراد مورد استفاده قرار ميگيرد. متأسفانه امروزه، اين اشياء در بازارهاي کشور البته در برخي از مغازههاي مخصوص که اقدام به فروش آن ميکنند را به راحتي ميتوان يافت کرد.
شيطانپرستي قديمي
در ايران قديم، گروههايي بودند که به نظر برخي از افراد ميتوانند در رده شيطان پرستي قرار گيرند که دو نمونه مشهورتر آن ها، دروزي ها و گنوسي ها هستند.
دروزيها: دروزيها اقوام مهاجري هستند که از مناطق غربي کشور طي فاصله زماني حداقل ده قرن پيش به دليل آزارهاي حکومتي وقت بر عليه شيعيان فراري شده و در مناطقي از فلسطين اشغالي، سوريه، لبنان و... سکني گزيدهاند. برخي از مورخان و کارشناسان اديان بر اين باورند که دروزيهاي درونگرا، نوعي از شيطان را اختيار کردهاند و ريشههايي از ايشان نيز در عراق و ايران مستقر هستند و داراي معبد مقدس نيز ميباشند!
گنوسيها: گنوسيها از جذب، معاشرت و رويارويي با ساير مردم پرهيز داشته و در چند دسته کوچک به مراسم خاص شيطانپرستي همچون قرباني و حج شيطان و... ميپردازند.
شيطان پرستي نوين:
نوع شيطان پرستي جديد به ايران طي يک بازده زماني ده ساله با چند وقفه کوتاه راه نفوذ خود را پيدا کرد. مهمترين عامل ورود شيطان پرستي به ايران، رواج يافتن ميل جوانان به استفاده از موسيقي متاليکا و ساز گيتار برقي بوده است که هرچند به صورت زيرزميني و غيرمجاز بوده و مفاهيم آن سرشار از مفاهيم شيطان پرستي ميباشد. اقدام تأمل برانگيز و بسيار غيرمسئولانه متوليان امر (دوره اصلاحات)، در صدد صدور مجوز براي گروهها، آلبومها و کتابهاي اشعار موسيقي متاليکا نيز نقش اساسي را در جلب توجه عمومي مخاطبين جوان به اين نحله انحرافي فراهم آورد. اين در حالي است که آورندگان شيطان پرستي به ايران شامل افراد و گروههاي زير ميباشند: ـ تحصيلکردهها و سرخوردههاي اجتماعي در خارج از کشور که دچار خسارت و شکستهاي سنگين مادي يا معنوي شده بودند.
فعاليت فعلي اين گروهها و ديگر گروههاي شيطانپرست :
?- تحرک در اينترنت ?- ترويج نمادها ?- ترويج متاليکا
?- پارتيهاي شبانه ?- همکاري با سلطنتطلبها
اقدامات و رفتارهاي شيطانپرستان
?- بي اعتقادي به خدا، دين، آخرت، پيامبران و...
?- اهانت به کتب مقدس و مخصوصاً کتاب انجيل که معمولاً آن را يا پاره ميکنند و يا ميسوزانند.
?- اهانت به علامتها يا اشياء و يا اماکن مقدس، مثلاً برعکس کردن صليب حضرت مسيح(ع)، اهانت به قبله و...
?- اغفال دختران با اقدام به آزار و اذيت و رابطه جنسي همراه با خشونت با آنها به خاطر عقايد ضد زني و .....
?- کشتن و آزار حيواناتي مانند سگ، گاو، گوسفند و گربه به صورت دار زدن، سر بريدن، سوزاندن و...
?- برگزاري مراسم خودزني و بعد از آن خوردن خون خود يا ديگري. از جمله اهداف پليد گروه ها و فرقه هاي شيطان پرستي، القا و انتقال مفاهيم و مطالب انحرافي در قالب نمادهاي تصويري، يارگيري و تشکيل گروههاي مختلف در سراسر دنيا چرا که استفاده از نمادها خود نوعي جذب به گروه محسوب ميشود، و اعمال شيطان پرستي اعمال و مراسم مختلفي به عنوان شيطان پرستي انجام ميگيرد که اينجا به ذکر نمونههاي مهمتر آن ميپردازيم:
- مناسک جنسي: مهمترين اعمالي که بر اجراي آن مداومت جدي دارند، اعمال جنسي است. آنان پس از انجام اين کار از شيطان کمک ميخواهند. اين عمل همراه با خشونت ميباشد به طوري که ميتوان عملکرد آنها را ناشي از مشکلات روحي و رواني چنين افرادي دانست، يعني افرادي که به علت طرد شدن از جامعه يا آزار ديدن در دوران کودکي، نوجواني و حتي جواني، نوعي بيماري رواني پيدا کرده و با چنين اعمالي سعي در جبران آن دارند. مناسک جنسي در ميان شيطان پرستان موجب به وجود آمدن بيماري ايدز که شايعترين بيماريها در ميانشان ميباشد ميتوان اشاره کرد و عمدهترين نشانههاي آنان را هم ميتوان در تجاوز، قتل به ويژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان همراه با قتل دنبال کرد.
- مراسم عضويت يک عضو جديد: اين مراسم مجموعهاي است کارهاي مختلف که توسط کشيش کليساي شيطان پرستان و يا همسر وي انجام ميشود. اين عمل، در جادوگري نيز وجود دارد. در اين مراسم، پنج بوسهي مقدس وجود دارد که بر بدن شخص عضو شونده زده که باعث خير و برکت، تقديس او در بين شيطان پرستان، تشکر از وي به منظور عضو شدن و در نهايت قبول فرد، خواهد شد.
- مراسم نماز سياه يا نماز جماعت سياه: اين مراسم، يکي از مهمترين مراسم شيطان است که در کليساي شيطاني انجام ميشود و دقيقاً همانند مراسم عشاء ربّاني مسيحيت ميباشد با اين تفاوت که تمام کارها برعکس انجام ميشود. کشتن کودکان، ريختن خون معصومان و باکرهها و خواندن دعاهايي با مضامين متفاومت از جمله اعمال آنها ميباشد. در اين مراسم که از پليدترين مراسم آنان ميباشد، نمادهاي مختلف شيطاني همچون ستارهي پنج پر وارونه، جمجمه، شراب، خون، شمع و پارچههاي سياه، آتشدان و... ديده ميشود.
- مراسم حج شيطان پرستان يزديه: يزيديان علاوه بر روزههاي عمومي و خصوصي، نماز و زکات با تفاسير خاص خود که مخالف اديان الهي است، مراسم حجي دارند که در آن مرقد شيخ عدي را کعبه قرار داده و مراسم خون را با خوردن شراب، قرصهاي مخصوص، شادي کردن در روز 15ماه سپتامبر شرقي آغاز ميکنند که تا پنج روز ادامه دارد. امروزه لالش يکي از پرستشگاهها و محل انجام مراسم حج شيطان پرستان يزدي، ميباشد. از جمله اعمال مهم اين حج، پرتاب دستمال به سنگ برجستهاي است؛ اين مرحله از اصليترين مراحل حاجي شدن همراه با چشمان بسته با فاصلهاي هفت متري دستمال سياه بزرگي را به طرف سنگ پرتاب ميکنند. اگر شخصي سه بار موفق شود اين عمل را انجام دهد، حج آن شخص قبول است در غير اين صورت بايد دو روز بعد بازگردد و مجدداً اين کار را انجام دهد.
- موسيقي شيطان پرستان: توصيهاي که شيطان پرستان در مورد موسيقي ميکنند: شنيدن آهنگهاي تند، همواره با خشونت است که وحشت و نفرت را با خود دارد.
- مراسم قرباني کردن: در شيطان پرستي جديد قرباني کردن مفهومي ندارد؛ اما براي آنان که هنوز پيرو شيطان پرستي قديمي و قرون وسطايي هستند، اين کار در شبي تاريک انجام ميشود. قرباني توسط آب مقدس غسل داده ميشود و بر روي محراب خوابانده ميشود. البته قرباني قبل از انجام مراسم بيهوش ميشود و در کاملترين مراسم قرباني کردن براي شيطان، پس از کشته شدن و نوشيدن خون وي، توسط آتش سوزانده ميشود. در اين مراسم خواندن وِردهاي مخصوص و بيمعنا و بعضي اوقات عِبري، انجام ميگيرد.
شيطان پرستي معاصر
شيطان پرستي معاصر با بحران هاي بعد از جنگ جهاني دوم پيوند خورده است. جنگ جهاني دوم شرايطي نااميد کننده ايجاد کرده بود. فرياد مبارزه و اعتراض از هر کوي و برزن بلند بود. جوانان دريافتند که نظام سرمايه داري، جهان را به مرز نابودي و انهدام رسانده است. ظلم و خفقان شديد باعث شد گروهي از جوانان عصيان کنند و اعتراض خود را با ترويج هيپي گري نشان دهند، بلکه بتوانند با طرح تفکري نو در حوزه اخلاق و امنيت اصلاح گري کنند. سرانجام جوانان، به ويژه دانشجويان برخاستند و با استفاده از ظرفيت موسيقي، با شعار «سرانجام اصلاحي بايد» جنبش متال را به وجود آوردند. شايد اولين گام در به انحراف کشاندن اين حرکت اصلاحي، استفاده از اين ابزار (موسيقي) بود. در دهه اول موسيقي متال، تقريبا تمامي اشعار و ترانه هاي آن داراي خميرمايه اعتراض آميز بر ضد جنگ، عشرت طلبي و سلطه سياسي بود. در اين ترانه ها مبارزه با مدرنيته و سلطه تجاري موج مي زد و بخش قابل توجهي از محتواي ترانه ها هم مربوط به مسائل معنوي، بيداري ضمير انسان ها و نداي درون بود3. اما گردانندگان و طراحان نظام سرمايه داري بيکار نبودند. مهار بحران براي آن ها بسيار حياتي بود. سرانجام با کشاندن کنسرت هاي اعتراض به دامن شيطان پرستي، توانستند از همراهي توده مردم با اين جنبش جلوگيري کنند و با ترويج نمادها و پوشش هاي شيطاني در پاره اي از کنسرت ها، عملا به شناساندن اين مرام به مردم کمک کنند. يقينا خواست اوليه جوانان معترض، ترويج و گسترش شيطان پرستي نبود.
1- جان هيلنز، فرهنگ اديان جهان، ص.428 2- بلک سبت، شب را ورق بزن، ص.17 3-همان، ص.21
آموزههاي مسيحيت، بستر اصلي ظهور شيطانگرايي مدرن
آموزههاي مسيحيت در قالب عهدين و بخصوص عهد عتيق زمينه و بستر اصلي ظهور شيطانگرايي مدرن است. در سفر پيدايش تورات، آموزههايي بدين ديده ميشود که ابليس با خدا کشتي گرفت و درنهايت پيروز ميدان مبارزه شد و پشت خدا را در اين ميدان به زمين زد. اين آموزه بيان ميکند که ابليس قدرت برتر در جهان است و همان گونه که پيش از اين اشاره شد، شيطانگرايي مدرن در الگو قرار دادن ابليس به همين معنا توجه دارد. در واقع يکي از وجوه الگو بودن ابليس و شيطان براي شيطانگرايان دقيقاً همين امر است که انسان بايد به دنبال قدرت برتر و توانمندي بالاتر باشد و برترين قدرت در جهان از آن کسي است که خدا را به زانو درآورد و آن کسي که چنين کاري را کرده است، کسي جز ابليس نيست. بنابراين تصويرهايي که عهدين و بخصوص عهد عتيق و تورات از ابليس ارائه کردهاند زمينه بسيار مناسبي براي ظهور جرياني در جهان غرب فراهم کرده است که خواهان قدرت بالاتر و برتر است. اساساً شيطانگرايي مدرن در اعتقاد به قدرت برين و توانمندي بالا خلاصه ميشود. اينان معتقدند کسي در اين جهان ماندگار است که داراي برترين و بالاترين توانمنديها و قدرتها باشد. قدرت زماني در قالب و نمود تسليحات جلوهگر شده است، در دورهاي ديگر در قالب قدرت اقتصادي و در دورههاي جديدتر در ارتباطات و ... اما معتقدند که امروزه، تمام عناصر قدرت با همديگر دست به دست هم دادهاند و مجموعاً و همراه با هم، عنصر اصلي قدرت را تشکيل ميدهند؛ به تعبير ديگر امروزه قدرت برتر در جهان از آن کسي است که داراي بالاترين تسليحات، بيشترين ارتباطات، اقتصاد قويتر و دانش برتر باشد.
مقابله با فرقه شيطان پرستي
کساني که قصد نقد اين فرقه را داشتهاند، بيشتر به تبليغ اين جريان دامن زدهاند؛ نه نقد و آسيبشناسي صحيح، علت اين است که بيش از آنکه به ايدئولوژي شيطانگرايان بپردازند، به توضيح نمادها پرداختهاند و از قضا اين همان کاري است که شيطانپرستان ميخواهند، کساني که قصد مبارزه با شيطانپرستي از طريق نمادها را دارند، بايد در باب نمادها سه نکته اساسي را مورد توجه قرار دهند، غفلت از اين سه امر، ممکن است به شناخت و تحليل ناصواب اين فرقه منجر شود و يا باعث ترويج ناخواسته آيين شيطاني شوند:
اول اينکه جريان شيطاني، بسياري از نمادهايي را که در ديگر آيينها و مسلکها ريشه دارد، امروزه به سود خويش و در خدمت خود به کار گرفته است، بسياري از نمادهايي که امروزه به نام شيطانپرستي مشهور شده، متعلق به جريان شيطاني نيست و آنها اين نمادها را تصاحب کردهاند، هدف از اين تردستي، اثبات ريشهدار بودن آيينشيطان پرستي و تثبيت آن و اعتماد بخشي به ياران شيطان است. پارهاي از اين نمادها در تمدنهاي باستاني مصر و يونان ريشه دارد و بعضي ديگر متعلق به شرق است؛ هر چند جريان شيطاني محصول عرفان يهود و فراماسونري و نتيجه نامشروع اين دو جريان است، جريان شيطاني، امروزه خود را آييني برخوردار از سنتهاي منحصر به فرد، نمادهاي ويژه، مباني مجزا و در يک کلمه، يک «جريان مستقل تاريخي» معرفي ميکند.
دوم اينکه؛ نمادها لزوماً معناي واحد ندارند، علت اين که فرهنگهاي مختلف از همديگر تأثير پذيرفته اند و اقوام و ملتها، در تعامل با ديگر فرهنگها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغييراتي در محصولات ديگران ـ البته به نسبت آرمانها و ارزشهاي بومي خود ـ دادهاند و به مرور اين فرآورده جديد، نماد ارزشها و باورهاي ايشان شده؛ بنابراين نمادها نه ريشه واحد دارند و نه معناي واحد.
سوم اينکه؛ چون نماد ابزاري قوي و نافذ است و چون برخورداري از نمادهاي گويا و متنوع، قدرتي بيبديل محسوب ميشود، نسبت دادن نمادهاي ديگر آيينها به شيطانپرستي، تلاش غير مستقيم براي تبليغ اين مرام انحرافي و کمک ناخواسته به آن است؛ نمادهايي که امروزه در خدمت اين جريان ضد ديني و ضد توحيدي ايفاي نقش ميکند؛ بايد براي انتساب اين جريان به عقبه سياسي خود و فهم ريشهها و مباني استکباري آن مورد توجه قرار گيرد؛ نه استقلال دادن به اين جريان و در نتيجه تبليغ و تثبيت آن. از سوي ديگر آنچه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته، نگرشهاي مؤسس اين جريان در باب جهانبيني و هستي شناسي است، «آنتوان لاوي» که شخصيت مطرح جريان شيطاني است و سهم زيادي در پيريزي اين بناي ضد ديني داشته است، افکارش را در کتاب مقدس شيطان پرستان مطرح کرده و تلاش دارد از حيث نرم افزاري اين جريان را تقويت کرده و به مرز قبول نزديک کند.
جرانات شيطان پرستي و فرقه هاي نوظهور
شيطانپرستي در جامعه هشدار و خبر داده بود که اکنون بيش از 70 فرقه شيطان پرستي در کشور فعال هستند. شيطان پرستي اکنون در حال انتقال نمادها به جامعه است و بزودي به انتقال ايدئولوژي نيز خواهد پرداخت. شيطان پرستي داراي يک جهان بيني بوده و شيطان پرستان براي اثبات حقانيت خود شواهد زيادي دارند و در مواردي مي توانند افراد 6 تا 60سال را با خود همراه کنند. شيطان پرستان اکنون در دانشگاه ها و بين دانشجويان رخنه کرده و به اجراي برنامه ها از جمله کنسرت در دانشگاه مي پردازند. شيطان پرستان، شيطان را به عنوان قدرت غالب در جهان مي دانند و اگر کسي مي خواهد در جهان خوب زندگي کند بايد با شيطان باشد به طوريکه معتقدند راه خدا از طريق ارتباط با شيطان مي گذرد! اما نکته جالب توجه در اين ميان اينست که آنها از طريق تهيه فيلم و موسيقي، شيطان پرستي را ترويج مي دهند و اکنون اين موسيقي در ميان تعدادي از جوانان دست به دست مي شود. يکي از شرايط عضويت و پذيرش از سوي گروه هاي نوظهور شيطان پرستي، مصرف مواد تخديري بسيار قوي از جمله کوکائين، حشيش و قرص هاي اکس است. دليل استفاده اين گروه ها از اين مواد ورود به حالت خلسه براي انجام مراسم هاي ويژه آنان است.
بد رفتاري با يتيم و ناتوانان ريشه بد رفتاري با يتيمان را مي بايست در همين تکبر و عدم ترس از قيامت جست. در حقيقت هرگونه رفتار ضداخلاقي ريشه در بينش و نگرشي نادرست دارد که مي بايست تصحيح گردد و خداوند گاه براي تصحيح از روش هاي همانند سازي بهره مي گيرد. از اين رو در آيه 8 و 9 نساء تبيين ميکند که هرگونه بدرفتاري نسبت به يتيمان ديگران مي تواند عاملي براي بدرفتاري نسبت به يتيمان خود شخص باشد.
انديشه هاي شيطان پرستينُه اصل عقيدتي کليساي شيطان
1. شيطان سمبل لذت جويي و آزادي و افراط است نه رياضت کشي.
2. شيطان نماد وجود و زندگي شاداب و مادي است نه خوابي ناچيز و معنوي ( امور معنوي و غير مادي، توهّم و تظاهر است).
3. شيطان مي گويد کم عقلي و بي عفتي بهتر از رياکاري و خود فريبي است.
4. شيطان مي گويد مهرباني با کساني که شايسته آن هستند بهتر است از عشق ورزيدن از روي ظاهر و براي جلب توجه.
5. شيطان سمبل انتقام جويي است نه گرداندن آن طرف صورت!
6. شيطان سمبل مسئوليت پذيري براي مسئول است به جاي دل مشغولي براي خون آشامان خالي ( اشاره به ترس مؤمنان از معاد و جهنم و انجام اعمال خوب).
7. شيطان انسان را با ديگر حيوانات کاملاً همانند مي داند، گاه بهتر و اغلب بدتر از آن حيواناتي که بر چهار دست و پا راه مي روند. بارها و بارها شديدتر از آنهايي که در اين راه به طور اجباري آلوده شده اند، به خاطر خداي معنوي اش و ظهور عقلاني، به صورت حيواني شرور تبديل شده است.
8. شيطان تمام آنچه را گناه ناميده شده مايه ي خرسندي و مسرت رواني، فکري و عاطفي مي داند.
9. شيطان بهترين دوستي است که کليسا تاکنون داشته، چرا که در تمام اين سال ها کليسا را مشغول داشته .
درباره نه اصل و بيانيه شيطان، نکاتي چند به ذهن مي رسد که به برخي از آن ها اشاره مي شود:
الف) آزادي و لذت بردن دو گونه است: آزادي مثبت و منفي. آزادي از بند نفس و خواهش هاي غير مشروع و معقول آن مثبت و مطلوب است. لذت حاصل از آن هم واقعي و پايدار است. اما آزادي از همه قيود و شکستن حدود اخلاقي و الهي منفي است. پيروي از اميال شيطاني زبان، شکم و شهوت جنسي، عين اسارت ا