17-11-2014، 15:13
گفتمان در مورد تعریف، منشا، حدود و انواع رفتار سیاسی در انسان، دامنه ای وسیع تر از یك حوزه مطالعاتی دارد و در اكثر شاخه های علوم انسانی به گونه ای مورد توجه قرار می گیرد؛ اما علوم سیاسی و به ویژه جامعه شناسی سیاسی، به شكلی مبنایی به این موضوع می پردازند ویكی از مهم ترین مسایل این علوم به شمار می رود. در این زمینه جامعه شناسی تفهمی ماكس وبر به كالبد شكافی دقیق این موضوع می پردازد و منشا و اساس رفتار سیاسی در انسان را بازكاوری می كند.
اعتقادات مذهبی، باورهای ایدئولوژیك، ساختار روانی فرد و جامعه، نوع جامعه پذیری سیاسی و... در زمره عوامل بروز رفتار سیاسی هستند. رفتار سیاسی هر نوع و هر شكلی كه داشته باشد، قصد تاثیرگذاری بر نتایج امور حكومتی ریز و درشت جامعه را دارد و با هر انگیزه و منشایی كه بروز یابد، اساسا معطوف به قدرت و ملزومات آنست.
مقاله ای كه پیش رو دارید این مبحث پایه ای علم سیاست و جامعه شناسی سیاسی را مورد بررسی قرار داده است كه نه تنها برای علاقمندان این رشته بلكه برای علاقمندان به شاخه های دیگر علوم انسانی هم مفید بوده و یكی از مهم ترین مباحث میان رشته ای محسوب می شود.
امور سیاسی به عنوان شكل خاصی از فعالیت انسان، مستقل از رفتار سیاسی او نمی باشد. بر این اساس، هدف اولیه تحلیل رفتار سیاسی، مرتبط ساختن امور خاص سیاسی با دیگر ابعاد روابط اجتماعی است. تجزیه و تحلیل این رفتار به برخی روش ها، قواعد تحقیق و نظم خاص علوم سیاسی بازمی گردد؛ كه چهار نتیجه كلی را دربردارد:
الف تجزیه و تحلیل رفتارسیاسی، رفتار فردی اشخاص را در معنای وسیع ذهنی در نظر می گیرد؛ به نحوی كه نه تنها اعمال او، بلكه جهت گیریها، درخواستها، انتظارات و ارزیابیهای او به عنوان یك داده تجربی، تجزیه و تحلیل می شوند.
درحقیقت، بیشتر پژوهشهایی كه در خصوص رفتار سیاسی انجام می شوند؛ نه تنها با اعمال فردی ارتباط كمتری دارند؛ بلكه در صدد توضیح و تبیین رفتار سیاسی یك گروه، سازمان یا حركت توده ای می باشند. اگرچه فرض می شود؛ كه این اجتماعات و گروهها، جدای از اعضا و به صورت فردی نیستند، اما واقعیت آن است، كه تاثیر متقابل و مبادلات این اعضا، روابط منظمی را می سازد كه از لحاظ سازمانی جدا بوده و می توانند مورد مطالعه قرار گیرند. به طور كلی، تحلیل رفتار سیاسی، اهمیت نهادهای سیاسی را انكار نمی كند؛ بلكه آنها را به عنوان الگوهای رفتار فردی تصور می كند؛ كه كم و بیش یك شكل داشته و دارای قاعده و قانونمندی هستند. در واقع، رفتار سیاسی فرد از متن نهادها ناشی می شود.
ب تحلیل رفتار سیاسی، چارچوبی از «خواسته ها» به وجود می آورد؛ كه بین علوم رفتاری به ویژه انسان شناسی و روان شناسی و جامعه شناسی مشترك است. از آنجا كه رفتار سیاسی آدمی، تنها جنبه ای از رفتار كلی او به عنوان یك موجود اجتماعی است، تحلیل رفتار سیاسی باید مبتنی بر «نظم متقابل علوم رفتاری» باشد و این تحلیل نمی تواند از زمینه گسترده تری كه عمل سیاسی در آن رخ می دهد؛ غفلت كند. بنابراین هر تحلیل، باید آثار و عوامل اجتماعی، فرهنگی و شخصی تاثیرگذار بر رفتار سیاسی را در نظر بگیرد.
ج تحلیل رفتار سیاسی، فرضیه های تئوریكی را درباره امور سیاسی به همراه دارد؛ كه سرانجام به اصول بر می گردند؛ اگر چه هدف یك پژوهش تجربی، رسیدن به یك فرمول عملی است. تحلیل رفتار سیاسی، تئوری یا فرضیه های مبتنی بر تجربه را می طلبد؛ كه در یك حوزه عملی ویژه، سیر تئوریكی سیاست را نشان بدهد. وقتی مطالعه موردی خاصی، در سیر تئوریكی یا تجربی صورت می گیرد؛ بستگی به گرایشهای پژوهشگر و سهولت دسترسی به حوزه تحقیق ارائه شده، دارد.
د در تحلیل رفتار سیاسی، باید روشها و تكنیكهای تحقیقی ای را انتخاب كرد؛ كه فرمولهای تئوریك و فرضیه های تجربی را در دقیق ترین صورت ممكن، به منظور توضیح و آزمایش فرضیه ها به كار گیرد.
بسیاری از فرمولهای تئوریك در پژوهشهای رفتار سیاسی امروزی، به صورت اصطلاحات ریز و درشتی است، كه از تئوری بازی ها، تئوری تصمیم گیری، تئوری عمومی سیستمها و تئوری ارتباطات استخراج می شود؛ كه این هم با توجه به مشكلات مربوط به گردآوری اطلاعات و اعتبار آنها، بر پیچیدگیهای پژوهش درباره رفتار سیاسی می افزاید.
در این بررسی تلاش می شود؛ با مشاهده رفتارها، گرایش ها و جهت گیریها، الگوهای خاص رفتار سیاسی در مردم، گروه ها و احزاب شناسایی گردد. به نظر دانشمندان علوم رفتاری، افراد، یك الگوی رفتاری مشترك دارند و تاكید دانشمندان بر مشاهده این الگوها، یكنواختی ها، تشابهات و قواعد آنان است.
●رفتار سیاسی از دیدگاه جامعه شناسی تفهمی
ماكس وبردانشمند و جامعه شناس آلمانی در تبیین رفتار اجتماعی انسان و كاركرد نظام جامعه، چارچوب تحلیل خاصی را ارایه كرد؛ كه معروف به «جامعه شناسی تفهمی» است. او با تفاوت گذاشتن بین علوم طبیعی، علوم تاریخی و اجتماعی از خصلت های ویژه علوم تاریخی و اجتماعی آن است، كه آدمیان را در تفهمی بودن، تاریخی بودن و ناظر بر فرهنگ بودن مشترك می داند در پی ادراك، توضیح و تبیین رفتارهای اجتماعی آدمیان برآمد؛ به گونه ای كه بتواند تبیین «حقیقی» را به دست آورد.
وبر اعتقاد داشت؛ كه رفتار انسانها را باید در چارچوب ذهنی و عینی ای كه آفریده می شوند؛ مورد مطالعه و بررسی قرار داد. از این رو، علومی كه واقعیت بشری، یعنی رفتارهای آدمیان، قوانین، نهادها، نظامهای سیاسی، نظریه های علمی،... را مطالعه می كنند؛ باید در پی تفهیم و تبیین ارزشهایی باشند؛ كه شكل دهنده آن واقعیتهای بشری هستند. در تحلیل آنها باید به بازسازی مفاهیمی همت گماشت؛ كه شكل دهنده محتوای علوم، فرهنگ و تاریخ می باشند. بنابراین، ماكس وبر در روش شناسی عقیده داشت؛ كه باید مجموعه تعابیر و مفاهیم بازسازی شده از ارزش های حاكم بر موضوع تحقیق (گروه، حزب، نهاد و نظام سیاسی) را انتخاب نموده و در یك تجزیه و تحلیل منطقی به چگونگی و كیفیت آن دست پیدا كرد و دلیل پیدایش آن را هم كشف نمود.
از دیدگاه وبر جامعه شناسی، به قابل فهم كردن دستگاه باورها و رفتار جوامع اكتفا نمی كند؛ بلكه درصدد آن است، كه چگونگی رویدادها را بنمایاند و نشان دهد كه یك شیوه اعتقادی معین، چگونه شیوه خاص عمل را تعیین می كند. به اعتقاد وبر، پژوهش علی می تواند، در دوجهت پیش رود؛ علیت تاریخی و علیت جامعه شناختی. علیت تاریخی آن است، كه اوضاع و احوال ویژه ای را كه موجب وقوع رویدادهایی شده اند؛ تعیین می كند. علیت جامعه شناختی، بنا را براین می گذارد؛ كه نسبتی منظم میان دو عمل وجود دارد.