امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شهر، از يک مفهوم تا يک ابر واقعيت

#1
         شهر، از يک مفهوم تا يک     ابر واقعيت 1     


اگرچه مفهوم شهر واقعيتي به پهناي تاريخ شهرنشيني بشري دارد اما بالذات هيچ گاه در پس اين مفهوم تاريخي به پهناي عمر بشر نهفته نيست، چراکه شهر از آن زمان که متعلق شناسايي بشر شد همواره به عنوان يک مفهوم و از همه مهم تر يک مساله براي انسان و در زندگي انسان رخ نمايان کرد. شهر و شهرنشيني هميشه به عنوان مساله يي بود که آدمي آرزويش را داشت تا آن گونه که مي خواهد از آن بهره ببرد، در آن زندگي کند و آن را طبق خواسته ها و رويا هاي دروني اش بسازد و بنا کند. اما اين صورت مساله است. انسان شهرنشين هميشه با مشکلات و معضلات جدي در راه شهرنشيني خود مواجه بوده و در هر دوره سعي داشته و دارد بر اين مشکلات چيره شود و بتواند يک شهر آمالي را براي حيات خود به وجود آورده و در راه توسعه آن بکشود. پرداختن به اين مفاهيم رويکردي در مطالعات شهري و شهرنشيني ايجاد کرد که ذاتاً اساسي فلسفي به خود گرفت و همواره پرداختن به اين مسائل معرفت هايي را ايجاد کرد که به واقع شهر چيست و زندگي در شهر چه خصوصيت ها و معيارهايي را بايد داشته باشد و از آن مهم تر تقابل فرد به مثابه يک عنصر شهري با شهر به معناي وسيع کلمه چيست. در دنياي مدرن مفهوم شهر خيلي چيزها را در بر مي گيرد، از موضوع دفع زباله و فاضلاب گرفته تا غذاي شهرنشينان و از خيابان و مترو گرفته تا بنيادهاي مدني و سياسي همه و همه در قالب مبحث شهر و شهرنشيني قد علم مي کنند. اما اگر شهر اين است و خواسته هاي فرد شهري از شهر اين است پس شهرنشيني چيست؟ چه وجوهات اخلاقي، فکري و کارکردي را يک فرد بايد داشته باشد تا بتوان به او شهرنشين گفت. همان طور که مي بينيد به همان اندازه که شهر از شهرنشينانش توقع دارد به همان اندازه هم فرد از محيطي که در آن زندگي مي کند، توقع دارد. داشتن وسايل حمل و نقل مناسب، سيستم کنترل شده ترافيک، استفاده به موقع و مناسب از مايحتاج اوليه زندگي در کمترين زمان ممکن، امکانات مناسب تفريحي براي صرف اوقات فراغت، پاکي خيابان ها، کوچه ها و ريخت عمومي شهر، استفاده بدون دردسر از امکانات آموزشي و فرهنگي توقعات يک شهروند از يک جامعه شهري است که همه اينها بايد توسط متوليان امور شهر براي شهروندان فراهم شود. اما به واقع اين مسائل هيچ گاه به طور کامل فراهم نمي شوند و بيشتر از سياستمداران يک جامعه اين متوليان امور شهري هستند که بنا به سطح فرهنگ و شعور جمعي شهرنشينان در معرض تند انتقادها و اعتراض هاي شهرنشينان قرار مي گيرند چراکه اداره يک شهر با ابزارهاي موجود و به مدد ابزارهايي که پس از بروز مشکلات متعدد شهري وارد عرصه اداره امور شهري شده کاري است وراي تمام کارهاي سخت اداره يک کشور. اگر اين را بپذيريم که اداره شهر پيش از وجود تمامي امکانات نيازمند يک فکر خلاق است پس بايد به اين امر هم باور داشته باشيم که در پس هر بحران شهري يک فکر ناپخته به دور از همه آينده نگري ها قرار دارد. اگر در پس اداره يک شهر يک فکر پرورش يافته در شهر حضور نداشته باشد پس نمي توان هيچ گاه ادعا کرد شهري در حال اداره درست و صحيح است و همه شهرنشينان از شهرنشيني خود راضي و خرسند هستند. اما رويکرد بسيار مهم تر در اين ساختار که تبديل به معضلي بسيار جدي براي شهر هاي جهان سومي و شهرهاي به اصطلاح در حال توسعه شده است، تقابل و تعامل شهرنشينان با شهر است. با پذيرش اين پيش فرض که هر فردي که در شهر زندگي مي کند الزاماً شهرنشين نمي تواند باشد، به اين مهم پي مي بريم که بسياري از مشکلات شهري ناشي از رفتارهاي شهرنشينان است. استفاده نادرست از امکانات شهري، توليد بيش از حد زباله و رونق کار موش هاي فاضلاب به دليل عدم بازيافت يا حداقل دفع صحيح فضولات، استفاده نادرست از خودروها و وسايل نقليه عمومي، دويدن هاي نابجا در فضاهاي عمومي مترو يا مراکز شلوغ شهري که بر اساس اصل توهم تعجيل در شهري مثل شهر تهران نمود عيني دارد، پرسه هاي بي دليل شهرنشينان در معابر و خيابان ها، عدم تفکيک رفتاري فرد در محيط هاي شخصي و عمومي (مانند رقص و پايکوبي بعد از پيروزي تيم مطلوب در مسابقات فوتبال)، عدم رعايت حريم هاي فردي در شهري مثل شهر تهران که در بسياري از موارد به ميليمتر هم کاهش مي يابد، بزهکاري هاي اعجاب آور (مثلاً دزديدن شير يا سيفون دستشويي هاي عمومي)، توليد بيش از حد خودروهاي شخصي و استفاده از آنها در مقام يک وسيله زينتي و تشريفاتي در کوچه هايي با عرض يک متر و بيست سانتيمتر، تزريق معتادان در کيوسک هاي تلفن همه و همه نشان دهنده عدم بلوغ شهرنشينان و تفکر زندگي در شهر است.

به نظر مي رسد بيان اين معضلات اگرچه راهکارهايي را هم در بر نداشته باشد دست کم مي تواند تسلايي براي کساني باشد که در پي پي ريزي بنيان هاي يک شهر سالم هستند. اما واقعيت دردناک تر در پس اين همه معضل زماني است که يک شهر با تمام اين مشکلات هر روز بزرگ تر و بزرگ تر شود تا در نهايت تبديل به يک ابرشهر شود. اين ابرشهر نه تنها در ذهن هيچ کس نمي گنجد بلکه معضلات و کاستي هاي موجود در آن هم هيچ گاه قابل حل نخواهد بود. آيا مي توان بر ابرشهري با اين مشخصات نام شهر را گذاشت؟ پرسشي که مي تواند سرآغاز بروز تفکر شهروندي و شهرنشيني باشد. پس شهر بيش از آنکه نياز به امکانات مورد نياز خود براي دوام و تداوم زماني داشته باشد، نياز به افکار شهرنشيني و شهروندي دارد تا بتواند به حيات خود ادامه دهد؛ شهرونداني که مي دانند شهر چيست و چگونه بايد در آن زيست کرد. به راستي شهروند کيست و چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  تغییر مفهوم مرگ در پی انتقال از جهان واقعی به جهان مجازی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان