30-09-2012، 10:13
اوس اصغر
اوس اصغر به دخترش منظر
گفت الهی بمیری ای دختر
شاکی ام ،دلخورم ، پکر شده ام
چون که امروز با خبر شده ام
که تو با یک غریبه در بلوار
خو ش خوشک، حرف می زدی انگار
رفت بالا فشارم ای نکبت
سکته کردی دچارم ای نکبت
بزنم توی آن سرت همچین
که بچسبد قیافه ات به زمین
می روی داف می شوی حالا
فکر کردی که من هویجم ها
می توانم بپرسم او کی بود
با تو ام ،جان بکن بگو کی بود
لابد از تو شماره هم می خواست
یک قرار دوباره هم می خواست
منظر آرام بعد از این صحبت
گفت بابا خیالتان راحت
من فقط فحش بار او کردم
ناسزا ها نثار او کردم
چون که تا دیدمش برآشفتم
خشک و جدی به آن شتر گفتم
بچه در راهه پس کجا هایی
خواستگاری چرا نمی آیی
اوس اصغر چو این سخن بشنید
کلِّ فکش به سمت چپ پیچید
کله اش روی شانه اش ول شد
سکته اش مثل این که کامل شد
سپاس و نظر فراموش نشه.
اوس اصغر به دخترش منظر
گفت الهی بمیری ای دختر
شاکی ام ،دلخورم ، پکر شده ام
چون که امروز با خبر شده ام
که تو با یک غریبه در بلوار
خو ش خوشک، حرف می زدی انگار
رفت بالا فشارم ای نکبت
سکته کردی دچارم ای نکبت
بزنم توی آن سرت همچین
که بچسبد قیافه ات به زمین
می روی داف می شوی حالا
فکر کردی که من هویجم ها
می توانم بپرسم او کی بود
با تو ام ،جان بکن بگو کی بود
لابد از تو شماره هم می خواست
یک قرار دوباره هم می خواست
منظر آرام بعد از این صحبت
گفت بابا خیالتان راحت
من فقط فحش بار او کردم
ناسزا ها نثار او کردم
چون که تا دیدمش برآشفتم
خشک و جدی به آن شتر گفتم
بچه در راهه پس کجا هایی
خواستگاری چرا نمی آیی
اوس اصغر چو این سخن بشنید
کلِّ فکش به سمت چپ پیچید
کله اش روی شانه اش ول شد
سکته اش مثل این که کامل شد
سپاس و نظر فراموش نشه.