31-10-2014، 12:01
سرنخ تمام دانستنی ها
اگر ما بتوانیم قسمت کوچکی از دنیای ماورایی را با استفاده از خودشناسی و خداشناسی درک کنیم دیگر دلمان به این دنیا بند نمیشود و مدام هوای عالم بالا را میکند و بالطبع برای رسیدن به آن دنیا و درک لذتهای آن تلاش میکند.
یکی از گامهای نخستین در راه اصلاح نفس وتهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی است، پی می برد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی می نماید.
پیامبر (ص) فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را می شناسد.
اما منظور از خودشناسی در این حدیث چیست؟ اینکه اگر انسان خودش را بشناسد، خدا را خواهد شناخت، به چه معنا است؟
بدن انسانها دارای ساختار بسیار پیچیدهای است، منظم کار کردن میلیونها سلول در کنار هم با ساختار پیچیده و بسیار منظم چشم که هنوز که هنوز است دانشمندان نتوانستهاند برای آنها تبیینی پیدا کنند و... نشان از قدرت و حکیم بودن خداوند دارد. به همین دلیل در این حدیث امام علی (ع)، از انسانها میخواهد خود را بشناسند، چرا که این امر باعث شناخت خداوند می شود.
حركت انسان در مسیر تكامل و قرب به خدا از خودشناسی آغاز میشود. انسان تا با خودش آشنا نشود و از استعداد بی نهایت و ارزش فوق العاده جوهر انسانی خود آگاه نگردد، حركت جدی و پیگیرانهای را در جهت شكوفایی نیروهای نهفته در خود سامان نمیدهد و خط سیر درستی را در زندگی نخواهد داشت. تقریبا همه چیز از شناخت انسان و موقعیت با ارزش او در جهان هستی شروع میشود.
در واقع اولین و پر فایدهترین دانستنی ها برای انسان، شناخت خود است. شناختی كه بدون آن هیچ چیزی به درستی برای انسان شناختنی نیست و هیچ برنامهای مفید فایده و موثر نمیباشد. حتی شناخت خدا، از شناخت انسان آغاز میشود. به طور كلی انسان را دو گونه شناخت است. شناخت درون و شناخت بیرون. برای شناخت بیرون از شناخت درون باید آغاز نمود. بدون شناخت درون، شناخت بیرون چندان حقیقی و موثر نیست.
خودشناسی اگر درست انجام شود، انسان در مسیر درست زندگی قرار میگیرد و در صورتی كه ناصحیح باشد، راه انسان جهت انحرافی به خود میگیرد و از مسیر حقیقی زندگی خارج میشود.
در این حدیث، امام علی(ع) از انسانها میخواهد به خودشناسی و تفکر در خود بپردازند، اما همچنین از آنها میخواهد که در همین محدوده شناخت باقی نمانند و قفس درون را بشکنند و از شناخت درون به شناخت بیرون و خداوند پل بزنند. خودشناسی یعنی از حصار کوچک تن گذشتن و رسیدن به دنیای حقیقی. اگر ما بتوانیم قسمت کوچکی از دنیای ماورایی را با استفاده از خودشناسی و خداشناسی درک کنیم دیگر دلمان به این دنیا بند نمیشود و مدام هوای عالم بالا را میکند و بالطبع برای رسیدن به آن دنیا و درک لذتهای آن تلاش میکند.
تا انسان از شناخت صفات و ملکات خود غافل باشد، نمیتواند به اصلاح خویش بپردازد،خویشتن شناسی مراتب مختلفی دارد: یک مرتبه آن نوعی است که در آن شناخت خویش از نظر استعدادها و سرمایههای خاصّی که در هر یک از زن و مرد وجود دارد. نوع دیگر خویشتن شناسی اخلاقی است، که شناخت خویشتن در این مرتبه به شناخت صفات، استعداد ها و ملکات اخلاقی مربوط می شود .
پروانه شدن
انسان با تامل در خودش و با تفکر در اینکه منشاء وجودیش چه کسی است و اینکه چه کسی او را خلق کرده، به این نتیجه خواهد رسید که نباید زندگی خود را بیهوده صرف کند و باید در مسیری گام بردارد تا بتواند به سعادت دنیا و آخرت برسد. اما پس از تفکر در سر آغاز خودش، انسان وضعیت کنونی خودش را مورد بررسی قرار خواهد داد و تلاش خواهد کرد شرایط منفی و مثبت خود را مورد بازبینی قرار دهد و در نتیجه سعی خود را خواهد کرد از شرایط منفی خود کاسته و به شرایط مثبت خود اضافه کند. و در نهایت پس از بررسی وضعیت کنونی به وضعیت نهایی خود فکر خواهد کرد؛ اینکه به کجا خواهد رفت و چه سرنوشتی انتظارش را خواهد کشید و...
انسان با تفکر در وضعیت ابتدایی، کنونی و نهایی خودش میتواند شناخت جامعی از خودش بدست آورده و در نتیجه هدف نهایی خود را مشخص کند و از این طریق به شناخت خداوند برسد.
بنابراین انسان در درجه اول باید خود را بشناسد؛ ویژگیهای مثبت و منفی خودش؛ قابلیتهای خودش، تواناییهای خودش و... را بشناسد تا بتواند به شگفتیهایی که خداوند در او آفریده پی ببرد و در نتیجه خداوند را بشناسد.
اگر ما بتوانیم قسمت کوچکی از دنیای ماورایی را با استفاده از خودشناسی و خداشناسی درک کنیم دیگر دلمان به این دنیا بند نمیشود و مدام هوای عالم بالا را میکند و بالطبع برای رسیدن به آن دنیا و درک لذتهای آن تلاش میکند.
یکی از گامهای نخستین در راه اصلاح نفس وتهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی است، پی می برد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی می نماید.
پیامبر (ص) فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را می شناسد.
اما منظور از خودشناسی در این حدیث چیست؟ اینکه اگر انسان خودش را بشناسد، خدا را خواهد شناخت، به چه معنا است؟
بدن انسانها دارای ساختار بسیار پیچیدهای است، منظم کار کردن میلیونها سلول در کنار هم با ساختار پیچیده و بسیار منظم چشم که هنوز که هنوز است دانشمندان نتوانستهاند برای آنها تبیینی پیدا کنند و... نشان از قدرت و حکیم بودن خداوند دارد. به همین دلیل در این حدیث امام علی (ع)، از انسانها میخواهد خود را بشناسند، چرا که این امر باعث شناخت خداوند می شود.
حركت انسان در مسیر تكامل و قرب به خدا از خودشناسی آغاز میشود. انسان تا با خودش آشنا نشود و از استعداد بی نهایت و ارزش فوق العاده جوهر انسانی خود آگاه نگردد، حركت جدی و پیگیرانهای را در جهت شكوفایی نیروهای نهفته در خود سامان نمیدهد و خط سیر درستی را در زندگی نخواهد داشت. تقریبا همه چیز از شناخت انسان و موقعیت با ارزش او در جهان هستی شروع میشود.
در واقع اولین و پر فایدهترین دانستنی ها برای انسان، شناخت خود است. شناختی كه بدون آن هیچ چیزی به درستی برای انسان شناختنی نیست و هیچ برنامهای مفید فایده و موثر نمیباشد. حتی شناخت خدا، از شناخت انسان آغاز میشود. به طور كلی انسان را دو گونه شناخت است. شناخت درون و شناخت بیرون. برای شناخت بیرون از شناخت درون باید آغاز نمود. بدون شناخت درون، شناخت بیرون چندان حقیقی و موثر نیست.
خودشناسی اگر درست انجام شود، انسان در مسیر درست زندگی قرار میگیرد و در صورتی كه ناصحیح باشد، راه انسان جهت انحرافی به خود میگیرد و از مسیر حقیقی زندگی خارج میشود.
در این حدیث، امام علی(ع) از انسانها میخواهد به خودشناسی و تفکر در خود بپردازند، اما همچنین از آنها میخواهد که در همین محدوده شناخت باقی نمانند و قفس درون را بشکنند و از شناخت درون به شناخت بیرون و خداوند پل بزنند. خودشناسی یعنی از حصار کوچک تن گذشتن و رسیدن به دنیای حقیقی. اگر ما بتوانیم قسمت کوچکی از دنیای ماورایی را با استفاده از خودشناسی و خداشناسی درک کنیم دیگر دلمان به این دنیا بند نمیشود و مدام هوای عالم بالا را میکند و بالطبع برای رسیدن به آن دنیا و درک لذتهای آن تلاش میکند.
تا انسان از شناخت صفات و ملکات خود غافل باشد، نمیتواند به اصلاح خویش بپردازد،خویشتن شناسی مراتب مختلفی دارد: یک مرتبه آن نوعی است که در آن شناخت خویش از نظر استعدادها و سرمایههای خاصّی که در هر یک از زن و مرد وجود دارد. نوع دیگر خویشتن شناسی اخلاقی است، که شناخت خویشتن در این مرتبه به شناخت صفات، استعداد ها و ملکات اخلاقی مربوط می شود .
پروانه شدن
انسان با تامل در خودش و با تفکر در اینکه منشاء وجودیش چه کسی است و اینکه چه کسی او را خلق کرده، به این نتیجه خواهد رسید که نباید زندگی خود را بیهوده صرف کند و باید در مسیری گام بردارد تا بتواند به سعادت دنیا و آخرت برسد. اما پس از تفکر در سر آغاز خودش، انسان وضعیت کنونی خودش را مورد بررسی قرار خواهد داد و تلاش خواهد کرد شرایط منفی و مثبت خود را مورد بازبینی قرار دهد و در نتیجه سعی خود را خواهد کرد از شرایط منفی خود کاسته و به شرایط مثبت خود اضافه کند. و در نهایت پس از بررسی وضعیت کنونی به وضعیت نهایی خود فکر خواهد کرد؛ اینکه به کجا خواهد رفت و چه سرنوشتی انتظارش را خواهد کشید و...
انسان با تفکر در وضعیت ابتدایی، کنونی و نهایی خودش میتواند شناخت جامعی از خودش بدست آورده و در نتیجه هدف نهایی خود را مشخص کند و از این طریق به شناخت خداوند برسد.
بنابراین انسان در درجه اول باید خود را بشناسد؛ ویژگیهای مثبت و منفی خودش؛ قابلیتهای خودش، تواناییهای خودش و... را بشناسد تا بتواند به شگفتیهایی که خداوند در او آفریده پی ببرد و در نتیجه خداوند را بشناسد.