30-10-2014، 19:58
کارگردان : Michael Winterbottom
نویسنده : John Curran
بازیگران : Casey Affleck, Kate Hudson, Jessica Alba
برگرفته از رمان "قاتل درون من" به قلم: جیم تامسون
جوایز :
نامزد خرس طلایی جشنواره برلین
برنده بهترین فیلم جشنواره سیدنی
هزینه تولید: ۱۳ میلیون دلار
فروش کل: ۴ میلیون دلار
خلاصه داستان : سال ۱۹۵۷ است . لو فورد جانشين کلانتر در منطقه اي در نزديکي تگزاس به نام سيرکا است که وظيفه دارد پسر يکي از ثروتمند ترين افراد شهر را از شر يک رابطه عاطفي با يک روسپی به نام جويس خلاص کند و...
«قاتل درون من / The Killer Inside Me» اثر مایکل وینترباتم براساس رمان جیم تامسون- یکی از سرد ترین و عجیب ترین رمان نویسان جنایی آمریکایی- در سال ۱۹۵۲ ساخته شده است که از این رمان به عنوان بهترین کار وی یاد میشود.
استیفن کینگ درباره وی گفته: او ۳ خصوصیت جسورانه داشت , به خود اجازه میداد همه چیز را ببیند-به خود اجازه میداد که این تجربیات را بنویسد-و به خود اجازه میداد که انها را منتشر کند. کاراکتر محوری رمان تامسون-لو فورد-شخصی روانی و باهوش است که آرام و ملایم صحبت میکند و فرق بین خیر و شر را نمیداند. او افرادی را که دوستشان دارد را میکشد بدون اینکه خودش دلیل آنرا بداند. در واقع محتوای کار در عنوان فیلم خلاصه شده است, یک قاتل در درون او وجود دارد, آن قاتل خودش نیست, او آن قاتل را درک نمیکند و هیچ کنترلی بر آن ندارد و به همین دلیل بدون شک صادقانه از جنایات آن قاتل پشیمان است.
داستان در در اوایل دهه ۵۰ در غرب تگزاس روایت میشود, لو فورد-که داستان زندگی خود را تعریف میکند-یک افسر وظیفه شناس است که در شهری کوچک روزگار میگذراند. او همچنان در شهری که در آن به دنیا آمده است زندگی میکند, غروب ها پیانو مینوازد, کتاب های پدرش را میخواند و موسیقی کلاسیک گوش میدهد. صدایش در عین زیر بودن مقتدارنه است و نوعی حس معصومیت را میرساند. او همچنین دوست دختری به نام امی(با بازی کیت هادسون) دارد, رئیس معتاد به الکلش کلانتر باب مِیپلز(با بازی تام باور) به او احترام میگذارد و شرایط آرام و مساعدی دارد.
روزی مِیپلز ماموریتی را به او میسپارد, "به حومه شهر برو و با یک روسپی به نام جویس(با بازی جسیکا آلبا) صحبت کن". یکی از قدرتمندان محلی چستر کانوی(با بازی نید بیتی) نگران تاثیر آن روسپی بر پسرش المر(باب بازی جِی آر. فرگوسن) است. او این ملاقات را انجام میدهد و پس از چند کلمه صحبت کوتاه ناگهان به صورت خشونت باری باهم رابطه برقرار میکنند! چرا؟ به دلیل اینکه این راه و رسم دنیاست, جایی که یک زن نسبت به سایر مرد ها رفتار اغواگرانه دارد و همه را تحت تاثیر خود قرار میدهد اما تو را غیر قابل نفوذ میابد.
هر چند روانشناسی زن معمولا مورد توجه نویسندگان قرار نمیگیرد اما روانشناسی شخصیت ها در مجموع سطحی و ناقص است, به عنوان مثال در مورد لو فورد ما تنها چند صحنه مختصر و کوتاه از کودکی او و انحرافات جنسیاش را شاهد هستیم, البته نه از نوع انحرافاتی که قبلا شاهدش بودیم! برقراری رابطه با مادرش در حالی که مادرش با رفتاری سادومازوخیستی از او میخواهد که او را بزند! لو جذب زن های سادومازوخیسم میشود, کسانی که به نظر میآید حتی مایل هستند در حال برقراری رابطه کشته شوند! فیلم درباره ذات و درونیات لو بیشتر از این به مخاطب اطلاعات نمیدهد. کیسی افلک با ظاهر معصوم و شیرین خود این حس را منتقل میکند که او برای حل و فصل مشکلات آمده است نه مشکل تراشی, او این ظاهر آرام خود را حتی در پیچیده ترین شرایط داستان نیز حفظ میکند, نه تنها هنگامی که خودش در حال ارتکاب جرم و خشونت است, بلکه در مقابل دو نفری که به او مشکوک هستند، - یک رهبر حزبکارگران (با بازی الیاس کوتیس) و دادستان شهر (با بازی سیمون بیکر) - نیز آرام و دارای اعتماد به نفس است, حتی هنگامی که او به جرایم خود در برابر پسر بچه ای که او را تحسین میکند اقرار میکند نیز ظاهرش را حفظ میکند.
دلیلی مبنی بر کم رنگ تر شدن این سرسختی لو و نزول شخصیتش در طول فیلم وجود دارد, با اینکه اجرای افلک را ستایش میکنم, باور دارم وینترباتم و جان کارن نتوانستند این تغییر را خوب دربیاورند و در محاسبات خود دچار اشتباه شدند.
ممکن است این فیلم برای طرفداران رمان که به بخش های شهوانی کار علاقه داشتند و حال توانایی دیدنش را با حضور جسیکا آلبا و کیت هادسون را دارند خوشایند باشد اما شخصیت محوری کار, لو فورد است که در پرداخت شخصیتاش ایراداتی دیده میشود.