15-10-2014، 19:01
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
همه ما مطمئناً با اصطلاح هوش شناختی یا همان IQ آشنایی داریم و شاید خیلی از ما فکر می کنیم که موفقیت در تمام ابعاد زندگی بستگی به این دارد که ما در این جنبه از هوش از رتبه بالایی برخوردار باشیم؛ این مسئله را در چشمان مادرانی که با نگرانی فراوان در مورد IQ فرزندانشان از مشاوران سراغ می گیرند دیده ایم، امّا آیا تا به حال با افرادی برخورد کرده اید که از هوش سرشاری بهره می برند امّا در زندگی با مشکلات عدیده ای مواجه اند و حتّی نمی توانند به راحتی با اطرافیانشان ارتباط برقرار کنند؟ حال سؤال اصلی این است: آیا تا به حال اصطلاح هوش هیجانی یا EQ را شنیده اید و می دانید که این نوع از هوش چیست و چه تفاوتی با IQ دارد و تا چه حد از رموز موفقیت ما در گرو این مفهوم است؟ با این مقدمه به سراغ بررسی مفهوم هوش هیجانی و کاربرد آن در زندگی روزمره می رویم.
هوش هیجانی به معنای توانایی درک و شناخت صحیح هیجان ها و عواطف خود و دیگران، آن گونه که هستند، است؛ و دربرگیرنده دو جنبه از هوش است که عبارتند از:
اول؛ درک خودتان، به معنی درک اهداف، تفکرات، رفتار و مقاصد
دوم؛ درک دیگران و احساسات آنها
به بیان دیگر هوش هیجانی دارای چهار بعد اساسی است که عبارتند از:
1- شناسایی و بیان هیجان ها: که به معنی توانایی فرد در خودآگاهی هیجانی، بیان هیجانات، درک نیازهای دیگران و توانایی تشخیص درست و نادرست ابراز هیجان است.
2- استفاده صحیح از هیجان ها: به معنی استفاده از عواطف در جهت کمک به کسب نتایج مطلوب، حل مسائل و استفاده از فرصت ها است و نیز توانایی تشخیص هیجان های گوناگون از یکدیگر و استفاده از آن ها در جهت تفکر مؤثرتر.
3- فهم و درک هیجان ها: که همان توانایی فهم هیجانات پیچیده (نظیر احساس دو هیجان همزمان) و آگاهی از علل آنها و چگونگی تغییر هیجان ها از یک حالت به حالت دیگر است.
4- مدیریت و تنظیم هیجان ها: یعنی توانایی اداره کردن هیجان ها در خود و دیگران، به کارگیری عواطف برای حل مسایل و هماهنگ کردن هیجان و تفکر.
افرادی با هوش هیجانی بالا در زمین تعارض قادرند به طور عمیق و منطقی بیندیشند و به جای اینکه واکنش نشان دهند، گوش کنند و خواسته هایشان را به شکل مناسب اظهار نمایند
هوش هیجانی به شما می آموزد که به درون خود نگاه کنید، قبل از اینکه دهانتان را برای برقراری ارتباط باز کنید، و به شما یاد می دهد تا بفهمید که علت رفتارهای دیگران چیست. پس هوش هیجانی در یک کلام یعنی اینکه «در مورد هیجانات خود باهوش باشید» و این به این معنی است که شما در مورد هیجانات خود و دیگران، زیرک، دقیق و هوشیار باشد و به هیجانات در هر موقعیتی اهمیت دهید.
افرادی با هوش هیجانی بالا دارای ویژگی های منحصر به فردی هستند که آنها را از دیگران متمایز می کند و ضامن موفقیت آنها در زندگی است. افرادی با هوش هیجانی بالا در زمین تعارض قادرند به طور عمیق و منطقی بیندیشند و به جای اینکه واکنش نشان دهند، گوش کنند و خواسته هایشان را به شکل مناسب اظهار نمایند این افراد، احساسات یا افکار خشم را سرکوب نمی کنند، بلکه به جای آن، این احساسات و افکار را با روش سازنده اظهار می کنند. همچنین این افراد بهتر می توانند خود را کنترل کرده و به خود انگیزه دهند.
چنین افرادی احساسات خود را با روشی غیرخصمانه اظهار می دارند و از احساساتی که در افراد دیگر به وجود آمده نیز آگاهی دارند و به طور کلی افرادی با هوش هیجان بالا از ارتباطات بین فردی رضایت بخشی، لذت می برند.
بنابراین، افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند نمی توانند با حوادث فشارزا و ناخوشایند سازگار شوند، و بیشتر دچار ناامیدی می گردند؛ و برعکس افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند پاسخ های سازشی و انطباقی بیشتر نسبت به وقایع ناگوار ومنفی زندگی از خود نشان می دهند و این دقیقا همان ویژگی هایی است که برای داشتن روابط بین فردی رضایت بخش به آنها نیاز جدی داریم.
هوش هیجانی به معنای توانایی درک و شناخت صحیح هیجان ها و عواطف خود و دیگران، آن گونه که هستند، است؛ و دربرگیرنده دو جنبه از هوش است که عبارتند از:
اول؛ درک خودتان، به معنی درک اهداف، تفکرات، رفتار و مقاصد
دوم؛ درک دیگران و احساسات آنها
به بیان دیگر هوش هیجانی دارای چهار بعد اساسی است که عبارتند از:
1- شناسایی و بیان هیجان ها: که به معنی توانایی فرد در خودآگاهی هیجانی، بیان هیجانات، درک نیازهای دیگران و توانایی تشخیص درست و نادرست ابراز هیجان است.
2- استفاده صحیح از هیجان ها: به معنی استفاده از عواطف در جهت کمک به کسب نتایج مطلوب، حل مسائل و استفاده از فرصت ها است و نیز توانایی تشخیص هیجان های گوناگون از یکدیگر و استفاده از آن ها در جهت تفکر مؤثرتر.
3- فهم و درک هیجان ها: که همان توانایی فهم هیجانات پیچیده (نظیر احساس دو هیجان همزمان) و آگاهی از علل آنها و چگونگی تغییر هیجان ها از یک حالت به حالت دیگر است.
4- مدیریت و تنظیم هیجان ها: یعنی توانایی اداره کردن هیجان ها در خود و دیگران، به کارگیری عواطف برای حل مسایل و هماهنگ کردن هیجان و تفکر.
افرادی با هوش هیجانی بالا در زمین تعارض قادرند به طور عمیق و منطقی بیندیشند و به جای اینکه واکنش نشان دهند، گوش کنند و خواسته هایشان را به شکل مناسب اظهار نمایند
هوش هیجانی به شما می آموزد که به درون خود نگاه کنید، قبل از اینکه دهانتان را برای برقراری ارتباط باز کنید، و به شما یاد می دهد تا بفهمید که علت رفتارهای دیگران چیست. پس هوش هیجانی در یک کلام یعنی اینکه «در مورد هیجانات خود باهوش باشید» و این به این معنی است که شما در مورد هیجانات خود و دیگران، زیرک، دقیق و هوشیار باشد و به هیجانات در هر موقعیتی اهمیت دهید.
افرادی با هوش هیجانی بالا دارای ویژگی های منحصر به فردی هستند که آنها را از دیگران متمایز می کند و ضامن موفقیت آنها در زندگی است. افرادی با هوش هیجانی بالا در زمین تعارض قادرند به طور عمیق و منطقی بیندیشند و به جای اینکه واکنش نشان دهند، گوش کنند و خواسته هایشان را به شکل مناسب اظهار نمایند این افراد، احساسات یا افکار خشم را سرکوب نمی کنند، بلکه به جای آن، این احساسات و افکار را با روش سازنده اظهار می کنند. همچنین این افراد بهتر می توانند خود را کنترل کرده و به خود انگیزه دهند.
چنین افرادی احساسات خود را با روشی غیرخصمانه اظهار می دارند و از احساساتی که در افراد دیگر به وجود آمده نیز آگاهی دارند و به طور کلی افرادی با هوش هیجان بالا از ارتباطات بین فردی رضایت بخشی، لذت می برند.
بنابراین، افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند نمی توانند با حوادث فشارزا و ناخوشایند سازگار شوند، و بیشتر دچار ناامیدی می گردند؛ و برعکس افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند پاسخ های سازشی و انطباقی بیشتر نسبت به وقایع ناگوار ومنفی زندگی از خود نشان می دهند و این دقیقا همان ویژگی هایی است که برای داشتن روابط بین فردی رضایت بخش به آنها نیاز جدی داریم.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اما نقش هوش شناختی (IQ) در این بین تا چه میزان است؟
در این رابطه باید بدانیم که روانشناسان معتقدند هوش هیجانی می تواند علت موفقیت باشد، و در اینکه بهره هوشی صرفا حدود 20درصد و عوامل تعیین کننده موفقیت محسوب می شود اتفاق نظر دارند و 80درصد دیگر موفقیت را نشأت گرفته از هوش هیجانی می دانند، زیرا در واقع موفقیت در زندگی بستگی به این دارد که فرد بتواند به تجارب هیجانی خود و دیگران بیندیشد و متقابلا به استدلال هایی که عقل در مورد یک شخص یا یک موقعیت ترسیم می کند پاسخ های هیجانی سازش یافته ای بدهد.
در واقع دستیابی به روابط سالم حتی برای کسی که IQ بالا ولی EQ پایینی دارد بسیار مشکل است. این گونه افراد اغلب احساس برتری می کنند و برای خود فرضیاتی می سازند و فکر می کنند که مسایل را خوب درک می کنند، در حالی که تنها ادراک محدودی از هیجانات خود و دیگران دارند، و اغلب اهمیت همدردی و دلسوزی را درک نمی کنند.
بنابراین هوش شناختی یا همان چیزی که به IQ معروف است تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت افراد نیست. دانشمندان ثابت کرده اند قبل از آنکه بتوانیم فکر کنیم، احساسات بر ما چیره می شوند، چون یک غریزه حیاتی اند. با این حال اگر متوجه احساس خود شویم یک گام به موفقیت نزدیکتر خواهیم شد. توانایی یک گام به عقب برگشتن و درک اینکه چه احساسی داریم، همان هوش هیجانی است و گامی به سوی موفقیت.
اما به هر حال افراد در این مهارت ها با هم متفاوتند، و به همین علت بعضی افراد از بعضی دیگر موفق تر، شادتر و سازگارترند.
یک روز خود را در نظر بگیرید، وقتی از خواب بیدار میشوید تا زمانی که دوباره به خواب میروید. وقتی برای خوردن صبحانه با اعضای خانواده روبهرو میشوید و زمانی که از وسیله عمومی برای رفتن به محل کار یا تحصیل استفاده میکنید، هنگامی که به محل موردنظر میرسید، ارتباطتان با همکلاسیها، دوستان و یا همکاران و رییستان. در تمام این مراحل شما نیاز دارید تا از هوش هیجانیتان برای برقراری ارتباط مناسب استفاده کنید. این هوش حتی در نحوه شناختی که از خود دارید هم موثر است. شما باید به عنوان یک فرد بالغ که میخواهید زندگی سالم و موفقی داشته باشید، ابتدا تکلیف خودتان را با احساساتتان مشخص کنید.باید سعی کنید به شناخت خوبی از احساسات اطرافیان برسید، با آنها همدلی کنید و درک متقابل داشته باشید و البته یک بخش مهم در ارتباط خوب و موفقیت شما کنترل تکانههای هیجانیتان است. هوش هیجانی به شما کمک میکند تا در این بخش هم موفق شوید. اگر قرار است کنکور دهید، با این توانایی میتوانید از اضطراب خود بکاهید. اگر قرار است ازدواج کنید، دچار هیجانات زودگذر نشده و میتوانید انتخاب مناسبی داشته باشید و اینگونه زندگیتان را بیمه کنید.
بنابراین، افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند نمی توانند با حوادث فشارزا و ناخوشایند سازگار شوند، و بیشتر دچار ناامیدی می گردند
افرادی که با هوش هستند البته از نوع هوش هیجانی چند ویژگی عمده دارند؛
* شاد، با انرژی و فعالاند.
* افکار منفی را از ذهن خود دور میکنند و مثبت اندیشاند.
* اجتماعی هستند و توانایی ابراز مناسب احساسات خود را دارند.
* مسئولیتپذیر بوده و در فعالیتهای انساندوستانه شرکت میکنند.
* مشکلات را سد راه خود ندانسته و راههای مختلف را برای حل آن آزمایش میکنند.
* مسئولیت خطاهای خود را میپذیرند و گفتن: عذر میخواهم کار چندان سختی برایشان نیست.
* میتوانند دیگران را با درک صحیح احساساتشان و همچنین رفتار دوستانهای که دارند با خود هممسیر سازند.
در این رابطه باید بدانیم که روانشناسان معتقدند هوش هیجانی می تواند علت موفقیت باشد، و در اینکه بهره هوشی صرفا حدود 20درصد و عوامل تعیین کننده موفقیت محسوب می شود اتفاق نظر دارند و 80درصد دیگر موفقیت را نشأت گرفته از هوش هیجانی می دانند، زیرا در واقع موفقیت در زندگی بستگی به این دارد که فرد بتواند به تجارب هیجانی خود و دیگران بیندیشد و متقابلا به استدلال هایی که عقل در مورد یک شخص یا یک موقعیت ترسیم می کند پاسخ های هیجانی سازش یافته ای بدهد.
در واقع دستیابی به روابط سالم حتی برای کسی که IQ بالا ولی EQ پایینی دارد بسیار مشکل است. این گونه افراد اغلب احساس برتری می کنند و برای خود فرضیاتی می سازند و فکر می کنند که مسایل را خوب درک می کنند، در حالی که تنها ادراک محدودی از هیجانات خود و دیگران دارند، و اغلب اهمیت همدردی و دلسوزی را درک نمی کنند.
بنابراین هوش شناختی یا همان چیزی که به IQ معروف است تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت افراد نیست. دانشمندان ثابت کرده اند قبل از آنکه بتوانیم فکر کنیم، احساسات بر ما چیره می شوند، چون یک غریزه حیاتی اند. با این حال اگر متوجه احساس خود شویم یک گام به موفقیت نزدیکتر خواهیم شد. توانایی یک گام به عقب برگشتن و درک اینکه چه احساسی داریم، همان هوش هیجانی است و گامی به سوی موفقیت.
اما به هر حال افراد در این مهارت ها با هم متفاوتند، و به همین علت بعضی افراد از بعضی دیگر موفق تر، شادتر و سازگارترند.
یک روز خود را در نظر بگیرید، وقتی از خواب بیدار میشوید تا زمانی که دوباره به خواب میروید. وقتی برای خوردن صبحانه با اعضای خانواده روبهرو میشوید و زمانی که از وسیله عمومی برای رفتن به محل کار یا تحصیل استفاده میکنید، هنگامی که به محل موردنظر میرسید، ارتباطتان با همکلاسیها، دوستان و یا همکاران و رییستان. در تمام این مراحل شما نیاز دارید تا از هوش هیجانیتان برای برقراری ارتباط مناسب استفاده کنید. این هوش حتی در نحوه شناختی که از خود دارید هم موثر است. شما باید به عنوان یک فرد بالغ که میخواهید زندگی سالم و موفقی داشته باشید، ابتدا تکلیف خودتان را با احساساتتان مشخص کنید.باید سعی کنید به شناخت خوبی از احساسات اطرافیان برسید، با آنها همدلی کنید و درک متقابل داشته باشید و البته یک بخش مهم در ارتباط خوب و موفقیت شما کنترل تکانههای هیجانیتان است. هوش هیجانی به شما کمک میکند تا در این بخش هم موفق شوید. اگر قرار است کنکور دهید، با این توانایی میتوانید از اضطراب خود بکاهید. اگر قرار است ازدواج کنید، دچار هیجانات زودگذر نشده و میتوانید انتخاب مناسبی داشته باشید و اینگونه زندگیتان را بیمه کنید.
بنابراین، افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند نمی توانند با حوادث فشارزا و ناخوشایند سازگار شوند، و بیشتر دچار ناامیدی می گردند
افرادی که با هوش هستند البته از نوع هوش هیجانی چند ویژگی عمده دارند؛
* شاد، با انرژی و فعالاند.
* افکار منفی را از ذهن خود دور میکنند و مثبت اندیشاند.
* اجتماعی هستند و توانایی ابراز مناسب احساسات خود را دارند.
* مسئولیتپذیر بوده و در فعالیتهای انساندوستانه شرکت میکنند.
* مشکلات را سد راه خود ندانسته و راههای مختلف را برای حل آن آزمایش میکنند.
* مسئولیت خطاهای خود را میپذیرند و گفتن: عذر میخواهم کار چندان سختی برایشان نیست.
* میتوانند دیگران را با درک صحیح احساساتشان و همچنین رفتار دوستانهای که دارند با خود هممسیر سازند.
شما چقدر این ویژگیها را دارید؟ نیازی به ثبت جوابتان نیست. اما با خود صادق باشید، اگر هوش هیجانیتان پایین است برای بالا بردن آن از همین لحظه شروع کنید.