01-10-2014، 13:42
مرگ مغزی چیست
یکی از جنجالیترین موضوعات علم پزشکی که در دهههای اخیر مطرح شده و بحثهای زیادی را به دنبال داشته است، مسئله مرگ مغزی است.
شاید در نگاه نخست این مسئله به صورت یک موضوع پزشکی خودنمایی کند، اما با تأملی بیشتر، پرداختن به ابعاد اخلاقی، مذهبی، سیاسی و حقوقی این مبحث، اجتناب ناپذیر است. طبقات مختلف دانشمندان اعم از علمای دینی، پزشکان، حقوقدانان و سیاستمداران در قبال این موضوع اظهارنظر کردهاند و هر کدام براساس نحوة نگرش خویش به این موضوع پرداختهاند.
هر مبحث متناسب با مزایا و مخاطراتی که در پیش دارد، حساسیتهایی را هم در پی خواهد داشت و موضوع مرگ مغزی و پیوند اعضا حساسیتهایی را هم در پی خواهد داشت و موضوع مرگ مغزی و پیوند اعضا نیز از این امر مستثنی نیست. در این نوشتار ضمن تبیین موضوع مرگ مغزی، به دیدگاه اسلام در این زمینه اشاره خواهیم کرد.
امید است که چاپ این نوشتار، وسیلهای برای آگاهی بیشتر جامعه از مرگ مغزی و اطلاع از نیاز برخی افراد جامعه به پیوند اعضایی نظیر قلب، کبد، قرنیه و... باشد.
● مرگ مغزی
در صورتی که بیماری دچار «آسیب غیرقابل برگشت به مغز و همزمان ساقه مغز شود» در اصطلاح پزشکی گفته میشود که بیمار دچار مرگ مغزی شده است.
این بیمار در واقع شخصی است که به علت آسیب گسترده به مغز، هرگز قادر به ایجاد ارتباط با محیط پیرامونش نیست. هرگز نمیتواند صحبت کند، حس کند، حرکتی انجام دهد، ببیند، چشمهایش را باز کند یا حرکت دهد و در نهایت نفس بکشد.
این بیمار علیرغم آنکه ضربان قلب دارد، وقتی امواج مغزی وی را ثبت میکنیم، هیچ موج قابل ثبتی به دست نمیآید. در سالهای اخیر، با توجه به پیشرفتهای حاصله، بهطور موقت به وسیلة دستگاه تنفس مصنوعی، میتوان برای وی تنفس ایجاد کرد، ولی به محض قطع از دستگاه، تنفس بیمار نیز قطع شده و قلب وی نیز از کار میافتد.
از اینرو در علم پزشکی به بیمار «مرگ مغزی»، «مرده» اطلاق میشود. توجه کنید که وقتی اثبات شود بیماری دچار مرگ مغزی شده است، به معنی این است که بیمار هرگز زنده نخواهد شد.
● اهمیت تشخیص «مرگ مغزی»
از سال ۱۹۵۰ میلادی، وقتی که پزشکان مغز و اعصاب (نرولوژیست) متوجه غیرقابل برگشت بودن بیماران مبتلا به مرگ مغزی شدند، مباحث مهمی در عرصة اخلاق پزشکی به وجود آمد. مهمترین جایگاه این مباحث، وجود بیمارانی بود که علیرغم آسیب منتشر به مغز و علیرغم برگشت ناپذیر بودن وضعیت مغزی آنها، ارگانهای بدن آنها (به استثنای مغز) کاملاً قابل استفاده بود. یعنی پزشکان با بیمارانی روبرو شدند که مغز نداشتند ولی در عین حال قلب، کلیه، کبد، پوست، استخوان و... داشتند. از طرفی در طی همین سالها، اعمال جراحی تحت عنوان «پیوند اعضاء» رفته رفته جای خودش را در عرصة پزشکی به خوبی باز کرد. لهذا پزشکان به اهمیت تشخیص مرگ مغزی و استفاده حیاتی از ارگانهای حیاتی بیمار مبتلا به مرگ مغزی پی بردند و متوجه شدند که میتوان از اعضاء مختلف بیمار مبتلا به مرگ مغزی پی بردند و متوجه شدند که میتوان از اعضاء مختلف بیمار مبتلا به مرگ مغزی جهت زنده ماندن افراد دیگر به خوبی استفاده کرد، بهطوری که با استفاده از اعضاء یک بیمار مبتلا به مرگ مغزی میشود حیات را به چند بیمار دیگر اهداء نمود.
از اینرو در سال ۱۹۷۰ میلادی در آمریکا قانون استفاده از اعضاء بدن بیمار مرگ مغزی تصویب شد و بهطور عملی و با اتخاذ تدابیر حقوقی ـ اخلاقی و پزشکی ویژهای این اقدامات آغاز گردید. در این خصوص کمیتههای تشخیص دقیق مرگ مغزی تشکیل شد و در جهت آموزش همگانی در زمینة مرگ مغزی و ترغیب آنها به عضو شدن و گرفتن کارت اهداء عضو در صورت مبتلا شدن به مرگ مغزی اقدامات زیادی انجام گرفت بهطوری که هر سال آمار استفاده از اعضاء بیماران مرگ مغزی در کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه در حال افزایش است.
● دیدگاه اسلام
دین مبین اسلام، اهمیت فوقالعادهای برای نجات انسانها قائل است تا آنجا که به فرموده قرآن کریم، هرگاه کسی باعث بقای نفسی شود، مانند آن است که باعث نجات جان تمام انسانها شده است و ثواب چنین کاری برای اوست. مستفاد آیه شریفه آن است که حمایت از نفوس از بزرگترین عبادات است.
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیة فوق میفرمایند «هرکه یکی را زنده نگه دارد، چنان است که همة مردم را زنده داشته است و این موضوع دریچهای را به روی مسئله پیوند اعضای انسان میگشاید».
در این باب، دو اصل مهم اسلامی وجود دارد که بسیار راهگشاست:
۱) اصل اهم و مهم. این اصل به ما میگوید: هنگامی که میان دو هدف مختلف اسلامی و انسانی تعارضی واقع شود، باید مهمتر را برگزینید و غیرمهم را فدای مهمتر کنید.
۲) حفظ حرمت مرده مسلمان واجب و مهم است و حفظ جان مسلمانان واجب مهمتر.
در صورتی که بین حفظ حرمت جسد مسلمان و حفظ جان مسلمانان امر دائر شود، مسلم حفظ جان مسلمانان مهمتر خواهد بود و باید مقدم داشته شود. به عبارت دیگری، در صورت تعارض بین واجب، باید واجب اهم را گرفت و مصلحت فرد زنده را بر مصلحت مردم مقدم داشت.
بیشک قطع اعضای مردگان در روزگار گذشته آن هم در سرزمینهای به دور از فرهنگ انسانی نه تنها بیاحترامی، بلکه بزرگترین اهانت به حساب میآمد، اما اکنون تلقی جامعه از قطع اجزاء در مراکز علمی و درمانی به خاطر منافعی که این کار برای معالجة بیماران و مصدومان دارد، دگرگون شده اسـت و این حرکت را حرکتی انسانی میداند. امروزه جداسازی اعضای جسد و پیوند به نیازمندان به هیچوجه توهین به مرده به حساب نمیآید، بلکه ایثار و حرکتی انسانی است.
بنا به ضرورتهای اجتماعی در تاریخ ۵ مهرماه ۱۳۷۲، لایحة استفاده از اعضای جسد و افراد مرگ مغزی به مجلس شورای اسلامی تقدیم که توسط نمایندگان رد شد.
روند رو به تزاید عمل جراحی پیوند اعضاء مخصوصاً در چند سال اخیر و کمبود منابع موجود و هزینه گزاف و عارضهزا بودن پیوند از راهدهندههای زنده و آمار بیماران مرگ مغزی، لزوم قانونی کردن اینگونه جراحیها و تدوین آییننامة اجرایی آن را بیش از پیش مشخص میکند، لذا بنا به ضرورت گروهی، کار پزشکان متخصص را در مورد استفاده از اعضای بیماران مرگ مسلم مغزی جهت پیوند جویا شدند و آنان به صورتی که در بالا ذکر شد نظرشان مساعد است. بعد از رحلت امام، عدهای از متخصصان موافقت مقام معظم رهبری حضرت آیتا... خامنهای را نیز دریافت داشتند.
مخالفان لایحة استفاده از اعضای بدن فوتشدگان و مرگ مغزی در مجلس، معتقد بودند که با توجه به این که عمل پیوند اعضاء در موارد ضروری هماکنون انجام میشود، دیگر لازم نیست که مجلس آن را قانونی کند، اما پس از رد این لایحه شاهد بودیم که موارد پیوند از جسد برای چند سال کاهش یافت و فقط موارد محدودی در شیراز و تهران انجام شد.
دلیل این کاهش هم مشخص است، زیرا اگر شکایتی دربارة پیوند اعضاء مطرح شود، دادگاهها نه براساس فتوا، بلکه برپایه قانون رأی میدهند و در نتیجه تیم جراحی پیوند اعضاء از انجام این کار نگران خواهد بود.موافقان این لایحه معتقد بودند که با فتوای امام(ره) و حضرت آیتا... خامنهای و نظرات بزرگانی مثل آیتا... حائری، حضرت آیتا... نوری همدانی، آیتا... فاضل، آیتا... هاشمی رفسنجانی اشکالی در این عمل نیست و لذا با توجه به ضرورت اجتماعی و نیاز فزاینده عدة زیادی از بیماران به اینگونه پیوندها، امید است مجلس شورای اسلامی به آن رأی موافق دهد و با تدوین آییننامههای اجرایی آن، از سوءاستفادههای اجتماعی جلوگیری به عمل آورد.
موافقان تصریح کردند که مجلس شورای اسلامی میتواند هیأتی از متخصصان رشتههای مختلف پزشکی را پیشنهاد کند.
در صورتی که این هیأت به اتفاق آرا تشخیص داد که یک بیمار به مرگ مسلم مغزی دچار شده است، با اجازة خانوادهاش به عمل جراحی اعضای بدن فوت شده اقدام نمایند.
● پیشنهادات
همانطور که گفته شد، بیمارانی که دچار مرگ مغزی میشوند، به جهت غیرقابل برگشت بودن ضایعه مغزی آنها، در واقع مردهاند و با نگهداری تنفس و قلب بیمار با دستگاههای مختلف، صرفاً سیستم درمانی کشور متحمل هزینههای اضافی میشود و از طرف دیگر خانواده بیمار گرفتار مشکلات عدیده و از جمله مسائل روحی میشود. بعید است که اگر بیمار قادر به تکلم بود، به ما اجازه میداد که چنین وضعیت طاقتفرسایی را برای او ایجاد کنیم.
از همه مهمتر استفاده اساسی از ارگانهای بدن بیمار و اجازه زندگی به افراد دیگر در صورت پیوند این اعضاء، همگی شواهدی است که جامعه پزشکی را موظف مینماید:
۱) سیستمهای درمانی کشور را در جهت تشخیص و ثبت بیماران مبتلا به مرگ مغزی ترغیب سازیم و در این زمینه، مجموعهای کارآمد ومتکی به اطلاعات روز را به وجود آوریم.
۲) اطلاعات مردم را درخصوص مرگ مغزی و چگونگی استفاده از اعضاء بیماران مبتلا به مرگ مغزی بالا ببریم.
۳) کارتهای اهداء عضو را بین مردم توزیع نـماییـم و آنها را از اهمیت این عمل مطلع سازیم.
۴) در نهایت، انگیزه لازم را در افراد جهت اهداء اعضایشان ایجاد کنیم.
یکی از جنجالیترین موضوعات علم پزشکی که در دهههای اخیر مطرح شده و بحثهای زیادی را به دنبال داشته است، مسئله مرگ مغزی است.
شاید در نگاه نخست این مسئله به صورت یک موضوع پزشکی خودنمایی کند، اما با تأملی بیشتر، پرداختن به ابعاد اخلاقی، مذهبی، سیاسی و حقوقی این مبحث، اجتناب ناپذیر است. طبقات مختلف دانشمندان اعم از علمای دینی، پزشکان، حقوقدانان و سیاستمداران در قبال این موضوع اظهارنظر کردهاند و هر کدام براساس نحوة نگرش خویش به این موضوع پرداختهاند.
هر مبحث متناسب با مزایا و مخاطراتی که در پیش دارد، حساسیتهایی را هم در پی خواهد داشت و موضوع مرگ مغزی و پیوند اعضا حساسیتهایی را هم در پی خواهد داشت و موضوع مرگ مغزی و پیوند اعضا نیز از این امر مستثنی نیست. در این نوشتار ضمن تبیین موضوع مرگ مغزی، به دیدگاه اسلام در این زمینه اشاره خواهیم کرد.
امید است که چاپ این نوشتار، وسیلهای برای آگاهی بیشتر جامعه از مرگ مغزی و اطلاع از نیاز برخی افراد جامعه به پیوند اعضایی نظیر قلب، کبد، قرنیه و... باشد.
● مرگ مغزی
در صورتی که بیماری دچار «آسیب غیرقابل برگشت به مغز و همزمان ساقه مغز شود» در اصطلاح پزشکی گفته میشود که بیمار دچار مرگ مغزی شده است.
این بیمار در واقع شخصی است که به علت آسیب گسترده به مغز، هرگز قادر به ایجاد ارتباط با محیط پیرامونش نیست. هرگز نمیتواند صحبت کند، حس کند، حرکتی انجام دهد، ببیند، چشمهایش را باز کند یا حرکت دهد و در نهایت نفس بکشد.
این بیمار علیرغم آنکه ضربان قلب دارد، وقتی امواج مغزی وی را ثبت میکنیم، هیچ موج قابل ثبتی به دست نمیآید. در سالهای اخیر، با توجه به پیشرفتهای حاصله، بهطور موقت به وسیلة دستگاه تنفس مصنوعی، میتوان برای وی تنفس ایجاد کرد، ولی به محض قطع از دستگاه، تنفس بیمار نیز قطع شده و قلب وی نیز از کار میافتد.
از اینرو در علم پزشکی به بیمار «مرگ مغزی»، «مرده» اطلاق میشود. توجه کنید که وقتی اثبات شود بیماری دچار مرگ مغزی شده است، به معنی این است که بیمار هرگز زنده نخواهد شد.
● اهمیت تشخیص «مرگ مغزی»
از سال ۱۹۵۰ میلادی، وقتی که پزشکان مغز و اعصاب (نرولوژیست) متوجه غیرقابل برگشت بودن بیماران مبتلا به مرگ مغزی شدند، مباحث مهمی در عرصة اخلاق پزشکی به وجود آمد. مهمترین جایگاه این مباحث، وجود بیمارانی بود که علیرغم آسیب منتشر به مغز و علیرغم برگشت ناپذیر بودن وضعیت مغزی آنها، ارگانهای بدن آنها (به استثنای مغز) کاملاً قابل استفاده بود. یعنی پزشکان با بیمارانی روبرو شدند که مغز نداشتند ولی در عین حال قلب، کلیه، کبد، پوست، استخوان و... داشتند. از طرفی در طی همین سالها، اعمال جراحی تحت عنوان «پیوند اعضاء» رفته رفته جای خودش را در عرصة پزشکی به خوبی باز کرد. لهذا پزشکان به اهمیت تشخیص مرگ مغزی و استفاده حیاتی از ارگانهای حیاتی بیمار مبتلا به مرگ مغزی پی بردند و متوجه شدند که میتوان از اعضاء مختلف بیمار مبتلا به مرگ مغزی پی بردند و متوجه شدند که میتوان از اعضاء مختلف بیمار مبتلا به مرگ مغزی جهت زنده ماندن افراد دیگر به خوبی استفاده کرد، بهطوری که با استفاده از اعضاء یک بیمار مبتلا به مرگ مغزی میشود حیات را به چند بیمار دیگر اهداء نمود.
از اینرو در سال ۱۹۷۰ میلادی در آمریکا قانون استفاده از اعضاء بدن بیمار مرگ مغزی تصویب شد و بهطور عملی و با اتخاذ تدابیر حقوقی ـ اخلاقی و پزشکی ویژهای این اقدامات آغاز گردید. در این خصوص کمیتههای تشخیص دقیق مرگ مغزی تشکیل شد و در جهت آموزش همگانی در زمینة مرگ مغزی و ترغیب آنها به عضو شدن و گرفتن کارت اهداء عضو در صورت مبتلا شدن به مرگ مغزی اقدامات زیادی انجام گرفت بهطوری که هر سال آمار استفاده از اعضاء بیماران مرگ مغزی در کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه در حال افزایش است.
● دیدگاه اسلام
دین مبین اسلام، اهمیت فوقالعادهای برای نجات انسانها قائل است تا آنجا که به فرموده قرآن کریم، هرگاه کسی باعث بقای نفسی شود، مانند آن است که باعث نجات جان تمام انسانها شده است و ثواب چنین کاری برای اوست. مستفاد آیه شریفه آن است که حمایت از نفوس از بزرگترین عبادات است.
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیة فوق میفرمایند «هرکه یکی را زنده نگه دارد، چنان است که همة مردم را زنده داشته است و این موضوع دریچهای را به روی مسئله پیوند اعضای انسان میگشاید».
در این باب، دو اصل مهم اسلامی وجود دارد که بسیار راهگشاست:
۱) اصل اهم و مهم. این اصل به ما میگوید: هنگامی که میان دو هدف مختلف اسلامی و انسانی تعارضی واقع شود، باید مهمتر را برگزینید و غیرمهم را فدای مهمتر کنید.
۲) حفظ حرمت مرده مسلمان واجب و مهم است و حفظ جان مسلمانان واجب مهمتر.
در صورتی که بین حفظ حرمت جسد مسلمان و حفظ جان مسلمانان امر دائر شود، مسلم حفظ جان مسلمانان مهمتر خواهد بود و باید مقدم داشته شود. به عبارت دیگری، در صورت تعارض بین واجب، باید واجب اهم را گرفت و مصلحت فرد زنده را بر مصلحت مردم مقدم داشت.
بیشک قطع اعضای مردگان در روزگار گذشته آن هم در سرزمینهای به دور از فرهنگ انسانی نه تنها بیاحترامی، بلکه بزرگترین اهانت به حساب میآمد، اما اکنون تلقی جامعه از قطع اجزاء در مراکز علمی و درمانی به خاطر منافعی که این کار برای معالجة بیماران و مصدومان دارد، دگرگون شده اسـت و این حرکت را حرکتی انسانی میداند. امروزه جداسازی اعضای جسد و پیوند به نیازمندان به هیچوجه توهین به مرده به حساب نمیآید، بلکه ایثار و حرکتی انسانی است.
بنا به ضرورتهای اجتماعی در تاریخ ۵ مهرماه ۱۳۷۲، لایحة استفاده از اعضای جسد و افراد مرگ مغزی به مجلس شورای اسلامی تقدیم که توسط نمایندگان رد شد.
روند رو به تزاید عمل جراحی پیوند اعضاء مخصوصاً در چند سال اخیر و کمبود منابع موجود و هزینه گزاف و عارضهزا بودن پیوند از راهدهندههای زنده و آمار بیماران مرگ مغزی، لزوم قانونی کردن اینگونه جراحیها و تدوین آییننامة اجرایی آن را بیش از پیش مشخص میکند، لذا بنا به ضرورت گروهی، کار پزشکان متخصص را در مورد استفاده از اعضای بیماران مرگ مسلم مغزی جهت پیوند جویا شدند و آنان به صورتی که در بالا ذکر شد نظرشان مساعد است. بعد از رحلت امام، عدهای از متخصصان موافقت مقام معظم رهبری حضرت آیتا... خامنهای را نیز دریافت داشتند.
مخالفان لایحة استفاده از اعضای بدن فوتشدگان و مرگ مغزی در مجلس، معتقد بودند که با توجه به این که عمل پیوند اعضاء در موارد ضروری هماکنون انجام میشود، دیگر لازم نیست که مجلس آن را قانونی کند، اما پس از رد این لایحه شاهد بودیم که موارد پیوند از جسد برای چند سال کاهش یافت و فقط موارد محدودی در شیراز و تهران انجام شد.
دلیل این کاهش هم مشخص است، زیرا اگر شکایتی دربارة پیوند اعضاء مطرح شود، دادگاهها نه براساس فتوا، بلکه برپایه قانون رأی میدهند و در نتیجه تیم جراحی پیوند اعضاء از انجام این کار نگران خواهد بود.موافقان این لایحه معتقد بودند که با فتوای امام(ره) و حضرت آیتا... خامنهای و نظرات بزرگانی مثل آیتا... حائری، حضرت آیتا... نوری همدانی، آیتا... فاضل، آیتا... هاشمی رفسنجانی اشکالی در این عمل نیست و لذا با توجه به ضرورت اجتماعی و نیاز فزاینده عدة زیادی از بیماران به اینگونه پیوندها، امید است مجلس شورای اسلامی به آن رأی موافق دهد و با تدوین آییننامههای اجرایی آن، از سوءاستفادههای اجتماعی جلوگیری به عمل آورد.
موافقان تصریح کردند که مجلس شورای اسلامی میتواند هیأتی از متخصصان رشتههای مختلف پزشکی را پیشنهاد کند.
در صورتی که این هیأت به اتفاق آرا تشخیص داد که یک بیمار به مرگ مسلم مغزی دچار شده است، با اجازة خانوادهاش به عمل جراحی اعضای بدن فوت شده اقدام نمایند.
● پیشنهادات
همانطور که گفته شد، بیمارانی که دچار مرگ مغزی میشوند، به جهت غیرقابل برگشت بودن ضایعه مغزی آنها، در واقع مردهاند و با نگهداری تنفس و قلب بیمار با دستگاههای مختلف، صرفاً سیستم درمانی کشور متحمل هزینههای اضافی میشود و از طرف دیگر خانواده بیمار گرفتار مشکلات عدیده و از جمله مسائل روحی میشود. بعید است که اگر بیمار قادر به تکلم بود، به ما اجازه میداد که چنین وضعیت طاقتفرسایی را برای او ایجاد کنیم.
از همه مهمتر استفاده اساسی از ارگانهای بدن بیمار و اجازه زندگی به افراد دیگر در صورت پیوند این اعضاء، همگی شواهدی است که جامعه پزشکی را موظف مینماید:
۱) سیستمهای درمانی کشور را در جهت تشخیص و ثبت بیماران مبتلا به مرگ مغزی ترغیب سازیم و در این زمینه، مجموعهای کارآمد ومتکی به اطلاعات روز را به وجود آوریم.
۲) اطلاعات مردم را درخصوص مرگ مغزی و چگونگی استفاده از اعضاء بیماران مبتلا به مرگ مغزی بالا ببریم.
۳) کارتهای اهداء عضو را بین مردم توزیع نـماییـم و آنها را از اهمیت این عمل مطلع سازیم.
۴) در نهایت، انگیزه لازم را در افراد جهت اهداء اعضایشان ایجاد کنیم.