17-09-2014، 14:27
داشتن یک اپوزیسیون و منتقد مثل «اسامه بن لادن» گاهی بهتر است از داشتن یک حامی در قواره «ماهاتما گاندی»!
سایت وابسته به مهدی تاج یادداشتی را از روزنامه ایران ورزشی انتخاب کرده و روی سایت قرار داده که این یادداشت حاوی جملات بسیار عجیب و غریب علیه دایی و رحیمی است. با این که این مطلب مربوط به یک روزنامه دیگر است اما مطمئنا بازنشر آن از سوی این سایت نشان میدهد که آنها هم با محتوای آن موافق هستند. بخشی از جملات این مطلب را در زیر میخوانید:
* رحیمی پشت محبوبیت و مقبولیت دایی سنگر گرفته بود و گاهی سرش را بالا میآورد و تیر میانداخت. تنها تیرهایی که در خشابش داشت هم به اسراری خلاصه میشد که در جلسات هیاتمدیره پرسپولیس میگذشت. رحیمی داشت با هر تیری که میانداخت، با خاطراتی که از نشستهایش در وزارت ورزش و جلسات هیاتمدیره تعریف میکرد، چهره خود را نمایش میداد. داشت به ورزشی که دایره مدیرانش خلاصه و بسته مانده، میفهماند که او فقط تا روزی رازدار است که در قامت مدیر یک باشگاه، صاحب مقام و جایگاه و حکم باشد.
*چه فرقی میکند که زنبیل به دست بگیرید و به صف میوه فروشی بروید و از دعوای دیشب خواهر شوهرتان با همسرش در میهمانی شب قبل بگویید یا پای برنامه زنده تلویزیونی از ایدههای رییس هیاتمدیره در مورد یک مربی که به صورت دوستانه به زبان آمده حرف بزنید؟ چه فرقی میکند که لچک به سر ببندید و خانه به خانه دوره بیفتید و با نقل کردن حرفهای درگوشی که از هر همساده علیه دیگری شنیدهاید یک محله را به دعوا بیندازید یا سعی کنید با گفتن آن چه در وزارتخانه شنیدهاید، مردم را روبهروی باشگاه و رییس و وزیر و وکیل قرار بدهید؟ چه فرقی میکند؟!
* باید مثل عادل فردوسیپور میدان داد تا یکی بتازد یا مثل رییس هیاتمدیره پرسپولیس آنقدر در غل و زنجیر حیا ماند که از طرف مقابل ماجرای آن دو سال کذایی را نپرسید!
* دایی داشت رکورد شکستهای پرسپولیس در سراسر کشور را از وسعت برخورداری مردم ایران از انرژی برق در سراسر کشور فراتر میبرد و امروز عزلش را به دستور وزیر و فردایی که دیگر دولت تدبیر و امید بر سر کار نباشد آن را به نظر شخصی دکتر روحانی منتسب میکند!
داشتن یک اپوزیسیون و منتقد مثل «اسامه بن لادن» گاهی بهتر است از داشتن یک حامی در قواره «ماهاتما گاندی»! گاهی باید دشمن شما «وینستون چرچیل» باشد تا حتی از رفاقت با «چگوارا» هم بینیاز شوید. گاهی وقتها باید آخرین منتقد شما، در آخرین ثانیههای برنامه نود روی خط بیاید، از شما انتقاد کند، فریاد بزند و شما را تبرئه کند. به همین سادگی!

* رحیمی پشت محبوبیت و مقبولیت دایی سنگر گرفته بود و گاهی سرش را بالا میآورد و تیر میانداخت. تنها تیرهایی که در خشابش داشت هم به اسراری خلاصه میشد که در جلسات هیاتمدیره پرسپولیس میگذشت. رحیمی داشت با هر تیری که میانداخت، با خاطراتی که از نشستهایش در وزارت ورزش و جلسات هیاتمدیره تعریف میکرد، چهره خود را نمایش میداد. داشت به ورزشی که دایره مدیرانش خلاصه و بسته مانده، میفهماند که او فقط تا روزی رازدار است که در قامت مدیر یک باشگاه، صاحب مقام و جایگاه و حکم باشد.
*چه فرقی میکند که زنبیل به دست بگیرید و به صف میوه فروشی بروید و از دعوای دیشب خواهر شوهرتان با همسرش در میهمانی شب قبل بگویید یا پای برنامه زنده تلویزیونی از ایدههای رییس هیاتمدیره در مورد یک مربی که به صورت دوستانه به زبان آمده حرف بزنید؟ چه فرقی میکند که لچک به سر ببندید و خانه به خانه دوره بیفتید و با نقل کردن حرفهای درگوشی که از هر همساده علیه دیگری شنیدهاید یک محله را به دعوا بیندازید یا سعی کنید با گفتن آن چه در وزارتخانه شنیدهاید، مردم را روبهروی باشگاه و رییس و وزیر و وکیل قرار بدهید؟ چه فرقی میکند؟!
* باید مثل عادل فردوسیپور میدان داد تا یکی بتازد یا مثل رییس هیاتمدیره پرسپولیس آنقدر در غل و زنجیر حیا ماند که از طرف مقابل ماجرای آن دو سال کذایی را نپرسید!
* دایی داشت رکورد شکستهای پرسپولیس در سراسر کشور را از وسعت برخورداری مردم ایران از انرژی برق در سراسر کشور فراتر میبرد و امروز عزلش را به دستور وزیر و فردایی که دیگر دولت تدبیر و امید بر سر کار نباشد آن را به نظر شخصی دکتر روحانی منتسب میکند!
داشتن یک اپوزیسیون و منتقد مثل «اسامه بن لادن» گاهی بهتر است از داشتن یک حامی در قواره «ماهاتما گاندی»! گاهی باید دشمن شما «وینستون چرچیل» باشد تا حتی از رفاقت با «چگوارا» هم بینیاز شوید. گاهی وقتها باید آخرین منتقد شما، در آخرین ثانیههای برنامه نود روی خط بیاید، از شما انتقاد کند، فریاد بزند و شما را تبرئه کند. به همین سادگی!