16-09-2014، 12:01
جناب آقاي حقاني، مطلع شديم در روزهاي هفدهم و هجدهم مردادماه 1384 همايشي تحت عنوان «تبيين آراء و بزرگداشت هشتادمين سالگرد نهضت شهيد آيتالله حاجآقا نورالله نجفي اصفهاني» از سوي حوزه علميه اصفهان، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران و سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان و دفتر نماينده محترم وليفقيه در استان چهارمحال و بختياري برگزار خواهد شد. لطفا اهداف همايش و برنامههاي دبيرخانه را تشريح بفرماييد.
[rtl] [/rtl]
[rtl]بسمالله الرحمنالرحيم[/rtl]
[rtl]همانطور که اشاره کرديد امسال مصادف با هشتادمين سال قيام علماي ايران به رهبري حاجآقا نورالله نجفي اصفهاني عليه استبداد و رژيم پهلوي و بدعتهاي رضاخان ميباشد. همچنين در آستانه يکصدمين سالگرد نهضت مشروطيت قرار داريم که علماي اصفهان به ويژه مرحوم حاجآقا نورالله نجفي اصفهاني و مردم اصفهان در آن نقشي بزرگ ايفا نمودهاند. به همين جهت از مدتها پيش بحث برگزاري همايشي براي تبيين قيام علما و نيز نقش آنها در نهضت مشروطيت مطرح شد و در نهايت با تشکيل و دبيرخانه و انتشار فراخوان همايش موضوع جنبه عملي به خود گرفت. هيئت علمي همايش با توجه به اهميت قيام علما و نيز نقش آنها در نهضت مشروطيت سه گرايش تاريخي، انديشه سياسي و جامعهشناسي سياسي را براي تبيين نهضت علما مورد نظر قرار داد و فراخواني با سه گرايش مذکور تهيه و منتشر گرديد. تاکنون نيز تعدادي مقاله دريافت شده است و اميدواريم با استقبالي که فرهيختگان و پژوهشگران به عمل آوردهاند بتوانيم بررسي علمي و روشنگرانهاي را در خصوص اين مقطع مهم از تاريخ معاصر ايران داشته باشيم. بنابراين هدف اصلي ما ارائه تصويري روشن از وقايع مهم تاريخ معاصر ايران ميباشد که از فقر اطلاعات و متأسفانه اطلاعات نادرست و ناقص رنج ميبرد. تاريخ خايران عصر مشروطيت نشان ميدهد که اصفهان يکي از ارکان نهضت بهشمار ميآمده، منتهي به جهت گرايش ديني مشروطيت اصفهان و پافشاري علما بر رنگ و بوي ديني مشروطيت تاريخنگاري سکولار آنچنان که بايد به اين مقوله نپرداخته است. اساسا اطلاعات ما از مشروطيت در شهرها و شهرستانها اندک ميباشد و لازم است اقدامي گسترده براي تدوين تاريخ مشروطيت در ايران صورت بگيرد. علماي اصفهان به ويژه مرحوم آقا نجفي اصفهاني و حاجآقا نورالله اصفهاني با تأکيد بر رواج مشروطيت با گرايش ديني درصدد برقراري مردمسالاري ديني با گرايشات ضداستبدادي و ضداستعماري در اصفهان و ايران برآمدند. طرحها و اقدامات عملي آنان نيز نظير تأسيس شرکت اسلاميه با اهداف بلندنظرانه اقتصادي که توسعه ايران و استقلال اقتصادي آن را مدنظر قرار داده بود، انجام امور عامالمنفعه، پاسداري از ميراث فرهنگي، تأسيس انجمنهاي سياسي، فراهم کردن زمينههاي مشارکت مردم در امور سياسي، مقابله با ستمگري برخي خوانين و هرج و مرجطلبي احزاب غربباور و فرق ضاله همگي حکايت از هوشياريي رهبري نهضت مشروطيت در اصفهان دارد که مانعي جدي بر سر راه اعاده استبداد و تسلط غربباوران و دينستيزان بود. غلبه جريان سکولار بر متدينيين در ايران عصر مشروطه مانع از دستيابي نهضت به اهداف عاليه خود شد و در آن چنان شرايطي عرصه بر علما و متدينييني نظير مرحوم آقا نجفي اصفهاني، حاجآقا نورالله اصفهاني، سيد عبدالله بهبهاني، سيد محمد طباطبايي و قبل از آنها بر علمايي مانند حاج شيخ فضلالله نوري و علماي مشروعهطلب تنگ شد تا جايي که سيد عبدالله بهبهاني و حاج شيخ فضلالله نوري به شهادت رسيدند و مرحوم حاجآقا نورالله نيز مهاجرتي اجباري را به جان خريد و به نجف اشرف رفت. رويکرد مشروطهطلبان غربگرا به ايجاد حکومت مقتدر با نام «ديکتاتوري منور» شرايط را براي وارد کردن ضربه نهايي بر سنتها و ارزشهاي ديني فراهم ساخت و حکومت مشروطه ايران را عملاً به حکومت استبدادي خشني که به مراتب از حکومت قاجاري خشنتر بود و ضمن اعمال خشونت بيحد و حصر، نابودي اسلام و علما را نيز در دستور کار خود داشت تبديل نمودند. حکومت پهلوي پس از استقرار به جنگ ارزشهاي ديني آمد و در اينجا نيز بزرگاني نظير شهيد مدرس و شهيد حاجآقا نورالله نجفي اصفهاني به جنگ دستگاه خودکامه و خشن پهلوي آمدند تا يادآور شوند که مشروطيت ايران براي استقرار نظامي مردمسالار با گرايشات ديني آغاز شد و ميبايستي به همان خاستگاههاي ديني خود رجوع نمايد. بيتوجهي و هراس دستگاه خشن پهلوي که هر اعتراضي را به شدت سرکوب ميکرد حاکي از شجاعت و احساس خطري بود که اهل ديانت نسبت به عواقب اين حرکت ميکردند.[/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl]پهلوي وظيفه داشت بساط دين و دينداران را در ايران براندازد و علما تکليف داشتند که از کيان ديانت و ايران صيانت کنند، لذا برخورد و تقابل حتمي بود و پرچمدار اين تقابل بزرگاني نظير حاجآقا نورالله اصفهاني و سيد حسن مدرس بودند که جان بر سر اين کار گذاشتند. بنابراين وظيفه خود ميدانيم که ضمن تشريح تحولات سياسي ـ فرهنگي ايران در آن دوران تلاش آن بزرگان را نيز پاس بداريم. همايش، انشاءالله طي دو روز در اصفهان و شهرکرد برگزار خواهد شد و شرکت پژوهشگران و محققان ارجمند قطعا باعث غناي علمي همايش خواهد گشت.[/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl]حاج آقانورالله در منظر امام خميني[/rtl]
[rtl]در منظر امام خميني، حاج آقا نورالله جزو پيشتازان علما و مجتهدين بزرگ شيعه است که، در سنگر جهاد عليه استبداد و در مصاف با رضاخان، خود و حوزه اصفهان را بسيج نموده و در هجرتي تاريخي به قم با اساس حکومت استبدادي به نبرد برميخيزد و اگر چه در اين راه شهيد ميشود، ولي پرچم مبارزه عليه پهلوي را در اهتزاز نگاه ميدارد:[/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl]«در زمان اين مرد سوادکوهي، اين رضاخان قلدر نانجيب، يک قيام از علماي اصفهان شد که ما در واقعه حاضر بوديم. علماي اصفهان آمدند به قم و علماي بلاد هم از اطراف جمع شدند در قم و برخلاف دستگاه نهضت کردند.»[sup]1[/sup][/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl]«يک قيام از علماي اصفهان شد. آنوقت اصفهان حوزه بود؛ علماي اصفهان آمدند به قم و علماي بلاد هم از اطراف جمع شدند در قم و نهضت کردند برخلاف آنها. آنگاه نهضت را شکستند.»[sup]2[/sup][/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl]«در طول پنجاه سال همه شما شاهد بوديد که چندين دفعه روحانيون قيام کردند؛ لکن چون اساس دست آنها نبود، نتوانستند. همين روحانيون بودند که از اصفهان و همه جا، زمان رضاخان مجتمع شدند برضد او ولي از باب اينکه مردم تحت سلطه بودند، شکست خوردند.»[sup]3[/sup][/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl]«چند قيامي که در ايران از جانب روحانيون شد که يکي از آنها از اصفهان بود که به يک دايره وسيعي که تقريبا از همه شهرهاي ايران اتصال پيدا شد و در قم مجتمع شدند و مرحوم حاج آقا نورالله رأسشان بود و مخالفت با رضاخان کردند. اين را هم با قدرت و حيله شکستند چنانچه قيام آذربايجان و علماي آذربايجان و قيام خراسان و علماي خراسان، اينها را همه را با قدرت شکستند و آنوقت هم به ما بعضيها گفتند مرحوم حاج آقا نورالله را که در قم فوت شد، ايشان را مسموم کردند.[/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl]اين چند قيامي که شاهدش بوديم همه از علما بودند، علماي اصفهان قيام کردند و رأسشان مرحوم حاج آقا نورالله بود.»[sup]4[/sup][/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl]شهيد آيتالله دکتر بهشتي در مورد اين قيام و تأثير آن بر امام خميني اين چنين اظهارنظر مينمايد:[/rtl]
[rtl]«در سال 1306 يعني حدود شش سال پس از اينکه (مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حايري يزدي) و اين طلاب جوان به قم ميآيند، جرياني پيش ميآيد در رابطه با مخالفت روحانيت با رضاخان قلدر که کانونش شهر قم بود. جريان اين بود که عدهاي از علماي برجسته شهرهاي مختلف ايران به قم مهاجرت ميکنند و در قم اجتماع عظيمي از روحانيون سرشناس شهرهاي بزرگ به عنوان اعتراض به تصميمات و خودکامگيها و خودسريهاي رضاخان تشکيل ميشود. امام فرصت پيدا ميکند، يک طلبه جوان، کنجکاو و پرشور، شيوههاي درگيري قدرتهاي خودکامه با روحانيت متعهد و مبارز پيشگام را از نزديک ببيند. و متقابلاً شيوههاي ستيز و مبارزه روحانيت را با قلدرهاي زمان از نزديک تجربه کند. فرصتهاي گوناگون براي خودسازي امام پيش ميآيد...».[sup]5[/sup][/rtl]
[rtl] [/rtl]